سایه سار زندگی
سایه سار زندگی

سایه سار زندگی

عید دل


بچه ها می پرند و می رقصند . صدای خنده شادمانه شان , نشان زندگیست . هایده می خواند : یه امشب شب عشقه , همین امشب رو داریم ...

خسته ام اما می دانم مجال شادیها اندک است . دلگیرم اما می دانم دوستیها را ارزش آنقدر هست که رنجش ها را بشود کنار گذاشت و باز در هوای دوستی نفس کشید !

دلتنگم , اما می دانم دلتنگی برای دوست , دلیل زندگیست . دلتنگی اگر نباشد که دل مرده است ! کدام آدمیست که طعم دلتنگی را نچشیده باشد و آدم باشد ؟

عزیزان همه با هم بخونیم , که امشب شب عیده ...

دلم می خواهد دست در دست همدیگر سرود عید و شادمانی بخوانیم . دلم می خواهد هیچ دلی غمگین نباشد و هیچ تنی رنجور . دلم می خواهد هیچ کس , هیچ دلیلی برای بغض و کینه و حسد نیابد ! دلم می خواهد ...

این روزها به دلم مجال نفس کشیدن داده ام , اما ...

بی خیال اما , قصه درد را می گذارم برای فردا و در فضای دوستی ها و شادی ها و شیطنت ها تنفسی نو خواهم داشت ... کاش از پس این لحظه ها , عید در راه باشد . عیدی سرشار عشق برای همه . عیدی فارغ از غصه برای همه آنهایی که با دل غریبه نیستند . عیدی برای من , برای تو , برای ما ...

دلم بهار می خواهد ... یعنی عید دل با بهار می آید ؟


پی نوشت :

از همه عزیزانی که در طرح کودکانه شرکت کردند نهایت تشکر را دارم . ممنون بودنتان هستم که قیمتی برایش نمی یابم . همیشه پاینده باشید مهربانان .

نظرات 61 + ارسال نظر
م شنبه 26 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 10:31 ب.ظ


سلام

سلام علیکم . چه عجب از اینورا ؟!

جوجه اردک زشت شنبه 26 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 10:36 ب.ظ

کمانچه؟

پس ما با صدای ساز شما دو دستماله می کردیم؟

سلام عمه خانم

به به !

طهورا شنبه 26 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 10:39 ب.ظ

دو دستماله چیه؟

خوشم اومد عمه یه چی رو ندونست !

طهورا شنبه 26 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 10:40 ب.ظ

راستی سلام علیکم برادرزاده طعم های ناب

جوجه اردک زشت شنبه 26 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 10:41 ب.ظ

حرکت جو گیرانه اهالی لرستان که دستمال را به صورت ضربدری در هوا می چرخانند و گرد وخاک به هوا بلند می شود

طهورا شنبه 26 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 10:44 ب.ظ

نه خب اون قدر ماهر نبودیم تو زدن کمونچه که کسی جو گیر بشه

خب اون اهالی عزیز نیاز به کمانچه نوازی ماهر نداشته اند که عمه جان ! با اندکی صدای ساز هم مقصود مهیاست . مگر نه برادر ؟

م شنبه 26 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 11:26 ب.ظ

با ظاهر مبدل اومدم که نشناسی !
خوب حواست جمعه ها

اختیار دارین داداش !

طهورا شنبه 26 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 11:29 ب.ظ

می دونستم ...تعجبم از این بود که اون دستمالا با ساز و دهل گرد و خاک می کنن نه کمانچه

زهره یکشنبه 27 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 08:45 ق.ظ http://asemuniya.mihanblog.com

سلام سهبا جون،روز خوش.به روز هستم.خوشحال میشوم که به من سر بزنید

سمیرا یکشنبه 27 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 10:56 ق.ظ

لینکی که فرستادی باز نمیشه خواهر

چرا آخه خواهر ؟!

یگانه چهارشنبه 30 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 12:23 ب.ظ

چه دستای خوشملی!

بگو ماشاله !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد