سایه سار زندگی

نماز عشق



سکوتم را دو تعبیر است :

تسلیم !!!...

تصمیم !!!...

و من، به دور از ننگ تسلیمم

نماز ...

با قیام و قعودش

با تکبیر و درودش

با رکوعش

با سجودش:

به من می آموزد

فریاد, نه سکوت

طلب , نه رکود

حرکت , نه سکون .

( حمید سبزواری)



عاشقی هم آتش است و هم آب , هم ظلمت است و هم آفتاب .( خواجه عبداله انصاری)


من نوشت :

هیچ کلامی با من نیست . سکوت را شایسته تر می یابم ...

نظرات 19 + ارسال نظر
مریم جمعه 15 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 10:14 ب.ظ http://najvaye-tanhai.blogsky.com

سکوتت نیز یک دنیا حرف است خواهر
هزاران هزار کلام نهفته دارد
چشمانت را نبد و بگذار نفس بکشم در هزارتوی سکوت چشمانت

سلام بانوی مهربانی و آفتاب و آیینه

سلام گل مریم . ممنونم عزیز .

ریحانه جمعه 15 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 10:42 ب.ظ

عشق اگر با تو بیاید به پرستاری من
شب هجران نکند قصد دل آزاری من
روزگاری که جنون رونق بازارم بود
تو نبودی که بیایی به خریداری من
برگ پاییزی ام و خسته دل از باد خزان
باغبان نیز نیامد پی دلداری من

خدا بیامرزه بعضیا رو . چقدر قشنگ خوندن این شعر رو , مگه نه ریحانه ؟

یکی از جنس همه جمعه 15 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 11:16 ب.ظ http://yekiazjensehame.blogfa.com

گاهی فقط سکوت سزای سبکسری است ...

این الان یه متلک بود یعنی ؟

ریحانه شنبه 16 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 12:35 ق.ظ

اصلا قرار نیست کـــه سرخم بیاورم
حالا که سهم من نشدی کم بیاورم

دیشب تمام شهر تو را پرسه میزدم
تا روی زخمهـــای تـــو مرهم بیـاورم

میخواستم که چشم تو را شاعری کنم
امّا نشد کــــه شعــــر مجسم بیــــاورم

دستم نمی رسد به خودت کاش لااقل
می شد تــــو را دوباره به شعرم بیاورم

یادت که هست پای قراری که هیچ وقت.....
میخواستم برای تــــو مریـــــم بیاورم؟

حتی قرار بود که من ابر باشم و
باران عاشقانـــه ی نم نم بیاورم

کلّــی قرار با تــــو ولی بی قرار من
اصلا بعید نیست که کم هم بیاورم
......
اما همیشه ترسم از این است٬ مردنم
باعث شود بـــه زندگیت غـــــم بیــاورم

حوّای من تو باشی اگر٬ قول میدهم
عمراً دوباره رو به جهنّـــــم بیاورم

خود را عوض کنم و برایت به هر طریق
از زیــــر سنگ هم شده٬ آدم بیــــاورم

بگذار تا خلاصه کنم٬ دوست دارمت
یا باز هـــم بهــــانه ی محکم بیاورم؟

فریبا عباسی

خلاصه کنم : دوست دارمت .

دانیال شنبه 16 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 08:36 ق.ظ http://danyal.ir

الهه طراوت از روشنای چشمان تو طلوع کرده است
هم دیدنی بود هم خواندنی !

همه سکوت میشوم در برابر مهرت برادر.

سرزمین آفتاب شنبه 16 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 01:50 ب.ظ

سی و سه پل
سی و سه مرحله
سی و سه پله
...
پله پله تا ملاقات با ...

چه حس قشنگی داره تصورتون از سی و سه پل ... سی و سه پله ...

سمیرا شنبه 16 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 01:50 ب.ظ http://nahavand.persianblog.ir

شبهای زاینده رود محشرن...مخصوصا اگه گروه میانسالان اهل دل دوطرف پل به آواز خوانی نشسته باشند....عکس بی نظیری بود

یاد اونروز کوهسنگی بخیر سمیرا !

دانیال شنبه 16 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 02:09 ب.ظ http://danyal.ir

همه یکپارچگی است
سوغاتی عمه طهورا را میگویم !


http://s4.picofile.com/file/7926164622/IMG_3947.jpg

مهربانترین عمه دنیاست , عمه طهورایم ...

طهورا شنبه 16 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 02:59 ب.ظ



http://s2.picofile.com/file/7926340642/IMG_3948.jpg

سلام آبی دلماز این شکلک جدیدا ندارین؟!

وای عمه چقدر حس قشنگی داره وقتی بدونی یکی , یه مهربون آبی , توی آبی ترین جای زمین به یادته !
هزارهزار تا ممنونتونم .

سیب ترش شنبه 16 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 09:44 ب.ظ

سلام بانوی مهربان
آرامش مهمان همیشگی لحظه هایت باد...

سلام الهامم . خوش آمدی عزیز . دلتنگت بودم .

[ بدون نام ] شنبه 16 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 11:47 ب.ظ

طهورا شنبه 16 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 11:51 ب.ظ

:بی خیال:داشتم امتحان می کردم.

چیو ؟
گلها رو عمه ؟

مریم شنبه 16 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 11:54 ب.ظ http://najvaye-tanhai.blogsky.com

به ریحانه:
یادت که هست پای قراری که هیچ وقت.....
میخواستم برای تــــو مریـــــم بیاورم؟
ای جاااااااااااانم ریحونی
این شعر رو قبلا دیدم خواستم بذارم توی وبم ولی تو زودتر لوش دادی خواهری... میسی عزیز

به عمه طهورا:
وااااااااااااای که چقدر ذوق کردم عمه جانمـ... بهترین سوغاتیِ عمرم بود به جانِ خودم
عجب دست خطی
فدای مهربونیتون

به داداش دانی:
آسمانتون رو دریا با خودش برد داداش
شده ...ن سیاه است

به صاحبخونه:
خوشبوترین گل... ممنونم بابت تبریکت برای روز دختر خواهر

بازم روزت مبارک مریمی .

طهورا شنبه 16 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 11:55 ب.ظ

این الان یعنی چی ؟

مریم شنبه 16 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 11:57 ب.ظ http://najvaye-tanhai.blogsky.com


آره واللا عمه بی خیال .... دنیا رو عشقه بی خیال

ریحانه یکشنبه 17 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 11:41 ق.ظ

مریمی

چقدر خواب ببینم که مال من شده ای
و شاه بیت غزل های لال من شده ای

چقدر خواب ببینم که بعد آن همه بغض
جواب حسرت این چند سال من شده ای

چقدر حافظ یلدانشین ورق بخورد
تو ناسروده ترین بیت فال من شده ای

چقدر لکنت شب گریه را مجاب کنم
خدا نکرده مگر بی خیال من شده ای

هنوز نذر شب جمعه های من این است
که اتفاق بیفتد حلال من شده ای

که اتفاق بیفتد کنار تو هستم
برای وسعت پرواز بال من شده ای

میان بغض و تبسم میان وحشت و عشق
تو شاعرانه ترین احتمال من شده ای

مرا به دوزخ بیداریم نیازی نیست
چقدر خواب قشنگیست مال من شده ای

مهناز فرهودی

مرسی مریمی جانم .

ویس یکشنبه 17 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 03:32 ب.ظ

عاشق نوشته های خواجه عبدالله هستم.
یه چیزی می گم شاید کلی بخندی و باور نکنی
شعر علیرضا قربانی را شنیدی میگه " رسوای زمانه منم ، دیوانه منم ...از صبح افتاده تو ی دهنم برات می خونم
سهبای زمانه منم ، سرگشته منم.
خودم هم دلیلش را نمی دانم.

ای جووونم ! چقدر جالب بود و چقدر ذوقیدم ویس عزیزم .

روی ماه خداوند را ببوس یکشنبه 17 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 08:35 ب.ظ http://saraab2012.blogfa.com

آبی که بیاسود زمینش بخورد زود
دریا شود آن روز که پیوسته روان است...
درود

آخ دقیقا الان حس زاینده رود خشک رو دارم من !
درود و سپاس دوست جان.

سرزمین آفتاب یکشنبه 17 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 09:39 ب.ظ http://sarzamin-aftab.blogsky.com

دریا شود آن "رود " که پیوسته روان است...

با احترام، تقدیم به دوست فرهیخته :
"روی ماه خداوند را ببوس"

سلام و ممنون از حسن توجهتان برادر.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد