دیشب مادرم گفت :
تو از دیروز فرورفته ای
در کلمه ای انگار
در عین
در شین
در قاف
در نقطه ها .
می خواهم الفبا را مرور کنم با تو :
می گویم : الف ...... می خوانم : آذر , آذردخت !
می گویم : ب .........می خوانم : بهترین , برترین !
می گویم : پ .........می خوانم : پاییز ...
می گویم : ت ........می خوانم : تو , توانا ...
می گویم : ث ........می خوانم : ثمره ای خوش !
می گویم : ج ........می خوانم : جهانی از تفکر!
می گویم : ح..........می خوانم : حواست هست به ثانیه ها ؟
می گویم : خ ........ می خوانم : خوبی!
می گویم : چ ....... می خوانم : چشمانت ...
می گویم : د ........می خوانم : دوست , دلنوشته , دانشجو !
می گویم : ر .........می خوانم : راحت روح.
می گویم : ز.........می خوانم : زیبا !
می گویم : س ......می خوانم : سپید , سبز , سکوت , سمیرا ....
و در همین حرف و در همین کلمه می مانم. می روم دنبال معنا , می خوانم : افسانه گوی شب , همنشین , دختر گندم گون ... و جلوی دیدگانم می نشینی مثل همیشه , با چشمانی خندان , با انرژی ای وصف ناشدنی , با مهربانی ای بی بدیل , پرشور , پرحرارت , عاشق ...
معجون غریبی هستی از سکوت و واژه , هرکدام به جای خود ! صبر و بی قراری , هر کدام در زمانی . بارها به حضور موثر و پر از شور و شوقت در جمعمان اندیشیده ام . به شیرین زبانی هایت . به لطف کلامت , به مهربانی و صبوری و گذشتت . به دوست داشتنهای خاص سمیرایی ات , به سرخی گونه هایت وقتی از عشقت می گویی ! به شرم دیدگانت , به عشقی که همیشه رنگ چشمانت را تلالوئی خاص می بخشد , به گرمی قلبی که زندگی را در کنار تو , ارزشمند می کند . دلم پر از مهر توست , اما دستانم از واژه ها خالیست . در توانم نیست وصفت , و این باعث می شود بیش از این نگویم , که سکوت را باز هم بیشتر می پسندم .
سمیرای من , سمیرای ما , شریک لحظه های شادی و غم این روزهایم , رهگذر هر لحظه خیالم , مهربانترین و با وفاترین دوست , در این روزهای زیبا و رنگارنگ آخرین پاییز , حضورت را به این دنیا تبریک می گویم , که باعث شدی هستی رنگ زیباتری بگیرد از عشق .
تبریک می گویم آمدنت را , به خودم , به احسانت , به خانواده و دوستانت , به خود نازنینت , و آرزوی همیشگی ام را تکرار می کنم برایت : سلامتی و شادابی جسم و جان , عشقی هماره در چشمان , گرمی و شور زندگی در کنار عزیزان , و موفقیت و پیروزی تو در همه آن ...
ناتوانی زبان و قلمم را ببخش سردبیر دوست داشتنی و خونگرم و مهربان ما .
تولدت n به توان بی نهایت بار مبارک. راستی نازنینم , امسال چند ساله می شوی عزیز قشنگ من ؟!
برایت هزار واژه جستجو کنم .. باز هیچ واژه ای بهتر از دوست نمی یابم ...
خس خس ها برگ ها نوید دیگری میدهند....
این پاییز خیال زمستان ندارد .. این پاییز نوای بهار می زند ...
گویی کسی ما آید .. کسی که همه واژه اش مهر است ...
مادر زمین فرخنده زادی کرد در این روز ! آذر دختی گندگون و به دامنش گل های اقاقی ریخت و به دستانش عطر محبت ...
و اینگونه زیمن فرخنده شد به زاد روز تو
مهربان تولدت مبارک ....
منم هر چی تو میگی تایید میکنم , بی حرف اضافه ! اصلا هم واسه اول شدن بهت جایزه نمیدم ! گفتم که گفته باشم !
سلام
تولدشون مبارک
سلام . ممنونم نازدونه خانوم گلم .
تولدت بهانه ای شد تا این فصل را بیشتر دوست داشته باشم زیرا فصل خوشحالی فرشتگان ، روز تولد توست..
تولد سمیرای عزیزمان هزاران هزار بار مبارک باشه
چه زیبا بود نوشتتون ممنون بانوی خوبی
منم بیشتر از همیشه پاییز رو دوست دارم سپیده شادیهایم . لطف داری نازنینم .
سلام
تولدت دوستتان مبارک
هر که را شما دوست بدارید دوست داشتنی ست
خوش به سعادتش که بهترین هدیه اش را دریافت کرده
هدیه اش تبریکی ست که برایش نوشته اید
زیبا بود
بعد...
مدتی بود وبلاگتان موسیقی را به باد سپرده بود
امشب
عجب متناسب حال من بود موسیقی وبلاگتان :
"این شبیخون بلا باز چه بود ای ساقی... "
فعلا ننویسم انگار بهتر است
سلام . تولدش مبارک که حضورش بهترین هدیه خداوند است به من و تمام کسانی که در زندگیش , حتی برای ساعاتی از وجودش بهره برده اند .
ممنونم کیارش عزیز .
راستی , موسیقی این وبلاگ همیشه پابرجا بوده , احتمالا مشکل از سیستم شما یا سرعت مخابرات این شهر عزیز است , اگر نمی شنوید آنرا !
سلام
معجونی از اندیشه و مهربانی است سمیرا بانو و نوشتن از او و حس شادی این لحظات بسیار دشوار است چون واژه ها بازهم کم می آورند حس ملیح بودنش را
سمیرا بانو را نمی شود نوشت
ممنون بابت تقسیم عطر لبخند
سلام برادرم .
شما که اینگونه بگویید من باید این صفحه را ببندم و از شرم , سرم را به زیر انداخته و بروم ! که انصافا نوشتن از سمیرا , کار ساده ای نیست ...
من هم ممنونم از شما بابت لبخندی که بر لبانمان نشاندید در امپراطوری همیشگی بهار .
چشم های سیاهشون شادابی خاصی داره
نمی دونم یه چیزی تو مایه های شیطنت های ریز کودکی، مهربانی...
تولدشون مبارک
درضمن یه حس خاصی دارم
اونم اینه که احساس می کنم امسال نی نی دار میشن!
ممنون از شما و مهربونیتون.
ای جااانم ! تو ندیده و فقط از روی عکس این شیطنت ریز کودکی رو کشف کردی آناهیتای عزیزم ؟! آفرین به این استعداد شما خانوم گل .
چی بگم والا !؟
و راجع به احساست ....
زنده باشی خانومی .
من وسمیرا جان چند تا جه اشتراک داریم:
هر دو متولد پاییزیم.
هر دو لر زبانیم.
عکس های اتاق هر دوی ما تقریبا" یکی است...
وحتی اگر هیچ کدام این ها نبود من باز سمیرای عزیز وصدای مهربانش را دوست می داشتم واز عمق دل تولدش را تبریک میگفتم وبرایش دنیا دنیا آرامش آرزو می کردم.
مثل الان.اینم یه تبریک لری:
سمیرای نازارم تولد مارک با.120 ساله بویی ایشالله.
سمیرا به من گفت ما نازارم رو استفاده نمی کنیم ! اما راستش اصطلاح خاص خودشان را فراموش کرده ام
تو که می دانی خواهری , اصلا استعداد زبان آموزی من در حد گنجشک می باشد !
بعد با همه اشتراکاتی که دارید , خوشحالم که هر دوی شما را در کنار خود دارم . ممنونم زهراجانم . ایشاله خودت هم 120 ساله بویی ...
من کلا عاااااشق تولدم






تولدشون مبارک
امیدوارم همیشه زیر سایه ی مهربون بی منتها با آرامش و شادی زندگی کنن
سلام نرجس جون
سلام فریناز گلم . مرسی خانوم گل از اینهمه شور و نشاط و مهربونی . قربون تو برم که اینقدر ماهییی !
سلام نرجس مهربون
تولد سمیرا خانوم مبارک
سلام آبجی زهرای گلمون . ممنونم خانومی . احوال نرگس خانوم چطوره ؟ خوبن ایشاله ؟!
فراموش شدنی نیستندآنان که با خط مهربانی بر قلبمان حک شدند حتی اگر از ما دورند
مهربانی ها مگر دور و نزدیک می شناسند ؟ قلبها همدیگر را می شناسند و می ربایند و ....
حک می شود نام دوست بر سرای دل , حک شدنی همیشگی ..
باز هم ممنونم مهربان من .
نمیدانم که چند وقت است آمده ای ؟!
اما همه میدانند که تو امروز هبوط کرده ای ...
دیگر همه تو را میشناسند ، معلم ، استاد ؛ سهبا ، سپهر ، مهرداد ، بچه های انجمن ادبی ، تمامی پرسنل نشریه ، آه که اگر قصه ات را چاپ کنی دیگر همه دنیا تو را میشناسند ، حتی تمام درخت های مجنون محوطه دنیای من ، حتی تک تک پروانه هایی که روزی از بالکن رؤیای ما گذشته اند ، آه سمیرا خوشا به حالت ، با این همه نشانی ، تو هیچگاه گم نمیشوی ، میشوی ؟ خدا نکند ، آنوقت همه سراغ تو را از نرگس میگیرند ، اویی که همیشه هست ، کنار همین پنجره نیمه گشوده !
من ... نمیتونم ...
سمیرای من , خودت جواب هستی رو بده لطفا !
خداهمیشه بیشتر از لیاقتم بهم بخشیده نعمتهایی که تا آخر عمرنمیتونم شکرگزارش باشم ..یکی از اونها دوستان خوبیه که دارم دوستانی به زلالی باران و سخاوت دریا و مهربانی خورشید و لطافت نرگس...به خوشبویی نرگس..به بی همتایی نرگس..به نجابت نرگس..به باوفایی نرگس..به بزرگی روح نرگس...دیگه چی باید بگم؟ من که چیزی نیستم اما گاهی همین قلم همیشه پرکار هم کم می آورد در شکرگزاری...واسه من بهترین هدیه امروز همینه که شماها به یادمید...نرگس خوبم...سپیده عزیزم..میکائیل باوفا ..جوجه اردک موقر و متین..زهرای آسمانی ام...سعیده خانم گل..کیارش خان مهربان..فریناز خوب و هستی جان با احساس و عمیق....از همه تون ممنونم/خداکنه لیاقت این همه لطف رو داشته باشم
صدایم در نمیاد سمیرای عزیزم , فقط همینقدر بگم برات که تو لایق بهترین هایی , که خودت برترینی ... امید که برسی به همه آرزوهای قشنگت مهربون من .
بازم تولدت مبارک .
سلام!
میدانم که نباید باشم نباید بیایم نباید حضورم هویدا باشد چرا که دیگر در ذهن تو جایی ندارم چه رسد به قلب مهربانت اما به قول فریناز من هم عاشق تولد و تبریک تولدم اول از مهربانی و مهر نرگس عزیز برای یادآوری تولد سمیراجان تشکر می کنم و بعد تولد سمیرای عزیزم را به نرگس عزیزو بعد به خودش و تمامی دوستانش تبریک می گویم امید دارم سالهای سال به خوبی و خوشی و موفقیت زندگی سرشار از سلامتی و صحت داشته باشد
سمیرای دوست داشتنی تولدت مبارک
سلام .
ممنون از تبریک تولدت .
سلام وفراوان سلام.درود وفراوان دورد به اخت اکبر ما ،بانو سهبا؛عزیز دل جمیع ِبرادران وخواهران.



خلاقیتی به خرج دادیم گفتیم بیاییم خدمت شما وعارض شویم.جهت ریا قربة الی الله.باشد که مقبول افتد.
حقیر در طی صحبتی که با وزیر گرام ارتباطات داشتیم کار بدانجا کشید که ایشان یک طرح دوفوریتی به مجلس ارائه دهند مبنی
بر اینکه یک محیط وبلاگ نویسی با امکانات جدید ومُد روز به نام نهاوند بلاگ (به علت کثرت وبلاگ نویسان نهاوندی)تاسیس شود واگر این اتفاق در روز میمون ومبارکی چون روز میلاد سمیرا خاتون بیافتد که بهتر اگرنه؛ باید در اسرع وقت اقدامات لازم جهت تصویب وانجام این محیط سایبری رخ دهد.وگرنه طبق همان قاعده که چون ما از بچه های بالا هستیم وحرفمان هم محل شنیدن (همان خریدار)دارد
ونیزواجد شرایط استفاده از بند پ هستیم هرگونه خلل وکار شکنی که با این امر خطیرصورت بگیرید با برادران غیور لَر طرف اند ومسئولیت جان مخالف با خودش وریختن خونش نیزمباح است
ولازم به ذکر است که اعلام کنم به محض ایجاد این محیط،ما بارمان را از بلاگ اسکای می بندیم وتغییر ملیت می دهیم
وبه نهاوند بلاگ نقل مکان میکنیم وایضا" ورود برای عموم وبلاگ نویسان آزاد است.خواستید بیایید قدمتان سرچشم .
وهمچنین روز بعد از تصویب این طرح ،مراسم جشنی با حضور خواهران وبرادران سهبا خاتون به همراه خانواده های بزرگوارشان برگزار می شود.تا بدین لحظه با مدیر ورزشگاه آزادی به عنوان بهترین گزینه ؛مذاکراتی انجام شده امابنظر ما آنجا صغیراست وباید به فکرِ محیطی بازتر وگسترده تر مثل کویر لوت وکویر مغولستان و...باشیم.
مکان وساعت جشن متعاقبا" اعلام خواهد شد.
پی نوشت:نازارام به معنای نازنینم است.
فکر کنم خودمو لو دادم نه؟
قبول قبول ! من که خیلی وقت است جامه نهاوندیهای عزیز را بر تن کرده ام و رسما هم اعلام کرده ام , نهاوند شهریست که از نصف النهار دلم می گذرد ! تازه یک دوره کلاس زبان نهاوندی هم به همت آقا بزرگ عزیز و سایر دوستان گذراندیم ( حالا بماند که نمره قبولی اش را آوردیم یا نه !)
در هر حال به محض اینکه محیط نهاوند بلاگ راه بیفتد , با کمال افتخار بنده هم کوله بارم را به دوش می گیرم و در اولین خانه های ساخته شده آن سرا , منزل می کنم !
دیگر چه ؟ راستی اینطرفها که احیانا نیاز به پوشیدن لباس آنتی قلم ندارید شما عزیز ؟ هان ؟!
ضمنا معنای نازار را می دانم , اما گفتم که در گویش نهاوندیهای عزیز چندان کاربردی ندارد ( به گفته سمیرابانو )
حالا معرفی می نمایید شما یا خیر ؟
تبریک به سمیرای عزیز برای تولدشون ... و تبریک تر برای داشتن دوست بامعرفت و مهربونی چون شما

عاشق این آدمکه شدم سهبا
: ))
یعنی ذوق زده شده ای اینقدر یا متعجب بارانم که عاشق این آدمکه شده ای ؟!
مرسی دردونه خانوم بابت تبریکت . مرسی بابت لطف همیشگیت بارانم .
تولدشون مبارک...
با آرزوی بهترین ها برای این دوست عزیز...
ممنونم از تبریکتان . و من هم آرزومند بهترین ها برای شما .
..متن قشنگی نوشتی براش نرگس جان...
..تولدش مبارک باشه و سلامت همیشه..
...قدر دوست و دوستیها رو باید دانست..
سلام مامانگار عزیزم . لطف دارین شما .
باز هم تولدش مبارک . و امید که قدردان همه خوبیها و دوستیها بمانیم .
حالا تو هم پیری ما رو به رخمون نکش خواهر جون...افتخار میکنم امسال سی امین شمع را فوت کردم
ضمنا اون برار نازار کیه؟ ما نمیگیم نازار لرا میگن..ما ناونی هستیم
اختیار دارین خواهری . من اگه به شما بگم پیر که خودم از رده خارج میشم دیگه !
اونم برار نازار نیست که ! یک خواهر از جمع خواهران شلوغکار این سراست که با شما هم شباهتهای فراوان دارد !
راستی , به جای کلمه نازار , کلمه ای که معرفی کردی چه بود ؟! هر چه به این مغز کپک زده فشار می آورم ,یادم نمی آید !
ما دوباره آمدیم گفتیم ببینیم نکند اینجا به شور نشسته اند من باب طرح ما واگر مخالفتی است با نرمی ولطافتی که خاص ماست بیایند وطرح کنند وپاسخ بگیرند
.

هرچنداینجا دموکراتی حاکم است آنقدر که هیچ کسی روی حرف ما حرف نمی زند.
به به
همه چیز آرام است ما چقدر خوشبختیم.
راستی آباجی نرگس ما هنوز لباس رزممان را(همان آنتی..)را تن نکرده ایم
هروقت زمانش رسید یک ندا بده تا آماده رزم شوییم وسپر دفاعی را تشکیل دهیم.
ودیگر هیچ
قربون شما ! من هنوز لباس رزم تنم نکرده , دائما باید بجنگم! وای به روزی که با پوشیدن لباس رسما اعلام جنگ کنم ! فدات خواهری , بذار من راه خودم رو برم , شما هم راه خودت رو ! فقط مراقب خودت باش ها ! باز جنگ راه نندازی !
کلا ما توی اداره هم خانواده لیبرال دمکراتی هستیم ! میگی نه از سمیرا و سپیده و دیگران بپرس !
سلام
ازطرف من هم تبریک بی پایان انشا الله که سالیان فراوان با خیر وبرکت ودرسایه باریتعالی زندگی خوشی داشته باشی سمیرا خانم
به به ! به به به ! سلام علیکم ! چه عجب از اینورا ! خداییش سرافرازمون کردین پدرخوانده عزیز ! یعنی من الان در حد تیم ملی ذوق کردم از تشریف فرمایی شما !
ممنون از لطفتون . امید که زندگی شما هم در کنار همسر محترم و آقا پارسای گل و بقیه اینا و اونا خوب و خوش باشه .
نه / انقدر انرژیکه که فقط دیدنش کلی حال آدمو خوب می کنه ... هروقت ببینمش می خندم !
یکی دیگه به افتخار شما : ))
خب منم الان دلم خواست هی این آدمک رو تقدیم بارانم کنم . حالا تو اینو چند برابرش کن ....
واییییییییییییییییییییی
می دونی پست بعدی ام از کتاب شازده کوچولوست !!!
نوشته زیر لوگو رو نخونده بودم از شازده کوچولو گفتی ؟!
این و به فال نیک می گیرم
دوستت دارم عزیزمی
والا من اومدم خوندم پستت رو و کلی شاخ در آوردم ! دیگه رسما دارم به خودم و خودت مشکوک میشم ! میگما خانوم گل , شما احیانا همزاد من تشریف ندارین ؟!
سلام خانم گل عزیزم

تولد سمیرا خانم هم مبارک
بی نهایت اردات داریم خدمت شما بزرگوار و التماس دعای بی نهایت
با آرزوی بهترین ها برای شما نازنین
سلام هستی جان . ممنونم خانومی .
منم برای شما آرزوی سلامتی و موفقیت دارم همیشه .
منم تولد سمیرای عزیز و دوست داشتنی و مهربون رو تبریک میگم. امیدوارم هر جا که هست خوب و خوش و سالم و سر حال باشه
خب منم دوباره تبریک میگم تولد سمیرا رو . یهو غیبت میزنه حمیددد !
نمیخوام توی این پست بحث کامنتدونی پست قبل رو راه بندازم. اما اگه دوست دارید تا جواب دوستان رو بدم؟
شما اختیار دارین حمیدجان . میتونین همونجا هم ادامه بدین بحث رو !
به بهانه تغییر. ... تغییر گاه ادمی را غافلگیر میکند... و گاه از خیالاتی که در ذهنش میپرورانید بیکباره دور میسازد...و گاه تغییرات جدی لازم است.. همانند تکانی بزرگ که انچه براحتی از ان نمیگذری در ان تکان اجباری از تو جدا شود و تو جدا شدن از امور ناپایدار را تجربه کنی... نام جدیدتان که البته نام واقعی شماست ... این تغییر مبارک..
گاهی این تغییرات سرگردانت می کند ! گاهی دلتنگ ! گاهی دوست داری برگردی به گذشته , گاه نه , گاه شاد می شوی , گاه غمگین ! هر چه هست , تغییر در نفس خود هم می تواند خوب باشد , هم بد ! مهم اینست که تغییرات را به چه سویی هدایت کنیم .
با نام خودم در این سرا , انگار غریبه ام ! حالا مانده ام من در اینجا کدامم ؟ ستاره سهبا ؟ یا نرگس ؟ حالا با هر دو غریبه شده ام انگار !
راستی , سلام ... خوش آمدید .
دیر امدنم نه از سر نخواستن است و نه هیچ چیز دیگر...بدلیل محدودیتهایی است... که شاید گفتنی نباشد و گرنه دلم همیشه در سرای گرم شماست و نگاهم نیز اما ....
امان از این محدودیت ها ! هر چند دلم میخواهد همیشه بودنتان را , اما بیشتر از آن , آرامشتان را از خدا می خواهم . همان کنید که به خیر و صلاح شماست .
و در هر حال بدانید , به یاد شما و برادر گرامیتان هستم همیشه و دعاگویتان هم .
سلام نرجس عزیز
اولش خیلی جا خوردم . اینجا نه تنها اسم تغییر کرده بلکه احساس می کنم یه سری چیزهای دیگه هم تغییر کرده . نمی دونم ... این حس منه.
به هر حال امیدوارم هر تغییری آغاز هر آرامشی باشه برات .
خیلی وقت بود نیومده بودی پیشم . هر جا هستی همیشه شاد باشی و همیشه پر امید ... به فرداهای زیبا.
سلام پرنیان عزیزم . نیامدنم دلیلش مشغله بود و کمی فرصت . شرمنده ام اگر کمتر سر زدم , اما دلم در سرای شما هست همیشه .
و بعد اینکه , نمیدانم احساستان از کدام تغییر خبر داد ؟ چیزی که مسلم است با تغییر نام , چیزهای دیگری هم ممکن است تغییر کنند به ناگزیر , اما دعا می کنم , احساسم و قلبم تغییری آنچنان نداشته باشد و نگاهم اگر تغییر دارد , به سمت و سوی زیباییها باشد , نه برعکس .
خوش آمدی مهربان و ممنون از حضورت .
سلام
چرا با زانو در می زنین؟
هول می کنین آدمو !!
من تحویل نمی گیرم؟
من که اومدم و کامنتمو نوشتم
تازه به سرعت سیستمم هم متلک گفتین
سرعت مخابرات این شهر هم مثل بنزه !! چشه؟ فقط مث بنزای شصت سال پیشه که فسیل شدن و باید جای لونه گربه ازش استفاده کرد
خوبه ها !!
سلام علیکم .
هنوز مثل آقایون نشدم که دستام پر باشه موقع در زدن ! قشنگ کلید میندازم میام خونه ! این از این ...
خب تحویل نمی گیرین دیگه ! مگه شاخ و دم داره تحویل نگرفتن ؟ قدیما کلی واسه غزلهای پدر سر و دست می شکستین ! کو حالا احساستون ؟! گم شده ؟ یا شما سایه سنگین شدین ؟!
بعدشم , خوبه منم از همین مخابرات استفاده میکنم ! خوبه بنزای شصت سال پیش که نه , اما بیست سال پیش رودیدم ! بابا صد رحمت به اونا ! اینجا که معرکه س والا ! این هنوز ای دی اس اله ! ببین چی میکشم از دست جی پی ار اسشون !
خوبین شما ؟!
نرگس ما هم خوبه
خدا رو شکر . کلا من نسبت به هر چه نرگس شیرازه ارادت دارم . سلام مخصوص برسونین خدمت هر دوشون ! نرگس شیراز و نرگس شیرازی !
سلام
تولد دوست عزیزتون رو هم به ایشون هم به شما تبریک میگم!
و برایشون بهترینها رو آرزو می کنم.
سلام عزیزترینم . ممنونم مهربان از حضور و تبریک پرمهرتان .
گویا عصر هبوط پایان یافته است ...
که بشر در حیرت وجود آسمانی تو ، فرشته را وصف میکنند
تولدت مبارک سمیرا خانوم
فرشته ها هر روز صف می کشند برای شرکت در کلاس مهربانی و لطف سمیرای من برادر ! که برترین آفریده خداوند , نه فرشتگان , که انسانهایند , اگر از جوهره خود فراموش نکنند ! و مگر نه اینکه ما همه از روح اوست که زنده ایم ؟!
ممنونم برادرم . به تولد سمیرایم خوش آمدید .
جماعت گرامی نسوان ( البته بعضی هاشون گرامی ان و بعضی هاشونم...همون آپارتاید و این حرفا...اصلا بیخیال.بعد از ظهر جمعه دلم کتک نمی خواد که. واللا ! )
داشتم عرض می کردم که این جماعت گرامی روشهای سخت افزاری رو به ترفند های نرم افزاری اجرا میکنن
اگه با زانو در رو باز یا بسته نمی کنن و کلید می ندازن مهم نیست
مهم اینه که کلیدو با پس گردنی و ایضا با زانو !! از صابخونه گرفتن قبلا !
این از این !
بعدشم که جی پی آر اس شما بخاطر شهروند درجه یک تر بودنتون صد تای ای دی اس ال ما سرعت و کاربرد داره
بعد ترشم اینکه قبلا احساسی بود و خریداری داشت و اثری
از چیزی که این روزا به دلیل تبعات منفی که بخاطرش سرم اومده فراری ام همون احساسه. دارم از ته دل و روح ماکیاول می شم و خدا می دونه که خوشحال ترم
روزگار کاری کرده که هر چی بدجنس تر بشی بدهکار تر می شی نه طلبکار تر
عمری طلبکار بودیم و طلبمونو ندادن
بذارین یه کمی هم دنبال بدهی های ما دوندگی کنن
ما هم کمی ...
ای بابا...
بدجوری اون آدمی که قبلا بودم و عمدا و با تنفر گم و گورش کردم رو دارم فراموش می کنم
اینم شما به هر حسابی دلت معززتون خواست بذارین
شعر و غزل کدومه؟
کارم به مرثیه کشیده دیگه
نکشیده ها
گفتم که
خودم کشونده بودمش
حالا هم خودم همونجا می کشمش
اینجوری بهتره
من بازم سکوت می کنم این عصر آدینه ای !
ببخشید من دو روزه مرضم شدید! نت کم میام!!!
بذارید پست بعدی جواب دوستان رو میدم. البته اگه دوست داشتید پست بعدیتون رو اختصاص بدید به اون بحث!{آیکون رو داشتن}
توی این پست فقط باید از سمیرا گفت و از سمیرا نوشت...
خدا بد نده حمید عزیز. چرا مریض شدی آخه ؟
بله خب . این پست فقط مختص سمیرابانوست .حق با شماست .
سلام نرجس مهربون
بازم یه سر میای وبلاگم؟
منتظرتم
سلام زهراجان . اومدم خانوم گل .
سلام عزیز
بذار بگم عزیز ! چون نرگس، نرجس ،سهبا ،و یا هر چی بگی باز هم عزیز هستی که می آیی و می خونی و می نویسی اونجور که انگار نهالی رو سیراب می کنی ...
شبت خوش عزیز و سرشار از آرامش
سلام سایه جانم . خط دوم برای باد هم از آن سراهاست که با دل می آیم و تو این را خوب می دانی ....
هر چند زبانم در برابر تو هم کم می آورد احساسم را ... تو با دل بزرگت بخوان کلمات ناچیزم را .
شب و روزت بخیر و سلامت مهربانم .
شبتان خوش و تازه دم
یک نفس پست های زمان غیبت را خواندم و چقدر پرم از آرامش
سپاس
سلام برادرم . شب شما هم قرین آرامش . شرمنده کردید مرا با خواندن این واژه های بی سرانجام !
ممنونم .
امروز هم مختاج به بردن نام تو شدم ، ببخش
http://s2.picofile.com/file/7215337953/narjes.jpg
wowwwww!!!!!!!!!!!!!!!!!!
واسه تولد سمیرا , من کادو گرفتم ؟
چه قشنگ ! مرسی هستی جان ....
بازم ممنونم .
آخ آخ همه اش نگران بودم که این جمله را میگی
که تولد سمیراست امروز یا نه ، آخرشم گفتی دیگه
خصوصی پیلیز
چی چی رو خصوصی پلیز ! خب کادو تولد سمیرا چی میشه پس?!:-)
تولدتون مبارک باشه.نوشته هم زیبا بود.ایکاش الفبا را در دبستان این گونه بیاموزند.
ممنونم ویس عزیزم . کاش درس مدرسه ها زمزمه محبت بود...
بازم ازت ممنونم نرگس جان مهربونم..و از همه دوستان گلی که زحمت کشیدن بهم تبریک گفتن...مانا باشید
قربون خواهری گلم . بازم میگم کاری نکردم . شرمنده !
و هزاران بار دیگه میگم تولدت مبارک خانوم گلم .
کاشکی گاهی وقتا...خدا از پشت ابر ها بیاد بیرون...گوشم رو محکم بگیره و داد بزنه......آهااااای.. .!!!... ... ... ... بشین سر جات اینقده غر نزن....همینه که هست...!!بعد یه چشمک می زد...و آروم توی گوشم میگفت...همه چی درست میشه...
سلام نرجس مهربون
سلام عزیزم . مطمئنا خدا همیشه همینکارو میکنه ! فقط ما باید حواسمون جمع کارهای خدا باشه دیگه ! مگه نه ؟
کجایی که ببر 89 پشت سر تربتیا چیا گفته؟!
جانممممم ؟؟؟؟؟ این آقای ببر , از شیران بیشه فراموش کرده اند انگار سمیراجانم , مگه نه ؟!
چه پست قشنگی تو خیلی خوبی نرگس خیلی خوب
تواد سمیرا جونم هم مبارک
اختیار داری افروز جانم . ممنونم خانوم گل .
سلام مهربان
غرض عرض ادب و احوالپرسیست ، امیدوارم هر آنچه مطلوب باشد ، دستگیرتان گردد.
در پناه حق باشید......
سلام برادرم . چقدر رسمی ؟ چه خبر شده مگه ؟
سلامت باشید و شما هم در پناه حق باشید همیشه .
سلام عرض ادب بانوی مهربان
تولد سمیرای عزیز هزاران بار مبارک
بر من ببخشید این تاخیر رو
قلمتان ستودنی است بانو ...
سلام الهام جانم . ممنونم عزیز دوست داشتنی ام . لطف داری شما نازنین .
خوش آمدی یار دبستانی من...
مرسی آذردخت دوست داشتنی ما ! شما هم خوش آمدی به این سرا.
حالیا که شمع پاییز رو به خاموشیست و درختان عریان خود را مهیای یلدایی زمستانی میکنند ، قلندرانه همسوی این سبزرویان نوای شادباش را درجشن تولد عزیزی سر داده و شب زنده داری میکنیم...
سمیرا بانو تولدت مبارک امیدوارم همواره شاد و سربلند باشی...
آخ جان ! چه تبریک تولد خوشگلی ! من فقط گوش میکنم و لذت می برم از
شنیدنش !
ممنون داداش مهرداد .
سلام آبجی نرگس
تبریک میکم تولد سمیرا بانو را ...
امیدوارم عمری با عزت و سالهایی سرشار از شادمانی و سرور در کنار عزیزانش داشته باشد ...
سمیرا بانو تولدت مبارکباد .
سلام داداش سپهر عزیز . ممنونم از تبریکتون . ممنونم از دعای قشنگتون . سلامت باشید و سرفراز .