به نام عشق
موج برمی آمد و چون کوه به ساحل می خورد
از دل تیره امواج بلند آوا ...
آی آدمها ...
ما شنیدیم و به یاری نشتابیدیم
به خیالی که قضا ، به گمانی که قدر
بر سر آن خسته گذاری بکند
دستی از غیب فروآید و کاری بکند
ما نمی دانستیم ،
این که در چنبر گرداب گرفتار شده ست
این نگون بخت که اینگونه نگون سار شده ست
این منم ، این تو ، آن همسایه ، آن انسان
این ماییم ، ما همان جمع پراکنده
همان تنها ، آن تنها هاییم
همه خاموش نشستیم و تماشا کردیم
آن صدا اما خاموش نشد ....
آستین ها را بالا بزنیم
مهربانی را ، دانایی را
در بلندای جهان بنشانیم ..
آی آدمها ..... موج می آید ...
جمعه بیست و نهم اردی بهشت 91 ، دعوتم به میهمانی ساز و آوازی نو ، این بار اما با نیتی شگرف ...گروهی هماهنگ و یکرنگ ، عزم ها را جزم کرده اند برای قدمی به ظاهر کوچک ، اما به غایت بزرگ ، به نهایت قشنگ . آستین ها را بالا زده اند تا گامی بردارند در جهت همدلی ها ... که .. من اگر برخیزم ، تو اگر بر خیزی ، همه برمی خیزند ... که در نگاه من ، درد تو ، درد من است ،غصه تو ، غصه من ! و وای از روزی که دردت را ببینم و کاری هرچند کوچک از من برآید و کوتاهی کنم ..
و قصه امشب ما از آنجا شروع می شود که گروهی کوچک قصد می کنند با تمامی هنر خود ، هنر دل و سرانگشتان توانمندشان ، یاری رسان بیمارانی شوند که امیدشان تنها خداوند است و دستان گره گشای خیرین ! و وقتی خداوند بخواهد ، این گره ها به دستان ما باز می شود ... من ، تو ، او و هر آنکه دلش با درد دیگری ، به درد می آید .
و گروه پرنیان با تمام دل خود ، با تمام احساس خود ، عزم کردند سه شب را ، شادی بیافرینند در دل جمعی و این شادی را تقسیم کنند با آن دیدگان منتظر به در ... که شما بگویید ، قیمت این کار چقدر حساب می شود در کتابچه تقدیر ؟
****
سازها در دستگاه نوا به صدا در می آیند ... وقتی دل ها هماهنگ شوند ، دست ها هم ! سازها هم ! آوازها هم ... و اینگونه است که تاثیری بسزا می گذارد این هماهنگی ها ..
کمانچه می نالد ... دو ساز ، دو روح ... راز و نیاز ، شکوه و شکایت ، خواهش و تمنا ، کشش و کوشش ، عشق ، همدردی ، همزبانی ، همدلی ....
هله خیزید که تا خویش ز خود دور کنیم نفسی در نظر خود نمکان شور کنیم
هله خیزید که تا مست و خوشی دست زنیم بی خیال غم و غم را همه در گور کنیم
کیمیا آمد و غمها همه شادیها شد همچو سایه پس از این خدمت آن نور کنیم
هله من مطرب عشقم ، دگران مطرب زر دف من دفتر عشق و دف ایشان ، دف تر
و شیدایی روح با سماع دف ... روحم به پرواز در می آید در این فضا ... که سور اسرافیل دمیده شده انگار ... باید بپاخیزم ... چرخ می زنم ، چرخ می زنم ... تا آنجا که سازها و آوازها ، همه با هم از عمق جان همنوا می شوند که :
بی همگان به سر شود ، بی تو به سر نمی شود ، جای تو دارد این دلم ، جای دگر نمی شود
و در این میانه صدای نی با دل بی قرار من چه بازیها می کند که :
بی تو نه زندگی خوشم ، بی تو نه مردگی خوشم ، سر زغم تو چون کشم ، بی تو به سرنمی شود !
روح دیگر تاب این قفس خاکی را ندارد ... می کوبد به در و دیوار تن ... رهایی بایدش ...
گاه سوی وفا روی ، گاه سوی جفا روی ، آن منی ، کجا روی ? بی تو به سر نمی شود
دل بنهم تو برکنی ، توبه کنم تو بشکنی ، این همه خود تو می کنی ، بی تو به سر نمی شود ...
فغان سازها بلند می شود ... اوج می گیرد صداها تا بگویند :
اگر به دست من افتد فراق را بکشم ، که روز هجر سیه باد و خان و مان فراق ....
و دل چگونه فریادی رساتر از این سر دهد که :
گر تو نباشی یار من ، گشته خزان بهار من ، مونس و غمگسار من ، بی تو به سر نمی شود !
***
من ، حیران و سرگشته ، گیج و مبهم ، هنوز حیران آنهمه شیدایی ام که این بار بی تاب می شوم در برابر نوای جانسوز کمانچه ، حتی آنجا که از احساسی فرحناک سخن می گوید ! سوز و گداز دل عاشق را مگر درمانی هست ؟ این اشکهای برآمده از دل را مگر پایانی ؟!
بانگ زدم نیمه شبان ، کیست در این خانه دل ، گفت منم کز رخ من ، شد مه و خورشید خجل !
همه عمر بر ندارم سر از این خمار مستی ، که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی
تو نه مثل آفتابی که حضور وغیبت افتد ، دگران روند و آیند و تو همچنان که هستی ...
و آفتاب عشق ، همیشه در دل جاودان می تابد ، حتی اگر ابرهای سیاه دلتنگی ، فاصله مرا از نور به رخ دلم بکشانند !
صدای نی می آید .. نوای نی آشنای دل من است این روزها ، دلی که از نی نوا می آید و هنوز هم در نی نواست :
جز دل من کز ازل تا به ابد عاشق رفت ، جاودان کس نشنیدم که در این کار بماند
از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر ، یادگاری که در این گنبد دوار بماند ...
هنگامه رحیل است و من مسافرم . چه سخت است پای کندن دل از دنیا و هر چه در اوست ، اما :
تا راه قلندری نپویی نشود ، رخساره به خون دل نشویی نشود
سودا چه پزی? تا تو چو دل سوختگان ، آزاد به ترک خود نگویی نشود !
پس پای از بند خاک رها می کنم تا رها شوم از قید تعلقات , رها شوم در آسمان خیال و برسم به بارگاه یار . هلهله کنان و پای کوبان و دست افشان سماع می کنم ... می گردم و می چرخم تا برسم به وعده دیدار ... شاید اندکی رها شوم از این سوز دل در حضور مهربان او ، مهربانترین یار ...
این قافله عمر عجب می گذرد ، دریاب دمی که با طرب می گذرد
گروه پرنیان ، در دو بخش به اجرای هنر پرداختند :
بخش اول ، اجرای قطعاتی در دستگاه نوا ، اثر آقایان دکترحسین میثمی ، مهندس مهران وکیل ها ، مصطفی عبادی و علی حسینی
و بخش دوم ، موسیقی فیلم : تصنیفهای کیف انگلیسی ، گل چهره و چند اثر ارزشمند دیگر از مفاخر موسیقی ایران ... امید که شاهد موفقیت های روزافزون این عزیزان و تمامی هنرمندان متعهد سرزمین دوست داشتنی ام ایران عزیز باشیم ...
مرنجان دلم را ، خدا را ! رها کن غمت را ، رها کن !
http://up.vatandownload.com/images/7dyv9hjc4m5ekkb0bv5z.jpg
سحابی باشکوه جبار (شکارچی)
http://up.vatandownload.com/images/zsk1a44me4owhwnou2n6.jpg
سحابی پروانه ای
وااای ! اینا چقدر قشنگند ریحانه جان ! خو الان اگه هر سئوالی بپرسم , لو میره که هیچی بلد نیستم ! ولی میشه بگی این دو تا سحابی دقیقا کجان ؟!
مرسی , خیلی خوشگله . بازم برم ببینمشون !
لینک آهای خبر نداری محسن چاووشی
چ
http://s2.picofile.com/file/7247325692/Ahay_khabar_Nadari_Parishankhater_blogfa_com.mp3.html
مرسی عزیزم
علیک سلام بروی ماه برادرزاده های عزیزم
گر تو نباشی یار من ، گشته خزان بهار من ، مونس و غمگسار من ، بی تو به سر نمی شود !
سهبا جان امروز را با این یه خط شروع کردم ٬بازم ممنون
آدرس وب ندارم خو ....
www.kament gozar amme.ir
بی تو به سر نمی شود !
سلام عمه طهورای عزیزم . روزتون خوش باشه الهی ... این آدرس سر کاری کی تبدیل به یه آدرس واقعی میشه عمه ؟!
