سایه سار زندگی

عکسباران

بی هیچ حرف اضافه ای دعوتتان می کنم به دیدن دنیای زیبای عکسها و رنگها . شادم که رنگ روح زندگی هایتان اینقدر زیباست . از همه شما عزیزانم سپاسگزارم و از شما می خواهم ضمن گردش در دنیای عکسها, سه عکس که از نگاه شما زیباتر است را انتخاب نموده و اعلام بفرمایید. اسامی دوستان شرکت کننده در مسابقه بعدا اعلام می شود . شاد و پیروز باشید هماره .


1- آسمان سکوت



2- سایه


ادامه عکسها را در ادامه مطلب ببینید .

ادامه مطلب ...

رنگ روح زندگی


رنگ رنگ رنگ , رنگین کمان ... رنگ و بی رنگی , دورنگی و یکرنگی

سیاه , سفید , خاکستری ... آدمهای سیاه , آدمهای خاکستری , آدمهای سپید , دلهای سپید , زلال مثل آب , ساده و بیرنگ , آب و آبی , آسمان آبی , کبوتری سپید بر آبی بیکران , آبی زلال برکه , ماهی قرمز کوچکی بر پهنای برکه ...

سیاه , آسمان سیاه , تیرگی مدام ... کاش سوسوی ستاره ای ... کاش درخشش عروس زیبای شب , شب و تاریکی آسمان و ماهتاب درخشان ... شب مهتابی و برکه زلال و عکس رخ ماه در برکه ... و ماهی کوچکی که به ماه آسمان می نگرد .

رنگ , رنگ , سبز , صورتی , سپید ... بهار و رنگارنگی گلهای زیبای طبیعت بهار , بهار و سرمستی پرندگان سبک بال , بهار و عطربهار نارنج و اقاقیا ... بهار و شکوفه زاران یاسهای سپید و رازقی و بنفش ... بهار و رنگین کمان رنگها ...

رنگ , سبز , نارنجی , سرخ ... تابستان و سبز تیره و میوه های رنگارنگ بر شاخساران درختان و طلایی درخشان خورشید .

رنگ, رنگ , هزار رنگ , سبز , سرخ, نارنجی , قهوه ای , طلایی , پاییز هزار رنگ و زیبایی خیره کننده اش .



رنگ و بیرنگی , رنگ و یکرنگی , سپید و پاک چونان برف نشسته بر شاخسار برهنه درختان ... زمستان و نارنجی و کبود و نیلی و بنفش فلق و شفق .

رنگ و بی رنگی , دورنگی و یکرنگی , سیاه , سفید , خاکستری , آدمهای سیاه , آدمهای خاکستری , آدمهای سپید... دلهای سپید ... روحهای سپید ....

رنگ دل من , رنگ روح تو , رنگ زندگی ما چیست ؟ نکند از رنگ روحمان دور افتاده باشیم ؟ نکند تیرگی , زلال افکارمان را بیالاید ؟ نکند اسیر شب و سیاهی مدام شویم ؟ نکند آن ماهی سرخ کوچک را در برکه نبینیم وقتی رو به ماه دارد و اشک بر چشم ؟ نکند رنگها را گم کرده باشیم  ؟نکند خاکستری شویم , سیاه شویم ؟ دنیایمان را ... روحمان را .... دلمان را ...



به من بگویید از دریچه چشمان شما دنیا چه رنگی ست ؟ آدمها چه رنگی اند ؟ رنگ روحتان چیست ؟

منتظر عکسهای زیبای شما هستم . رونمایی از عکسهای زیبای شما بماند برای هفته آینده . دیدنی خواهد بود رنگین کمان زیبای دنیای شما عزیزان . سپاسگزارتان خواهم بود .

بهار دلها


شاخه ها رو به آسمان, رخ در رخ مهر, تمنای بهار دارند. بهاری که در راه است و خبر آمدنش را چلچله های مسافر از سرزمین های دور آورده اند و من مثل همیشه, گمشده در روزمرگیهای زندگی, آنقدر غرق قفس شده ام که عطر بهار را ازخود دریغ کرده ام! اما مهربانی ها همیشه از راهی غریب می آیند تا ترا شگفت زده کنند و احساست را به باور بهار نزدیک نمایند. 

از کودکی آموخته بودم حوا گندم را به عشق در دستان آدم گذاشت تا تصویر زندگی بر صحیفه هستی نقش بندد و حالا شاخه گندمی که نشسته بر بال کبوتران مهر در دستان من رخ می نماید, رازهای دیگری از زندگی را بر من می گشاید و غرابت وجود موجودی شگفت به نام انسان را در این کارزار زندگی بر دلم به بغض می نشاند. شک ندارم که هیچ چیز نمی تواند باور مرا به بهار و انسانهایی از جنس بهار تغییر دهد که دلها, بهترین گواهان صداقتند و کدام دورنگی و سیاهی می تواند پل بزند بین دو دل که رنگ اندیشه شان سبز است و باز هم بهار باقی بماند و زمستان عاطفه ها شکل نگیرد؟ من جنس درد را می شناسم, اما می دانم آنها که با ماه و باران و آیینه نسبت دارند هرگز نه به زمین دلبسته می شوند و نه در آسمان پربسته ! می دانم که آنکه شفاگر چشمان یعقوب می شود به سمت نور و مهر, نه پیراهن خونین عثمان که عطر پیراهن یوسف است, پس سوگند می خورم به مهری که در دلم از مهربانی تک تک شمایان نشسته هرگز جانم اسیر دیوهای تردید نخواهد شد و هیچگاه نخواهم گذاشت دامن دلم را پلیدی ها بگیرند و سرزمین روشن دوستیهایم را با سیاهی ابرهای طوفانزا آشنا نمایند. سوگند می خورم که بهار هرگز نشانی سرای دوستیهایمان را فراموش نخواهد کرد و سال نو, سالی سرشار نور و مهر و سبزه و آیینه خواهد بود. سفره های هفت سین سرزمین همیشه آفتابی هم گواهی دیگرند بر این مهربانی دلها .



از دلم تا دلتان پلی است از اندیشه هایی به رنگ روشن عشق. این را خدایی که در همین نزدیکی ست گواه است. سوگند می خورم قدردان این روشنی بمانم از حالا تا همیشه بودنم .

بهار دلتان مزین به رنگ آبی پاک آسمان دوستیها و شکوفه زار شاخساران مهربانی. جاودان سبز ماند بهار دلها .

بهار فرصتی برای نو شدن ...




باز اسفند ماه و کارهای تمام ناشدنی پایان سال و دلشوره های مدام ...

دوباره سفر و جاده , جاده ای رو به مهر , طلوعی و غروبی در پی , دوباره شب ستاره باران کویر و هوای لطیف صبحگاه ... دوباره صدای اذان از مسجد بین راه و زمزمه های شبانه رادیو ...

دوباره هجوم خاطره های گذشته و مرور لحظه های خوب و بدی که گذشت و دفتر عمرت را به تجربه هایی نو آذین بست ...

سالی گذشت با سختی های فراوان . سالی که هم طعم تلخ خداحافظی را بر جانم نشاند و هم لبخند شیرین سلام نگاهی را بر کامم ریخت . سالی که تغییر را بر من و دل و روحم به رخ کشاند و مرا با وجودی نو در من آشنا کرد ... سالی که به من آموخت می شود ساده گذشت از پی رنجشها, همانقدر که می توان ساده  دل کند از همه چیز و همه آدمها ...

امسال , سال 91 , سال سختی بود ... سال سختی هست , حتی در این لحظات پایانی هم تمام نمی شود اینهمه خستگی و کار و افکار رنج آور ... شکر که اینقدر درگیرم که فرصتی برای فکر کردن به غمها نمی ماند برایم , فرصتی برای خداحافظی هایی که هنوز هم یادشان دلم را به درد می آورد ...



امسال با همه بدی ها و خوبی هایش می گذرد و نتیجه اش محکمتر شدن من است در برابر طوفان حوادثی که هر لحظه درخت زندگی را تهدید می کند ... در پس هر طوفانی, وقتی آرامش مستولی می شود بر من و وجودم , در می یابم که چه دستاوردهای نیکی یافته ام که اگر نبود این ناملایمات , هرگز به دست نمی آمد . شکر که در هر لحظه روزگارم , مهربان توانایی هست که یاریگرم باشد .



بچه ها که باشند , تو را گریزی از نو شدن نیست ! هرچند خودت نخواهی , مجبوری برای آنها به خرید بروی و حس شادمانی آنها از به دست آوردن چیزهای کوچکی که شاید در نظر تو بی معناست , احساس خوبی را به تو منتقل می کند که باید قدردانش بود . بچه ها که باشند , بهار سبزتر می شود و تغییرات زیباتر به چشمت می آیند . دلنشین است وقتی سفره هفت سین امسالت , به سلیقه دختر کوچکت خریداری شده باشد, آنهم به رنگی که تو دوست داری . لذت بخش است وقتی سفره را می چینی شادی را در وجود دخترکانت ببینی و آنوقت می بینی خستگی ات را فراموش کرده ای وقتی از اداره , خسته و بی انرژی , برای کامل کردن شادی نگاه فرشته کوچکت دنبال سبزه و ماهی باشی تا بداند شادی او هم برای تو مهم است و قدردان بودنش هستی .



امسال سفره هفت سین خانه ما, یادآور برق نگاه نیایشم هست وقتی آنروز با شوق از خریدش سخن می گفت و طعم لبخندی شیرین بر لبانت می نشاند وقتی به یاد می آوری جمله اش را که :" چون می دانستم رنگ آبی دوست داری , آبی خریدم !"

امسال علیرغم همه خستگی ها و سختی ها , در این روزهای پایانی بذر خوشایندی از آرامش و رضایت را در دل من کاشته است که می دانم برایش باید سپاسگزار خداوند خوبیها باشم . کاش هدیه بهار برای همه ما, دلی آرام و شاد باشد . کاش سیب زندگی مان سرخ باشد به رنگ عشق و شیرین به طعم سمنوی سفره هفت سین سلامت و سعادت .کاش در آخرین لحظه های سال سربلند از پس ناملایمات روزگار, شاد باشیم که زندگی فرصتی نو به ما بخشیده تا باز باشیم و دست مهر بدهیم و بذر عشق بپاشیم . شکوفه های عشق بر شاخه های درخت وجودتان همیشگی . بهارتان سبز و ماهی مهرتان همیشه رقصان .

از مسابقه عکاسی و رنگ در رنگ طبیعت بهاری فراموشتان نشود .

عید دل


بچه ها می پرند و می رقصند . صدای خنده شادمانه شان , نشان زندگیست . هایده می خواند : یه امشب شب عشقه , همین امشب رو داریم ...

خسته ام اما می دانم مجال شادیها اندک است . دلگیرم اما می دانم دوستیها را ارزش آنقدر هست که رنجش ها را بشود کنار گذاشت و باز در هوای دوستی نفس کشید !

دلتنگم , اما می دانم دلتنگی برای دوست , دلیل زندگیست . دلتنگی اگر نباشد که دل مرده است ! کدام آدمیست که طعم دلتنگی را نچشیده باشد و آدم باشد ؟

عزیزان همه با هم بخونیم , که امشب شب عیده ...

دلم می خواهد دست در دست همدیگر سرود عید و شادمانی بخوانیم . دلم می خواهد هیچ دلی غمگین نباشد و هیچ تنی رنجور . دلم می خواهد هیچ کس , هیچ دلیلی برای بغض و کینه و حسد نیابد ! دلم می خواهد ...

این روزها به دلم مجال نفس کشیدن داده ام , اما ...

بی خیال اما , قصه درد را می گذارم برای فردا و در فضای دوستی ها و شادی ها و شیطنت ها تنفسی نو خواهم داشت ... کاش از پس این لحظه ها , عید در راه باشد . عیدی سرشار عشق برای همه . عیدی فارغ از غصه برای همه آنهایی که با دل غریبه نیستند . عیدی برای من , برای تو , برای ما ...

دلم بهار می خواهد ... یعنی عید دل با بهار می آید ؟


پی نوشت :

از همه عزیزانی که در طرح کودکانه شرکت کردند نهایت تشکر را دارم . ممنون بودنتان هستم که قیمتی برایش نمی یابم . همیشه پاینده باشید مهربانان .