سایه سار زندگی

فرشته ای به نام ثنا


دل آدمیزاد , موجود عجیب و شگفت آوریست . ظاهرش تن را زنده می دارد و باطنش , روح را ! ظاهرش خون به مغز می رساند و مغز فرمان می دهد بودن را و باطنش , مهر را تزریق می کند در جان ! تا تو فاصله نگیری از آنچه که آفریده شدی ! از بودنت ... از خدایی بودنت ...

و اینگونه است که عصاره دل می شود دوست داشتن . دوستی در هر نوع که می بینیم و می دانیم , که قدر و مرتبه دوستی ها با قدر و رتبه روح و جان معنا می یابد ! هر آنکس روحی متعالی تر , دوست داشتن هایش ارزنده تر ... که هر چه با اصل و جوهره روح نزدیک باشی , دلت و مهر نهفته در آن به اصل نزدیکتر شده و به اوج می رساند تو را , تا آنجا که برسی به نهایت مهر , به اصل عشق , به خود خود نور و خوشا به حال انسانهایی این چنین که فخر آفرینشند ...

و آنها که چون من درگیر روزمره اند و پابند خاک , دوستیهایشان هم از نوع زمین است و دلبستگی هایشان , زمینی ... اما اینگونه نیست که هر آنچه با خاک نسبتی دارد بی قدر است که اینگونه اگر بود , آفرینش خاک و آفرینش انسانی از جنس خاک دلیلی می شد بر نقصان خدایی که نقص در او راهی ندارد ... پس اگر دل , محل عشقهایی ست از جنس ما آدمیان زمینی , می شود امید داشت که قدم در راهی گذاشته ای که نهایتش اوست ! که مهر نام  اوست و مهربانی هدیه او به ما تا با آن بودنمان را در این دوروزه هستی ,  ساده تر و تحمل پذیرتر نماییم ...

و چه شگفت است دوست داشتن ها , وقتی ورای منطق  تو را با خود می کشاند به سمت و سوی زیباترین لحظه های بودن و رنگ می دهد دقایق زندگیت را , آنگونه که بیرزد به گذران همه عمر ...

و چه تلخ است که این زیباترین هدیه آفریدگار , در این روزگار , کمرنگ و کمرنگ تر می شود و بدتر از آن , همه رنگ و بوی ریا گرفته یا دستاوردیست از حسابگری های منفعت سنجی , که هر که بودنش سودآورتر , محبتت به او بیشتر ! و هر آنگاه این فایده تمام , محبت تمام ! و اینگونه دوست داشتن منشاش نه دل , که عقل است و از عقل جز این چه انتظار ؟

اما هر آنکه مهرش بیش , ظرفیت قلبش بیشتر , تا آنجا که وجود جز مهر نخواهد بود و نفس جز به مهر برون نخواهد شد و اینگونه است که شیخ سخن می گوید : در هر نفسی دو نعمت موجود و بر هر نعمت , شکری واجب ... و من می گویم اگر تمام دقایق عمر را به ثنای خداوندگار بگذرانیم تنها به دلیل وجود دل , باز هم نتوانیم آنگونه که باید قدردانی نماییم از آفرینش این وجود ارزشمند آدمیزاده که موجود شده با لطف او و از جوهر وجود او ...

و من می خواهم شکر گویمت خداوندگار مهربانی و پروردگار یگانه ای که آفریدگار بارانی ... نیایش هر روزه ام به درگاه تو , دستگیری توست در لحظه لحظه زندگی ام تا دمی بی تو نگذرد ...

و حالا ثنا می گویمت , آفرینش ثنا را که ثمره دو وجود دوست داشتنی من است ... ثنایی که عطر مریم می دهد و ستایشگر خوبیهاست که عطر فرشته ها را با خود همراه دارد در این چند روزه ای که میهمان سرای ماست ...

خداوندگار خوبیها , ثنایت می گویم به خاطر ثنا و باران , نیایش و یگانه و هر آن روح عزیزی که با این دل بی قرار نسبتی دارند ناگسستنی ! هر چند این دل , دنبال دلیل و نسبت نمی گردد برای دوستی و این لطفی ست که تو به او ارزانی داشته ای ...پس باز هم شکرت مهربان بی انتها . این هدیه ارزنده ات را از من دریغ نفرما که من بی آن یعنی تهی ... خالی ام نخواه مهربانترین ! شکرت خداوندگار خوبیها.

نظرات 28 + ارسال نظر
دانیال شنبه 13 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 08:49 ب.ظ

خدا رو شکر بابت ثنا.

و خدا رو شکر بابت شما .

دانیال شنبه 13 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 08:54 ب.ظ http://poshteparchin.ir/

اون کامنت بالا رو فرستادم که بچه‌ها آگاه بشن از کرامات شیخ که اگه اراده کنه نفر اول هم می‌شه
و اما دل که بعله. شگفت بنایی ست. سست‌ترین و در عین حال محکم‌ترین بنایی‌ست که من دیدم توی زندگی. گاهی به تلنگری می‌شکنه و گاهی هم زلزله‌ی ده ریشتری هم از جا جنب‌‌ش نمی‌ده.
در مورد بند دوم هم که دوست و دوستی و دوست داشتن شاید از خاص‌ترین و برترین موهبات الهی باشه. شاید هم نه! قطعاً همین‌طوره.
خاک اتفاقاً ارزشمنده. خاک بودیم و هستیم و خواهیم شد...
و در پایان از صمیم دل‌ام از خدا می‌خوام که دل‌تون رو هماره با نور معرفت و محبت خودش روشن نگاه داره که همین‌طور سرای مهر و محبت و صفا و صمیمیت بمونه و خالی باشه از حقد و حسد و بغض و ...

یعنی شما هم بله ؟! اول شدن در پشت پرچین های سخن هم موضوعی بحث برانگیز است دانیال عزیز ؟!( آخ که چقدر جای داداش کوچیکه خالی !)

و بعد ممنون بابت این نظر ارزشمند و دعای ارزشمندترتان . آینه ای می گیرم در برابر سخن دل تان تا روا بشود این دعا در حق شما هم ...
باز هم ممنونم .

دانیال شنبه 13 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 09:19 ب.ظ http://poshteparchin.ir/

فداتون بشم. مرسی.
اون اول شدن هم خب گاهی آدم دل‌ش شیطنت می‌خواد دیگه.
دیروز و امروز همه‌ش یک بند خونه بودم، کلی حوصله‌م سر رفته.

یه وقتایی خیلی شبیه اون یکی دانیالمون میشین ! داداش کوچیکه غایب این روزها ...
زنده باشی الهی دانیال عزیز .
دوباره از فردا کار و بار و بی حوصلگی پر ! مگه نه ؟!

طهورا شنبه 13 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 09:40 ب.ظ

چه شُکر شیرینی
خیلی زیبا ست نرگس جان ...مهمان هایت در سلامت
راستی سلام

سلام عمه جان . و موضوع از این قرار است که من باز هم عمه شدم !

طهورا شنبه 13 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 09:48 ب.ظ

خواهر باران؟

دخترعموی باران !

دانیال شنبه 13 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 09:50 ب.ظ http://poshteparchin.ir/

اصلاً هرکی اسم‌ش دانیال باشه مطمئناً پسر خوبی‌یه! هرکی‌ام شک داره بایست بره استغفار بطلبه!
امید به خدا که فردا برا همه روز خوبی خواهد بود. امروزم خوب بود. دیروزم خوب بود. همه روزا خوب‌ن. فقط گاهی ماها بد عنق و بهانه‌گیر می‌شیم. والا.

راستی برادرزاده داشتن خیلی حس خوبی‌یه. من از شش ماه و نیم قبل عمو شدم (همون شیخ الشیخوخ حضرت امیرصدراخان). عاشقشم به خدا. اصن همه دلتنگی‌هام به خاطر این وروجکه که 20 روزه ندیدم‌ش.

در اینکه هر کی دانیال نام داره , آدم خوبیه هیچ شکی نداریم , مگه نه عمه طهورا ؟!
و خوشحالم که نظرتون راجع به روزهای خدا اینه . که همه روزها خوبند و این ماییم که رنگ میدیم به اونها ...

ثنا کوچولو , دومین برادرزاده منه , بعد باران که بیست ماهه شده ... و عجیب دلتنگ دیدن باران و مشتاق دیدار ثنایم که فاصله ها مرا در خود گرفته و رهایم نمی کند دانیال عزیز ...
خدا نگه داره امیرصدرا رو . دیدم عکسش رو . خدا ببخشدش به شما و مامان و باباش .

طهورا شنبه 13 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 10:11 ب.ظ

آره خب!چیکار کنیم از دلتنگیشون د ا ن ی ا ل

مبارک باشه عمه شدنت سهبا جان ...آخ چه خوبه عمه شدن...راست میگما

ممنونم عمه جانم .
آقا دانیال , تحویل بگیرین حرف عمه رو ! تاییدی دیگر بر عزیزبودن هر آنچه دانیال است .

مهرداد شنبه 13 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 10:28 ب.ظ http://kahkashan51.blogsky.com

چکه ای دیگر چون باران بر زمین بارید و بذر آسمان در دست مسافری دیگربه مهر راهی زمین گشت ، ثنای نودر کنار نرگس و لاله رویید و اهل زمین را به عطری خدایی عاشق کرد .
الهی شکر.
سلام دوباره عمه چشمت روشن.
عیدت مبارک.....

وای که اینقدر قشنگه این کامنت که من جز شکر و ثنا و قدردانی از مهربان برادر کهکشانی ام , کاری بر نمی آیدم ! ممنون برادرم .
دعا کنید ثنا و باران , بذر آسمانی خود را بی هیچ نقصی پرورش دهند و بشوند آنچه که باید ...
ممنون و عید شما هم مبارک برادرم .

سلام .

دانیال شنبه 13 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 11:14 ب.ظ http://poshteparchin.ir/

نوزادها، پیام‌آوران رحمت الهی‌اند.
قدم ثنا کوشولوی عزیز روی چشم ما. امیدوارم با قدم پاک و الهی‌ش خیر و برکت صد چندان بیاره برا خانواده‌ش و به خصوص عمه‌ش.
خدا باران رو هم حفظ کنه و سلامت نگه‌ش داره.
اصن خدا همه‌ی بچه‌ها رو به پدرها و مادرهاشون ببخشه.

امروز خیلی غصه خوردم که هنوز ندیدم این فرشته کوچولو رو ! ثنا متولد 9 آبانه و الان پنج روزه شده و عمه هنوز ندیده ش ! روز نهم , یه روز پرالتهاب بود واسه من و حرص میخوردم از دست اینهمه فاصله ! این روزها عاصی میشم از تقدیری که منو اینقدر دور کرد از عزیزانم , اما ...
بازم حکمتش رو شکر !
خدا نگهدار همه فرشته های کوچک باشه همینطور صدرای دوست داشتنی قشنگ شما ...( دست به شما باشه دانیال عزیز )

جوجه اردک زشت شنبه 13 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 11:56 ب.ظ

سلام نگه بان مهر

خدا می خواست که لذت ببرد از باران بعد ابر را گفت ببار و ....هزاران نفر سمت باران دویدند و در اشکهاشان نام خدا ثنا می شد خدا هم هوایی شد و زیر باران دوید بعد ثنای خودش را گفت: فتبارک ا... احسن الخاقین....
باران ثنا شد تا ما یادمان بماند خدا باران را به شکل نیایش دوست دارد چون خودش یگانه است و عاشق ثنا

سلام مهربان ...
خدا عاشق باران است و ثناگویان باران را هم دوست دارد . و یگانه آرام بخش لحظه های سختی هم اوست ....
ممنونم برادرم .

سایه یکشنبه 14 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 08:40 ق.ظ

خب معلوم شد چرا دیشب خواب "باران" و دیدم !!

قدمش مبارک باشه بر خانواده و بر همه ایشالا..

جدی خواب باران رو دیدی ؟ چه جالب ! اونوقت منم بودم سایه جان ؟

بزرگ یکشنبه 14 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 10:34 ق.ظ http://navan1.blogfa.com

سلام بر سهبای عزیز
به قول خودت
من الان باید چی بگم
لال لال با کمر درد

خدا نکنه آقا بزرگ , چراااا ؟؟؟
هنوز خوب نشدین شما ؟!

سپیده یکشنبه 14 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 06:38 ب.ظ

سلام مهربان سایه مهرتان مستدام

قدمش مبارک باشه براتون

کجایی تو سمیرا ؟ میدونی چی میگذره تو دل من این روزها ؟!

سلام عزیز دل ...

طهورا یکشنبه 14 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 08:30 ب.ظ

چی می گذره تو دلتون این روزها؟
دارم یه چند روز میرم سفر جام خالی نباشه

عمه ؟ بازم سفر ؟!

طهورا یکشنبه 14 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 09:21 ب.ظ

به پریدن نمی رسد بال بهم ریخته ام...چند روزی به پابوس امام رضا (ع) می روم .

واااااااااااااای عمه جانم !!!! خوش به حالتان .... مرا هم دعا می کنید عمه ؟!

طهورا یکشنبه 14 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 09:36 ب.ظ

ای جان ...باور کن نام سهبا روی قلبم حک شده دیگر...مگه میشه یاد شما ها نباشم ...البته اگر قابل باشم

ممنونم عمه جانم ... فدای مهربانیتان .

زهرا فتحعلی یکشنبه 14 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 10:09 ب.ظ

سلام سهبای عزیز.دعوتید به خواندن یک شعر جدید

سلام عزیز . با کمال میل خواهم آمد .

جوجه اردک زشت یکشنبه 14 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 10:20 ب.ظ

سلام آبجی دردانه
شب تان در مدار انار و لواشک ترش و ملس...دلتان گرم و آرام

سلام برادر . اینطرفها باران می آید . در گوش قاصدکم دعای باران می خوانم و نذر آرامش دل و لبخند شما , می فرستم به سمت آسمان ... امید که اجابت کند خدای باران ...

فریناز یکشنبه 14 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 10:55 ب.ظ

تبریک می گم بانو
دومین برادرزاده تون

راستی خیلی وقت بود اینطوری ننوشته بودین
یه جور صمیمی
دیگه خودتون بگیرین چی می گم

اینروزها حرف زدن برام سخته فریناز . اینم که می بینی , یکی دست منو گرفت و نوشت ! باور کن حتی یک کلمه ش هم توی ذهنم نبود وقتی شروع کردم ! می خواستم برای ثنا بنویسم بی اینکه هیچ کلمه ای در خاطرم باشه , اما خدای ثنا , ثناگویان را برزبانم جاری ساخت ...

ممنون عزیز دل .

مریم دوشنبه 15 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 12:17 ق.ظ http://najvaye-tanhai.blogsky.com

چه دارم بگویم
وقتی اینهمه خلوص و مهربانی تو را می بینم
سلام گل خوشبوی بلاگستان

شرمنده نفرمایید مریم بانوی نازنین ...

سایه دوشنبه 15 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 08:16 ب.ظ

سلام نرگس جان
پیک نیک خوش گذشت ؟!

عالی بود سایه جانم ! میخوام بنویسم ها , ولی سخته ...

ریحانه دوشنبه 15 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 08:29 ب.ظ

قدم نو رسیده مبارک باشه

قربونت ریحانه جانم .

سایه دوشنبه 15 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 08:50 ب.ظ

یه شاه ماهی گرفتم امروز طلایی شیرین مهربون .. اینقدر عاشقانه نگاهم کرد که رهاش کردم بره ...
حیف بود کباب بشه طفلی اونم فویل پیچ !!!

ببین ناهید شما برای نوشتن خاطره قشنگ امروز خیلی ذهنت رهاتر و آرومتره بخدا ! نه مثل من که تازه رسیدم خونه , خسته و هلاک !

یگانه دوشنبه 15 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 09:43 ب.ظ


خوب یاد گرفتین با اسما بازی کنید شما هم ها!
اسم منم که قشنگ

با اسما ؟ منظورت نوه خاله منه دیگه نه ؟!
خو آره , مگه میشه من اسم ناقشنگ بذارم رو بچه هام ؟! نه , به نظرت میشه ؟!

یگانه دوشنبه 15 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 09:44 ب.ظ

راستی تولد ثنا خانم به خوشی و میمنت!!!

مرسی دختری ... حالا چرا چشات تا به تا شد ؟!

شقایق سه‌شنبه 16 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 08:04 ق.ظ http://shirinsana.persianblog.ir/

سلام به عمه ی مهربون ... دلم حسابی براتون تنگ شده بود چشمتون روشن خدای مهربون نگهدار این ثنای کوچولو باشه ... یاد روز تولد ثنای خودم افتادم !
واقعا تولد اتفاق بزرگی هست و پر از پیام برای ما آدما
بازم مبارکهمی بوسمت از راه دور

سلام شقایقم . خوش اومدی نازنین . می بینی خدا به من هم یه ثنا داد مثل ثنای شما دوست داشتنی ؟!
فدای تو . کاش بیشتر بیای عزیز مهربونم .

سرزمین آفتاب سه‌شنبه 16 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 11:55 ق.ظ

تولد بانو ثنایی بوده ؟

اگه بوده تبریک
اگه نبوده هر وقت بود تبریک !!

ثنا برادرزاده تازه متولد شده من است جناب برادر .... ممنون از تبریکتان .

سمیرا جمعه 19 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 02:22 ب.ظ http://nahavand.persianblog.ir

تولد هر نوزاد یعنی خدا هنوز ما را فراموش نکرده...مبارک باشد قدمش

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد