ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
ماه که باشی , حتی در روشنای روز , در مقابل خورشید هم , جلوه گر خواهی بود ! ماه که باشی ....
خورشید عشق , پشت کوههای خیالی در حال غروب است . درست مثل عمر من , که در سراشیب عمر , بیشتر و بیشتر فرو می رود در خلائی از نادانسته های من ! آسمان و کوه و دریا و ابر و همه آفرینش هم که دست به دست هم دهند , خورشید بر نخواهد گشت , مگر با طلوعی دیگر در روزگاری دیگر !
ماه من ! سالهاست که شب و روز , در به در به جستجوی تو می گردم , همچون پلنگی زخم خورده ! اما هر بار گوشه ای پنهان می شوی از دیدگانم ! کی روشن می شود زندگی ام به مهتاب روی تو ؟
عمه مهربانم
بچه که بودم یه بار خونمون رو آتیش زدم رفت...تخصص ماست...عیبش اینه یه دفعه افتادم وسط آتیش نمی دونم از کدوم سمت می باره....دو سمت جبهه کیا هستن...من با شما هستم...ازاون سمت با داداش دانیال<آیکون سیاسیت آمریکایی>
آتیش با چی بسوزونیم...فندک...کبریت...اورانیوم غنی شده...کیک زرد؟
منم دفیقا حال شما رو دارم داداش ! دلم نمیاد هیچ ور ماجرا باشم خب ! خوبه یکی درک کرد حال منو !
منم ترسیدم بخدا
ریحانه!!! کباب میشیا
منم خودت میدونی عاشق کبابم و تندی میخورمت
نرگسی تو یه کاری بکن
نه بابا ! مریمی ریحانه زبل تر از این حرفاست ! تو هنوز نشناختی این دختر مشهدی زبلمون رو ؟!
این آتیش سوزی دیدن داره!
منم فقط تماشا میکنم
ممنونم داداش دو سیخ کباب ارزونیتون.
دیده بودند...ولی فکر کنم همین تحفه ی نطنز رو هم ندادید 
من اهل شام و بخصوص کباب نیستم...
راستی چی. شده دست و دل باز شدید ،البته دوستان یکبار دیگه دست و دلبازیتونو تو تعیین جایزه شارژ ایرانسل
هی میگم خودتون جلو جمع خراب نکنید..خیلی شیک بگید کم آوردم و خلاص!
ریحانه , مراقب باش خانومی ...
آتیش خوبی برپا شده
آخ بدو بیا بلال داریم
کاکل به سرداریم...عسل قندومثل...آی بدو بلال داغه ونمکی...
فقط آتیشش رو کم کنید ما بتونیم کمی کاسبی کنیم....
بلاله بلال....
داداش دانیال هم اسپندی ست که عطر پیغمبران را به مشام می رساند ! یه ذره دیگه بگذره , باید دائم صلوات بفرستیم !
سهبا خانم یک مهندس متالورژی توانایی کار در محیطی با دمای 600درجه رو هم داره...ولی چشم مراقبم...
..
خوب شما و مریم ته دلتون خالی شده ها...
ادم ترسویی نیستم عزیز ,ولی چکنم همه تون واسم ارزشمندین و نمیخوام هیچکدومتون اذیت بشین . تذکرم بابت نگه داشتن حرمت داداش بزرگه بود گل نازبو .
ای جانم
داداش امپراطور رو چ فرصت طلبه بخدا
خوشم اومد دارین از کمترین امکانات بهترین استفاده رو می کنین
آخ چقدر خندیدم آخ دلم
حالا آتیشش مال داداش دانیاله
بلالش مال شماس
نمکش مال ریحانه اس
چی به من و عمه و نرگسی میرسه؟
زهرایی هم فکر کنم مشتریه
من الان این نصفه شبی دلم بلال و کباب خواست خو
ریحانه بهت اعتماد دارم
برو جلو تو می توونی
میدونم تو این آتیش نه تنها نمی سوزی بلکه خاموشش هم می کنی
یاد اون جکه افتادم که دو نفر رو میفرستن جهنم
بعد از دو روز می بین با سر روی سیاه اومدن بیرون و یکی یه دونه هم بیل دستشونه
فرشته ها پرسیدن چیکار میکردین شما
اونام گفتن خداییش خعلی سخت بود اما هر طوری بود خاموشش کردیم
برادرزاده دانیال خوب شد این آتیش مشخیو راه انداختید که بعضیا خودشونو نشون بدن .
آتش در گلستان ها ی ......معلوم شد....
بلال می فروشن
در راستایی حمایت از ثبت جهانی آیین چهارشنبه سوری این آتیشها را سوق می دهیم سمت بازی های دسته جمعی و می خوانیم

زدی من از تو سرخی تو از من
بلالها که خاکسترشد
رفتم توی خط تاسیس کارخانه ذوب آهن...میگن درآمدش خوبه...میگن ما که ندیدیم...دوستان همرهی بفرمایند چطور می شود از آتش مهربانی به نفع جامع بشریت سود جست
منم موافقم مواظب باشیم آتیش نیفته توی قلبمون که دیر سرد میشه
هوس بستنی کردم با دوتا لیطفه مودبانه
فدای اون دل مهربونت بشم نرگسی
که هوای همه رو داری
همه مون میدونیم این حرفا و این شلوغ بازیها فقط و فقط محض خنده و شادیست و دل همدیگر را شاد کردن
و میدانیم مخصوصا ما کوچکترها (من و ریحونی و زهرایی) که باید حرمت نگه داشت و خنده بر لب کاش
و دیگر هیچ
داداش بزرگترن ،تاج سرن...احترامشون برای همه واجبه...
..
اصلن هر چی شما امر بفرمایید ،،
میگم میخواین یکدونه کپسول آتش نشانی بدید ،سرد میشم ها.
من میدونم ناز داداش چقدر زیاده ،،ماشالله 1000برابر یک دختر 14ساله!!
جرات ندارم چیزی بگم که ناراحت بشن
قربون تو دختر گلم . بسوزون آتیش مهربونی رو ...
حالا کجا رفت داداش ؟!
ابراهیم های زنانه هم معلوم شدن والا .بنازم به این ریحان های ابراهیم صفت .
بخدا آخر اعتماد بنفسین داداش امپراطور

از فروختن بلال رفتین تو کار آهن و ذوب آهن
یعنی آتیشش اونقدر تند شده؟
پس داداش دانیال کو؟!
آتیشا دست اون بود آخه
ماشالله عمه !!!!
..
مریم خانم این که چیزی نیست
خیلی ها یک شبه از بلال فروشی میرسن به کارخانه ذوب آهن....
دیدم آتیش افتاده به راه فتم منم از اب گل آلود ماهی بگیرم...
تازه می تونیم آتیش بسته بندی صادر کنیم و بفرستیم برا کشورهای نیوزلند وسوئد که خیلی سرده
از فواید دیگه اینه میشه طبقه فوقانی کارخونه سونا وجکوزی زد به صرف شلغم پخته و....
سند کارخونه یک جا تقدیم بزرگی ومهربونی داداش دانیال که عجیب بزرگ هستند توی دلم
دایی!

..
دایی دانیال
کجایید ؟!
مامان سهبا صداتون میکنند ؟!!
فدای تو بشم دخترم !

اینورا داره یه آتیش حسابی به پا میشه . من دیگه باید برم ! خودت هوای همه چیو داشته باشی ریحانه جان . باشه عزیز دل ؟!
عمه , داداش امپراتور, داداش دانیال , زهرایی , مریمی , شبتون خوش . مراقب خونه همسایه ها باشین ها !
من هنوز دارم فکر میکنم جواب ریحانه را چی بدهم ...
نبینم کم آورده باشی داداش !
شبت خوش . مراقب بچه ها باشی ها !
خب بعنوان یه عدد عمه سردم شد .آتیشو خاموش کنیم از سکنجبین و بلال های برادر زاده امپراطور بزرگوار که زحمت کشیدند استفاده کنید. برادرزاده های عزیز به خصوص امپراطوری بهار من باب مزاح اگر حرفی زده شد.عمه شاگرد شما هاست
صادرات آتیش؟
اینو دیگه نه دیده بودم نه شنیده بودم
حالا چجور باید حملش کرد ؟دست ادم میسوزه خب
فکر کنم صادرات سختی باشه
من میگم نون تو همون بلاله
واللا
سهبا خانم ببخشید گل به خودی بود ولی لازم بود...هزاران بار شرمنده
دشمنت شرمنده ! بخدا کیف می کنم از دیدن دخترایی مثل شما ! شجاع , نترس ....
من فکر کردم شما خوابتون برد داداش دانیال

نه خدا رو شکر هنوز بیدارین
عمه طهورا عزیز دل همه ماست
مگه نه بچه ها...نه بببخشین مگه نه دوستان
شبت بخیر نرگسی
خوابای خوب و رنگی مث بلال کبابی، خود کباب، ریحان، و آتیش ببینی
داداش نبینم اشک هاتو،
...
قوی باش مرد...قوی !!
100سال بعد !!!!!
..
دوستان پانتومیم کامنت میذارید !!
عمه طهورای مهربان

تمام دعای آرامش وسلامتی تان را با طعم سکنجبین نذرتان می کنم باشد که بزرگواریتان سند چشم انداز دلمان باشد که آفتاب ناملایمتیها بد می سوزاند
آبجی فرهیخته و دردانه ام پوزش که مهربانی تان را بستری کردم تا رویایهای کارخانه دار بودنم راجیغ بزنم وچون همیشه از مهربانی تان پلی ساختم برای بودن
داداش دانیال عزیز برایت چند خط سکوت می نویسم هر طور مایل هستی ترجمه کن....................................................
.........................................................
........................................................
.......................................................
مریم خانم وریحانه خانم سپاسم را بابت اجازه دادن به من برای فروش بلالها پذیرا باشید
خدایا دوستیهای ناب را از من دریغ مدار
که چه کنم در این قحط سال مهربانی
قابل شما رو نداشت داداش امپراطور
حالا چقدر کاسب شدیم
ریحونی خوابمون میاد
همه چی رو دوتا دوتا می بینیم خو
بریم لالا
منم رفتم
دوستان گرامی شب بخیر...
.
ایشالله همیشه برنده باشید...این شیرینی برنده بودن یه دلم چسبید
تا مرحله ی بعد شما را به خدای بزرگ میسپاریم
فقط داداش پوریای ولی رو که میشناسی...من ریحانه اشونم...گفتم بدونید
.
امپراطوری عزیز چقدر باید پرداخت ؟!
حوالی ما سکوت ممنوع است !
من همیشه به احترام شما غرور میکنم