می دونم که خاطره های خوب همشون شیرینند و پیش چشم آدم هستن همیشه و همه جا . جوری که حس می کنی همه ذهنت پر شده از خاطره ی سفری و یا حتی خوابی شیرین ..و یا یه فنجان چایی تلخ در سکوت !!
این کبوترها هر کدومشون به یه قسمت از سفر من برمیگرده ناهیدم ! و کبوترای دیگه ای که برمیگردن به خاطرات دور من ... و کبوتر دل من که هی پر میزنه در هوای دوست ... اصلا من همیشه کبوتر دوست داشتم ! حالا این کبوتر تو جمع باشه , یا تنها تو کنج یه دیوار , نزدیک پنجره ای که ازش میشه دوست رو دید ...
حسام
سهشنبه 26 اردیبهشتماه سال 1391 ساعت 11:27 ب.ظ
سلام ؛
تصاویر دارن حرف میزنن.ممنونم...
سلام . کاش از زبان تصاویر سخن می گفتید دوست بزرگوارم .
ای جانم چه کبوترایی ولی چه حیف که از جمع به تنهایی میرسند
در نهان , هر کدام ما تنهاییم زهراجانم ! تنهایی که به دنبال راز تنهایی می گردد و مگر جز این است که او یکی بیش نیست و ما از جوهره وجود اوییم ؟ که یکی هست و هیچ نیست جز او ...
این عکس آخریه خیلی پر از معنی بود و دوست داشتنی ولی شرح عکسها رو باید به بزرگ سپرد که خود استاد در این زمینه هستند من به خود جرات جسارت نمیدم
البته در استادی اقابزرگ شکی نیست , ولی دلمون میخواد نظر شما رو هم بدونیم یلداجانم !
کماندار
چهارشنبه 27 اردیبهشتماه سال 1391 ساعت 03:40 ب.ظ
هارمونی سیمها رنگ سربی آسمان چیدمان با دلیل عکسها... بزرگ زیرش بنویسید : " بدون شرح "
آن سه عکس اول...
همان بدون شرح !
کاش یه شرح بر این عکسهای بدون شرح می نوشتید !
ئاسو
چهارشنبه 27 اردیبهشتماه سال 1391 ساعت 04:16 ب.ظ
زیبا هستند مخصوصن چهارمی که توی آب راه می رن همچون کبوتری بی پناه رو به آستان لطفت پر می زنم و هر بار که پنجره را می گشایی فراموش می کنم تمام دردهای بی پناهی را ، دانه های مهر می ریزی و من سیر از محبت تو اما چه می شود که دوباره پر می گیرم و می روم آنقدر دور گاهی که نای بال زدن هم نمی ماند ... بی معرفتم بی همتای مهر اما جلد کوی توام آنقدر که می دانی همیشه حتی با بال شکسته هم به بارگاهت خواهم رسید چشم های عاشقم گواه این مدعاست ... یا رب
جلد کوی توام آنقدر که حتی با بال شکسته هم به بارگاهت خواهم رسید !
نشستن پرنده ها روی سیم برق حس غریب و غم انگیزی بهم میده نمیدونم چرا...اما عکس چهارمت خیلی دوست داشتنیه...چقدر تشنه ان طفلکی ها...آدمو یاد کبوترهای تشنه نینوا میندازن...و اون دوتا کنارهم انگار دارن خاطره مرور میکنن...شایدم دارن از هم خواستگاری میکنن کسی چه میدونه؟اون آخریم انگار امن ترین جای جهان رو پیدا کرده چقدر دلم میخواد گاهی اینجوری برم لای دیوار بخوابم
کبوترای بین الحرمین حس تشنگی و گرسنگی رو همیشه همراه خودشون دارن سمیرا ! اینو باتمام وجود حس کردم اونجا ! اون دو تا کبوتر هم , از فاصله ای دور از حرم امام علی , اومدن و نشستن پشت پنجره اتاق ما تو هتل ! باور کن یه بیست دقیقه ای پیاده راه بود تا حرم , از هتل ما !
فریناز
چهارشنبه 27 اردیبهشتماه سال 1391 ساعت 06:49 ب.ظ
ولی آدما که مثل این کبوترا آزاد نیستن...
کاش کبوتر بودیما اونا هم تنهایی دارن!
دلامون که میتونه پرنده باشه فرینازم , نمیشه ؟!
فریناز
چهارشنبه 27 اردیبهشتماه سال 1391 ساعت 06:50 ب.ظ
گر بر کنم دل از تو و بردارم از تو مهر ......این مهر بر که افکنم این دل کجا برم...
این یعنی چی ؟! یعنی شرحی بر عکس شما بنویسم ریحانه قشنگم ؟ با این گلای خوشگلی که به من هدیه دادی , جز شرح مهربانی هم میشه نوشت گل خوشبوی ما ؟ ممنونتم عزیز دل .
نازنین
چهارشنبه 27 اردیبهشتماه سال 1391 ساعت 10:58 ب.ظ
این عکسا رو که دیدم یاد حرم و کبوترای امام رضا افتادم
چقدر همه شون قشنگ بودن و چقدر توی هرکدومشون کلی حرف بود...
راستی خوبید بانو؟؟ سلام
کبوترای حرم امام رضا , یا حرم جدشون امام حسین , یا کبوترای حرم حضرت علی ... میدونی فرقشون چیه نازنینم ؟ کبوترای بین الحرمین مثل صاحبشون , غریبند و مظلوم ! باور کن هیچوقت این حس رو درمورد کبوترای حرم امام رضا نداشتم ...
سلامم عزیز جان... .....یافتن و بعد ماوا گرفتن شاید...
یافتن و ماوا گرفتن .... چه زیبا نگاهی دارید معلم نازنین .
سلام . خوش آمدی عزیز .
دانیال
چهارشنبه 27 اردیبهشتماه سال 1391 ساعت 11:27 ب.ظ
کبوتر رفیق آسمان و زمین است و لیکن آدمی رفیق عرش و کرسی زیرا که به جمال آدمی هیچ مخلوق نیست و ارباب القلوب ، خداوند یکتا از میان جمله نیکوان و خوبان در حق هیچ موجودی این عزت نکرد مگر این مشت خاک را
کبوتر می تواند نمادی از پرنده روح باشد , سبکبال و رها ... و آدمی اگر به عرش می رسد , از دل است و اگر به قعر , باز هم از دل ...
و دل صاحب ندارد مگر حق که ارباب القلوب است ....
ممنون برادر . اما باز هم شرح ندادید عکسها را !
فرداد
چهارشنبه 27 اردیبهشتماه سال 1391 ساعت 11:35 ب.ظ
چند خط حاملش مهم نیست مهم کبوتر هایی که هرکدام مثل یک نت برجای خودقرار گرفتن... به جای کلید سل کلید دل را جانشین کرده. چه صدای قشنگی داره این موسیقی.... انگار دستی که این نت ها را نوشته از بهشت آمده و یا توی بهشت نوشته... گاهی وقتا به بعضی از پرنده ها حسودی می کنم. سلام خواهر جان پرواز با یک دوربین...فقط یک جسم بی جان که در دستان شما روح و جان گرفته و به ما هم نشاط دیدار.... و این راز عکاسی است. دلم می خواد که این کبوتر ها را نوازش کنم. دستتون درد نکنه...خیلی زیبا تصویرشون کردی. برقرار باشی.
اینو می دونستین برادر که خواهرها خیلی از برادران بزرگترشون , بخصوص برادرانی که خیلی قبولشون دارند و محبتشون تو اعماق دلشون جا گرفته , الگوبرداری می کنند ؟! آرزوی منه که بتونم مثل داداش فردادم , نگاه عارفانه و زیبایی به طبیعت داشته باشم . آرزومه که بتونم هنرمند باشم عین شما . و دوربینی که به لطف شما در دستان من قرار گرفته , بارها دلش خواسته جای رها باشه ...
سلام برادرم . اوقاتتان به شادی و قرین آرامش . ممنون از اینهمه لطف و مهربانی .
پیامک
پنجشنبه 28 اردیبهشتماه سال 1391 ساعت 12:39 ق.ظ
موضوع انشاء : تعطیلات نوروز را چگونه گذراندید ؟! بنام خدا : تو سایه سار زندگی سهبا
ای جاانم ! چه بچه خوبی بوده ! من که عاشقش شدم !
داداش محمد
پنجشنبه 28 اردیبهشتماه سال 1391 ساعت 01:35 ق.ظ
طهورا
پنجشنبه 28 اردیبهشتماه سال 1391 ساعت 06:18 ق.ظ
سهبا جان دقت کردی پرنده ها از اون بالا زائرارو به تماشا نشسته اند این همه دلدادگی رو می بینن از شوق پرواز می کنند..... این پرنده پایینی ها دارن تو رو نگاه می کنند و می گن بق بق بقو سهبا زیارتت قبول ان شاالله دفعه بعدی با عمه طهورا بیای زیارت.......بق بقو .....
لطفا عرفا این شرح رو نخونن آخر شب برمی گردم٬ امروز .....
پرنده ها به زائرا نگاه می کنند و با خودشون میگن : شما عاشقترین یا ما ؟ ما که با همه تشنگی و گرسنگی و خستگی , لحظه ای حاضر نمیشیم از این سرا ,دست برداریم ! ما که حاضریم جونمون رو هم بدیم ولی دست برنداریم از خاکهای این سرا ! اما پرنده های پایینی , وقتی اینهمه راه اومدن سراغ من , یعنی حرف دل منو شنیدند ! یعنی فهمیدن که چقدر دوستشون دارم ! یعنی میدونستن که باید پیغام بر من باشند به صاحبشون ... پرنده ها خیلی دوست داشتنی اند عمه جون ! یعنی میشه اونجا من , شما , زهرا .... ای خداااااااااااااااا!
سهبا جون خوش بحالتون..البته قراره رامین بی باک،مرتضی پاشایی و علی عبدالمالکی طرقبه کنسرت داشته باشند ولی من بهنام صفوی رو خعلی دوست میدارم...ایشالاه کنسرتش در مشهد !!!! ......
مشهد و کنسرت بی باک و عبدالمالکی ؟! باورم نمیشه ریحانه !!!
نه بابا ! من رفتم کنسرت سنتی ... خیلی خوب بود جات خالی !
ببینم ما اگر سر نزنیم شما که سر نمی زنید. ای خدا می بینی خواهران ما را. مادامی که سراغش نیایم سراغم نمی آیند ، شکایت به که برم.
دقیقا دیشب دو بار سعی کردم وبلاگتان را باز کنم , نشد ! سعادت یارم نبود , اما امروز از دیدن اسمتان , جا خوردم ! باز هم حکایت دل و راه به راه داشتنش تکرار شد ! ممنون .
ممنونم آنم که باز اول شد
ممنون آن که اول شد ؟!
مبارکتان باشد نمره یک کلاسو , بهترین هوش و حواس و .....
شرح نمی خواد خانومی
ما نگاه می کنیم و در این حس خوب شما با هم شریک هستیم ..
چه خوشحالم که تو هستی سایه جانم !
من اونی رو که پاهاشون تو آبه رو بیشتر دوست داشتم .. چون آب مظهر نور و زندگی و روشنایی است ...
واسه من همشون عزیزند , چون قسمتی از خاطراتم رو تشکیل میدن !
از اون موقع هاست که آدم زبونش لال می شه
میام بازم برم یه تخم کفتر بخورم....
ای جانم ! عمه اصلا بهتون نمیاد لال شدن ! نگین تو رو خدا ! حیف نیست ؟!
می دونم که خاطره های خوب همشون شیرینند و پیش چشم آدم هستن همیشه و همه جا . جوری که حس می کنی همه ذهنت پر شده از خاطره ی سفری و یا حتی خوابی شیرین ..و یا یه فنجان چایی تلخ در سکوت !!
این کبوترها هر کدومشون به یه قسمت از سفر من برمیگرده ناهیدم ! و کبوترای دیگه ای که برمیگردن به خاطرات دور من ... و کبوتر دل من که هی پر میزنه در هوای دوست ...
اصلا من همیشه کبوتر دوست داشتم ! حالا این کبوتر تو جمع باشه , یا تنها تو کنج یه دیوار , نزدیک پنجره ای که ازش میشه دوست رو دید ...
سلام ؛
تصاویر دارن حرف میزنن.ممنونم...
سلام . کاش از زبان تصاویر سخن می گفتید دوست بزرگوارم .
وای چقدر پرنده ....
شرح این همه دلدادگی از زبان الکن ما ساخته نیست ...
کار ، کار جوجه اردکه !!!
اختیار دارین برادر ! در غیاب امپراتور بهاران , کار کار شماست , شرح دلدادگی پرندگان ! منتظر شنیدنم به گوش جان !
ای جانم چه کبوترایی
ولی چه حیف که از جمع به تنهایی میرسند
در نهان , هر کدام ما تنهاییم زهراجانم ! تنهایی که به دنبال راز تنهایی می گردد و مگر جز این است که او یکی بیش نیست و ما از جوهره وجود اوییم ؟
که یکی هست و هیچ نیست جز او ...
کبوتر ها نامه بران وفادار ما هستند ...
کبوتر دلمون هم که بی قراره و عاشق !!
بی قرار و عاشق باشه , اما خدا کنه پروبالش بسته نباشه ناهیدم ! کاش هیچ کبوتری زندونی قفس نباشه !
بیابان را سراسر مه گرفته ست...
چرا حمید ؟!
کبوتر دل شما به بام ما نمی پرد!
دگر مرا زدیدن خودش خبرنمیدهد
چه گشته طائرمرا کجاشده امیدمن
که بی قرارگشته دل ولی اثرنمیکند!
کبوتر دل من , چندگاهیست که زندانیست , زندانی بغضی بی امان و دلتنگی ای مدام ...
ببخشایید بی پروازی اش را !
کبوتر با کبوتر
باز با باز







عارف با محمد
زیبا ترین عاشقانه های گنبد ها ،کبوتران بر اسمان ها شهر
سکوت مطلق
آخرین عکست از همه قشنگ تره
کاش میتونستی روبروتر عکس بندازی
این عکس از مسجد کوفه گرفته شده ! دقیقا این دیوار مسجد کوفه است !
فاصله دور بود و امکانش نبود اقا بزرگ عزیز .
سیمها خیلی در هم بر هم هستند
گاهی سیمها گنده تر از کبوتر ها هستند! چرا؟ مخصوصا عکس دوم
میشه توجیهاتی پیدا کرد آقا بزرگ , هرچند شما سیمهای کربلا رو دیدید خودتون !
سهبای مهربون مجموعه عکس هات خیلی قشنگ هستند
ممنونم اقابزرگ . دارم شاگردی شما و داداش فرداد رو میکنم تو عکاسی !
http://shadowplay.blogsky.com/1390/01/05/post-47/
در پاسخ به کامنتم همین و دارم بگم ..بخون !
راستی صبح به خیر خانومی
سلام سایه جانم . شبت خوش . میرم که بخونمش عزیز .
میگم سهبا جون ی چیزی ؟!

.
.
.
و...اما چه چیزی !!!
.
.
کفتر کاکل به سر های ها ...
خو من یاد این افتادم دیگه
فدای تو و این شیرین زبونیهات !
وقتی در سکوت نشسته ام تنها صدایی که مرا به خود می آورد صدای پرنده هاست و من شرمنده می شوم از خود که ای طهورا چه نشسته ای ساکت پس همنوا شو در ذکر ....
راستی سهبا جان این عکس آخری خیلی حرف داره یه کبوتر روی دیوار خونمون......
یه کبوتر روی دیوار مسجد کوفه ! داره از اون دریچه به داخل مسجد , به محراب علی نگاه میکنه عمه جون!
دوش مرغی به صبح می نالید .....
این عکس آخریه خیلی پر از معنی بود و دوست داشتنی
ولی شرح عکسها رو باید به بزرگ سپرد که خود استاد در این زمینه هستند من به خود جرات جسارت نمیدم
البته در استادی اقابزرگ شکی نیست , ولی دلمون میخواد نظر شما رو هم بدونیم یلداجانم !
هارمونی سیمها
رنگ سربی آسمان
چیدمان با دلیل عکسها...
بزرگ زیرش بنویسید : " بدون شرح "
آن سه عکس اول...
همان
بدون شرح !
کاش یه شرح بر این عکسهای بدون شرح می نوشتید !
زیبا هستند
مخصوصن چهارمی که توی آب راه می رن
همچون کبوتری بی پناه رو به آستان لطفت پر می زنم و هر بار که پنجره را می گشایی فراموش می کنم تمام دردهای بی پناهی را ، دانه های مهر می ریزی و من سیر از محبت تو اما چه می شود که دوباره پر می گیرم و می روم آنقدر دور گاهی که نای بال زدن هم نمی ماند ...
بی معرفتم بی همتای مهر اما جلد کوی توام آنقدر که می دانی همیشه حتی با بال شکسته هم به بارگاهت خواهم رسید
چشم های عاشقم گواه این مدعاست ... یا رب
جلد کوی توام آنقدر که حتی با بال شکسته هم به بارگاهت خواهم رسید !
نشستن پرنده ها روی سیم برق حس غریب و غم انگیزی بهم میده نمیدونم چرا...اما عکس چهارمت خیلی دوست داشتنیه...چقدر تشنه ان طفلکی ها...آدمو یاد کبوترهای تشنه نینوا میندازن...و اون دوتا کنارهم انگار دارن خاطره مرور میکنن...شایدم دارن از هم خواستگاری میکنن کسی چه میدونه؟اون آخریم انگار امن ترین جای جهان رو پیدا کرده چقدر دلم میخواد گاهی اینجوری برم لای دیوار بخوابم
کبوترای بین الحرمین حس تشنگی و گرسنگی رو همیشه همراه خودشون دارن سمیرا ! اینو باتمام وجود حس کردم اونجا !
اون دو تا کبوتر هم , از فاصله ای دور از حرم امام علی , اومدن و نشستن پشت پنجره اتاق ما تو هتل ! باور کن یه بیست دقیقه ای پیاده راه بود تا حرم , از هتل ما !
ولی آدما که مثل این کبوترا آزاد نیستن...
کاش کبوتر بودیما
اونا هم تنهایی دارن!
دلامون که میتونه پرنده باشه فرینازم , نمیشه ؟!
چقدر این جا عوض شده...
یعنی چجوری شده ؟ خوب یا بد ؟
دلم واسه تایید کرد هات تنگ شده
دیر به دیر میای
بابا ما روزی پنج شش بار اینجا سرمون به دیوار میخوره
من شرمنده شما ! الانم به سختی اومدم آقا بزرگ !
از من کاشتن عکس بود , از شما شرحش ! قبول ؟

http://up.vatandownload.com/images/1invbotw9znau9u0642o.jpeg
................................................
گر بر کنم دل از تو و بردارم از تو مهر ......این مهر بر که افکنم این دل کجا برم...
این یعنی چی ؟! یعنی شرحی بر عکس شما بنویسم ریحانه قشنگم ؟ با این گلای خوشگلی که به من هدیه دادی , جز شرح مهربانی هم میشه نوشت گل خوشبوی ما ؟
ممنونتم عزیز دل .
این عکسا رو که دیدم یاد حرم و کبوترای امام رضا افتادم
چقدر همه شون قشنگ بودن
و چقدر توی هرکدومشون کلی حرف بود...
راستی خوبید بانو؟؟
سلام
کبوترای حرم امام رضا , یا حرم جدشون امام حسین , یا کبوترای حرم حضرت علی ...
میدونی فرقشون چیه نازنینم ؟ کبوترای بین الحرمین مثل صاحبشون , غریبند و مظلوم !
باور کن هیچوقت این حس رو درمورد کبوترای حرم امام رضا نداشتم ...
سلام عزیز دل . خوبم نازنینم .
سلامم عزیز جان...
.....یافتن و بعد ماوا گرفتن شاید...
یافتن و ماوا گرفتن .... چه زیبا نگاهی دارید معلم نازنین .
سلام . خوش آمدی عزیز .
کبوتر رفیق آسمان و زمین است و لیکن آدمی رفیق عرش و کرسی
زیرا که به جمال آدمی هیچ مخلوق نیست
و ارباب القلوب ، خداوند یکتا از میان جمله نیکوان و خوبان
در حق هیچ موجودی این عزت نکرد مگر این مشت خاک را
کبوتر می تواند نمادی از پرنده روح باشد , سبکبال و رها ... و آدمی اگر به عرش می رسد , از دل است و اگر به قعر , باز هم از دل ...
و دل صاحب ندارد مگر حق که ارباب القلوب است ....
ممنون برادر . اما باز هم شرح ندادید عکسها را !
چند خط حاملش مهم نیست
مهم کبوتر هایی که هرکدام مثل یک نت برجای خودقرار گرفتن...
به جای کلید سل کلید دل را جانشین کرده.
چه صدای قشنگی داره این موسیقی....
انگار دستی که این نت ها را نوشته از بهشت آمده و یا توی بهشت نوشته...
گاهی وقتا به بعضی از پرنده ها حسودی می کنم.
سلام خواهر جان
پرواز با یک دوربین...فقط یک جسم بی جان که در دستان شما روح و جان گرفته و به ما هم نشاط دیدار....
و این راز عکاسی است.
دلم می خواد که این کبوتر ها را نوازش کنم.
دستتون درد نکنه...خیلی زیبا تصویرشون کردی.
برقرار باشی.
اینو می دونستین برادر که خواهرها خیلی از برادران بزرگترشون , بخصوص برادرانی که خیلی قبولشون دارند و محبتشون تو اعماق دلشون جا گرفته , الگوبرداری می کنند ؟!
آرزوی منه که بتونم مثل داداش فردادم , نگاه عارفانه و زیبایی به طبیعت داشته باشم . آرزومه که بتونم هنرمند باشم عین شما . و دوربینی که به لطف شما در دستان من قرار گرفته , بارها دلش خواسته جای رها باشه ...
سلام برادرم . اوقاتتان به شادی و قرین آرامش . ممنون از اینهمه لطف و مهربانی .
موضوع انشاء : تعطیلات نوروز را چگونه گذراندید ؟!
بنام خدا :
تو سایه سار زندگی سهبا
ای جاانم ! چه بچه خوبی بوده ! من که عاشقش شدم !
سهبا جان دقت کردی پرنده ها از اون بالا زائرارو به تماشا نشسته اند این همه دلدادگی رو می بینن از شوق پرواز می کنند.....

این پرنده پایینی ها دارن تو رو نگاه می کنند و می گن بق بق بقو سهبا زیارتت قبول ان شاالله دفعه بعدی با عمه طهورا بیای زیارت.......بق بقو .....
لطفا عرفا این شرح رو نخونن
آخر شب برمی گردم٬ امروز .....
پرنده ها به زائرا نگاه می کنند و با خودشون میگن : شما عاشقترین یا ما ؟ ما که با همه تشنگی و گرسنگی و خستگی , لحظه ای حاضر نمیشیم از این سرا ,دست برداریم ! ما که حاضریم جونمون رو هم بدیم ولی دست برنداریم از خاکهای این سرا !
اما پرنده های پایینی , وقتی اینهمه راه اومدن سراغ من , یعنی حرف دل منو شنیدند ! یعنی فهمیدن که چقدر دوستشون دارم ! یعنی میدونستن که باید پیغام بر من باشند به صاحبشون ...
پرنده ها خیلی دوست داشتنی اند عمه جون ! یعنی میشه اونجا من , شما , زهرا .... ای خداااااااااااااااا!
سلام نرگس جان
درست شد بلاخره اینترنتت ؟!
نه عزیزم ! اوضاع کماکان خرابه ! فعلا از طریق گوشی وصل میشم !
سلام آبجی بزرگه مهربون .
تو و آقا فرداد منو مشتاق به عکس گذاشتن کردید
از این به بعد بیشتر عکس میزارم
ای جااانم ! چه شودددد !!!!
بی همیشه ، بی هنوز ،
اما روشن مثل روز ،
می فهمم کار از سه کنج سایه و
تماشای واژه گذشته استــ..
کار از نی نوای نوشتن گذشته استــ..
دیگر ننویس
بیـا !...
کار از نی نوای نوشتن گذشته ؟! ریحانه جان ؟!
کجا بیام ؟!
دلم برای اونایی که خواهر مهربون و تشویق کننده برادرندارن می سوزه....
و دل منم واسه اونایی که برادر بزرگترای هنرمند و مهربون و خوش ذوقی مثل شما ندارند می سوزه !
سلام برادر .
سلام نرگسی
آهنگ وبلاگت محشره
سلام عزیزم . ممنونم خانومی .
شکسته بال تر از من میان مرغان نیست
دلم خوشست که نامم کبوتر حرم است !
شکسته بال هم اگر باشی میدانی از نگاه او دور نخواهی ماند , همچون آن آهو که ضامنی یافت مهربانتر از خورشید ...
شعری بود از سید علی صالحی
شما قدم بر چشم ها من بگذارید ...هر کجا که دوست دارید تشریف بیاوردید
میام ریحانه جون . دور نیست که چشمم به دیدار شما هم روشن بشه خانوم مهندس .
شعری بود از سید علی صالحی
چ
شما قدم بر چشم های من بگذارید ...هر کجا که دوست دارید تشریف بیاوردید
جای شما خالی , امشب رفته بودم کنسرت ... به قول خودت خعلی جالب و قشنگ بود .
سهبا جون خوش بحالتون..البته قراره رامین بی باک،مرتضی پاشایی و علی عبدالمالکی طرقبه کنسرت داشته باشند ولی من بهنام صفوی رو خعلی دوست میدارم...ایشالاه کنسرتش در مشهد !!!!
......
مشهد و کنسرت بی باک و عبدالمالکی ؟! باورم نمیشه ریحانه !!!
نه بابا ! من رفتم کنسرت سنتی ... خیلی خوب بود جات خالی !
ببینم ما اگر سر نزنیم شما که سر نمی زنید.
ای خدا می بینی خواهران ما را. مادامی که سراغش نیایم سراغم نمی آیند ، شکایت به که برم.
دقیقا دیشب دو بار سعی کردم وبلاگتان را باز کنم , نشد ! سعادت یارم نبود , اما امروز از دیدن اسمتان , جا خوردم ! باز هم حکایت دل و راه به راه داشتنش تکرار شد !
ممنون .
این عکس ها رو خودتون گرفتید؟
با اجازه بزرگترا , بله !