سایه سار زندگی
سایه سار زندگی

سایه سار زندگی

پرنیان موسیقی و شعر

به نام عشق



موج برمی آمد و چون کوه به ساحل می خورد

از دل تیره امواج بلند آوا  ...

آی آدمها ...

ما شنیدیم و به یاری نشتابیدیم

به خیالی که قضا ، به گمانی که قدر

بر سر آن خسته گذاری بکند

دستی از غیب فروآید و کاری بکند

ما نمی دانستیم ،

این که در چنبر گرداب گرفتار شده ست

این نگون بخت که اینگونه نگون سار شده ست

این منم ، این تو ، آن همسایه ، آن انسان

این ماییم ، ما همان جمع پراکنده

همان تنها ، آن تنها هاییم

همه خاموش نشستیم و تماشا کردیم

آن صدا اما خاموش نشد ....

آستین ها را بالا بزنیم

               مهربانی را ، دانایی را

                         در بلندای جهان بنشانیم ..

آی آدمها ..... موج می آید ...

جمعه بیست و نهم اردی بهشت 91 ، دعوتم به میهمانی ساز و آوازی نو ، این بار اما با نیتی شگرف ...گروهی هماهنگ و یکرنگ ، عزم ها را جزم کرده اند برای قدمی به ظاهر کوچک ، اما به غایت بزرگ ، به نهایت قشنگ . آستین ها را بالا زده اند تا گامی بردارند در جهت همدلی ها ... که .. من اگر برخیزم ، تو اگر بر خیزی ، همه برمی خیزند ... که در نگاه من ، درد تو ، درد من است ،غصه تو ، غصه من ! و وای از روزی که دردت را ببینم و کاری هرچند کوچک از من برآید و کوتاهی کنم ..

و قصه امشب ما از آنجا شروع می شود که گروهی کوچک قصد می کنند با تمامی هنر خود ، هنر دل و سرانگشتان توانمندشان ، یاری رسان بیمارانی شوند که امیدشان تنها خداوند است و دستان گره گشای خیرین ! و وقتی خداوند بخواهد ، این گره ها به دستان ما باز می شود ... من ، تو ، او و هر آنکه دلش با درد دیگری ، به درد می آید .

و گروه پرنیان با تمام دل خود ، با تمام احساس خود ، عزم کردند سه شب را ، شادی بیافرینند در دل جمعی و این شادی را تقسیم کنند با آن دیدگان منتظر به در ... که شما بگویید ، قیمت این کار چقدر حساب می شود در کتابچه تقدیر ؟

****

سازها در دستگاه نوا به صدا در می آیند ... وقتی دل ها هماهنگ شوند ، دست ها هم ! سازها هم ! آوازها هم ... و اینگونه است که تاثیری بسزا می گذارد این هماهنگی ها ..

کمانچه می نالد ... دو ساز ، دو روح ... راز و نیاز ، شکوه و شکایت ، خواهش و تمنا ، کشش و کوشش ، عشق ، همدردی ، همزبانی ، همدلی ....

هله خیزید که تا خویش ز خود دور کنیم             نفسی در نظر خود نمکان شور کنیم

هله خیزید که تا مست و خوشی دست زنیم      بی خیال غم و غم را همه در گور کنیم

کیمیا آمد و غمها همه شادیها شد                  همچو سایه پس از این خدمت آن نور کنیم

هله من مطرب عشقم ، دگران مطرب زر            دف من دفتر عشق و دف ایشان ، دف تر

و شیدایی روح با سماع دف ... روحم به پرواز در می آید در این فضا ... که سور اسرافیل دمیده شده انگار ... باید بپاخیزم ... چرخ می زنم ، چرخ می زنم ... تا آنجا که سازها و آوازها ، همه با هم از عمق جان همنوا می شوند که :

بی همگان به سر شود ، بی تو به سر نمی شود ، جای تو دارد این دلم ، جای دگر نمی شود

و در این میانه صدای نی با دل بی قرار من چه بازیها می کند که :

بی تو نه زندگی خوشم ، بی تو نه مردگی خوشم ، سر زغم تو چون کشم ، بی تو به سرنمی شود !

روح دیگر تاب این قفس خاکی را ندارد ... می کوبد به در و دیوار تن ... رهایی بایدش ...

گاه سوی وفا روی ، گاه سوی جفا روی ، آن منی ، کجا روی ? بی تو به سر نمی شود

دل بنهم تو برکنی ، توبه کنم تو بشکنی ، این همه خود تو می کنی ، بی تو به سر نمی شود ...

فغان سازها بلند می شود ... اوج می گیرد صداها تا بگویند :

اگر به دست من افتد فراق را بکشم ، که روز هجر سیه باد و خان و مان فراق ....

و دل چگونه فریادی رساتر از این سر دهد که :

گر تو نباشی یار من ، گشته خزان بهار من ، مونس و غمگسار من ، بی تو به سر نمی شود !

***

من ، حیران و سرگشته ، گیج و مبهم ، هنوز حیران آنهمه شیدایی ام که این بار بی تاب می شوم در برابر نوای جانسوز کمانچه ، حتی آنجا که از احساسی فرحناک سخن می گوید ! سوز و گداز دل عاشق را مگر درمانی هست ؟ این اشکهای برآمده از دل را مگر پایانی ؟!

بانگ زدم نیمه شبان ، کیست در این خانه دل ، گفت منم کز رخ من ، شد مه و خورشید خجل !

همه عمر بر ندارم سر از این خمار مستی ، که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی

تو نه مثل آفتابی که حضور وغیبت افتد ، دگران روند و آیند و تو همچنان که هستی ...

و آفتاب عشق ، همیشه در دل جاودان می تابد ، حتی اگر ابرهای سیاه دلتنگی ، فاصله مرا از نور به رخ دلم بکشانند !

صدای نی می آید .. نوای نی آشنای دل من است این روزها ، دلی که از نی نوا می آید و هنوز هم در نی نواست :

جز دل من کز ازل تا به ابد عاشق رفت ، جاودان کس نشنیدم که در این کار بماند

از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر ، یادگاری که در این گنبد دوار بماند ...

هنگامه رحیل است و من مسافرم . چه سخت است پای کندن دل از دنیا و هر چه در اوست ، اما :

تا راه قلندری نپویی نشود ، رخساره به خون دل نشویی نشود

سودا چه پزی? تا تو چو دل سوختگان ، آزاد به ترک خود نگویی نشود !

پس پای از بند خاک رها می کنم تا رها شوم از قید تعلقات , رها شوم در آسمان خیال و برسم به بارگاه یار . هلهله کنان و پای کوبان و دست افشان سماع می کنم ... می گردم و می چرخم تا برسم به وعده دیدار ... شاید اندکی رها شوم از این سوز دل در حضور مهربان او ، مهربانترین یار ...

این قافله عمر عجب می گذرد ، دریاب دمی که با طرب می گذرد

 گروه پرنیان ، در دو بخش به اجرای هنر پرداختند :

بخش اول ، اجرای قطعاتی در دستگاه نوا ، اثر آقایان  دکترحسین میثمی ، مهندس مهران وکیل ها ، مصطفی عبادی و علی حسینی

و بخش دوم ، موسیقی فیلم : تصنیفهای کیف انگلیسی ، گل چهره و چند اثر ارزشمند دیگر از مفاخر موسیقی ایران ... امید که شاهد موفقیت های روزافزون این عزیزان و تمامی هنرمندان متعهد سرزمین دوست داشتنی ام ایران عزیز باشیم ...

مرنجان دلم را ، خدا را ! رها کن غمت را ، رها کن ! 

نظرات 69 + ارسال نظر
سایه یکشنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 07:34 ب.ظ

عمر گران می گذرد خواهی نخواهی ..

سلام نرگس جان . چه گزارشی نوشتی !..اجازه می خوام که سر فرصت بخونم !

سلام عزیز . بعد چند وقت پرحرفیم گل کرد ! دلم نیومد گزارش رو کامل ننویسم ...
شرمنده شما , هر وقت دوست داشتی بخون نازنین .

ریحانه یکشنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 07:39 ب.ظ

گلی ازباغچه چشم توچیدن هرروز
خنده راروی لب نازتو دیدن هرروز

پرپربال زدنهای دوتا پروانه
ازنفسهای مدام تو شنیدن هرروز

دست تنهای مرابازبگیری دردست
وزسر اینهمه دیوار پریدن هرروز

زیرباران خدا بازمن وتوتنها
تاهمان دورترین نقطه دویدن هرروز

جان شیرینی ومن آه سراپا آغوش
دربرت با همه احساس کشیدن هرروز

ای همه فال من ازدفترحافظ هرشب
غزلم غیر تو شعری نگزیدن هرروز

من چه بی تاب تورا مثل نفس میخواهم
وتو مشتاق ترازمن به رسیدن هرروز
......................................................

و این ما مشهدی ها هستیم در انتظار یک کنسرت

الان اصن دلم نخواست ها

الهی ! الهی ! الهی !

سلام ریحانه جون . بابت شعر قشنگت ممنونم .

طهورا یکشنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 08:08 ب.ظ

میچشم طعم تازه ای٬می شنوم صدای دلی٬همه حواسم پرت می شود به سوژه ای٬نفسم حبس شده در نوای محزون نی ای٬خیره شدن به نقطه ای٬گشتن عقب بیت تازه ای٬شعله گرفتن حس تازه ای......
نمی شود که صداها را بشنوی و عاشقش نشوی....صدای نی نوا می دهد....

ممنون

ای جاااااانم عمه طهورا ! فدای اینهمه احساس قشنگتون ! اینطوری که میگید حسرت میخورم که کاش باهام بودین تو کنسرت ! این بار دعوتتون کنم ؟!

ریحانه یکشنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 08:39 ب.ظ

به سبک عمو قناد بخونم؟!!!!

خو ما در تابستان شاید به کنسرت نرویم ولی قرار است در کلاس های عکاسی درشب اوشین زاکاریان
http://up.vatandownload.com/images/b40q3ri2j7kdmymkxmzu.jpg
یا حتا بابک امیر تفرشی عزیز شرکت کنیم
http://up.vatandownload.com/images/enkpnbhcmd0vh5qwre.jpg
خودشان قول دادند که به مشهد بیایند ویادمان دهند
!!!!

الهی!الهی !الهی!

....................................
ولی من کنسرت بهنام صفوی رو خعلی دوست میدارم یعنی میشه بیاد مشهد
؟!!!!!!!!!!!

مطمئنا خیلی ها تا حال بهت گفتند , اما بذار منم بگم که تو دلم نمونه :
خیلیییییییییی ماهی ریحانه جون !

ضمنا من هم آهنگهای بهنام صفوی رو خیلی دوست دارم . آهنگ تمنا و تبریکش رو هم خیلی بیشتر . دعا میکنم بیاد مشهد واستون کنسرت اجرا کنه ! اگرم اینورا اومد , دعوتت میکنم با یه بلیط هواپیما که بدوی بیای همینجا , پیش خودمون ! خوبه خانوم ؟

دانیال یکشنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 08:52 ب.ظ http://www.danyal.ir

در سینه ام با سکوت بازی میکنم و تو از نی و نوا میگویی ؟!

با سکوت چرا داداش ؟ خب فریاد بزن حرفت رو !
ضمنا پروفایل جدید مبارک !

دانیال یکشنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 09:04 ب.ظ http://www.danyal.ir

فریاد می زنم
وقتی به دستت رسید
یک همیشه بهار سبز بکار
تا تبسمی باشد به روی عاشقان تنهایی

ببین داداشی , من گفتم فریاد بزن , اما نگفتم واسه من که ! بابا من شما یه زمزمه کوچیک هم بکنی می شنوم ! جون خودم راس میگما !

عاشقان تنهایی دیگه کیان راستی ؟

سایه یکشنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 09:07 ب.ظ

خیلی خوب نوشتی . یه جورایی ملموس و شیرین . طوری که دوست داشتم بودم و گروه پرنیان و می دیدم و صدای کمانچه شون و می شنیدم ..
همیشه شاد باشی

مرسی عزیزم . کاشکی بودی سایه جانم .

ریحانه یکشنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 09:12 ب.ظ

اینکه من خعلی ماهی ام !!دچار دوگانگیم کرد!!

یعنی میشه روزی که اطرافیان بگن: ریحانه خیلی کوسه ای !خیلی خرچنگی !!یا حتا سفره ماهی..
البته اگه بگن هم با دیده ی منت قبول میکنم
راستی سهبا جون پروفایل جدید داداش؟!
کجاست اونوقت ؟!!امروز سوژه نداشتم برای اذیت کردن .بگید کجاست شاید فرجی شد

ماهی نه , مجید جان ! ماه ای !

پروفایل منظورم این شکلیه که موقع کامنت گذاشتن میفته واسمون ! یا به عبارتی امضای داداش ! قبلا یه D بود ! حالا شده یه ماه دخیل بسته ! حالا از این چطوری یه سوژه میسازی واسه اذیت کردن ؟!
میگما ریحانه , شما میدونستی داداش فرانسه هم بلده , رو نمیکنه ؟!

حسام یکشنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 09:12 ب.ظ

سلام ؛

چقدر خوبه که موسیقی را با علاقه دنبال می کنید..

سلام .
توی گرداب روزمرگی های زجرآور , با چنگ و دندان حفظ می کنم تمام بهانه های کوچک زندگی ام را ... و هنر , موسیقی , خط , کتاب و فیلم از آن دسته اند ...
ممنون از حضورتان .

طهورا یکشنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 09:15 ب.ظ



عمه جون , پرحرفی من , با سکوت شما همراه نشه ها ! دلم می گیره اونوقت !

ریحانه یکشنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 09:24 ب.ظ

آره میدونستم...معمولن تمام دکترهای حقوق بلدند!!
درست میگم جناب دال دال دال

ولی هیچکی به اندازه ی من توانایی ترکیب زبان ها رو نداره.!!

آلمانی رو که دیدید بلدم

مشهدی هم تا حدودی

حتا کاشونی و اپسیلونی یزدی

کلا توانایی زبان آموزی مشهدیها که در حد وفوره ! مثل خودم ! اما منظورم از فرانسه و آوردنش به زبان در این مکان , دادن سوژه دست شما بود عزیز !
حالا جدی همه دکترای حقوق فرانسه بلدن؟ خب اگه اینطوره بریم کلاس پیش داداش !

طهورا یکشنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 09:40 ب.ظ

نه ازون دعوته اون جوری شدم.
دلم می خواد یه بار باهم بریم مشهد برای ریحانه کنسرت برپا کنیم ٬تو حرم کنسرت اشک و آه و ماه با اجرای من و تو و ریحانه.....

با همه قرارهایی که باشه , چه تو حرم , چه تو کنسرت , چه کربلا , چه مدینه , در کنار شما و ریحانه , موافقم عمه ! فقط شما سکوت نکنید لطفا !

ریحانه یکشنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 09:42 ب.ظ

ینی بهمون یادمیدن؟!!وای باورم نمیشه ریحانه در حال فرانسوی حرف زدن

راستی سهباجون هی آواتارشون عوض میکنن
عشکال نداره ها !!!!!
ولی وقتی من رفتم که با عکس آیفون 5 فانتزی شناسایی بشم هی پیغام میداد کاربر گرامی این اسم موجود است حتا وقتی نوشتم "سلیقون صغرا" دوباره نوشت: کاربر گرامی این اسم تکراری است!!!

میگم شما هم این صدا رو میشنوید:غول های چراغتان را به فنجان فرو کنید سهبا و ریحانه

...................

نه نمی شنوم این صدا رو ! داداش اینورا فریاد نمیزنه که ! اصلا به گمونم امروز حال و حوصله این حرفا رو نداره طفلی داداشم ! الهی , الهی , الهی !!!!

خو حالا آواتار ! چرا آبرومو می بری ریحانه ؟!

طهورا یکشنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 09:51 ب.ظ

کلاس خواستید بریدمنم هستم فرانسه با لهجه مشهدی
من یه کم ترکی یاد گرفتم ترجمه هاشو بدید من

ترکی از کی یاد گرفتین عمه ؟! فعلا که واسه کلاس داداش گفته مشق بنویس رو ورق پاره های دلت ! اما نگفته کدوم سرمشقو ؟!

ریحانه یکشنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 10:01 ب.ظ http://www.theosophist2.blogfa.com

سهباجون این دو روز صدای من هم شبیه صدای محسن چاووشی یا اگزوز کامیون در حال استارت زدن شدنه..
گرفته گرفته است..باید از اول میگفتم کامنت هامو را با این صداها بخونید
داداش اینجا فریاد نزنند خعلی فرقی نداره..حنجره ی من همراهی میکنه
.
.

آبرو ،ریحانه ،جراتشو نداره نفرمایید بزرگتر مایید،تاج سرید

محسن چاوشی ؟! میدونی که داداش صدای سلطان غم رو دوست داره ! خودت میدونی , با این اعترافت ممکنه هر لحظه از شما تقاضای اجرای ترانه بفرمایند برادر ! گفتم که گفته باشم !

ریحانه یکشنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 10:18 ب.ظ http://www.theosophist2.blogfa.com

نه اصرار نکنید الان اصن نمیتونم حرف بزنم چه برسه به چهچه !!!
خو وسط حرف زدن هم به سرفه می افتم..لعنت بر آلرژی

باشه عزیزم . آخه من خیلی زیاد به این سلطان غم علاقه ندارم ! ولی حواست باشه اگه داداش بفهمه ....

زهـرا یکشنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 10:25 ب.ظ http://anywherewithu.blogsky.com/

میگم سهبا جان همونجور که سعیده جون رو فرستادی درس بخونه این زهره ی ما رو هم بفرست درس بخونه
از وقتی اومدی واسه تعطیلات بین امتحان همش پای اینترنته الانم با بدبختی دارم کامنت میذارم

والا زهره جان , سعیده نازدونه نیاز به سفارش من نداره که ! خودش درسخون سرخوده ! اما چشم ...
زهره خانوم , خانوم معلم ؟! اگه شما درسهاتون رو پاس نکنی , چطوری میخوای معلم من بشی ؟! لطف کن این آبجی بزرگه رو اینقدر اذیت نکن ! باز میزنه حذف میکنه وبلاگش رو ها !

خانمک یکشنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 11:29 ب.ظ http://dokhtar-bahar1.blogfa.com/

سهبای مهربان
نرجس بانو
نرگس خاتون

خیلی خیلی ممنونم از حضورت

قربون شما خانوم گل . لطف شماست که منو دعوت کردین ! بازم تولد حمید عزیزمون مبارک .

زهره یکشنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 11:37 ب.ظ

ایشالله میخونم که پاس بشم
والااااا من اذیتش نمی کنم
این آبجیم هست که منو اذیت میکنه
نه در غربت دلم شاده
نه روحی در وطن دارم

زهرا اذیت میکنه ؟! نه ! باورم نمیشه خانومی !
راستی , کجا درس میخونی شما ؟! نشنوم از غربت بگی ها !

زهره یکشنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 11:46 ب.ظ

به خدا من اگه اینهمه هوادار داشتم
غمی نداشتم

اهواز درس میخونم

داری عزیزم . غم نداشته باش .
موفق باشی خانوم گل .

زهره یکشنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 11:51 ب.ظ

ممنون
ولی هنوز متولد ماه مهرمون رو دست نداره

متولد ماه مهر همیشه ماهه و مهربون ! مگه نه ؟!

طهورا یکشنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 11:58 ب.ظ

زهره خانم این سهبا رو که می بینی این جوریه به خاطر هواداراش نیست که به خاطر اینه که یه عمه داره ٬عزیز عمه سین وار......(ترکی)

من چه جوریم عمه جون ؟! بعد عمه سین وار یعنی چی ؟!

آسمانـ سـیاه استـ دوشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:01 ق.ظ http://www.danyal.ir

رویم سیاه اما چه فرقی میکند وقتی
مهر سپیدی میزنند اینجا به روی دفتر دل ها

خدا نکند روسیاه باشید برادر , اما منظورتان دقیقا از جمله دوم چیست ؟ یعنی اینکه در این سرا , دیده بر اشتباهات بسته می شود ؟!

بزرگ دوشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 08:45 ق.ظ http://navan1.blogfa.com

چه گزارشی نوشتی
انگار ما هم اونجا بودیم
سهبای مهربان با دل ما چکار کردی
دلمان را روی موج های گوش نوازی انداختی

خدا رو شکر آقا بزرگ مهربون . امیدوارم فرصتی پیش بیاد و یه کنسرت حسابی همه دوستان با هم باشیم ... یکی مثل استاد ...

بزرگ دوشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 08:48 ق.ظ http://navan1.blogfa.com

چه لذتی داره وقتی موسیقیی گوش میکنی و روحت را آزاد میکنی تا با تک تک نت ها پرواز کنه
چه لذتی داره وقتی روحت سوار بر نت های تاری باشه که لرزه بر اندام شنوندگانش بندازه

راستش آقا بزرگ , با وجودی که معمولا موسیقی سنتی معمولا منو به خودم فرو می بره , اما تا وقتی روحم به جوش و خروش نیفته , انگار به من نچسبیده ! این کنسرت رو مجبور شدم ( که البته اجبار شیرینی بود ) دوبار برم و حقیقتش اینکه بار دوم بسیار بیشتر به من مزه داد حضورم در اونجا !

عاشق همت۲ دوشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 09:43 ق.ظ http://asheghehemmat2.blogfa.com/

باسلام وعزت احترام......
دایی ممنونم منو تحویل گرفتم بااینکه خیلی گرفتاری زندگیت بازم ممنونم

زنان برده مردان نیست انها مظهر پاکی و عشقند
خدایا فرشتکانت حفظ بفرما ..امین

دایی , حتی وقتی طناب گرفتاریهای روزمره , منو اسیر زندگی کرده باشه , باز هم روحم در پروازه و سر میزنه به جاهایی که یه تیکه از دلم اونجا جا مونده ... یک تیکه از دل من , جا مونده تو بهشتی که شما هستین , بین خودتون ...

راستی سلام . ممنون از این نظر قشنگی که نسبت به خانومها دارین دایی جون . الهی همیشه برقرار باشید و شاد .

ریحانه دوشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:02 ب.ظ

زن باهاس از چاووشی بدش بیاد!

از جملات فخیمانه ی یکی از دوستان!!

واقعا ؟! اونوقت این دوستتون خانومه یا آقا ؟ خودش بدش میاد یا خوشش ؟!
جات خالی , یکی از قطعاتی که توی پارت دوم کنسرت اجرا شد , قطعه سنتوری بود ... خب من آهنگهای مجموعه سنتوری رو خیلی دوست دارم. اجرای چاوشی اونجا قشنگه ... اونوقت یعنی من زن نیستم ؟!

یلدا دوشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:52 ب.ظ http://www.yalda-v.blogfa.com

سلام سهبا جون ببخشید اگه دیر به دیر سر می زنم یه کم گرفتار کارهام

سلام عزیز . اختیار دارین شما . لطفتون همیشه همراه ماست خانومی .

جوجه اردک زشت دوشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:59 ب.ظ

سلام بانوی چپ کوک قناری ها
جهان خالی از ریتم وموسیقی را نمی شود تصور کردوشما ردیف گام ماژور دوستی ها هستید
خرسندم پراز انرژی ناب موسیقی می بینمتان

سلام.
اصطلاحات شما , خاص شمایند ! همه دنیا را بگردم , هیچ جایی شبیهشان پیدا نخواهم کرد ! راستش در پاسختان همواره می مانم ! انقدر واژه هایتان خاص دل مهربان دریایی تان است که پاسخش را هم تنها یکی مثل شما می تواند بدهد ! وای به وقتی که باتخصصتان هم آمیخته شود ! آنوقت من فقط باید سکوت کنم , سکوتی از سر شرم ! سکوتی همراه با ....

ممنونم برادرم ...

حمید دوشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 08:49 ب.ظ http://samandis.blogfa.com

ای خوشالت آبجی! ایسهئ نمیشد ایمانم ببری؟>
این قافله عمر عجب می گذرد...
دلمان گرفت

تولدت مبارکه باشه آقا حمید گل . دلتون واسه چی گرفت ؟!
شما اینقدر گرفتاری عزیز که اگه دعوتت هم کنیم , بعید میدونم تشریف بیاری خب ! میای حمید ؟!

ریحانه دوشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 09:05 ب.ظ http://www.theosophist2.blogfa.com

من نمیتونم هویت دوستمو لو بدم.!!!
ولی لباس نو،آهای خبر نداری و نفس بریده ی محسن چاووشی محشره..حتمن گوش کنید

راستی شما هی دل ما رو بسوزونید با این خاطرات کنسرت...
الهی !الهی!الهی!!

نمیتونی دوستت رو لو بدی ؟! یعنی من می شناسمش با این حساب !!!

خو باشه , حالا فرض که شناختم که کاریش ندارم ریحانه جون !
ضمنا , من بیجا میکنم دل شما رو بسوزونم ! من فقط خواستم هم احساسم رو با شما شریک بشم , هم به این وسیله یه تشکر ویژه کنم از اهالی این کنسرت که با بعضی هاشون و بخصوص آهنگسازاشون آشنا هستم .
مرسی ریحانه جونم . به نظرم یه ارشیو کامل از آهنگهای پاپ هستی شما , نه ؟!

دانیال دوشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 09:08 ب.ظ http://www.danyal.ir

از مهر تو سعدی ، خلیل را سرود گلستان شدنش را ...

به به عجب جمله حکیمانه ای

[:S025

این علامت تعجب میدونی بابت چیه داداش ؟! خب میگم واستون !

راستش چند روزه دارم به یه موضوع مشترک واسه نوشتن فکر میکنم . البته این خواسته یکی دو تا از دوستانه . بعد دقیقا موضوعی که ذهنم رو درگیر کرده , اگه قابلیتش رو داشته باشه , همین گلستان شدن آتش بر خلیل هست ! و حالا شما با این جمله تون منو به شوک انداختین خب !

به نظرتون خوبه موضوع ؟ بیانش کنم ؟

طهورا دوشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 09:14 ب.ظ

سلام چند ساعت تو بی برقی و تنهایی و قطع شدن نت نشسته بودم و فکر می کردم ٬موقعیتای این جوری رو دوست دارم.
خب بریم سر سوالت ٬این کامنت بیات شدم مال دیشب بود که زهره خانوم گفته بود منم اگه این همه هوادار داشتم....
خواستم شوخی کنم ٬از خودم تعریف کردم(عزیز عمه سین وار =عمه ی عزیزی داره)
راستی استادم یکی از دوستامه یادگرفتنش شیرینه....

سلام عمه جونم . خسته تو تاریکی نشستن ها نباشین عمه جون .
اما عرض کنم خدمتتون , در اینکه شما عزیز دل مایید هیچ شک نکنید , اما زهره جان هم منظورشان به خواهرشان زهراجان بود , نه من ! باور کنید عمه ...
بعد خوش به حالتون ... ولی من نمیدونم چرا ترکی دوست ندارم عمه ! شاید دوست شیرینی ندارم !

ریحانه دوشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 09:23 ب.ظ http://www.theosophist2.blogfa.com

بزرگوارید.. تاج سرید..قصد جسارت نبود..ولی این دل در حسرت یک کنسرت خونه...
نه بابا اون دوستمون از بچه های نویسنده ی رادیو جوان ،و شبکه ی 2و 3است..مهدی صالح پور(م.ص)..و نویسنده سایت دوربرگردون...قلم قشنگی داره!
راستش همه سبک موسیقی بجز راک و هوی متال گوش میدم
برای همین یک آرشیو بی نظیر دارم
که ناقابله !!!!!

قربون مهربونیت عزیز دل . بزرگی و بزرگوار ... والا با مشهد آشنام و میدونم چقدر سخته برگزاری کنسرت اونورا ! یعنی من اگه مشهد بودم دق میکردم از دستشون !
اما میگما ریحانه جون , شما علاوه بر آرشیو فوق العاده تون که کلی هم ارزش داره , دوستان فوق العاده ای هم داری خانوم گل ! بابا ایول ! کلی ذوق میکنم وقتی دختر مشهدی های زبلی مثل شما رو می بینم ! مرسییی خانومی . الهی همیشه سلامت و شاد و سرزنده باشی .

راستی حالت بهتر شد؟

ریحانه دوشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 09:32 ب.ظ http://www.theosophist2.blogfa.com

ریحانه زبل یا به قول داداش حاج کفتر!!!!
جالبه *
.
نه حالم اصلن جالب نیست...به داروهای ضد حساسیت هم حساسیت دارم..موندم خدا وقتی داشت منو خلق میکرد چه فکری کرد که من اینقدر کج و کوله خلق شدم
نمیدونم والا !!!!!!

یعنی منظور داداش از حاج کفتر شمایی ؟! بعید میدونم ها !

بعد یعنی شما کج و کوله ای ؟! بی خیال ریحانه جونم !!!! خو حالا میگذره و تموم میشه این حساسیت ایشاله !

ریحانه دوشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 09:40 ب.ظ http://www.theosophist2.blogfa.com

جدی من کفتر نیستم!!!آخه دیدم اسم ستاره اومد که گفتم شمایید و اون کفتره هم احتمالن من ...

راستش نمیدونم ! خودمم از داداش سئوال کردم , هرچند هنوز پاسخی دریافت نشده ...
فقط یه چی , در مورد ستاره شک نکن منظورش به کل ستاره های آسمونه ! نه فقط من ... ماشاله آسمون داداش , چیزی که کم نداره , ستاره های خوشگل و پرنوره !!! من بینشون گمم باور کن !

دانیال دوشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 09:41 ب.ظ http://www.danyal.ir

پ ن پ کاج سرخ و صلیب ایستاده را آذین کن و از انجیل یوحنا بگو ...

حالا این موضوع هم جالبه ! بعدا روش فکر میکنم !!!!

ولی شما تایید کردین خلیل و گلستانش رو ؟ یعنی خودتون هم همراهمون میشین داداش ؟!

جوجه اردک زشت دوشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 09:55 ب.ظ

سلام نت آبی مهربانی

من اینجا از پی مهربانی و.آرامش وحضورخدا آمده ام...باورکن هیچ تخصصی ندارم صرفا بازی با کلمات است برای کسب نمره لازم جهت ورود به ترم جدید دروس مهربانی

باز هم سلام برادر .
اگر بازی با کلمات است , پس چرا اینقدر با دل بازی می کند واژه هایتان ؟! چرا روح را به رقص در می آورد ؟! چرا اینقدر به فکر وامیداردت ؟!
انتظار ندارید که باور کنم بازی با کلماتتان را ؟!

من همیشه شاگرد کوچک شما عزیزان هستم . اینرا هرچند هزار بار که لازم باشد , تکرار خواهم کرد برادر .

طهورا دوشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 09:58 ب.ظ

سهبا میشه تو این طرح جدیدتون اسمی هم از امام پری ها بیاری؟

آخه عمه جون , من آخرش نفهمیدم امام پری ها کیه ؟ چطوری ازش بنویسم اونوقت ؟ بعد چطوری واسه بقیه توضیح بدم که چی بنویسند ؟!!!

بابا یه طرح فراگیر میخوایم , نه فقط مخصوص داداشی که !!!

ریحانه دوشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 09:58 ب.ظ http://www.theosophist2.blogfa.com

آنجا آسمان سیاه است..مطمینا کم سو ترین ستاره ها هم درخشان میشوند

روزی که محبت شعرا را از دست دادم.بی حد و اندازه عاشق سحابی به عظمت جبار و کمی چگالی اش و به دل ربایی سحابی پروانه شدم..ولی نه من و نه دلم آنقدر زیبا نیستیم..
شناسنامه ی وجودیم گفت بی شباهت به کوتوله های قهوه ای نیستی..شاید یک کوتوله باشم ولی دوست دارم نور داشته باشم..برای درخشان شدن حتی به قدر یک شب تاب تلاش میکنم.

قسمت اول سخنتون به کنار , اما از بعدیش هیچی نفهمیدم ریحانه !

ضمنا آسمان سیاه , یه ماه داره درخشان ها ! پس سیاه سیاه نیست ! گول میزنه اسمش ...

سرگیجه نگیری بین این دوتا عزیز دل !

ریحانه دوشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 10:18 ب.ظ http://www.theosophist2.blogfa.com

شعرا:پرنورترین ستاره ی آسمان
جبار و پروانه :دو سحابی زیبا
کوتوله ی قهوه ای :چیزی مابین ستاره و سیاره (کج و کوله ی های آسمون )
ببخشید چون الان با گوشی هستم نمیتونم عکس هاشونو براتون آپلود کنم..در اولین فرصت حتمن این کار رو میکنم
تا شما هم لذت ببرید..
و اما سحابی ها چگالی کمی دارند. برای مثال شما ابعاد جبار را به اندازه ی ابعاد تهران در نظر بگیرید و به اندازه ی 1000کیلومتر بالا بروید .این حجم وسیع از سحابی فقط از چنداتم تشکیل شده !!!
و برای همین چگالی (نسبت جرم به حجم) خیلی کم میشود !!!
خدا کنه مبهم توضیح نداده باشم

مرسی عزیزم ... نه شما مبهم توضیح ندادی , اگرم کامل نگرفته باشم , خنگی منه دیگه !

پس شما بین اون سه تای اول , یکیشونی دیگه !

زهره دوشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 10:55 ب.ظ http://asemuniya.mihanblog.com

زهرا نمیذاره حرف بزنم وگرنه حرف زیاد داشتم

نمیذاره ؟!!! چرااااا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!

زهره دوشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:09 ب.ظ http://asemuniya.mihanblog.com

از خودش بپرسید

خب عزیز خودش که از اینجا قهر کرده ! کجا پیداش کنم ؟!

زهراااا ؟ زهراجان ؟؟؟

ریحانه دوشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:13 ب.ظ http://www.theosophist2.blogfa.com

میگم سهبا جون شما فهمیدید کفترهای کاکل به سر، منظورم حاجی کفترها کی بودند ؟!!
هی آدمو مبهم میکنند این جنابDDD!!!!!!!

راستی من که گفتم کوتوله ی قهوه ای ام ..ولی قول میدم حتا اگر شده در حد اپسیلونی بدرخشم...

نه والا ! کلا داداش تو کار طرح کردن معما استادند ! اصولا عادت کردم به پاسخ نگرفتن سئوالاتم ! واسه همینه که سئوال نمی کنم دیگه !

سمیرا دوشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:18 ب.ظ http://nahavand.persianblog.ir

کم کمک باید وقت قبلی گرفت وارد خونه تون شد ها...اینجا داره خیلی شلوغ میشه از محبت رفقا....یاد کنسرت همایون افتادم ...چه شب به یاد موندنی بود...آهنگ کیف انگلیسی از آهنگهای محبوب منه...خوبه که توی این شهر اقلا هر از گاهی اتفاقات خوبی میفته...خدا رو شکر

می بینی چقدر زود میگذره سمیرا ؟ باور میکنی سه سال پیش بود ؟!

ضمنا شما اینجا صاحبخونه ای , حق آب و گل داری , خونه خونه خودته ! هر وقت بیای قدمت روی چشمای من جا داره ... شک نکن . مثل دلم ..

زهره دوشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:20 ب.ظ http://asemuniya.mihanblog.com

قهر کرده؟

یعنی واقعا قهر کرده ؟!

زهـرا دوشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:30 ب.ظ http://anywherewithu.blogsky.com/

مگه من میتونم از اینجا قهر کنم

من همه ی کامنتا رو خوندم و همه ی حرفا رو شنیدم
ولی خب...

میگم این زهره داره اذیت میکنه وگرنه من هیچ جوره نمیتونم حریفش بشم
والاااااااااااااااااا

من که گیج شدم ! میشه بگین بین شما دو تا خواهر چی میگذره ؟!

زهـرا دوشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:37 ب.ظ http://anywherewithu.blogsky.com/

هیچی بابا
زهره میخواد اذیتتون کنه

راستی میشه از اینجا به عمه طهورا سلام داد

خو دلم تنگ شده واسشون

آدرس هم که ازشون ندارم

عمه سلام . هم از من , هم از زهرا !
ضمنا زهره جان اهل اذیت کردن نیست زهرا ! نداشتیم ها !!!


و بعد منم از عمه آدرس ندارم خب !

فرداد سه‌شنبه 2 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 06:31 ق.ظ

سلام خواهر جان
انقدر قشنگ کنسرت هایی که میبینی رو وصف می کنی که همه آهنگاشو میشنوم...
انقدر قشنگ جاهایی که میری رو توصیف می کنی که انگار ما رو هم با خودتون بردی...
از همه مهمتر انقدر قشنگ به دنیا نگاه می کنی که...دنیات همیشه زیباست.
زندگی به غیر اون چیزی که ما تصور می کنیم نیست.
ممنون ..خیلی لذت بردم.
برقرار باشی آبجی نرگس.

گاهی به تمام داشته هایم شک می کنم برادرم ! گاهی نومیدی و خشم تمام وجودم را فرا می گیرد ! گاه زیباترین ها هم , دلم را آرام نمی کند ... کاش زودگذر باشد این گاهها !

سلام برادرم . ممنون از مهربانی های بی نظیرتان . سلامت باشید و برادرانه هایتان بر من و این سرا ,مستدام .

ریحانه سه‌شنبه 2 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 07:14 ق.ظ http://www.theosophist2.blogfa.com

اندر باب امام پری ها :
پری خوشگلی ،پری دلبری،پری از همه زیباتری ! نه نه اشتباه شد اینا مال گلی بود که

راستش این پست موزیکاله...منم همش یاد آهنگ ها می افتم
الان خودم توانایی همکاری با محسن چاووشی یا متین دوحنجره رو هم دارم...اصن صداهامون با هم فرق نداره
فقط من وسطش به سرفه می افتم !!
سهبا جون نمیخواین کشف هویت کنید.شخصیت های مجهول زیاد شدند.
امام پری ها،حاجی کفترها و...

والا خودت که بیشتر میدونی ریحانه جون , این روزا داداش زیاد حال و حوصله نداره! کلا هر چی سئوال می کنی میزنه به یه کانال متفاوت جواب میده ! منم که گیج ...
امیدوارم این معماها زودی حل بشن !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد