سایه سار زندگی
سایه سار زندگی

سایه سار زندگی

راه عشقت اگر به خود خواند ....

چشم خود را نوید می دادم ، با تو دیدار تازه خواهد کرد

چه خبر داشتم نمی آیی، دیده افتد به گریه از سر درد

نه همین چشم ، بلکه دل را نیز ، خوانده بودم به گوش ، مژده وصل

دیده با گریه گر شود آرام ، با دل منتظر چه باید کرد ؟

دیدنت جان تازه می بخشد ، غیر معجز چه می تواند بود ؟

تشنه ای در سراب اگر یابد ، چشمه ای صاف و پاک ، آبش سرد

گر بپرسی که حال من چون است ، گویمت چون پیاده ای خسته

در بیابان شده سراپا چشم ، تا سواری عیان شود از گرد

رفت پیرانه سر ز محنت هجر ، ذوق ایام خردی از یادم

کاش مادر نزاده بود مرا ! کاش دایه مرا نمی پرورد !

پیش تو گر ز روی نادانی ، از جوانی زدم زمانی لاف

همچو آیینه ، چین پیشانی ، پیری ام را به روی من آورد

بعد عمری چو با تو بنشینم ، ای لبت سرخ تر ز هر چه عقیق !

دور می داری از لبم لب را ، تا شود روی من ز حرمان زرد !

من و تو هر دو کشته عشقیم ، خون من سرخ تر ز خون تو نیست

برق چون دشنه را فرو آرد ، نه به زن می دهد امان ، نه به مرد

گاه باشد که دشمنی ها را ، نتوان رنگ دوستی بخشید

آتش و آب می رمند از هم ، عشق و عقلند در نزاع و نبرد

دشت عشق است دلفریب ، ولی،  جمع در اوست مهر و کین با هم

می زند خار و سنگ این وادی ، بوسه بر دست و پای راهنورد !

راه عشقت اگر به خود خواند ، دهمت مشفقانه پندی چند

دل شیرت اگر که نیست ، مرو ! مرد ره گر نه ای ، ز ره برگرد !


استاد محمد قهرمان

۹۰/۰۱/۰۹

ترجیح میدهم هیچ حرفی نزنم . آنقدر از شنیدن این غزل احساس زیبا از زبان پدرم و با اوج احساسشان به وجد آمدم که خواهش کردم سریع آنرا برایم بفرستند و ایشان هم لطف کرده و روی  دخترشان را زمین نینداختند !‌ من که هنوز زبانم به شوق بند آمده ، شما را نمیدانم ! امید که لذت ببرید از خواندنش .

نظرات 74 + ارسال نظر
فرداد سه‌شنبه 16 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 01:32 ب.ظ http://ghabe7.blogsky.com

ممنون که ما رو هم به این دشت باصفا و پرگل استاد قهرمان بردین.از طرف من هم سال تازه را به ایشان تبریک بگین.برایشان از خدا آرزوی طول عمر باعزت دارم...
قالب تازه هم مبارک...ساده و بی ریا و دوست داشتنی.

سلام . ممنون برادر . چشم . گر چه پدرم خود اینجا را به لطفشان می خوانند و می بینند ! نیاز به واگویه من نیست !

هیچ سه‌شنبه 16 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 01:42 ب.ظ

ممنون که با این غزل زیبا دوستان را به وجد اوردید
...پاره های این غزل گویای پاره های راز نهان دل شیدایان است و بر قله قاف عشق پذیرای پاره های جگر عاشقان
...و سفرنامه سلوک سالکان طریق است ...
انجا که ماه فروماند از جمال محمد

چقدر دوست دارم نظر دوستان را در مورد اشعار پدر بزرگوارم فقط بخوانم و لذت ببرم ! ممنون استاد .

جوجه اردک زشت سه‌شنبه 16 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 01:43 ب.ظ

نه همین چشم ، بلکه دل را نیز ، خوانده بودم به گوش ، مژده وصل

دیده به گریه گر شود آرام ، با دل منتظر چه باید کرد ؟

دیدنت جان تازه می بخشد ، غیر معجز چه می تواند بود ؟

تشنه ای در سراب اگر یابد ، چشمه ای صاف و پاک ، آبش سرد

سلام
چه می توان گفت از خنکای ژرف شعر تا روح مرطوب انتظار؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
در نبرد عقل و عشق درد پیروز است و هر آن که جامش بیش لذت رهایی بیشتر

اصلا دل من عادت کرده در برابر خواندن نظرات شما ، به زبان دستور سکوت بدهد ! چاره اش چیست اردک عزیز ؟!

جوجه اردک زشت سه‌شنبه 16 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 02:22 ب.ظ http://www.dardarik.blogfa.com

ما را که درد عشق و بلای خمار کشت
یا وصل دوست یا صافی دوا کند
جان رفت در سرمی و حافظ به عشق سوخت
عیسی دمی کجاست که احیا ما کند


نگره و صفای خانه میمهان را زمین گیر می کندو ما که غرق کبود این دریاییم.هرچند دستور اشک ریشه در کدر گونه دنیا دارد اما خوشیم یا با صافی و یا با عیسی

عیسی دمی دارین که از هر چه صافیست ، صافی تر است ! صدای عیسی وشش را صبح شنیدم مهربان !
از صفای خانه اگر نشانی می بینید ، نشان از لطف دوستان است و محبتشان !

سایه سه‌شنبه 16 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 02:39 ب.ظ http://shadowplay.blogsky.com/

سهبا جان
البته برای شما که با صدای استاد شنیده اید بسیار شیرین تر است ولی من هم فیض بردم از قلم استاد .

سال نو بر استاد قخرمان مبارک باشد

مرسی سایه جانم !

vaniya سه‌شنبه 16 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 03:08 ب.ظ

سلام سهبا جان ممنونم که برامون میذاریشون واقعا احساس عجیبی داشتم از خوندنش
کم پیدایی؟

سلام مهربون . خوبیها را و زیبایی ها را باید قسمت کرد عزیز . چشم می آیم نازنین !

آرمین سه‌شنبه 16 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 03:46 ب.ظ http://www.musicarmin.blogfa.com

خیلی شعر زیبا و با احساسی بود

دقیقا همینطوره آرمین جان .

سپیده سه‌شنبه 16 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 03:53 ب.ظ

این شعرزیبای استاد حال وهوای این روز ابری رو بابارون دلتنگی عوض کرد مرسی

خواهش میکنم مهربونم .

س سه‌شنبه 16 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 04:04 ب.ظ

بسیار زیباست خوش به حال روحانیت وقتی جانت طنین دلنشین شعر را شنید.

باید این مصرع را اشتباه نوشته باشی:

دیده به گریه گر شود آرام ، با دل منتظر چه باید کرد ؟

فکر کنم :

دیده گر شد به گریه ای آرام ، با دل منتظر چه باید کرد؟


آنطور که شما می گویید هم صحیح است ولی من عین نوشته استاد را آوردم ،‌ با مکثی کوتاه قبل از گریه .
انصافا ذوق کردم از شنیدنش !

س سه‌شنبه 16 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 04:09 ب.ظ

چقدر زیباست یک بار دیگر خواندمش قافیه های جاندارش به وجد آوردم
بی نهایت با ذوق آمیخته است.

وای مهربانم ، نمی دانید مثل بچه ها چه ذوقی کردم از شنیدنش با صدای استاد پدر ! آنقدری که رضایت دادند به زودفرستادنش !

تسنیم سه‌شنبه 16 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 04:50 ب.ظ http://t36.blogsky.com

سلام سهباجون.ریبا بود.قالب جدید هم مبارکتون باشه

سلام مهربون . ممنون از لطفت .

محمد قهرمان سه‌شنبه 16 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 05:53 ب.ظ

1 ــ باسلام خدمت همۀ دوستان و عرض تبریک نوروز ، با امید

سالهایی به ازین

2 ــ دخترعزیزم سهبا! به این بابای پیر، تهمت مزن! یک باردیگر

به دستنوشته مراجعه کن وببین :دیده با گریه گرشودآرام

3ــ دربیت دهم نیزغلطی راه یافته و دشت ، دست شده

است : دشتِ عشق است دلفریب...

سلام پدرجانم . خوش آمدید . ممنون از حضور با محبتتان .
شرمنده شدم اساسی ! الان در حال آب شدنم !‌وااااای !!!!

الان بدو درستش میکنم . بگذارید به پای ذوق زدگی زیادم !

سعیده سه‌شنبه 16 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 05:59 ب.ظ http://s73.blogsky.com

سلام سهبای عزیز...
آمدم تا مرا بی معرفت نپندارند...
خودت گفتی این چیز ها مثل دید وبازدید می ماند یادت هست؟؟
اگر این چند پست را نخوانده ام ببخش
میدانی بدجور درگیر درسم...
و این دوروزه خسته از دوسو..
فقط عکس های نازنین نیایشت را دیدم...
خداحفظش کند انشالله..

نازدونه خانم ، خوش اومدی عزیز . شما بی معرفت نیستی ! دیگه حالا خوب می شناسمت !‌برادر چه قشنگ کوه غرور نامیدت که سر از آسمان در میاری !
خسته درسها نباشی .
راستی ،‌تو چه بیای ،‌چه نیایی ،‌من می خوانمت !

مشتاق سه‌شنبه 16 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 06:50 ب.ظ

من همون غریبه دیروزیم که خیلی زود اشناوبعدشم مشتاق شدم.زود که صمیمی نشدم؟البته یه نکته ای روباید بگم.میدونید.یه جورایی باغربت خو کرده ام حتی گاهی بااین حس بوجد میام.فقط میخوام کسی باشه که حس غربتو درک کنه یعنی غربت برام یه امر منفی نیست.ولی خوب مشکل اینه که تودنیا امکان وصال نیست.فوقش اشتیاقش هست لذا غربت سرجاشه مگه نه؟بگذرم.سرتونو که درد نمیارم؟بهرحال خودتون بمن رودادین و گفتین سایه هی هست که ... سایه تون مستدام.

غربت مثل دلتنگی ، درد مشترک همه ماست . غریبه دیروز و آشنای مشتاق امروز ، خوش آمدید .

تنفس سه‌شنبه 16 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 06:53 ب.ظ http://tanaffos.blogsky.com

سلام سهبای مهربان
ممنون از اظهار لطف و مهربانی ات .من هم دلتنگتان می شوم عزیز مهربان.
این قالب از قالب قبلی زیباتر است .مبارک باشد
شعر هم که بسیار عالی است دیگرمن هیچ نمی گویم...
زنده و پاینده باشی عزیز

سلام عزیز . ممنون از محبت همیشگی تان . دلتنگی مقوله عجیبی ست ها !‌ کشف نشدنی ست اصلا انگار !
خوش آمدید عزیزترین .

حمید سه‌شنبه 16 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 08:15 ب.ظ http://samandis.blogfa.com

زیبا بود... و با احساس...

عین روح خودت حمید !

پدرخوانده سه‌شنبه 16 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 08:28 ب.ظ

بسیار زیبا بود

ومن را بیاد این مصراع می اندازد که اگر دل شیر نداری سفر عشق مرو


ولی یک چیز می خواهم اضافه کنم

که در سفر عشق از پای فتاد سرنگون باید رفت

حال سفر شروع شده دل شیر پیدا شده

همه زندگی رو در راه عشق گذاردن هم ،‌فایده ست !‌ سفرش را با جان می پذیرم !
ممنون .

س سه‌شنبه 16 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 08:34 ب.ظ http://eisila

بله « دیده با » درست است اما « دیده به » نه


قبلا « دیده به »بود مگه نه؟ چون من کپی کردم از نوشته ی خودتان

فکر نکنید من دارم اظهار فضل می کنم خدای نکرده زبانم لال!!
نه من می خواهم شعر زیبای استاد یک وقت اشتباه نوشته نشود.

حق با شماست !‌ دستهای من به نشانه تسلیم رو به بالا !‌ در برابر دو استاد بزرگوار چه میتوانم بگویم الا اظهار شرمندگی ؟!!!!

س سه‌شنبه 16 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 08:38 ب.ظ

برای استاد هم که نوشتی « بزارید » خدایا من چه خاکی به سرم بریزم از دست دانیال و سهبا و بقیه با این املاشون

وای مادری !‌ یعنی من امشب باید سر بگذارم به کوه و بیابون از خجالت !!!!

مشتاق سه‌شنبه 16 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 10:14 ب.ظ

فقط بهانه ای بود برای شنیدن یک باسخ ...برای دلی که همه اش میگیرد ومشتاق شنیدن سخن کسی است که بااولحظاتی همراهی میکند

شما چقدر تاییدیه میخواهید آخر ؟ برادر بخوانمتان یا خواهر ؟ دلتنگی ها که دائمیند ،‌اما برای لختی زمان هم که شده در این خانه کنارش بگذارید !‌ اینجا همیشه گوشی برای شنیدن آماده هست !

ر ف ی ق سه‌شنبه 16 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 11:25 ب.ظ http://www.khoneyekhiali.blogsky.com

تشنگی عمیق من باران لطافت غزل های استاد را آرزو می کرد ، آبششهای ماهی دل که هر لحظه در آب اشعار استاد و در شبنم دلنوشته های تو تنفس می کند ، چسان شاکر احساسات ملموس خداییتان باشد ... سهبای عزیز ((سلام ای عشق ))را با گوش جان شنیدم ، سلیقت حرف نداره ...

سلیقه م که حرف نداره ، با این دوستان خوبی که دارم ! اما بعضی ها سلیقه منو قبول ندارن !!!! چیکار کنم حالا ؟!!!

آرمین سه‌شنبه 16 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 11:33 ب.ظ http://www.musicarmin.blogfa.com

آبجی ی لطفی کن بهم نگو آرمین جان بگو داداش خیلی دوست داشتم ی خواهر داشتم بهم بگه داداش

چشم آرمین جان داداش !

س سه‌شنبه 16 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 11:37 ب.ظ

حالا خوب شد.
دعا کن مسافر بیاید و تو را با خود به دشت های زرخیز صمیمیت و نوش و نماز ببرد تا برایت شعر دلتنگی بخواند از واژه های مبهم و تازه ی سلوک
از راه های تنهایی و طی طریقی به تجردی بغض آمیز اما استوار و پر صلابت ! آخر تا کی انتظار تماشای تعالی تا کی تنهایی تا کی شمارش ثانیه های بی کسی! و پناه بر خدای مجاز مجاز!

باز دارم گیج میزنم مادری جانم !
اما منم میگم پناه بر خدای مجاز مجاز !

منیژه سه‌شنبه 16 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 11:52 ب.ظ http://nasimayeman.persianblog.ir

نرگس خیلی زیبا و پر از احساس عشق و دوست داشتنی راستین بود...مرسی عزیزم.
آهنگ وبلاگت هم خیلی قشنگه دختر...

مرسی منیژه جانم . همیشه شرمنده اینهمه لطف توام مهربون من .

شیر و خورشید چهارشنبه 17 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 12:58 ق.ظ http://www.2maa.blogsky.com

سلام سهبای نازنین
نمی دونم چطوری بگم ولی آهنگ بلاگتون حال منو دگرگون کرد، چشمامو بارونی کرد، به عمق دلم نشست.

تراوشات ذهن زیبای استاد بسیار زیباست.انگار زبان گویای ما شدن.
مررررسی از شما که ما رو بی نصیب نمیذارین.

چه دلتنگتون بودم و چقدر امروز ذهنم درگیرت بود و من درمانده از بی تصمیمی !

مذاب ها چهارشنبه 17 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 08:18 ق.ظ http://mozabha.blogsky.com

نه همین چشم ، بلکه دل را نیز ، خوانده بودم به گوش ، مژده وصل

دیده با گریه گر شود آرام ، با دل منتظر چه باید کرد ؟

استاد قهرمان مردیست که ثابت میکند عشق تا همیشه ء وجود ، زنده است و همدم دلهایی است که عشق را می شناسند و باور دارند، همیشه با خواندن اشعار ایشان شمع امیدم در ثانیه های بر باد ، فروزانتر میشود، ممنونم استاد قهرمان عزیز و سپاس سهبا خواهر گلم.

شمع امیدتان همواره روشن و فروزان باد برادرم ! چه شاد می شوم از حضور آدمهایی که عشق را می شناسند و عاشق را می شناسند و راه دل را خوب می دانند !
چه خوشحالم از حضورتان در این وانفسای نامردی و نامردمی در خانه دلم . ممنونم از خدا ، ممنونم از شما .

دختر مردابی چهارشنبه 17 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 09:04 ق.ظ http://www.mianboribedaria.blogsky.com

سلام سهبای نازنین
فقط می شود سکوت کرد به حرمت این همه زیبایی
فقط می شود خواند و عشق را آنگونه که باید دید
و فقط می شود تو را فهمید که چرا اینگونه این استاد بزرگوار را ارج می نهی و او را پدر خطاب می کنی

و من هم سکوت می کنم به حرمت این همه زیبایی نگاه و کلامت مهربانم .

آرمین چهارشنبه 17 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 09:36 ق.ظ http://www.musicarmin.blogfa.com

سلا م آبجیی ، واییییییییییییییییییییییییییی باز از این حرفها زدی من هیچ کاری نکردممم

تو همیشه منو شرمنده میکنی داداش آرمین !

فرداد چهارشنبه 17 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 10:16 ق.ظ http://ghabe7.blogsky.com

صبح است ساقیا
قدحی پر شراب کن...
سلام و عرض ادبی مخصوص روزاهای بارانی و پر از غرش آسمان...

اینجا هم باران است به لطف دل های دریایی و خداوندی که چشمش به چشمان بارانی انسانهای عاشق است !
سلام برادرم . خوش آمدید .

افروز چهارشنبه 17 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 10:35 ق.ظ

سلام نرگس جون اومدم به رسم ادب سلامی عرض کنم و برم به کارهای تموم نشدنی خرابکده خودمون برسم

سلام عزیز مهربون . کارهای خرابکده ها درست بشو نیستند ! خودت رو خیلی اذیت نکن .

سیب ترش چهارشنبه 17 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 10:47 ق.ظ

چقر این مصرع زیباست مثل خود استاد قهرمان مثل روح بلند تو ...

دیده با گریه گر شود آرام ، با دل منتظر چه باید کرد ؟

مرسی گلم . من کم می آورم در برابر مهربانانی چون شما ! این را به جد می گویم عزیزم .

سیب ترش چهارشنبه 17 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 10:52 ق.ظ

چقدر این قسمت شعر زیباست مثل خود استاد قهرمان مثل روح بلن تو ...

چشم خود را نوید می دادم ، با تو دیدار تازه خواهد کرد

چه خبر داشتم نمی آیی، دیده افتد به گریه از سر درد

نه همین چشم ، بلکه دل را نیز ، خوانده بودم به گوش ، مژده وصل

دیده با گریه گر شود آرام ، با دل منتظر چه باید کرد ؟


من هم دل را خوانده ام به گوش مژده دیدار ! کی می آیی عزیزدل ؟!

سیب ترش چهارشنبه 17 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 11:55 ق.ظ

ببخشین من امروز غلط املایی داره نوشته هام
لحظه شماری میکنم برای اومدن پیش شما و سپیده عزیزم ولی صد حیف که فرصت نیست بانوی مهربان ....

خواهش میکنم عزیز . با گرفتاری جدیدی که درست کردید برای خودتان و درسها خب فرصت کم است ، می دانم . اما کاش به اندازه دو سه روزی وقت بگذاری مهربانم !

شیر و خورشید چهارشنبه 17 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 12:13 ب.ظ http://www.2maa.blogsky.com

با دل منتظر چه باید کرد سهبا جان؟

این سوال رو هزار بار از خودم پرسیدم....
امان از سوال های بی جواب....

وای از دلهای منتظر جواب ! چه سخت است عزیز ، می دانم ! و نمیدانم چه بگویم ....

آرمین چهارشنبه 17 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 12:36 ب.ظ http://www.musicarmin.blogfa.com

خدا نکنه این حرفها چی من فقط بتونم کاری کنم خوشحال میشم و هیچ کاری هم نکردم

کوآلا چهارشنبه 17 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 12:52 ب.ظ http://www.kouala.blogsky.com

محشر بود این غزل

اصلا غزل یه سبک مقدس تو شعره

این قالبتون خیلی بهتر از قبلیه هست

راستی به روزم ها

اره محشره .
موافقم
ممنون
چشم . میام .

کورش تمدن چهارشنبه 17 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 03:23 ب.ظ http://www.kelkele.blogsky.com

سلام
واقعا عالی بود
بینهایت ممنون از استاد قهرمان و همچنین از شما که
این شعرها رو واسه ما میزاری

سلام . ممنون .
نمیشه بگم قابل نداشت ، اما خوشحالم که لذت بردین .

باران چهارشنبه 17 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 04:14 ب.ظ http://the-rain.blogsky.com

من جدا لذت بردم / خیلی زیاد .

خوشحالم بارانم . خیلی زیاد !
راستی من دلم برای باران کوچکم هم تنگ شده !‌ تو می دانی چه باید کرد ؟!

باران چهارشنبه 17 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 04:15 ب.ظ http://the-rain.blogsky.com

بانو این قالب واقعا عالیه . دیگه بذا باشه :دی

ممنون عزیزدل . چشم . میگذارم بماند .
چند تا تایید دیگه هم میخوام !

دانیال چهارشنبه 17 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 05:48 ب.ظ http://www.danyal.ir

ظاهرا با شعر راحت تر از فلسفه و منطق کنار می آیید
اما مگر میشود با لفظ به اوج قله مفاهیم بلند رسید؟
باشد تسلیم ، ما هم سعی میکنیم از لفظ داییناسور به یاد دایی ناصرمان بیفتیم ، راضی شدی ؟!

نفهمیدم چه گفتید ،‌ اما زندگی بدون شعر ، دنیا بدون شعرهای نهفته در درونش ،‌ هستی بدون شاعران که خود بزرگترین عاشقانند ،‌هیچ مفهومی ندارد !‌
زیباترین کلام خدا را می توان بر زبان شاعران یافت ! اوج قله مفاهیم بلند همان وقتی ست که شاعری در اوج احساس ناب ، عشق را می سراید !‌ تعالی مگر غیر این می تواند باشد ؟!
از دایی ناصر شما و شباهتشان به داییناسور هیچگونه اطلاعی ندارم . اتفاقا اصلا اهل هیچگونه علوم طبیعی و زیست شناختی نیستم !

مشتاق چهارشنبه 17 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 06:34 ب.ظ

دراشتیاق صحبت یاران نشسته ام گویی بانتظارهزاران نشسته ام دست خودم نبود حضور مداومم درسایه سار خانه خوبان نشسته ام برمن مگیر خرده که دلتنگ میشوم درارزوی وصل رفیقان نشسته ام ضمنا برادرم بخوانید

این شعر چقدر آشنا بود ، اما حافظه اکنونم یاریم نمی کند به شناسایی !
در هر حال زیباست و ممنون از شما بابت آوردنش .
دلتنگی جرم نیست که خرده بگیرمش ، اما تکرار دائمش زندگی را تیره می سازد . حزئی از زندگی است که باید با آن کنار آمد نه اینکه میدان داد تا تو را به زانو در بیاورد .
خوش آمدید برادرم .

س چهارشنبه 17 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 06:36 ب.ظ

سلام
قالب منظم شد و خیلی عالی است.
امیدوارم همیشه بر شاخسار زندگی ات بهترین ترانه ها را بسرایی!

ممنون مادرم . خیالم راحت شد . شما که با قالب خانه ام کنار بیایید یعنی حجت تمام . یعنی دست پسر درد نکند . یعنی من چگونه می توانم جبران محبتهایش را بنمایم ؟! یعنی زندگی گذار همین لحظات زیبای دوستیهاست . یعنی تا هستیم وامدار آنهایی هستیم که دوستشان داریم و عطر حضورشان در لحظه لحظه زندگیمان جاریست .
زندگی یعنی حضور پرمهر مادر ،‌ پدر ،‌فرزند ،‌برادر . یعنی یافتن خواهر نداشته ام از پس این دنیای مجاز ، یعنی چشم به راه ماندن برای تولد فرزند خواهردوست داشتنی ات !‌
زندگی یعنی دعا برای رفع رنجش و گرفتاریهای دل مهربان همه اینها که گفتم ! دعا کنید مادر که دعای مادرها همیشه کارساز است .

کوآلا چهارشنبه 17 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 06:39 ب.ظ

حالا شبیه ایم یا نه ؟‌

البته مهدی آقائه و من خیلی شیطون و تخس

راستشو بگم آقا پوریا ،‌جز نام فامیلی و البته علاقه تان به ادبیات و طبع شعرتان و البته آن جوهری که دوست داشتنی تان می کند ،‌شباهتی بین شما نمی یابم ! باید از آنها پرسید که شما را از نزدیک می شناسند !

آرمین چهارشنبه 17 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 06:45 ب.ظ http://www.musicarmin.blogfa.com

http://www.irna.ir/NewsShow.aspx?NID=30326118


ابجی این لینک رو بخون

چشم داداش آرمین .
خواندم آرمین . عالی بود . ممنون . خوشحالم که خواننده هم دارید . اجرای برنامه های قدیمی هم بسیار زیباست و مشتاقان زیادی دارد . مطمئنم برنامه خوبی خواهد شد .
باز هم ممنونم .

جوجه اردک زشت چهارشنبه 17 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 06:52 ب.ظ

سلام بانوی گنجشک وبهار
لطفتان شامل حال ما می شود و مانیز با ملودی باران نوش می کنیم اما ابر و مه و فلک دست به دست هم داده اند تا پیام های تأیید شده نمایش داده نشوند اول فال حافظ و صدای استاد ازمن گرفته شد و اکنون مهربانی دوستان که پیام گذاشته اند و تأیید نمی شود
پوزشم را پیشکش می نمایم

چرا برادر ؟ شما هم نیاز به قالبی نو دارید و خانه ای نوتر نکند ؟! با خانه مهربان نباشید ،‌ در و دیوارش برایتان بازی در می آورند و به جنگ برمی خیزند ! نگاهتان را با مهربانی به آنها بدوزید تا خودشان مشکلات را حل کنند برایتان !
این هم راهیست ! قبل از ایجاد خانه ای نو !‌ امتحانش کنید ...

تسنیم چهارشنبه 17 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 10:24 ب.ظ

سلام سهبا جون .یه شعر به نظرم اومد که دیدم بی ارتباط نیست:
عشق آن نیست که یک دل به صد یار دهی
عشق آن است که صد دل به یک یار دهی
نطر شماچیه؟

سلام عزیز . می دانم چه می گویی و نمیدانم چه بگویمت . به تو حق می دهم ،‌اما نگران آنم که در مصداق ها اشتباهی رخ داده باشد . می دانم که می دانی که نگرش من به زندگی و به عشق چیست ، که من معتقدم مهر را و عشق را هر چه بیشتر بدهی ،‌ظرفیت قلبت برای پذیرشش بیشتر خواهد شد !‌ اما این به آن مفهوم نیست که با دل و احساس دیگران بازی کنیم ! در هر صورت ،‌شرایط هر شخصی منحصر به هموست و نمیتوان غیابا در مورد آن قضاوت کرد و رایی صادر نمود !

در هر صورت ممنونم از شعر زیبایت .

س پنج‌شنبه 18 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 12:09 ق.ظ

حالا نوبت شما شد؟! معما طرح کردی؟!

کدام معما مادرم ؟!

ماه سلطان پنج‌شنبه 18 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 12:12 ق.ظ

سلام خواهر آسمانیم
برای من گنجشک
جا زیاد است
اما من
به درختان کوچه شما
عادت کرده ام
چه کردید با این دل کلنگی من ؟ قرار نبود عبورتان ستون دلم را بلرزاند اما انصافا" شیفته شده ام و خوش به حال گنجشک های کوچه تان که هر روز از هوای تازه مهرت تنفس می کنند و آوازشان را زیر پایت می ریزند

سلام سلطان مهر و ماه و پروانه ها !
خدا نکند دلتان کلنگی باشد عزیز دل . قلم پای دلم را خرد می کنم اگر ستونهای دلتان را در هنگام عبور بلرزاند !‌ باور کن من هم اشتیاقم به دیدن و شنیدنت کمتر از شما نیست !‌ اگر مجاز باشم ، حتما بیشتر خواهم نوشید از می ناب مهرتان ! مجازم ؟!

مکث پنج‌شنبه 18 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 03:47 ق.ظ http://maks2011.blogsky.com

سلام سهبای خودم..خوش به حالت که سعدالسلطنه داری... بوی نعناع داری... برای مرور خاطرات اینها رو داری. من کجا برم تو رو مرور کنم؟؟؟ توی این خیابون های تمیز و خلوت و سرد که تازه دارن بهاری می شن؟؟؟

زری ،‌زری ،‌زری .... خسته ت کردم بس که گفتم دلتنگتم عزیز مهربانم . اما به همان خدای مهربون ، که دلم برای دیدنت لک زده ! چاره کو ؟
خوشحالم که اون طرفها هم بهار داره میاد زری من ! نفس عمیق بکش در هوای بهار و دلت رو پر کن از عشق های تازه مهربونم ! تا بهار دیگری بیاد و چشمم به چشمان قشنگت تازه بشه غزلبانوی دلم .

شکیبا پنج‌شنبه 18 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 08:20 ق.ظ http://shakib110.blogfa.com/

سلام سهبای مهربانی وعشق
خواندم ترنم زیبای عارفانه های پدر را

اما ای وای بر من
که هنوز م رهگذر کوچه های بن بست عشقم ...
نیایش سبزینه های عشق از زبان پدر.
دشت عشق است دلفریب ، ولی، جمع در اوست مهر و کین با هم

می زند خار و سنگ این وادی ، بوسه بر دست و پای راهنورد !

برایم دعا کن عزیز....

بعید میدانم از شکیبایی چون شما که رهگذر کوچه های بن بست عشق باشد !‌ مهربانی از نگاه و کلامتان می بارد و عشق مگر جز این بال دیگری هم می شناسد ؟!
کین و مهر باهمند مهربان ،‌ مهربانی بیشترش را برایتان خواهانم !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد