حتما برای شما هم مثل من بارها پیش آمده که نقایص و اشکالات رفتاری و فکری خودتان را به گردن خانواده و یا اجتماع بیندازید . این البته در صورتی ست که آنقدر با خود صادق باشیم که ایرادات وجودی مان را ببینیم و قبول کنیم . که گام اول همین شناخت خود و دریافت کاستی ها و همینطور مزایای وجودی ماست . مثلا بارها دیده ایم کسی را که بهانه گیر و بدخلق است یا خیلی سریع عصبانی می شود و این را مسئله ای ژنتیکی و یا تاثیر محیطی می داند ! من خود به شخصه بارها گله کرده ام که چرا پدر و مادرم به من و برادرانم قدرت نه گفتن را نیاموخته اند . یا وقتی سادگی و صداقت برادرانم و مشکلات ناشی از همین اخلاق را در آنها مشاهده می کنم ، متوجه می شوم که دلیل این مساله شاید این باشد که در خانواده ما ، دروغ جایگاهی نداشت و همیشه تاکید بر صداقت و راستی بود . الان اما حرفم این نیست و منظورم از بیان این مساله این است که بگویم چند بار تا به حال مزایا و سجایای اخلاقی خود را دیده و به ریشه و اصل آنها فکر کرده ایم ؟ چند بار شده فکر کنیم اگر فلان خلق و خوی مثبتی در من وجود دارد لابد به تربیت خانوادگی و یا وجود همین اخلاق در پدر و مادرمن و الگو قرار گرفتن از آنها ، بر می گردد ؟ اگر صداقت در وجود من بارها مشکل ساز شده ، اما حقیقتا نمی توان از این خصیصه اخلاقی ، به عنوان یک رذیله نام برد ، هر چند در این روزگار صداقت و سادگی جایگاهی نداشته باشد . هر چند بسیار وقتها با دروغ ، گذر زندگی ساده تر می شود ، اما پایبندی به اصل راستگویی ، خود ارزشی ست که باید قدردانش بود . بسیاری از مواقع به تفاوت نسل ها – مثل نسل خودم با نسل جدید ، مانند دخترم – که می نگرم و دقیق می شوم در اختلاف نگرش هایمان به زندگی ، هر چند آنرا بیش از هر چیز محصول تغییر شرایط جامعه می دانم و مقتضای روزگار ، اما نمی شود اینرا هم نادیده گرفت که تربیت ها تغییر یافته اند . که مثلا اگر فرزندان ما به نسبت ما تنهاترند و بلد نیستند در جمع به راحتی کنار بیایند و اصولا فردگرایی به نسبت بیشتر شده ، شاید یک دلیلش این است که پدر و مادرهای ما بر گذشت و صبر و تحمل عقاید دیگران بیشتر تاکید می کردند تا نسل ما که پدر ومادرهای نوجوانان اکنونیم . هیچ وقت فراموش نمیکنم سخن پدر ومادرم را که وقتی از برخورد دوستانمان گلایه می کردیم ، می گفتند : تو گذشت کن ، تو صبوری کن ، با مهربانی همه چیز درست می شود .... یا توصیه همیشگی شان به برادرانم که تاکید می کردند با هیچکس دعوا و کتک کاری نکنند ! اما حالا به راحتی می شنوم که والدین امروزی می گویند : اگر می خواهی نخوری ، اول تو بزن !
خب این تفاوت نگرش ها و تفاوت تربیت ها باعث اختلاف این دو نسل می شود . همین که گذشت را چونان گذشته رعایت نکنیم و به فرزندانمان نیاموزانیم ، اولین ترکشش به خود ما هم می رسد . فرزندان ما یاد می گیرند که می شود در برابر پدر و مادر و معلم و بزرگترهای دیگر هم سلیقه خود را اعمال کنند و به راحتی نظر مخالف خود را ابراز نموده و آن را اصلا خلاف ادب و حرمت شکنی نمی دانند ! قصد قضاوت کردن بین دو نسل و تفاوتهای نگرشی و مشکلاتی که هر کدام دارند را ندارم . اصل سخنم این بود که همانقدر که مشکلات و کاستی هایمان را به گردن والدین می اندازیم ، کاش قدردان خوبیهای وجودمان هم باشیم که مسلما بیشترش را باز هم از آنان داریم و تربیتی که در کنار آنها دیده ایم و آموزه هایی که در محضر پدر و مادر کسب کرده ایم . کما اینکه ایمان و اعتقاداتی که در ما ریشه بسته و در نسل جدید کمرنگ تر شده ، به دلیل پررنگ بودن و درونی بودن دین در نهاد آدم های قدیم بوده و تزلزل آن در نسل های بعد که ما نیز جزئی از آنهاییم . معلوم است که تفاوت این اعتقاد در فرزندان نسل قدیم ، که ما باشیم ، با فرزندان ما از کجا آب می خورد !
کاش بدون عناد و لجبازی و تعصب ، خود را صادقانه ارزیابی کنیم و بفهمیم روش زندگی کدام یک از ما سه نسل – که ما به عنوان نسلی میانه در آن قرار داریم – صحیح تر است و سعی کنیم راه حل صحیحی بر مشکلات زندگی هایمان بیابیم .
آیا به وجود خود اندیشده ایم؟
آیا با مفهوم آن آشنا هستیم؟
آیا آن را درک کرده ایم؟
پدر و مادر تا زمان مشخصی به فرزند خود تربت می دهد؟که مکان مشخصی هم دارد.اگر ان زمان و مکان را فراموش کر.گه زندگی خود و فرزندش را به تبار گناهی کشانده...
و اگر محتاج شد دیگر بدتر از این ها...
و اگر تربیت فرزندش را صالحانه از ب(بسم الله) شروع و تا شهادت(الله)به پایان برد و تربیتش را در وجود فرزندش یافت...به کمال خواهد رسید
و چقدر سخت است تربیت صحیح فرزندان , که بازخورد آن باز هم علاوه بر اجتماع به خود ما هم برمی گردد !
خدا کند در تربیت فرزندان , راه خطا نرویم که .... به نظرت جبران پذیر خواهد بود داداشی ؟!
ادم از زمان تولدت تا زمان مرگش مشکلات را دارد..چه بسا از حضرت ادم تا اخرین کرامت الهی همه با مشکل برخودار بوده اند
اما مخلوق الله ....با خصلت های زیبا ....به اوج خواهد رسید...و متاسفانه.....این انسان نمی داند چه کراماتی در وجودش نهفته
من مخلوق برای اینکه دل کسی را شاد کنم مجبود به دروغ خواهم شد...به نظر من کسی که با دروغی دل بنده ای راشاد کند...پیش مخلوقش عزیز خواهد شد
قبول ندارم داداشی ! دروغ گفتن , حتی اگه نتیجه شادی بخش موقتی داشته باشه , ارزشی نداره و عزتی برای آدم به بار نمیاره . باید یاد گرفت به قول خودت کراماتی را که در انسان وجود دارد شکوفا کرد . مسلما هیچ انسان عاقل و سالمی , دروغ را بر صداقت ترجیح نخواهد داد .
در هر نسل انسان تربیت خود را بروز می کند
هر نسل با توجه به موقعیت خود و خانواده خود باید اندیشید
متاسفانه در نسل های اولیه که خود شاهد هستید...
و در ل نسل های ثانویه که زمان....بود همه با مشکلات زیادی برخودار بودند
و متاسفانه در این نسل که دیگر چه بسا به تعریف،از دنیا طبیعت بگیر تا دنیازی ارتباطات و فناوری نوین.دنیا انترانت
اینها همه خود به در تربیت انسان ،تاثیر فراونی می گذارد
خود مشاهد اخبار روز دنیا هستید
....
بیان اخر....
اگر تربیت فرزند به گونه ای باشد...که دچار مشکلات روحی و روانی فرد شود...به نظر من باید ان تربیت رها شود و خود فرد صادقانه ترین راه را برای تشخیص هویت خود دریابد.
والسلام
خدایش چقدر پر حرفی کردم
اول نشدم ابجی
چه سخت حرف میزنی داداشی . توی سخن گفتن سعی کن راحت باشی تا اینکه خودت رو در قیدو بند جملات و کلمات قرار بدی .
حق با شماست . خود فرد هم میتونه ارزیاب خوبی باشه , اگه با خودش صداقت داشته باشه . یه جایی متوجه میشی که طرز تربیت خانواده , یا تاثیرگذاری تو از اجتماع , داره به ضرر تو تمام میشه , خب شما به عنوان یک فرد عاقل باید از این امر جلوگیری کنی . با خانواده , با پدرومادر میشه گفتگو کرد و مشکلات را به حداقل رسوند . اما اجتماع رو نمیشه به میل خودت تغییر بدی . این شما هستی که با توجه به اعتقادات و طرز تفکر خودت باید در جامعه ظاهر بشی و از امکانات موجود در آن , مطابق میل خودت استفاده ببری و از اثرات منفی آن خودت رو دور کنی !
اول شدی , اول بودی , اول خواهی بود .... مرسی داداشی که شرکت کردی توی بحثمون .
جانا سخن از زبان ما میگویی
آی گفتی نرگس جانم!!! بخدا بعضی وقتا از خودم لجم میگیرد که چرا اینقدر بی سر و زبانم در برابر پرخاشگریهای دوستانم چرا اینقدر خوب نمی توانم از خودم دفاع کنم که مثلا مادرم گفته تو خوب باش مریم بگذار دوستانت از تو یاد بگیرند تو جوابشان را نده تا همه ی راههای پشت سرت بسته نباشد به سوی دوستت
مهربان باش بدون اینکه انتظار خوبی و مهربانی داشته باشی
یا مثلا بابام هی به داداشام گفته نکنه دعوا و جنگ و جدل راه بیاندازین که آبرومون بره اگه کسی خواست بهتون اهانت یا کتک کاری کنه شما جوابشو ندین یا میگه اگه کسی بهت بدی کن تو براش خوب باش و اگه کسی بهت خوبی کرد تو براش خوبتر باش
بخدا از اینکه تو مدرسه همیشه مجبور بودم بخاطر نصیحتای مامانم ساکت باشم و در برابر توهین دوستام فقط باهاشون قهر کنم از خودم لجم میگرفت که چرا القل نتونستم جواب پرخاشگریاشو بدم
اما یه چیز خوبی ازش موند اونم اینه که همون همکلاسیی که اینجوری رفتاری کرد و من جوابشو ندادم بارها وقتی منو تو خیابون دیدهاز رفتارش خودش شرمنده بوده و عذرخواسته و منو برای مهربونیم تحسین کرده
وای چقدر حرف زدم چوب خطام پر شد
شبت قشنگ نرگس مهربان
میدونی مریمی , منم معتقدم هر چند یک سری اصول اخلاقی و انسانی ممکنه به ضرر آدم تموم بشه , اما باید هرطور هست حفظش کنیم . که صداقت و محبت ممکنه دردسرساز باشه برامون , اما حتی اگه کسی قدردانش نباشه , که هست , حداقل تو در مقابل وجدان خودت سربلند خواهی بود و مساله مهمتر , اعتقاد ما به دین هست و روز جزا و .... که مسلما آنروز پاداش سختیها را خواهی دید ..
وای من یک بحثی رو باز کردم که خودمم نمیدونم چی بگم !
شرمنده ...
بابی که باز کردی حرف زیاد می شه براش گفت ... یه کنفرانس باید بذاریم تا به نتیجه ای برسیم و چون من کم کم حالیم می شه به بخشی از اون می پردازم که نظرم و جلب کرد اونم "نه" گفتن است ...نرجس جان خیلی حیف می شی اگر نتونی "نه" بگی !!
این و داشته باش تا دوباره بیام ...
وای سایه ! خیلی دلم میخواد بتونم بگم نه ! تازه حالا خیلی کار کردم روی خودم شدم این ! اما هنوز خیلی جا داره تا بشم اونی که باید باشم ....
اما سعی کردم بچه ها رو مثل خودم بار نیارم حداقل !
منتظر کنفرانس هستم عزیز ! تجربه شما خیلی بیشتره تو این زمینه ها . منتظرم عزیز .
خیلی جالبه امشب رفته بودم به یکی از قبرستان های قدیمی شهر و داشتم قدم می زدم. و به همین مسئله فکر می کردم. به نظرم هیچ فرقی بین نسل ها نیست. فقط نوع تربیت یا رفتار نسل ها از نظر کیفی تغییر کرده. مثلا صداقت نسل شما بیشتر بوده اما کامل نبوده! نسل ما کمتر بوده اما بازم کامل نبوده! مهم اینه که آدم بتونه حتی یک بار هم دروغ نگه و همیشه صادق باشه. اصل موضوع یه چیز دیگه ست که این سه نسل ازش دور شدن و تمام دلیلشم همون وجود دین و چیزی بنام جامعه هستش. ادامه در کامنت بعد!!!
خب اینجا که مشخص نشد اصل مساله چیه .... بریم کامنت بعد ....
ولی منم موافقم که صداقت رو در هر شرایطی باید حفظ کرد .و البته نوع تریبت هم با توجه به شرایط روزگار تغییر کرده و در حد زیادیش , خارج از اختیار پدر ومادر هست ! یعنی خیلی مواقع من دوست دارم فرزندم رو به طریقی که خودم میخوام تربیت کنم , اما وقتی در اجتماع قرار می گیره , تاثیر تربیت من بسیار کم خواهد شد و تاثیر جامعه و دوستان بسیار بیشتر از خانواده خواهد بود ! بخصوص در خانواده هایی که سنتی هستند و پابه پای فرزندان به روز نمی شوند !
بریم کامنت بعد ببینیم چه خبره !
خانوم اجازه ؟!
خیلی جالب بید ،
بسی استفاده بردیم !
تولدتون هم مجدد مبارک
خب پسرم , نگفتی چه استفاده ای بردی ؟! نظرت رو بگو ببینم شما چی فکر میکنی راجع به این مساله ! آففرین پسرخوبم !

ممنونم . دیگه قدیمی شد تولدم ! جشن تموم شد , نوبت درس و امتحانه !
ببینید نمیشه گفت تزلزل دین در نسل ما باعث این مشکلات شده. به نظرم درک اشتباه مسائل دینی در نسل گذشته باعث شده تا نسل ما این شکلی بشه. دین،زندگی نیست. دین،اعتقاد قلبی نیست و در وجود آدمی ریشه نداره. موسی،بودا،زرتشت،محمد و پیامبران دیگه انسان های بزرگی بودن که دنیا رو درک کردن و رفتار و کردار اونا به نسل های دیگه ارث رسیده! ببینید خاندان محمد سالم از اعراب دیگه بودن. چرا؟ به نظرم این بهترین جواب برای این پست شماست. اگه جایی مشکل دارید بگید تا جواب بدم
خب ظاهرا این پست , بستر خوبی هست برای بیان نظرات شما در مورد دین . اما متاسفانه من پاسخگوی خوبی نیستم . کاشکی عزیزانی مثل دانیال و اردک و دیگر دوستان بیان و پاسخگو باشند .
همین ابتدا من با این بیان تو از دین مشکل دارم که من به شخصه معتقدم دین یک اعتقاد قلبی هست و ریشه در فطرت آدمی داره ! و اصلا متوجه نمیشم منظور شما رو از بیان عکس این ! کاش بیشتر توضیح بدی حمیدجان .
داری خودت و اذیت می کنی ؟! چون صادقی و راستگو و مهربان ؟! دروغ شاید راهی رو هموار کنه ولی موقتی خواهد بود. دوام نمیاره کسی که صداقت نداشته باشه . مگر ندیدی نشنیدی ...دروغگویان رسوایان عالمند . دست مادری رو که به تو صداقت آموخت و باید هزار بار بوسید. اما اونقدر نباید خوب باشی که از خودت یادت بره و به قول خودت قدر دان خودت نباشی قدر دان خوبی هات همه خصایص نیکویی که داری . باید بخشی از خوبی ها مهربونی ها و صداقتت رو برای خودت بذاری . بگو که خسته ام ،دلتنگم ، عصبانی ام ، حتی ... بگو می خوام کمی تنها باشم . می خوام یه مدت نباشم . وقت ندارم گرفتارم ...بگو "نه" به هر چی نمی خواهی ...بذار بگن نامهربانه ...مهم نیست . مهم توهستی . دارم تند می رم نه ؟ می دونم چون یاد گرفتم گاهی هم تند باشم تلخ باشم اصلا نباشم ...
و تو هم ...بچه های ما متعلق به فردایند . اونا رو باید برای فردا بزرگ کنیم . باور کن گاهی بچه های من چیزایی می گن و می دونن که من حیرت می کنم . حالا این ما هستیم که باید کمی چهار چوبها رو برداریم و بریم که به روز بشیم !! با اونا جلو بریم . جا نمونیم که روزگار جامون می ذاره ... راه صحیح این نیست که بگی چرا مثل مادرم نبودم راه صحیح اینه که بخوای بهتر از او باشی و دختری بزرگ کنی که بهتر از تو باشه...
چی دارم می گم هی از این شاخه به اون شاخه می پرم ....
خودت جمع و جورش کن . هر چی می گم احساسی است نه منطق درش هست و نه هیچ ...
و شاید حتی بی ربط ...
نمی دونم ...نمی دونم
نرگس جان چه می کنی با خودت و دلت ؟!
فدای تو و مهربونیت سایه جانم . الان بحث من نیست ! من یه طوری کنار میام با خودم و خلق و خوم . اما مساله اصلی که الان باز شده تربیت صحیح بچه هاست .
اما شما هم بحث خوبی رو باز کردی که جای حرف زیادی داره . ببین من به شخصه خیلی وقتها بین اصول اعتقادی قلبیم و چیزی که این روزگار مورد قبول هست , دچار تعارض میشم . مطمئنا شما هم به عنوان یک مادر خوب حرفم رو درک میکنی . و این مشکلات در خانواده هایی که تقید بیشتری به سنت و عرف دارند , بیشتر نمود پیدا میکنه . شما هم مثل من دختر نوجوانی داری که خیلی از وقتش رو در کنار دوستانش در مدرسه میگذرونه و این دوستان از همه طیف جامعه و با طرز تفکرهای مختلف هستند . خواه ناخواه تاثیر این دوستان بر فرزندان ما بسیار زیاده و مسلما خیلی از رفتارهای آنها رو ممکنه ما قبول نداشته باشیم . اما خب این برای فرزند من قابل قبول نیست که من مادر , چرا نباید طرز فکر دوست دخترم رو که اتفاقا بسیار جذاب هم هست , قبول نکنم ! این معضل بزرگیه و من باید یاد بگیرم که دخترم رو به هر طریقی که هست به راه صحیح راهنمایی کنم . اما این کار ساده ای نیست و باید منطق تفکر خودمون رو , کامل و صحیح و به صورتی جذاب به بچه ها منتقل کنیم . یا اینکه راه حلی با جذابیت های بیشتر یا مشابه براشون فراهم کنیم ! که متاسفانه در اکثر خانواده ها , این گزینه جایگزین وجود نداره !
وقتی من مادر به قول شما بلد نیستم پابه پای فرزندم , به روز شم و با جامعه آشنا باشم و جلو برم , روز به روز فاصله می گیرم از فرزندم و در این عصر شتاب , این فاصله ها به سادگی پر شدنی نسیت سایه !
و من چقدر نگرانم برای این موضوع ... هر چند شکر خدا , رابطه ما با فرزندانمون , رابطه دوستانه ست و بر مبنای سنت صرف نیست , اما گاهی , این تعارض ها و تفاوت ها , خیلی خودش رو نشون میده و من رو نگران میکنه !
خب حالا من هم مثل , نمیدونم چی میگم و هی شاخه به شاخه می پرم . شما هم حرفهای منو جمع بندی کن ببینم چی شد ! خوبه عزیز مهربونم ؟!
سلام...جانا سخن از زبان ما میگویی...گاهی اینقدر احساس میکنم حرفهای دل مرا میزنید که ناخوداگاه میخواهم گریه کنم.. واقعا اگر این تربیت والدین نبود.. اگر این این سنت های قشنگ اصیل نبود ایا من و شمایی اینقدر احساس نزدیکی فکری میکردیم؟میدانید ادم وقتی یه چیزی را از دست میده قدرش رو میدونه... ماها الان که روند دوری از ارزشهای سنتی سریع شده.. قدر انها را میفهمیم.. کما اینکه الان که این اهنگهای عجیبو غریب مدرن و ... امده تازه میفهمم این موسیقی سنتی مثل این نوای قشنگی که الان در سرای شما بگوش میرسد چقدر جالبه .گاه با تمام وجود برای برخی از نسل جدیدی ها که از این تجربه ها بانها چیزی منتقل نشده غصه میخورم... واقعا اینها امور بی بدیلند... کاش قدر سنت خود را میدانستیم.. کاش با تامل بیشتری از نسلهای گذشته فاصله میگرفتیم.. کاش ارزشهای دهه نخست انقلاب و جنگ را کاش شکوه و عظمتهای دوران دفاع را کاش انهمه زیباییهای معنوی را کاش کاش قدر بدانیم...در این مقوله حرف زیاد دارم.. ولی ....ضمنا این یکی دوروزه استثناست که من میتونم باین راحتی وقت بگذارم... اینو گفتم که بعدا باز تعجب نکنید الان استثناست!باز هم با تمام وجود تشکر میکنم...
سلام .
خوشحالم که این یکی دوروزه فرصت دارید و ما بیشتر از وجود شما بهره مند میشیم . ممنونم که وقت میذارین واسه این سرا . و خوشحالترم که اینقدر افکارمون شبیه همه . احتمالا سن و سالمون هم باید نزدیک همدیگه باشه .
اما میدونید برادر بزرگوارم , مساله اینجاست که این سنت ها , این ارزشها , و این زیباییهایی که شما اشاره کردید , برای نسل ما معنا و مفهوم جدایی داره , تا برای نسل جدید . این نسل هم ارزشهایی دارند که برای ما پذیرفته شده نیست و نمیتونیم درکش کنیم . اتفاقا چند روز پیش با دخترم فیلم طهران , تهران رو می دیدم که به نوعی به همین مساله اشاره میکرد . بخصوص تیتراژ پایانی این فیلم قابل تامل بود . کاشکی ببینید فیلم رو تا بدونیم اگه بچه های ما , مثلا به موسیقی رپ علاقمندند و کمتر وقت برای موسیقی سنتی میذارن , همه اش به خاطر عصر شتاب و سرعت و تنبلی نیست ! گاهی همین موسیقی ابزاریست برای اعتراض , برای ابراز وجود , برای نشون دادن دردهاشون ! باید درک کرد بچه ها رو . تا ما به عنوان بزرگتر , قدمی در جهت درک فرزندانمون برنداریم , تا نخواهیم به ارزشها و اعتقادات اونها احترام بگذاریم , چطور توقع داریم اونها برگردن به زمان ما و به اصول ما احترام بگذازند ؟ این مساله هم به نظر من بیشتر از سخن گفتن , با عمل به بچه ها منتقل میشه و ما باید خیلی با دقت و ظرافت برخورد کنیم باهاش .
من وقتی پابه پای دخترم , به موسیقی مورد علاقه او گوش کردم و تشویقش کردم , او هم یاد می گیره در کنار من به موسیقی سنتی مورد علاقه من گوش کنه و وقتی بهش میگم برای آموزش موسیقی , یک ساز سنتی رو انتخاب کنه , به سلیقه من احترام میگذاره و میدونه که ضرر هم نمیکنه . این کار با جنجال و کوبوندن نظرات اونها شکل نمیگیره . باید اعتماد و احترام متقابل رو ایجاد کرد تا نتیجه مثبت گرفته بشه .
ممنون از نظرتون . کاش بیشتر در این مورد سخن بگید .
در این سیستم هنوز نویسنده در حال خوابیدن می باشد
لفا بعدا تماس حاصل فرمائید
با تشکر ستاد روحیه دادان به انجمن تخصصی عشق سر دیگ
خواب نبودم داداشی . اکسیژن خونم کم شده بود , رفتیم با همسر گرامی , گردش ! بعد این انجمن تخصصی عشق سر دیگ دیگه چیه ؟!
مباحث اخلاقی در حیطه عقل بشری است و ارتباطی به دین نداردو دین تنها موکد آنست و نه موسس اخلاق ، به عبارت ساده تر زشتی دروغ و زیبایی صداقت در همه انسان ها امری است فطری و ارتباطی به مذهب مسلمانی و یهود یو مسیحی ندارد و اگر هم این اصول بدیهی اخلاقی توسط دینی مثل زرتشت با عناوین جذاب کردار نیک ، پندار نیک ، گفتار نیک عرضه گردید ، شک نکنید که قطعا مصادره به مطلوب کرده اند ، چرا که پذیرفتن اخلاقیات در ذات و نهاد فطرت بشری نهفته است ...
با درک این مسئله ، سوال شما با سوال دیگری نمود بهتری پیدا میکند و آن اینکه برای رسیدن به انسان اخلاقی و جامعه آرمانی ،
پایندی به اخلاق حسنه باید توسط والدین مورد تاکید قرار بگیرد
یا دفع رذائل اخلاقی مصل دروغ ححسد باید مورد نظر باشد ،
با مثالی واضح تر برای فرزندان تکیه بر زیبایی صداقت بیشتر راهگشاست یا تاکید بر زشتی دروغ ؟!
در این مثال نکات ریزی نهفته است که جز با تفکر بدست نمی آید
اما به نظر بنده خانواده های دیروزی ، عموما با روش سازندگی و تکیه بر محسنات اخلاقی و آثار جاری آن بر زندگی فرزندان را تربیت میکرده اند ولی با ورود فرهنگ جدید شهرنشینی و تقابل فرهنگی که در شهرها موجود است ، طبیعی است اگر کسی صداقت روستا را داشته باشد ، بازنده بی قید و شرط کلان شهرهایمان میشود ...
تعارف که نداریم نرگس جان ، در جامعه ای که هزار و اندی بار سر من و شما را کلاه گذاشته اند ، صحبت از صداقت امری است فردی و در خوش بینانه ترین حالت ، بین زن و شوهر و فرزند باید جاری باشد
لذا خانواده های امروزی بیشتر کیاست و زیرکی مبتنی بر شرع را به فرزندانشان آموزش میدهند و میگویند نزن ولی اگر زد تو هم از خودت دفاع کن و بزن ...
این که کدام درست است و کدام غلط در حیطه اظهار نظر جامعه شناسان و محققین علوم تربینی ( خانم تنفس ) هست
که آن شاءالله از نظر ایشان هم در این پست استفاده کنیم ...
ممنونم برادرم .
به نظر من اصل دین تکیه بر همین اصول اولیه انسانی اخلاقی دارد . که اگر من نوعی از این اصول فاصله بگیرم , نمیتوانم فردمومنی باشم .
اما در مورد محسنات اخلاقی در جامعه شهرنشین کنونی و ضررهای آن , هم حق را به شما می دهم , اما معتقدم آن کیاست و زیرکی که شما می فرمایید , با اصل صداقت منافاتی ندارد ! من به عنوان یک مادر , باید به فرزندم بیاموزم که در هر حال دروغ نگوید , اما الزاما همه سخنان را نباید منتقل کرد . یا به قول معروف همان " جز راست نباید گفت , هر راست نشاید گفت " شاید بهترین مصداق این سخن باشد .
چیزی که هست , جمع کردن همه این موارد با هم بسیار سخت است و باید یادگرفت در هر شرایطی , چه رفتاری صحیح است که انصافا برای من مادر هم تشخیصش سخت است , چه رسد به فرزندم ! و همین است که باعث می شود ساده ترین راه انتخاب شود , که الزاما بهترین راه نیست معمولا !
انشاله خانم تنفس نازنین هم حاضر شوند , اما خواهشم از شما این است که به عنوان یک کارشناس صاحبنظر در دین , حضور داشته باشید در این بحث کماکان .... ممنون خواهم شد برادر .
بحث خوبی رو ارائه دادید ..که جای بحث بسیاری داره .. خب شاید اول بهتره از این گپ(فاصله) که بین نسلها داره میفته حرف بزنیم ... که هر ثانیه داره این فاصله بیشتر باشه .. شاید بشه یه دید عرضه و تقاضا داشت به این مساله ... به اینکه در زمان نسل ما و نسل شما ... ما متقاضی چه چیزهایی بودیم از خانواده هامون و چه مقدار به ما عرضه میشد ... ایا الان هم به ان صورت هست ... شاید قبلا مفهوم قناعت یک مساله ای بود که در بطن خانواده ها وجود داشت و برای هممون قابل لمس بود اما ایا حالا هم همانطور است ایا ما کسانی که فرزندان خود را تربیت می کنیم ... به زندگی قناعت می کنیم ... که فرزندان ما به دیدن ما الگو پذیر باشند ... درسته که شاید ما قدرت همگام سازی با تکنولوژی روز نداشته باشیم و از نسل پیش رو و خواسته هاشون عقب بیفتیم ... ولی ایا ما نیاز به اصلاح و بازنگری در الگو رفتاری خودمون نداریم ... چون به این علت که پلی هستیم بین نسل قبل و نسل بعد ... که داشته های گذشتگان رو به ایندگان بدیم تا میراث ماندگاری داشته باشیم ... شاید یکی از مشکلات امروزی و فردگرایی فرزندان این باشه که دوست انها نیستیم و چون فکر می کنیم نمیتوانیم با خواسته های غیر معقول انان کنار بیاییم ... ان ها را نهی می کنیم و شروع به بازپس زنی و جبهه گیری می کنیم ... بطوری که فرزندان از کانون خانواده فاصله گرفته و به دوستانشون پناه ببرن ... تا جایی که میبینیم فرزندان در سنین پایین با الگوبرداری غلط از بزرگان سعی در ایجاد ارتباط با غیر همجنس خود دارند ....
جای گفتگو بسیار است ... بهتر است تا نظر دیگر دوستان رو هم بدونیم !!
راستی یکدست قابلمه نیاز ندارید ??
قابلمه ؟ متوجه نشدم منظورتون رو !
شما هم بحث جالبی رو مطرح کردید . اینکه خواسته های نسل حالا با نسل قدیم متفاوت هست . اینکه من نوعی در دوران کودکی خواسته های بسیار متفاوتی با دخترم داشته ام . اینکه دوران کودکی من بسیار متفاوت ازدوران کودکان حالاست . اینکه ما به داشته های خود قانع بودیم و آرزوهای بلندپروازانه نداشتیم و اتفاقا بسیار حس رضایتمندیمان از زندگی بیشتر از کودکان حالاست که با وجود در اختیار داشتن امکانات بسیار زیاد , باز هم ناراضی هستند .
حالا اینکه این شکاف از کجا شکل گرفته و چگونه قابل پرشدن هست را , نمیدانم !
در مورد دوستی والدین با فرزندان هم حق باشماست . باید بیاموزیم دوستان خوبی باشیم برای فرزندانمان , تا بزرگترهای خوبی !
ممنون .
بازم سلام.. چند نکته.. اولا نمیدونم تو جملات من نشانی از افراط هست که شما معمولا در تعادل بخشیدن بان تلاش میکنید.. البته از این تلاشتون خوشم میاد.. نشاندهنده همون دغدغه ای است که در شما هست.. وواقعا ان را میستایم..ولی نگران نباشید . کاملا میدانم که باید با این نسل همراه بود باید با عمل .. و... فقط دارم با شمایی که تقریبا حرفهای مرا میفهمید بعضی از دردها را طرح میکنم...به تعبیر دیگری ما داریم براحتی سرمایه های بی بدیلی را از دست میدهیم که برای بدست اوردن چیزی حتی کمی شبیه بان بعدا کلی تلاش کنیم.. داریم شاخه های مستحکمی که زیر پای ماست را با زحمت میبریم و نمیدانیم بدنبالش باید معلق در میان زمین و اسمان باشیم تا شاید شاخه دیگری پیدا شود... لذا اونی که میخوام شما و دیگر دوستان در موردش نظر دهند این مطلب است .. اما اینکه راه انتقالش به نسل های بعدی چیست سخن دیگری است...همانی که ظاهرا شما نگرانی من تندروی نکنم!!ضمنا ظاهرا من یک دهه از شما جلوترم و این خودش جای تعجب دارد که چطور افکار ما بهم نزدیک است! علی القاعده شما باید مدرن تر باشید! اما یه چیزی که خیلی تعجبم را برانگیخت نظر حمید عزیز بود .. چند بار جمله ایشان را خواندم ببینم شاید من اشتباه دیدم..البته نه اینکه با این نگاه اشنایی ندارم... ولی این که دین زندگی نیست یا اعتقاد قلبی نیست!اخه اگر قرار باشه دینی باشه باید اعتقاد قلبی باشه و گر نه چه ارزشی داره؟اگر دوستمون بیشتر توضیح میدادن خوب بود...راستی شعر این اهنگ از کیه و خواننده اش کیه؟ خیلی قشنگه... یادم رفت بشما بگم که امروز صبح قبل از رفتن بنماز صبح بیادتون بودم و براتون دعا کردم... موید من عندا.. باشید...
سلام . آدینه تون بخیر . هنوز که فراموش نکرده ام آهنگی که از این سرا به گوشتان می رسد , تیتراژ پایانی سریال پریدخت هست با صدای سالار عقیلی , و شعری از اهورا ایمان و به آهنگسازی آریا عظیمی نژاد ...
و نکته مهم بعدی , برداشتی که از سخن حمید عزیز کرده اید , به نظرم صحیح نباشد . اجازه بدهید خود حمید خواهد آمد و توضیح خواهد داد ...
و نکته دیگر اینکه نسل من , نسلی مابین است . و من که همیشه سعی کرده ام , فراتر از سن و سال , درک کنم طرف مقابلم را , بخصوص در مقوله دین و شرایط اجتماعی و مشکلاتی که گریبان این سه نسل را گرفته . و چیزی که هست اینکه من با عقاید نسل قبل تر خود همسوترم تا نسل کنونی , اما حقیقتا سعی خودم را می کنم تا بتوانم نسل جدیدتر را هم درک کنم , تا بتوانم راه صحیحی را در تربیت فرزندانم بیابم . حرفی اگر با شما بوده , از روی همین دغدغه ذهنی خودم هست و لا غیر .
ممنونم از اینکه در هنگامه نیایش , به یاد من هستید و ممنونم که می دانید چقدر محتاج دعاهایتان هستم . ممنونم برادر بزرگوار . اجرتان با خداوندگار .
من بحث های داداش حمید،داداش دانیال و برادر میکائیل را قبول دارم.
مثلا خود شیدایی که به نظر من نوعی داستان برای تربیت فرزندش است.
که چرا غفلت کرده..در تربیت فرزندش...که حتی سعی نکرده فرزند موضوعش را به پدر خود بگوید..که باعث دروغی شده که بیان جبران نکردن بعضی مسائل می شود.
داداش حمید گفت درک مسائل دینی در گذشته باعث ان شده که به این نسل هم سرایت کنه.واقعا درسته...پدر و مادر های ما تربیت گذشته را به فرزندان امروزی اموخته اند...که در حقیقت این نوع تربیت ها گذشته و پدر مادر باید بر اساس نوع تفکر و اجتماع امروزی فرزند خود را به گونه ای تربیت کند که دچار مشکل نشود.
ایا چون شما در ان زمان متولد شده اید و شما را طوری تربیت کرده اند بسته به ان زمان....و شما خواسته باشید فرزند امروزی خود را به ان زمان تربیت کنید قطعا دچار مشکل خواهد شد...
مشکل همینجاست داداشی گلم . اینکه تفاوت بین نسلها , باعث شکاف اصلی بین والدین و فرزندان می شود و متاسفانه هر چه فاصله سنی ها بیشتر شود , این شکاف هم بیشتر می شود . مسلما پدری که با فرزندش حداقل 40 سال تفاوت سنی دارد و متعلق به زمانی بسیار قدیمی تر و با حال و هوای اعتقادی بسیار متفاوت هست , نمی شود از ایشان توقع داشت که بتواند در حال و هوای این روزهای فرزند جوان یا نوجوانش قرار بگیرد .... همانطور که درک آنها توسط نوجوانان هم سخت خواهد شد ...
ممنون که در این بحث شرکت میکنی داداشی محمد عزیزم .
نرگس جان نگران دخترت هستی ...حق داری . دختران ما مرحله مهمی از زندگی رو می گذرونن . مرحله ای که به بلوغ فکری رسید و دوست دارن تجارب شخصی داشته باشن و آزمون و خطا که اگر غیر ازین باشه بعدها مشکلات زیادی خواهند داشت . او دوست داره بین گروه هم سالان خودش باشه و پذیرفته بشه و تایید . پس باید بره به سمت و سویی که اونها می رن ولی در عین حال مبنای انتخاب دوست برای او ریشه در تربیت خانوادگی اش داره . یعنی در تو ... و من می دونم تو پایه ها و تنه اصلی رو محکم گذاشتی و به بهترین شکل .حالا بذار خودش بهش شاخ و برگ بده و اگر هرس لازم داشت کمکش کن چون شاید دستش به شاخه های دورتر نرسه!! می خوام بگم این جامعه ای که باید درش زندگی کنه و نقش یک زن رو ایفا کنه از همین مدرسه شروع می شه . بهش اجازه بده پنهانکاری کنه رازهای مگو داشته باشه . اگر او حاصل تربیت توست که هست رازهای او هم بر اساس همان تربیته و نگرانی لازم نداره . یقین بدان بچه های ما بهترین قضات هستند که خودشون دوستانشون و ما رو قضاوت می کنن . بگذار تجارب شخصی داشته باشه و کم کم بشناسه و بفهمه تلخی ها و شیرینی های روابط دوستی رو و انتخاب کنه . می دونم همینطور هستی ها ولی ته دلت نگران برای نکند ها و نباید ها ... عزیزم اون و آماده کن برای اینکه خوش و بشناسه به عنوان یه انسان و بعد از اون به عنوان یه زن و بهش اجازه بده عاشق بشه تا پایه های عاشقی کردنهاش درست گذاشته بشه . که این کمترین حق یک انسان هست که دوست داشته باشه ... نمی دونم چی گفتم و دارم می گم چون همینطور دارم می نویسم و می رم . می دونم دیدگاه من مخالف زیاد داره ولی من این روش و در پیش گرفتم و نتیجه اش اعتماد دخترم هست که در کنار تمام پنهانکاری های شیرینش . که گاهی مچشم رو هم می گیرم ولی بهش می گم عیبی نداره تو خودت بد و خوب و می دونی حواست باشه و اون سکوت می کنه و نگاه می کنه و من در چشمان او خودم و می بینم وقتی به قول تو دیگه موسیقی سنتی دوست نداشتم !!
در ضمن رپ و پانک و راک و اینها بد نیستن ها !! تو ماشین واسش بذار صداشم بلند کن ...باشه !؟
ببخش که همونجور که حرف می زنم می نویسم !!
ببین بیشتر حرفام موند . فقط بگو اون قضیه اسناد و اینا که گفتی چیه ؟ من یادم نمیاد
فدای تو که اینقدر قشنگ دغدغه های منو متوجه میشی سایه جان . البته چون سن یگانه یه کمی کمتر از دختر عزیز شماست , یه کوچولو متفاوته فعلا ... و هنوز به اون مرحله سخت تر نرسیده ! که من نمیدونم اگه برسه و در این شرایط قرار بگیره باید چیکار کنم سایه !
بدجور میترسم ! میدونی چرا ؟ واسه اینکه نه از طرف من , که از طرف پدر و خانواده اصلا قابل قبول نیست این مساله و همین دوگانگی شدید , بچه ها رو هم به پنهانکاری های بیشتری میکشونه ! واسه همین من خودم سعی میکنم خیلی راحت تر با دخترا صحبت کنم تا بتونند به من اعتماد کنند و حرفهاشون رو به من بزنند .
اما همین حالا هم گاهی این پنهانکاریها نمود داره , هرچند واقعا مهم نیست و ساده تر از اون هست که از چشم من دور بمونه و خب حقیقتا مشکل خاصی نیست و من هم اچازه میدم دخترم واسه خودش حریمی داشته باشه . اما میدونی سایه , گاهی دغدغه های یگانه منو میترسونه و من نمیتونم راه حل درستی براش داشته باشم و فقط میتونم راهنما باشم ... و میدونم که باید بذارم خودش هم تجربه داشته باشه در بعضی موارد زندگی ...
اما در نهایت بعضی تجربه ها هم سخت میکنند گذران زندگی رو , اونهم در سن حساسی که دختران ما هستند ... و من چقدر نگرانم براشون !
وای چقدر مادر بودن سخته سایه !
سلام و عرض ادب بانوی مهربان
صمیمانه تبریکات مرا بابت تولد میمونتان بپذیرید و این تاخیر چند روزه که بابت امتحانات ترم بود را نیز بر من ببخشایید.عمرتان جاودان...
سلام الهام جانم .
اختیار داری مهربان . تبریک شما هر زمان , شنیدنش لطف خاص خود رادارد . امیدوارم پیروز میدان امتحانات باشید همیشه زندگیتان .
اول اینو بگم که فاصله نسلها این روزها خیلی کم شده یهنی اینکه نسل پدر بزرگها و مادر بزرگهای ما 50 سال سن داشت نسل پدر و مادرامون 20 تا 30 سال نسل ما 10 تا 15 سال ولی الان فاسله نسلها یکسال به یکسال شده یعنی بچه 5 ساله یک نسل از بچه 6 ساله جلوست
دقیقا متوجه منظورتان هستم و شدیدا با آن موافقم . این عصر حقیقتا عصر شتاب هست و چقدر سخت شده همسو شدن با بچه های حالا ! باور کنید گاهی به صراحت به همسرم می گویم , نرگس بیست ساله , اندازه یگانه 13 ساله که هیچ , اندازه نیایش 6 ساله هم متوجه خیلی از مسائل نبود ! من در سن و سال کنونی دخترانم , حقیقتا در دنیای بچگانه به سر می بردم و خیلی چیزها را نمیدانستم ! حالا اما ....
خدا بخیر بگذراند . خیلی سخت است کنار آمدن با شرایط بچه های حالا و کوششی جدی را می طلبد . ممنون آقا بزرگ و خوشحال خواهم شد باز هم در جریان گفتگوها باشید .
نرگس خانوم
بیدار شو ظهر شده
فدات شم عزیز , بیدارم ... اما یه خورده سرم شلوغه .
خوب حالا یک خاطره از یکی از اساتیدم
خوب بخونید
میگفت در یکی از روستاهای نزدیک اصفهان زندگی میکردم
پدرم هفته ای یک بار ده روز یکبار به شهر میرفت برای خردید
پدر و مادرم منو خیلی دوست داشتند
پدر و مادرم عاشقانه عاشق هم بودن
یک روز که پدرم میخواست برای خرید برود شهر مادرم در گوش پدر چیزی رو گفت و موقع حرکت بازم تاکید بر فراموش نکردن سفارشش رو کرد
پدر رفت و عصر برگشت
وقتی برگشت یه چیزی رو پنهانی به مادر داد مادر هم سریع سفارسشو گذاشت زیر لباسش
من خیلی کجکاو شدم هرچه به پدرم گفت بگو واسه مادرم خریدی نگفت . رفتم سراغ مادرم بعد از نیم ساعت اصرار مادر با گونه های سرخ شده از خجالت گوشه لباسش رو از بغل یقه اش کشید تا من شی مخفی شده در زیر پیراهن مادرم رو ببینم
فکر میکنید چی بود؟
یک شانه چوبی
استادم میگفت اون موقع و در آن نسل ها شرم و حیا هم زیاد بود الان فلان دختر بی هیچ شرم و حیای ....
خب الان من چی باید بگم آقا بزرگ ؟!
ممنون از این خاطره ! حقیقتا تفاوت های بین نسلها , وحشتناکه !
من همیشه میگم کاش منو همسرم بتونیم مثل پدر و مادرم بچه هامون رو بزرگ کنیم
یاد دادن فهم و شعور به فرزندان خیلی سخته
یاد ماندن همه آموزه های منزل در ذهن بچه ها با توجه به معلمان خوب و بد جامعه خیلی سخته
یلدا هم همیشه تو نه گفتن رو یاد نگرفتی
بالاخره شما نه گفتن رو یاد نگرفتید , یا یلدابانو ؟!
اما انصافا سخته تربیت کردن فرزندان , هرچند نباید مقایسه بشه , زمانها متفاوته , خواسته های نسل ها هم متفاوته , همانطور که جامعه فرق کرده و شرایطش ....
وای که نمیدونم چی دارم میگم الان ! شما ببخشید !
شما همیشه بزرگید و بزرگوار !
بچه بودیم حدود سالهای 56 57 دور سفره قبل از غذا باید صبر میکردیم مادرم دعای شکر نعمت های سفره رو بخونه تا غذا بخوریم
بعد غذا هم قبل از کنار کشیدن باید خدا رو شکر میکردیم
الان از آن سالها خیلی وقته میگذره گاهی میگم کاش میتونستم معلم خوبی مثل مادرم داشتم
پدرم از تنها چیزی که متنفر بود دروغ گویی بود همیشه سعی میکردیم دروغ نگیم که بابام کفری بشه کاش پدرم باز بخاطر دروغهام بهم تند میشد
مگه الان دروغ میگین آقا بزرگ ؟!
مطمئن باشید , بچه های شما , وقتی الگویی مثل شما داشته باشند , نمیتونن خیلی با خواسته تون متفاوت باشند , اگر زمان بیشتری براشون بگذارید و باهاشون دوست تر باشید .
فقط یادت باشه باید تو وارد دنیای او بشی او وارد دنیای تو نمی شه !! هرگز نصیحتش نکن بچه ها از شنیدن نصیحت بیزارند. همراهش باش و دوست ...به شوخی هاش بخند با ناراحتی اش ناراحت شو نشون بده می فهمیش و به عنوان بخشی از وجود دخترتهمه چی رو قبولش کردی . آخ باید مفصل بگم رو کامنت نمی شه .ولی سخته عزیزم خیلی سخت . مصایب شیرین !!...
داره گذر می کنه پشتش باش فقط همین !!
وای سایه جانم , دختر قشنگ شما شاید داره گذر میکنه ! اما دخترک من , تازه داره وارد گود نوجوانی میشه ! من هنوز اول راهم ... نگرانم سایه , نگرانم !
خدا خودش کمکم کنه ....
ممنون که هستی و کمکم میکنی عزیز مهربونم .
بار واژه تربیت در گذشته بر دوش مادر بود
لذا در داستان ذبح اسماعیل ، وقتی ابراهیم به فرزندش میفرماید :
ای پسرم من خواب دیده ام که تو را ذبح کرده ام ...
اسماعیل در نهایت ادب میفرماید افعل ما تومر ، انجام بده آنچه را که مامور هستی و ان شاء الله مرا از صابرین خواهی یافت ...
این ادب فرزند نسبت به پدر واقعا مرا شگفت زده کرده است
که فرزند در جواب پدرش که میگوید میخواهم تو را بکشم میگوید چشم ، جانم به دست توست ، بکن هر آنچه را که میخواهی ...
در مقابل نوح نبی ع را داریم که از سر دلسوزی به فرزندش میگوید : پسرم سوار کشتی شو ، اب تو را میبرد ولی پسر در جواب میگوید : به کوه پناه میبرم ( کنایه از آنکه مرده شور خودت و کشتی ات را ببرند)
خب آیا نوح پیامبر اواوالعزم خدا ؛ تربیت فرزند بلد نبود ؟
پس مشکل کجاست ؟ و ریشه این ناهنجاری های جامعه را در کجا باید جستجو کرد ؟ به نظر بنده در عصر کنونی به دلیل بالا رفتن مشغله ها و شاغل بودن اغلب مادران در شهرهای بزرگ ؛ فرصت تربیت مستقیم و رو در رو از والدین سلب میشود ، پدر و مادری که صبح تا شب برای رفاه مالی فرزندان خویش تلاش میکنند و آخر شب خسته و وامانده به منزل میرسند ، دیگر چه حال و حوصله ای برای سر و کله زدن با فرزندانشان دارند ؟
آنها باید بدانند که فرزندانشان الگوهای رفتاری خویش را به ناچار از عوامل تربتی دیگری مثل ماهواره ، تلوزیون ، دوستان ، محیط ، کوچه ، زدگی کسب میکنند و این امر همان پارادوکس موجود بین نسل قبل و کنونی را موجب شده است ...
اول اینکه این کنایه درون پرانتزتان منو کشته برادر !
بعد اینکه شاید در گذشته این امر فقط مختص مادران بوده باشد , اما به نظرتان حالا هم اینگونه هست ؟ بخصوص با شرایطی که شما فرمودید و مختص جامعه کنونی ماست , همانطور که بار زندگی بر دوش هر دو نفر هست , خب طبیعتا در مورد تربیت فرزندان هم باید هر دو نقش داشته باشند , که مسلما غیر از این هم نخواهد بود . جدا از این , در گذشته تعاملات بین فرزندان و جامعه بسیار کمتر از اکنون بوده , خب طبیعی ست که اثرات جامعه بر فرزندان در نسل جدید , که به نسل سرعت و شتاب و دنیای الکترونیک هم معروفند , بیشتر باشد ! چه بسا فرزندی تنها در خانه نشسته باشد , اما تاثیرات دنیایی بسیار دورتر و غریبه تر از جامعه کوچک خود را دریافت کند , از طریق همین شبکه های چهانی .... پس معضل فرزندان ما , با کارنکردن مادر در خانه حل نمی شود و مسلما تربیت صحیح در چنین شرایطی بسیار سخت تر از قبل است .
راستی , از شما می پرسم برادرم , تفاوت فرزندان نوح و ابراهیم نبی , تنها به خاطر مادرانشان بوده ؟!
شما و دانیال و میکاییل و مشتاق و بزرگ و.... به مشکلات اشاره کردید. به چیز هایی که ما داریم می بینیم. مثل دروغ و بدی و زشتی. به نظرم شما دارید این چیزا رو تبلیغ می کنید و به چیزی که بتونه کمک بشر کنه اشاره نکردید. اول باید ریشه ی این معضلات رو پیدا کرد. این نسل ها چرا اینجوری شدن؟ انسان وقتی پا روی زمین گذاشت،چیزی نداشت. خالی بود و پاک. طبق عقل،منطق و شعور خدادادی زندگی میکرد. خودش می دید و می شنوید و در ذهن خودش تحلیل و اثبات می کرد. مثلا اگه پاش به داخل چاله ایی می افتاد و درد می گرفت،دفعات بعد از کنار چاله رد میشد! و ما به این میگیم تجربه. خب این یه مثال بود برای درد های بیرونی انسان. اما ما وجودمون هم درد میگیره. من مطمئنم انسان های نخستین به هم نوعان خود یه احساسی داشتن و خیلی خیلی پاک تر از انسان ها این زمونه. چون اونا خالی بودن و از صمیم قلب به هم عشق داشتن. دلیلی نداشتن که دروغ بگن و خیانت کنن و با هم بد باشن. و تونستن اون پاکی کودکانه رو حفظ کنن
این درسته حمید . دقیقا عین یک بچه که پاک و معصوم هست و با فطرت خدایی خودش زندگی میکنه و هر چه میگذره , از محیط , از خانواده , از جامعه درسهایی می گیره که الزاما همه اش خوب نیست ! خب انسانهای اولیه مسلما نزدیکتر بوده اند به فطرت الهی خودشون تا انسانهای کنونی .
اما اینکه ما داریم تبلیغ می کنیم زشتی ها رو , متوجه منظورت نشدم !
نسل به نسل که گذشت و انسان ها تونستن چیزهایی رو کشف کنن و پیشرفت کنن، بین اونا مشکلاتی شبیه به مشکلات نسل ما بوجود اومد. شاید کمتر از الان اونم به خاطر پیشرفت زیاد علم در زمان ما. اونا هم حریص شدن. دروغ می گفتن. جنایت میکردن و بین اون ها آدم هایی رشد کردن که پاک تر از بقیه بودن که بهشون می گیم پیامبر. اونا کامل تر از بقیه بودن. و با گفته هاشون سعی می کردن مردم رو به راه درست هدایت کنن. پیامبران فرقشون با بقیه آدم ها اینه که اون پاکی کودکی رو حفظ کردن. و فراموش نکردن جزیی از یک روح بزرگ و پاکن. اونا هر کدام شدن مروج یک دین. و اگه دقت کنیم ادیان حرفشون با هم یکیه! بودا چه چیزی کمتر از قرآن گفته؟ به نظرم همه مثل هم هستن. فقط فرق بودا با محمد در پیشرفت علم و فاصله ی زمانی اونا بوده. و به همین خاطر هست که ما در قرآن به علوم بیشتری پی می بریم.
خب اجازه می فرمایید بر این نظر شما پاسخی ندهم تا ببینم بعدا چه می شود ؟!
پس با چیزایی که از بوجود اومدن دین گفتم نتیجه میگیرم که واقعا دین یک اعتقاد قلبی نیست چون چیزی بالاتر از دین وجود داره که انسان رو پاک نگه می داره و اون اعتقاد قلبی انسان هاست. من آدم ها رو به این شکل درجه بندی می کنم: انسان های پاک با ذهن خالی درجه یک، انسان هایی با ذهن هایی پر از دروغ و صداقت و خوبی و بدی و... درجه دو. به نظرم دین یک اعتقاد قلبی نیست و فقط یک روش زندگی هستش. و این روش زندگی در انسان ها درجه دو وجود داره. بریم سر اصل مطلب! در کامنتای قبل گفتم درک اشتباه دین در نسل های گذشته باعث شده نشل های جدید منحرف بشن. درک اشتباه یعنی چی؟ پیامبران اومدن یک جمعیت گناه کار که روش اشتباهی رو طی می کردن رو اصلاح کنن. پیامبرا انسان های درجه یک بودن و قصد داشتن آدم های نسل خودشون رو به اون روح بزرگ نزدیک کنن. اما قدرتشو نداشتن. ادامه مطلب در کامنت بعدی!!!
جالبه نگاهت به مقوله دین و پیامبران ! راستش ترجیح میدم من حرفی نزنم در این زمینه و اگه امکانش باشه , خوشحالم میشم دوستان دیگه و بخصوص دانیال عزیز در این زمینه صحبت کنند !
سلام عصر دلتنگ آدینه تون بخیر باشه بانو

شما نمیخواین یه سر به کلبه ی من بزنین؟
دلم برای نظرای قشنگتون تنگ شده عزیز
حالا چیکار کنم؟که شما به وبلاگم بیای
سلام مریمی . غروب گذشت و شب اربعین رسید . التماس دعا دارم مهربون . میام ایشاله خانومی .... دعام کن که محتاجم ...
سلام بانو
تربیت آموزش اخلاقیات صرف نیست بلکه آموزش هدایت عمومی زمانه است مامعمولا روی تربیت شخصی نسل بعد تمرکز می کنیم و تربیت اجتماعی را رها می کنیم این می شود در تقابل با جامعه همیشه در تعارض هسیتم چون جامع به دلیل نداشتن تربیت کلی خلاء دارد واز فطرت ولنگاری بهره می برد و این می شود
نکته دوم: دین برای ترسیم حدود اخلاقیات نازل شده است تا مسیر تکامل اخلاقیات و یا انسانیت ترسیم شود. یکی از مسایل اشتباه تربیتی ما این است به جای نکته های برجسته و زیبای دین همواره نکات منفی را برمسمریم برای دروغ گفتن آتش جهنم را ترسیم می کنیم اما برای صداقت هیچ پاداشی نشان نمی دهیم این می شود ناخودآگاه ذهن را آماده نکات منفی می کنیم
نتیجه:
تربیت اجتماعی می بایست ترسیم شود حدود اخلاقیات وقتی در سطح اجتماع واضح نیست بی اخلاقی راحت می شود و نباید از اهرم تبلیغاتی دین برای تربیت بهره گرفت می بایست حدود انسانیت برای کودکان ترسیم شود بعد خود متوجه شکل دین می شوند
توشیو دوکو پدر ژاپن نوین توانست سنت کشورش را با مدرنیته ادغام نماید و محصول ناب بیافریند و اما اینجا نه سنت داریم نه مدرنیته ملغمه ایست مرکب از سنت.دین.مدرنیته وگاه باهم موافق نیستند
پرچانگی شد
سلام برادر .
حق با شماست . باید به هر دو بعد تربیت توجه شود . تربیت در بعد شخصی , و در بعد اجتماعی . که هر دوی اینها مکمل همدیگر می شوند . نگاهتان به دین هم زیباست . و کاش می آموختیم که دین بسیار زیباتر و راهگشاتر از آن است که ما را با آن آشنا کرده اند . که جنبه بشارت دهندگی اش بسیار بیشتر از انذارش هست ! که رحمانیتش بیش از قهاریتش ... اما .
کاش بیشتر بگویید برادر ...
ممنونم .
چرا پیامبرا قدرتشو نداشتن؟ چون تا می خوااستن حرفشون رو به عده ی زیادی بزنن، عده ی دیگه ایی ازدواج می کردن و بچه دار می شدن و اون بچه در جامعه ی منحرف و زیر سایه ی پدر و مادری منحرف تر بزرگ میشد!
من به یه نکته ایی اشاره کنم: انسان های درجه یک هیچ چیزی رو وصف نمی کنن. از کودکی دیده اند و شنیده اند اما وصف نکردن. خوبی و بدی،زشتی و زیبایی، دروغ و راستی،خدا و شیطان و... رو به هیچ عنوان در درون خودشون توصیف نکردن و فقط مسائل رو اثبات کردن و تمام. همین. و چنین آدم هایی هیچ وقت دروغ نمی گن چون دروغ رو توصیف نکردن و دلیلی برای چنین کاری نمی بینن. و چنین آدم هایی دنیا رو درک می کنن و به حقیقتش می رسن و به لذت واقعی رو می برن.
خب در کامنت قبل گفتم پیامبرا تا می خواستن یه عده ایی رو حالی کنن، یه عده ایی دیگه زاد و ولد می کردن و همان آش و همان کاسه! به نظر شما حق زاد و ولد با چه کسانی ست؟ ادامه در کامنت بعد!
والا در این زمینه من نمیدونم چی بگم حمیددد !!!!
زاد و ولد حق کیه؟ حق کسیه که دنیا رو درک کرده و ازش لذت برده و مطمئن هست اگه یکی دیگه رو بوجود آورد اونم به همون اندازه لذت می بره و درست دنیا رو می فهمه. انسان های پاک و عاشق حق زاد و ولد دارن. تمام بدبختی های نسل ما و شما و نسل ها قبل همینه. خیلی اتفاقی بچه دار شدن! از روی هوس و شهوت نه عشق. شکل زندگی اون بچه هم مثل پدر و مادرشونه. اون کتاب عرفان بومیان استرالیا یادتون هست؟ انقدر زندگی ها بد و بدتر بشه و انقدر انسان ها بدبخت بشن و تاجایی پیش برن تا زمین رو نابود کنن و خودشون هم از بین برن.
اگه جایی هست که نیاز به توضیح بیشتری داره بفرمایید تا بگم
یه جورایی با این نظرت موافقم ! کاشکی همه پدرومادرها با تفکر و با عشق , به تداوم نسلشون ( که ماشاله خیلی هم مهمه و ازش کلی انسانهای درجه یک به قول تو بوجود میاد !) فکر میکردند !
چی بگم والا حمید ؟!
کسی سئوالی نداره از حمید ما ؟!
یه دونه از کامنتای من نیست
دوتاش هنوز تایید نشده حمید . خب صبر کن !
من همیشه با دکتر شریعتی مشکل داشتم! چون ایشون جامعه رو با یه مهارت خاص و با جملات حرفه ایی وصف کردن و راه حل هایی هم برای بهتر شدن ارائه کردن. اما خب ایشون هم سعی نکردن به ریشه ی معضلات برسن. یه جورایی تبلیغ خوبی ها و بدی ها رو کردن. و منظور منم از تبلیغ همین بود
راستش تو این زمینه هم اطلاعات خاصی ندارم حمید خب ! شرمنده !
سلام. یه نکات درستی در حرفای حمید.. هست ولی با کلیت نظرش راجع به دین نمیتونم کنار بیام.. دین ریشه در تعالیم الهی داره و پیامبر مبلغ اون تعالیمه.. و عدم توفیق یا توفیق پیامبر در تعلیمش امری عجیب نیست به اختیار ادمها برمیگرده بعدشم اگر قرار بود که زاد وولد نقش داشته باشه باید هرچه جلوتر میریم اوضاع بدتر میشد در حالیکه گاه میبینی نسلی بعد از قرنها باین تعالیم روی خوش نشون میدن ... بعلاوه مگر دین منطبق بر وجدان اخلاقی درون ادمها نیست؟پس چطور ریشه در دل اونها نداره؟ اصلا یکی از مهمترین دلایل بر وجود چیزی تحققش هست.. و اون دینی که ما میشناسیم.. اون موحدینی که ما میشناسیم.. اون اولیایی که .. همه شون این شکلی بودن یعنی با دین زندگی کردن... واقعش نمیدونم شاید اصلا حرفای حمید رو نفهمیدم!!
سلام . میدونین من احساس می کنم زبان حمید با زبان ما یک کم متفاوته . وگرنه در کلیت سخن چندان اختلافی با هم نداریم .
من فکر میکنم درک عقاید حمید با این مجال کم , یه خورده سخته .... اما در کلیتش من قبول دارم حرفهاش رو .
یه سخنی هم با ابجی دارم.. چرا شما بعضی جاها ترجیح میدین حرفی نزنید؟نمیخواین مخالفت کنین؟ یا نه .. چیز دیگه ای هست..
صادقانه بگم ؟ کم میارم ! نمیدونم چی بگم , یا گاهی حس میکنم حرفهای من نمیتونه نظر درستی باشه و ترجیح میدم حرفها رو بذارم واسه کسانی که صاحبنظرترند !
مخالفت بدون تفکر رو هم خب دوست ندارم !
ای بابا اینقدر ها پیچیده نیست ...
با بچه هاتون برین جلو ...تمام !!
راستش سایه جانم , حمید کار رو از بچه ها کشونده به جای سخت تری ! ایشون کلا در مورد دین حرف میزنند و نگرش جالبش به دین !
نمیدونم والا ! الان فعلا بحثها شاخه های متفاوتی گرفته .
دین ریشه در تعالیم الهی داره و پیامبر مبلغ اون تعالیمه.
مشتاق عزیز. خداوند تعالیمی برای انسان نداره چون اون چیزی که انسان برای زندگی کردن در این دنیا بهش نیاز داره رو خدا در وجودش گذاشته. فقط انسان با فراموش کردن اون چیزایی که خدا در وجودش گذاشته،به بیراهه رفته! ببینید مشکل بشر از سوال نیست! از جواب های زیاده. انسان سال های سال سوالاتی براش در مورد خلقت بوجود اومد و صد ها جواب از هزاران نفر گرفت. اما هیچوقت برای جواب به وجود خودش مراجعه نکرد. چون از کودکی پر شده بود از سوالات و جواب ها. این جواب ها مثله اینه که شما یه آبنباتی رو به یه بچه بدی. اون چند دقیقه با آبنبات سرگرم میشه و وقتی اون تموم میشه،بچه دوباره دنبال آبنبات جدید میره! و ممکنه هر کسی به اون بچه آبنبات بده و اونم قبول کنه!!!
چه جالب ! اما آخه حمیدجان , به نظر شما همه آدمها برای به دست آوردن همه سئوالات , توانایی لازم رو دارند ؟ که اگه اینطور بود پس واسه چی پیامبران از طرف خداوند ارسال شدند ؟ یعنی فقط برای اصلاح جامعه ؟
من نمیدانم جناب حمید عزیز چه علاقه ای دارند
که بحث را دینی قلمداد کنند ، حال آنکه خودشان با ذکر واژه پاکی کودکانه به نوعی این نظر را تایید کردند که مباحث اخلاقی فی الجمله ، در حیطه فطرت بشری قرار میگیرد ، لذا این حرفشان درست نیست که ادیان همه یک حرف را میگویند و بودا چیزی کمتر از قرآن نگفته است ،
مشکل این تفکر اینست که دین را منحصر در اخلاقیات کرده اند
در حالی که دامنه دین فارغ از این بحث هاست و اتفاقا تنها موردی که در دین و مذهب فقط از نگاه تاکیدی مورد بحث قرار گرفته است همین اخلاقیات است که عرض کردیم ربطی به دین ندارد و فطرت پاک بشری فارغ از این که اصلا پیامبری وجود داشته باشد ، میتواند درک کند که دروغ بد است ، ظلم بد است و صداقت نیکوست ...
پس صرف اینکه مذهبی مثل بودا و زرتشت مطالب عقلی اخلاقی را بنام خود مصادره بکنند ، دلیلی بر حقانیت یا تساوی آنها با اسلام نیست که اگر جز این فکر کنیم به دست خود پلورالیسم دینی را تایید کرده ایم ....
پس از قبول این مقدمه بدانیم که اینگونه نیست که هر چه بر اثر کمبود مطالعه ندانیم بگوییم در اسلام وجود ندارد و در اخلاقیات فقط به مشکل پرداخته شده و راه حلی ارائه نشده است ،
من باب نمونه ، فقط با نیم نگاهی به کتاب معراج السعاده مرحوم نراقی میبینید که همه زذائل و فضائل انسانی را به ترتیب بیان و پس از تعریف و ذکر آثار مخرب به چگونگی درمان و برطرف کردن آن رذیله نفسانی و یا پرورش آن صفت روحانی اشاره میکند ...
بحث من در این مقال پایان
خب شرمنده , من نمیدونم باز چی بگم ؟!
مشتاق عزیز! شما خودت داری می گی در زاد و ولد ممکنه یه نسلی از نسل دیگه مسائل دینی رو بهتر درک کنه! من موافق نیستم. دین هم یه جور جوابه برای نسل های بعد. دین منطقی نیست چون قابل تغییره. من میتونم مسائل دینی رو تغییر بدم و به بچه هام انتقالشون بدم. اما چیزی در وجود آدمی هست که هیچوقت قابل تغییر نیست. من گفتم زاد و ولد حق انسان های کامله. کسانی که دنیا رو درک کردن و ازش لذت بردن
به نظرت اگه این نظریه رو عملی میکردن انسانهای قدیم , الان جمعیت دنیا چقدر بود و اصلا کدام یک از ما الان اینجا بودیم که بحث کنیم با همدیگه حمید عزیز ؟!
دانیال عزیز! من گفتم تکامل ادیان به فاصله ی زمانی بین آنها و پیشرفت علم در هر زمان بستگی دارد. بعد شما بحث پلورالیسم دینی رو وسط می کشید؟ پس مطمئنا متوجه منظور من نشدید
من شرمنده ! کلا اصلا نمیدونم این پلورالیسم یعنی چی !
جناب برادر دانیال , ملاحظه فرمایند و پلیز پاسخ بدهند !
نرگس عزیز! کاش فقط انسان های کامل زاد و ولد می کردن. اگه اینطور بود من و شما دیگه نیازی به بحث کردن در مورد این موضوع رو نداشتیم! و کامل بودیم...
راستش میدونی حمید , مطمئنم نیستم اگه فقط انسانهای کامل زاد و ولد میکردن , من الان اینجا بودم که این خونه هم باشه تا بتونیم بحث بکنیم یا نه ! اینو جدی جدی میگم ! حداقل توی این یک مورد با قطعیت میتونم نظر بدم خب !
در ضمن من پلورالیسم دینی را به بحث های دانیال ترجیح میدهم. چون از افراط و محدودیت دور است. البته اعتقادات شما برای من قابل احترام است دوست عزیز
وای ! هرچند من درست نمیدونم چیه , ولی میدونم الان دانیال عصبانی میشه ! هان داداش دانیال ؟!
نرجس عزیزم
پست بحث برانگیزی رو مطرح کردین و خیلی هم جالب
ادم میمونه که نظرش رو راجبه کدوم قسمت از حرفای زیباتون بگه
تفاوت نسل ها ؟نحوه ی تربیت ؟ قبول کردن اشتباهات و به گردن دیگران ننداختنشون ؟ یا بحثی که بین کامنت ها باز شده در مورد دین و مذهب که خودش جای حرفهای بسیار داره!!
از بند های اخر نوشته هاتون برداشت من این بود که اصل صحبت هاتون راجبه پذیرفتن اشتباهات و این که خوبی ها رو بگیم که از کی یاد گرفتیم و همیشه تقصیر خودمون رو به تربیت خانوادمون ربط ندیم
پدر مادر های امروزی خیلی بهتر با بچه هاشون ارتباط برقرار میکنن و خیلی بهتر راه خوب و بد رو به بچه هاشون معرفی میکنن اما حرف شنوی بچه های دیروزی و تاثیر پذیریشون خیلی بیشتر بوده شاید دلیلش این بوده که اگه اونا اشتباهی میکردن خانواده ها به اندازه الان طرفاری و حمایت بیجا از بچشون نمیکردن که مثلا طرف مقابل روش زیاد نشه یا به بچه ش زور نگه(مثل همین دعوا و کتک کاری که اشاره کردین همیشه ازش منع میشدیم ) یادمه همیشه بچگیام اگه با کسی دعوا میکردم مامانم بجای اینکه بیاد ازم طرفداری کنه و بگه چرا بچمو زدین میومد کلی باهام دعوا میکرد و حق رو به طرف مقابلم میداد اما الان چی پدر مادرای امروزیم این گذشت رو دارن؟ بعید میدونم !!!!
خب اصل حرف من چیزی بود که به نوعی شما اشاره کردی , اما بحث دین در این میانه ایجاد شد که خیلی قبلتر از کنارش گذشتیم و قرار بود یک بار با حمید صحبتش بشه ! که این بار این شرایط فراهم شد و البته بگم اگه دوستان دیگه نباشند , من اصلا نمیدونم جواب حمیدجان رو چی بدم !
مرسی خانومی از حضورت .
فرقی نمی کنه! اگه ما بدنیا نمی اومدیم،مطمئن باشید جامون بهتر از این دنیا بود!
اینم یه حرفیه واسه خودش ! اگه به دنیا نمیومدیم , به هر حال در هستی که حضور داشتیم دیگه 
خب برادر عزیز , به جای عصبانی شدن , لطفا درست به من حالی کنید که این پلورالیسم دینی چی هست و به چه علت مستدلی قابل قبول نیست !
خب باز هم اقرار میکنم نمیدانم و بدتر از آن برایم جذابیتی هم ندارد موضوع که دنبالش باشم ! اما حالا که بحث به اینجا کشیده شده , دوست دارم بیشتر سر در بیاورم از موضوع !
شما هم که شب بخیر گفتید و یعنی بحث بی بحث !
باشد , شب بخیر !
نرگس جان قبول نداشتن حرف های بنده در مورد پیامبر و امامان و رهبران دینی بر می گردد به حصاری که شما به دور خود کشیده اید! اسم این حصار دین است. آزاد باشید...
شاید اینی که تو میگی درست باشه ! حصاری که من به دور ذهن خود کشیده ام !
چی بگم والا !