بله هرچی شما بگید خواهری
شما از عمه آدرس ندارید ولی ایشون که خونه ی شما میان
عمه لطف دارن زهراجان . ضمنا چشمتون بی بلا ! ولی از نفوذ خواهر بزرگی استفاده نکنی واسه اذیت کردن زهره خانوم ها !
گر نوح منم که به مقصد رسانم حور و پری را

کشتی تویی ، ساحل پیغمبری هایم را ...
روشنی چشم بهشتم ، صدا تنها گریه یک حنجره اسماعیل است
گلستان ابراهیم که آتشکده ای بیش نیست در هیجان عشقهای رها
این مشق من :
http://www.danyal.ir/1390/04/28/post-175
ممنون برادر ...
خواندن صدباره اش هم ارزش دارد برایم . باز هم ممنون .
ولی خوشم میاد هنوز هم شربت اعتماد به نفس رو زیاد می نوشید ! یعنی می فرمایید من ساخته و پرداخته دست شمایم تا حور و پری ها را به ساحل امن و آرام برسانم ؟!
مشقتان بسیار زیباست .
سلام
همیشه به نگاه شما به رویدادهای پیرامونتان غبطه خورده ام ... بسیار خوب می بینید و زیبا تشریح می کنید .
مثل همیشه زیبا نگار و پایدار باشید.
سلام بزرگوار . ممنون از لطفتان و از حضور مهربانتان . سلامت باشید و مانا .
[قلب][گل][گل][گل][گل][گل][قلب]اللهم عجل لولیک الفرج[قلب][گل][گل][گل][گل][گل][قلب]
[قلب][گل][گل][گل][گل][گل][قلب]اللهم عجل لولیک الفرج[قلب][گل][گل][گل][گل][گل][قلب]
یک نفر از حرص دنیا در تب است
یک نفر فکر غذای امشب است
یک نفر از گشنگی نان می مکد
یک نفر خون یتیمان می مکد
یک نفر همواره راهش کج کند
یک نفر همواره راه حج کند
عده ای از رفتن خود شاکی اند
عده ای در مردی خود باقی اند
عده ای فکر گناه بعدی اند
عده ای در انتظار مهدی اند
[قلب][گل][گل][گل][گل][گل][قلب]اللهم عجل لولیک الفرج[قلب][گل][گل][گل][گل][گل][قلب]
[قلب][گل][گل][گل][گل][گل][قلب]اللهم عجل لولیک الفرج[قلب][گل][گل][گل][گل][گل][قلب]
کاش از منتظرانش باشیم . ممنون .
[گل][لبخند][گل][لبخند][گل][قلب][گل][لبخند][گل][لبخند][گل]
[گل][لبخند][گل][لبخند][گل][قلب][گل][لبخند][گل][لبخند][گل]
فریب ما مخور آقا دروغ می گوییـــــــــــــــم
به جـان حضرت زهرا (س) دروغ می گوییــم
چه ناله ای چه فراقـــی چه درد هجـــــــــــرانی
نیا نیا گل طــــــــــاهــــــــــا دروغ می گوییـــــــــم
تمام چشـــــــــم براهی و انتظـــــــــــــــــــار و فراق
و ندبـــــــه های فـــــــــــــــــــــرج را دروغ می گوییـــم
دلی که مامن دنیــــــــــاست جـــــــــــــای مولـا نیست
اسیــــــــر شـهــــــــــــــــــــــــوت دنیــــا دروغ می گوییـــم
زبان سخن ز تو گوید ولـی بــــــــــــــــــــــــــرای مقــــــــام
به پیش چـشم خـــــــــــــــدا هم دروغ می گوییـــــــــم
کدام نالـــــه غـربــــــــت کــــــــدام درد فــــــــــــــراق
قســـم بــــه ام ابیــــــــها دروغ می گوییـــــــــم
خلاصه ای گل نرگس کسی به فکرتو نیست
و مـا به وسعت دریا دروغ می گوییــــــــم
مرا ببخش عـــــزیزم که باز می گویم
نیا نیا گل طاها دروغ می گوییـم
[گل][لبخند][گل][لبخند][گل][قلب][گل][لبخند][گل][لبخند][گل]
[گل][لبخند][گل][لبخند][گل][قلب][گل][لبخند][گل][لبخند][گل]
خلاصه ای گل نرگس , کسی به فکر تو نیست !
سلام سهبای نازنینم
باید دست مریزاد گفت به همت این گروه پرنیان
اگر هر کداممان قدمی کوچک برمی داشتیم برای دردمندان شاید عمق زخم هایشان کمتر می شد
سلام نازنینم . کاش بی تفاوت نباشیم گل نیلوفرم ... کاش بی تفاوت نباشیم .
سلام نرگس جان
روزت خوش ...
سلام سایه جانم . روز و شبت خوش مهربان .
فرا رسیدن ماه رجب ، ماه نیایش و روزهای بارش چشم های خاکیان بر شما آسمانیان مبارک باد و التماس دعا در لحظات قشنگ خلوتتان

راستی
من اصلا نفوذی ندارم
باور کن
نفرمایید خانوم ! الان زهره جان میان و خلافش رو ثابت می کنند !
منم تبریک میگم فرارسیدن ماه رجب رو عزیز.
باورت نمیشه سهبا
بابا من نفوذم کجا بود
می فرمایید جبروت خواهر بزرگی ندارین زهراجان ؟! عجبه ها !
اینجا زهرا راست میگه نفوذ نداره!



خب سهبا جون آبجی گلم به شما گفت که زهره همش پای نت هست
جدیدا آبجی رو میذارم راحت کاراش رو انجام بده
و بهش میگم:
از طرف من کامنت بنویییییییییییییییییییییییسسسسسسسسسسسسسسس!!!!!!!!!!!!!!!
راستی حلول ماه خدا بر شما مبارک!
خانومی , زهره جان , شما هم هوای آبجی زهرای ما روداشته باش لطفا ! یه خورده بشین درس بخون تا زهرایی با خیال راحت برسه به کامپیوترش !
اما کامنتت رو خودت بذاری ها !
سحابی جبار تو صورت فلکی شکارچی که فوق العاده واضح دیده میشه، البته در کویر،هست

اما صورت فلکی جبار ،جزو صور زمستونیه..الان دم دمای صبح پیداش میشه..
اما سحابی پروانه یکی دو سال بیشتر از عمرپیدا کردنش توسط تلسکوپ های فضایی نمیگذره نیدونم کجاست خو ؟!!
جذابیت این سحابی ها تو حجم کم ماده ی تشکیل دهنده اشونه..اگر جبار به اون عظمتش رو یکجا جمع کنیم تو کمتر از یک نصف استکان جا میشه .چون جنسشون از گازه..
واقعا ؟!!!
جل الخالق ! واقعا دنیای شگفت انگیزیه دنیای کهکشانها ...
حیف که من هیچی نمیدونم ازشون !
مرسی ریحانه جون بابت اطلاعات قشنگت .
پس واجب شد وقتی اومدید مشهد با هم بریم مدرسه ی تیزهوشان فاتح(تنها دبیرستان نجومی ایران )
و شما هم ببینید کسانی که ما در محضرشان واو به واو نجوم را با گوش جان یاد گرفتیم.
و البته تنها گنبد نجومی جهان،بزرگترین ساعت آفتابی ایران ،و رصد خانه (ساخته مهندس آرین)را
...........
به به چه فخیمانه حرف زدم!!!
به به
حتما میام اگه خدا بخواد ! فقط ریحانه شما دبیرستانتون اونجا بوده یعنی ؟!
بهله خانمی..هر 4ساله اشو..
و همایش و نمایشگاه نجوم برپاکرد 
و اولین نفری بودم که المپیاد نجوم قبول شدم از بچه های اون مدرسه
تابستون هم اگه خدا بخواد میشم معلم نجوم..البته به هزار بدبختی مامانو بابا رو راضی کردم
آففرین خانومی . باریک الله ! کلی ذوق کردم ...
ایشاله یه خانوم معلم و خانوم مهندس موفق باشی همیشه . دیگه چرا به زور ؟ حیفشون نمیاد ؟!
ندارم خو
خوبه خود زهره اومد تایید کرد والااااااااااااااا
ای بابا ! خب باید یاد بگیری زهرایی ! گاهی لازم میشه ها !( حالا زهره نشنویه بیاد شاکی بشه از من !)
گفتم بهم یاد بده جیغ بنفش رو
شما گوش نکردی
جیغ کشیدن که کاری نداره زهراجان , منتها اون چیزی که مهمه , زمانش هست ! وقتی به موقع باشه , تاثیرگذاره !
http://dl2.asremusic.com/90/04/Babak%20Mafi%20Feat%20Alireza%20-%20Ba%20Man%20Bemoon(128).mp3
لطفن تابید نکنید...آهنگ با من بمون بابک مافی