یک کپی رایت غیر مجاز !
بشکن در عمق آینه ها شک را
رنگی بکش دو چشم عروسک را
امشب عروسی من و باران است
رو کن دوباره دایره ٬ تنبک را
با لرزش دو باره ی زانو هام
پس لرزه های ترش لواشک را ...
حس می کنم که ماندنتان حتمیست
راضی شدم شکستن قلک را
چیزی نمانده قو بشوم آقا
بر من ببخش زشتی اردک را
در مزرعه به چشم خودم دیدم
عشق کلاغ و ناز مترسک را
بی بی و شاه و آخر این بازی
وقتش رسیده تا بزنی تک را
آبی مرا به حافظه ات بسپار
فردا و کوچ و وسعت لک لک را...
درددل نوشت 1:
هرچند که گاه خود هم گرفتارم , اما از دورنگی ها چقدر بیزارم ...
کاش دست برداریم از هر آنچه دروغ و تظاهر !
درددل نوشت مهم:
هیچگاه دوست نداشته ام قفسی باشم برای هیچ پرنده ای در هیچ بوستانی ! که هماره باشکوه ترین پروازها در اوج بلندترین و زیباترین آسمان ها را برای همه پرندگان گلستان پرشکوه خلقت به تمنا نشسته ام . اگر بدانم حضورم قفسی می شود بر بالهای پرواز , بودنم , نابود می شود ...
پی عذرخواهی نوشت :
شرمنده از برادر بزرگوارم که در روز روشن , نوشته زیبایشان , دچار سرقت ادبی شد . این شعرعجیب حرف دل من بود !
سلام خواهر چشمه و بیشه
چه باید بگویم؟
بدترین اختراع بشر قفس بود ...بدترین...
مهرتان کپی رایت لبخند ولهجه خداست
شعر دوستیست تقدیم شده
اینجا واژه آقا رابردارید وبانو بگذارید بهتر می شود
بازهم ممنون
سلام برادر اندیشه ..
یعنی بنویسم :
چیزی نمانده قو بشوم بانو ؟
جالب میشه اینم . ممنونم در هر حال که شکایتم رو به ارشاد نبردید !
راستی , انسانها از قفس رهایی دارند برادر ؟
سرقت ادبی موضوعیه که خیلی وقته تو جامعه رایجه...واقعا متاسفیم و آرزومند اینکه روزی قدر احساس همدیگرو بدونیم و اون رو با این مسائل آلوده نکنیم
هان ؟ یعنی من الان رسما یه سارق ادبی شدم فائزه جونم ؟
امشب عروسی من و باران است
رو کن دوباره دایره ٬ تنبک را
با لرزش دو باره ی زانو هام
پس لرزه های ترش لواشک را ...
اونجا هم گفتم اینجا هم میگم مهربانم
من این دو بیتشو بیشتر دوست داشتم
آخه طعم لواشک میداد
منم عاشق لواشک
وای ببخشین سلام
پس حسابی شبیه دخترای منی که سر لواشک با هم دعوا می کنند ! آره مریمی ؟
سلام عزیز .
لا به لای این سطور دردناک ، حیرانم ....
چی شده خواهری ؟!
حیران ؟!
نه برادر ! شما خودت رو ناراحت نکن اصلا !
کجای جاده دلتنگه؟!
سهبای عمه چی شده؟تو و قفس...؟
اینجا بیشتر شبیه یه آلاچیق تو بوستان سایه سار می مونه.
خب چی شده؟!
هان ؟! اینا که گفتین یعنی چی عمه جون ؟! جاده کدومه ؟ دلتنگی چیه ؟ قفس یعنی چی ؟!
بی خیال عمه جونم ...
مرسی . خدا کنه اینجا شبیه همون آلاچیقه باشه .... مرسی عمه جون .
چرا مردم قفس را ابریدند؟
چرا پروانه را از شاخه چیدند؟
چرا پرواز ها را پر شکستند؟
چرا اواز ها را سر بریدند؟
.
.
خدا پر داد تا پرواز باشد
گلویی داد تا اواز باشد
خدا می خواست تا باغ اسمان ها
به روی ما همیشه باز باشد
خدا بال و پر و پروازشان داد
ولی مردم درون خود خزیدند
خدا هفت اسمان باز را ساخت
ولی مردم قفس را افریدند
باریک اله به دختر هنرمند شاعر خودم ! حالا نمی فرمایید این شعر از کیه ؟
آهان باشه این درد دلا برا سهبای کوچه بقلی بود
(مریم لواشکا رو تنها نخور صبر کن با چایی بخوریم)
سهبای کوچه بغلی ؟! اون دیگه کیه عمه ؟ نکنه عمه اون سهبا هم بشید ها ! من یواش یواش میخوام حسود بشم !
بعد آخه فداتون شم عمه جون , لواشک با چایی دیگه چه صیغه ایه ؟!
دقایقتان به رسم بادبادکها
انسان خود قفسیست گرد روح اینهمه بیم و اضطراب از چه گونه بودن چرا بودن و ...اینهمه پرسش بی پاسخ قفسی است که زمینگیر می کند گاهی بال چیده می شود
ار کودکی فراموش شود قفس حتمی است
آخ چه کیفی دارد مثل بادبادکها رها بودن !
از کودکی فراموشمان شود , خودمان هم قفس می شویم برای خود و برای دیگران ! کاش همیشه کودک بمانیم ...
ممنون برادر مهربانم .
خب..حدس بزنید:
گزینه ی اول:احمد شاملو
گزینه ی دوم:مهدی اخوان ثالث
گزینه ی سوم:قیصر امین پور
گزینه ی چهارم:پروین اعتصامی
گزینه ی پنچم:فروغ فرخزاد
گزینه ی ششم:خودم
راهنمایی:به گزینه ی ششم دقت فرمایید
من بین گزینه سوم و ششم شک دارم . یه راهنمایی می فرمایید؟
سهبا بجای بانو بذار عمه جالبتر می شه
چیزی نمانده قو بشوم عمه
صیغشو مریم بلده صرف کنه نه این که تازگیا چایی دم کردن یاد گرفته
هان ؟ آره ایده جالبیه ! قابل توجه امپراتور بهاران !!!
بعد اینکه والا مریمی با اون چایی که توصیف کرد , اگه واسه .... چایی ببره که مدهوش میشه اون بنده خدا , نمیرسه به بله گفتن ! والا , یه مریم دسته گل چایی ببره با یه شاخه گل , فکرشو بکن عمه جون ! تازه کنار گل مریم , لواشک هم بذارن ! چه شودددد !!!
ای بابا
من نمیدونم این چه حکایتیه که شما مامانا از همه چیز اطلاع دارید و این کاملا انکار ناپذیره؟؟
خب محض دلخوشی من گزینه سوم رو بی خیال می شدید.
من این همه گزینه براتون نوشتم که چی بشه پس؟؟؟!!
هییی...روزگار
باشه عزیزم . ممنون از راهنماییت. خب پس گزینه مورد نظر شماره شش می باشد !
فقط میشه لطف کنی اسم کتاب رو هم بفرمایید ؟!
شما هم اره؟
هی از من بنده خدا سوال می پرسید در راستای افزایش کامنتاتون؟داشتیم؟
با افتخار و سر بلندی باید بگم اسم کتاب هست" دیوان حاصل عمر"
یا به عبارتی دیگه
"به قول پرستو"
آهان یعنی شما کتاب حاصل عمر استاد قهرمان رو هم تالیف مجدد نمودید ؟! بله خب ! البته غزلیات سبک هندی , اصولا شباهت زیادی به مجموعه اشعار جدید کتاب " به قول پرستو " می باشد !
اصولا دختر من زبل خان تشریف دارند . مگه نه ؟!
ضمنا چرا آبرو می بری دختر ! سیاستت کجا رفته ؟
Az tarse riya va 2rangi.
زیاد دیدی ! زیاد دیدیم ! بی خیال زهراجان ! دیگه ترسمون ریخته !
تو وبلاگم یه شعر قشنگ گذاشتم برو اونم کپی رایت غیر مجاز کن
خو شما که آدرس وبلاگتون رو نمیدین عمه جون ! وگرنه کپی رایت غیرمجاز رو خوب یاد گرفتم من !
نخیر ان کتاب حاصل عمر شاعر گزینه ی ششم بوده..
بلهههههه
صیاثت؟
ثیاصت یعنی چی اصلا؟
من کلا با مفهوم این کلمه نااشنام..
بله خب ! پس حداقل مثل من کپی غیر مجاز از اسم کتاب استاد نمی فرمودید خانوم سیاصطمدار ! راجع به این کلمه هم بهتره از سرزمین آفتاب سئوال بفرمایید ! جون خودم راس میگما !
سلام نرگس جان
شب قشنگ بهاری ات خوش..
امید که پرنده ی دلت همیشه آزاد باشه و هرگز دلت رو اسیر قفس نبینی ...
همیشه در پرواز همیشه آرام و شاد باشی
سلام سایه جانم . کجا بودی عزیز ؟ نمیگی دلم مثل پرنده تو قفس بال بال میزنه وقتی نیستی ؟!
خطاب به یگانه خانم
سلام
ممنونم که یه واژه جدید به دایره لغات سانسوری ما اضافه کردید صیاثت؟
بازم مشتاقم بشنوم
یگانه جون پاسخ بدن لطفا !
یا علی!!!!
احزار شدم بنده؟
بله صلام جناب جوجح اردک
بنده ی هغیر چکاره ام که به لقاط صانثوری شما بیفظایم؟
یا علی رو اشتباه نوشتی ! باید می نوشتی یا الی !
Vaghti jonb o jooshe inja ro mibinam kheyli khoshhal misham.
Bavaret mishe Nargesi javabato ke mikhunam hamun lahze tone sedat o khandehat too gusham hast
delam tang shode
عزیزی ... دیروز میخواستم برات زنگ بزنم , نشد ! یه خورده سرم شلوغ بود . ایشاله اولین فرصت . منم دلم برای حرف زدنت تنگ شده عزیزم ...
مرسی زهراجاانم .
بلح
خد ثحبا خانوم یک پا مطخثثند!
یگانه ؟!!!
Merc mehrabun.
Hamin ke khubi o khoshhal vase man kheyli hast.
Vaghteto nemigiram.
Enshaala har jaee khub o khosh bashi
مرسی عزیز . شما هم امید که آروم باشی و شاد ... شبت خوش نازنین .
جانننننننننننننم؟
ناخواناست؟
گفتم خود سهبا خانم یک پا متخصصند...
اشتباهه؟
نه جانم ! خوانا بود ! فقط دلیل تخصص خودمو نفهمیدم !
شب خوش
شب خوش سینگل خانوم !
دمط کرم وصرت خش بات
چحارصاعت نبوودم احه چغدر ضبان فارصی عوز شدح
مرصی
اصولا یگانه ها در کار تغییر و تحولات اساسی در جهان و هرچه در اوست می باشند برادر ! تعجب نفرمایید اصلا و ابدا !
فردا و کوچ و وسعت لک لک ها ...
شبت خوش نرگس جان
خوابهای خوب ببینی
وسعت لک لک ها ...
روزت شاد سایه جانم . امید که آدینه خوبی داشته باشی .
سلام ؛
استفاده بردیم بسی...
سلام دوست خوبم . خوشحالم و ممنون از محبتتان .
گاهی ناخواسته قفس می شیم
گاهی ناخواسته توی یه قفس گیر می کنیم
کاریش نمیشه کرد
بازیه زندگیه دیگه نرگس جون!
وای نه فریناز ! بدونم قراره قفس بشم , میذارم میرم ! هیچوقت دلم نخواسته بالهای پرواز کسی رو ببندم ....
میشه قفس نبود , باور کن میشه عزیز ...
فدای تو و مهربونیت .
سلام
آدینه تان پراز نوازش تنبک ولواشک
سلام برادر .
نه تنبک داریم , نه لواشک ! حالا چیکار کنیم ؟!
میشه به نوازش سنتور و شیرینی دل بسپاریم امروزمون رو؟!
سلاااااااااااام!
را تعارف کردم
حرف نزن که کلاهمون میره تو هم ، کم سر این موضوع با مامان اینا دعوا دارم فعلا اولویت گرفتن مدرک ارشده
من تمام دیشب رو خواب لواشک دیدما
آخ دهنم اب افتاد چیکار کنیم خو؟!
میگم نرگسی شنیدم شمالیا لواشکای خوشمزه و ترشمزه و بهداشتی تر درست می کنن
خو بگیم به داداشیمون یه چن کیلویی برای هر کدوممون بفرسته ، هان؟نظرت چیه؟
در ضمن صرف کردن صیغه چایی با لواشک:
لواشک را خوردم،یه قاشق چای خوری کوچیک چای خشک ریختم تو قوری
لواشک را خوردی، منتظر آبجوش شدم
لواشک را خورد، آبجوش را در قوری ریختم
لواشک را خوردیم، کمی هم زعفران ناب مشهد اضافه کردم (نیست خاله آدم مشهد باشه هی زعفران میریزی تو چاییت)
لواشک را خوردید،چایی را با طعم و رنگ زیبایش در استکانهای زیبا و شکیل و با کلاس ریختم
لواشک را خوردند،چایی ها را همراه یک شمع زیبا با بوی گل مریم که خودم درسته کرده بودم
چای را همه خوردیم و تعریف کردند
در ضمن نرگسی از اونجور مهمونا
بعد ارتقا کار و بعد هعی اگه حوصله داشتم بهش فکر می کنم
به عمه طهورا: عمـــــــــــه جونم خیلی خیلی مخلصیم
سلام مریمی . روزت خوش. من خواب لواشک نمی بینم دیگه ! بس که دعوا شنیدم سر لواشک ( اینورا یگانه نباشه ها !
)
دیگه اینکه تو چه خوب صرف فعل ها رو بلدی ! جدی میگم , عالی بود صرف چای با لواشک ...
از اون مهمونا هم ... چرا کلاهامون بره تو هم ؟!
شاخه های دل ما رنگ پریده شده است
پرده ی نیلی گردون دریده شده است
بارالاها نظری تا که بسامان گردد
بادبادک در عدم بال پدیده شده است ! (مهرداد)
.......................................
سلام خواهرم
یعنی چشمام درست می بینه ؟! یعنی شما و روز تعطیل و کامنتی واسه دل تنهای خواهر ؟! واااای ....
سلام برادر کهکشانی ام . آدینه تان بخیر و سلامت . امید که شاخه های دلتان همیشه سبز باشد و شکوفه باران و پرثمر ... ممنونم از حضور شگفتانه تان .
خواهر خوبم
سنتور وتنبک خواهر وبرادر هم هستند
زندگی تان لبریز نوازش خواهرانه سنتور ومزه تمام لواشکهای خانگی
ای جان ! سنتور و تنبک خواهر و برادر ! اونوقت سه تار این وسط چیکاره ست برادر ؟!
ممنون از اینهمه دعاهای ناب و منحصر به فرد برادرانه تان .
چقدر قشنگ بود ..
کلی الهام گرفتم از این نوشته ..
آفرین به نویسنده اش
فقط من همیشه در ذهنم می بینم که کلاغ ها ناز می کنند !
شکر که الهام گرفتی عزیز , هرچند دریایی که من می شناسم , از هرچیز الهام می گیرد ! ( دختر مادرت که باشی بعید نیست که مطمئنا گامهایی جلوتر از آن نازنین هم قدم برمی داری !)
موفق باشی نازنینم .
· یاهو
هی گفتند : پدر مادر ها !
مراقب بچه ها باشید
اینترنت چیز بدی است
ماهواره خطر دارد
بچه ها منحرف می شوند ...
گوش ندادیم که ندادیم
حالا مادر رفته دبی ، کنسرت
پدر رفته دنبال تقویتی چهار کاره
کاش مراقب پدر مادر ها بودیم !
اکسیر
پایان شب , روز نیست
خلا است !
تمام شبمان صرف حرف زدن درباره ی این شد
که شب چیست ؟
آن قدر ستاره های تازه روشن کردیم
که شب
بال سفیدی زد و از نورگیر پرید
اما ما این صبح چرکین را در انتظار نبودیم
نه , نه , این صبحی نیست که ما منتظرش بودیم ...
محمد جواد آسمان
چه ناز بی نازی...
در مزرعه به چشم خودم دیدم
عشق کلاغ و ناز مترسک را
از هرچه ناز بیهوده و بی محتواست متنفرم
نازی که نیازش از آن مترسکی بی روح و متکبر است که سیخ و صاف همچون میخ ایستاده و نه پرنده را می بیمد نه خورشید را ( با آن کلاه مسخره و سوراخش ) و نه از ستاره ها لذتی می برد نه از مهتاب...
بیچاره کلاغ
بیچاره دل ناز کش عاشق
که اغلب پنجه به خالی زده است (یاد مرحوم منزوی افتادم )
کاش کبریتی داشتم و مزرعه را و مترسک مغرور و تو خالی اش را به آتش می کشیدم
طفلک کلاغ...
وای نه ! چه بداخلاق ! چه عصبانی ! آخه ما قبلا ها یک پست نوشتیم چهار نفره , راجع به مترسک ! بخدا دوستش دارم . بذارین واستون لینک بذارم , برین بخونین , بعد آتیشش بزنین ! گناه داره مترسک آخه !
http://sayesarezendegi.blogsky.com/1390/04/30/post-370/
این لینک نوشته من , کاش میشد پیدا کرد نوشته های سمیه (میانبری به مرداب ) , سپهر ( مذاب ها ) و مهرداد ( کهکشان ) رو و بعد ببینم بازم دلتون میاد بسوزونین مترسک و گندمزار رو ؟!
سلام خوبی برادرزاده
طلایی ترین روزها ارزانی این نگاه زیبایت به دوستان...چشمندازش خیلی دیدنیه.
خب خدارو شکر که مریمی صرف کرد چای راجای من خالی
چه طعم ترشو و خوشبویی ..
سلام عمه جون .
روزها در کنار عزیزان است که طلایی می شوند و با یاد خدا . امید که طلایی شود همه روزهایمان .
ممنون از این دعای زیبایتان عمه جان .
مترسک هم دنیایی داره واسه خودش ..
سلام
سلام سایه جانم . شبت خوش .
کاملا موافقم .
سلام
صبحتون بخیر
رنگ دورنگی بدرنگ ترین رنگ دنیاست
سلام عزیزم . صبح شما هم بخیر .
حکم لازم
به این میگن کپی رایت اسلامی
سلام . رسیدن بخیر . خوش گذشت ؟
کپی رایت اسلامی هم داشتیم مگه ؟!
سلام نرگس بانو
روز خوبی داشته باشی
سلام عزیز . شما هم روز خوبی داشته باشی .
قفس منظورتون همین پست بود ؟
بله قربان !
ازماضی ومضارع هاخسته شدم دلم برای
حال ساده ات تنگ شده
چه حضورت شادم می کند سلطان ماه و پروانه هایم ... دلتنگ دیدنت و شنیدنت هستم حسابیییی !
ممنون مهربانی های بی نظیرت عزیز دل . خوش آمدی به سرای خواهرت .