من شرمنده مهربونی همه تون . یه چند روزی به من اجازه بدین , قول میدم زودی سکوت رو بشکنم ! به حساب بی توجهی یا خدای نکرده بی حرمتی , یا بدتر از اون بی محبتی نذارین که مدیونین ها !
چه لوس !
دلم نیومد خیلی سوت و کور بشه اینورا ! تایید کردم نظر مهربونیتون رو . چقدر دوستی ها رنگ می بخشه به زندگی . ممنون همه تونم .
سلام نرگسم! میدونم الان با خووندن کامنتم اینجوری شدی اما چه کنم که عاشقم و دوستت دارم و هر جا باشی یا بری تندی پیدات می کنم عزیز بخدا خیلی خیلی ماهی دوستت دارم مهربونم اگه ... اگه خواستی تایید نکنی مشکلی نیست از دور می بویمت
دوست ، کسی و تنها کسی است که سخن گفتن با او مقصد است نه بهانه ! برای ما هم سکوت میکنید ؟! ________________________________________________________________ پاسخ: اختیار دارید برادرم ، زبانم یارای مهر شما نیست اگر سکوت میکنم و مگر من چه دارم بدهم یادگاری دلتان را جز پیاله ای اشک ، دعایم میکنی ؟!
دوستان آنهایند که حتی در سخت ترین شرایط هم تنهایت نمی گذارند و حرف دلت را انگونه که هست , می شنوند . سکوتم برای شما و دیگر دوستان عزیزم , نه به بهانه ست و نه به دلیل بی مهری .... که همیشه گفته ام دلیل بودنم هستید ... به چه زبانی باید بگویم دیگر , که باور کنید برادر ؟
کوران معطل اند و حیرت نشین بینایان سرگردان اند و چله نشین سهبا کجایی تا ذکر جمیل تو را غزل کنیم ؟! یا که در رویای دیدار تو ، عمر را به سر کنیم ............. اما بعد ، ماشالله که جمله اسم ها در بساط ید شما موجود میباشد ، سهبا نرجس نرگس و امروز هم که غزل کامنت ها هم که بی جواب مانده اند ، گویا قضیه هر چه دل تنگت میخواهد بگوست !!! خب چه از این بهتر ؟! ولی نه ، مگر از قلب بیقرار و پریشان عاشق ، حال معشوق را میپرسند ؟!
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بخوان که دانی استار آمد ... وای چه بانوی ساکتی ؟! لب تر نکنی میروم که هیزم بیاورم تا دوباره آتیش بسوزنما ... البته میدانم و میشناسم دل بزرگ شما را که جمیع فرزندان آدم از ملوک و عوام و زن و مرد و بزرگ و خرد و عالم و جاهل را دوست دارد و دیر یا زود بالاخره با ایشان سخن میگوید و پاسخ کامنت ها را میدهد ...
هجر رخ او کشت مرا با که گویم جز دیدن او با دگری کار ندارم چون خار به پای گل رویش نشستم در دیده او ارزش یک خار ندارم ؟! یاری که بپوشد رخ خود از رفیقان بر دیدن او من دگر اصرار ندارم
نرجس عزیز ، روز نخست که مقنعه به دور قمر بستی و برگی از این دفتر آوردی ، حرف تو همه عشق بود و وصف ما همه عاشقی ... حالیا شاهد باش تو حرف خود رها کردی و ما صفت خود رها نکردیم ! پس ما نیز می رویم تا طعنه بر این گنبد مینا زنیم ... به احترام سکوت لایق ، این آخرین کامنت من در این سرا و سرای دیگر دوستان است ، دیگر از من نشان مجویید ، چیزی نمی یابید ! جملگی حلال بفرمایید ، یا حق
غلط اضافی کردند ...
کجا بیام ؟!
اول شدم ها ...
بازمی گردیم و راس همان ساعت تمام دلتنگی ها را به گذشته می سپاریم
سلام سماخانم نازنین
چقدر خواندن تو در ترس وهم آور سکوتت شیرین است
چه خوب که هستی
حتی با چند واژه کوتاه هم می شود غبار دلتنگی را از دل زدود
در گوشه ای بهر تماشا مینشینم
بگذار بنشین مرا ، مگذار و مگذر
می خوام برگردم نمی شه !...
سخته عزیز . دلم تنگه و بی قرار ولی توان هیچ کاری در من نیست . حتی رفتن به قراری راس ساعت دلتنکی !//
سلام سما !..
خوب کاری کردی نوشتی نرجس جان . خوش حال شدم به خدا . تو همهیشه برایم سهبایی و گل نرگس نازنینم .
هر کری کردی به من خبر بده وگرنه !!
این یه تهدید نیست یه تایید است
دیوانه ای ام در حد لالیگا...
هر روز راس همین ساعت اینجا منتظرت هستم تا دلتنگیهایمان را به گوش باد برسانیم...
سلام دوستم
دیروز تاریخ است . فردا راز است . امروز یک هدیه است . دالایی لاما
آپم؛؛؛؛؛؛؛؛؛
خوشحال میشم نظر بدی
ممنون
سلام
قراره هیچ کامنتی تایید نشه؟؟!!؟
یا دوتا کامنت قبلی من طبق معمول نرسیده
خو دلتنگتونم بانو
دارد بدجوری اذیتم می کند
درد نبودنت
بیا به هم برگردیم
"راس ساعت دلتنگی
سلام آبجی حرفی بالاتر از این ندارم
امید راس ساعت لبخند و آرامش ببینمتان
پس قرار ما کنج لبخند خدا
چی شده؟
چرا هیشکی نیست/.؟
من شرمنده مهربونی همه تون . یه چند روزی به من اجازه بدین , قول میدم زودی سکوت رو بشکنم ! به حساب بی توجهی یا خدای نکرده بی حرمتی , یا بدتر از اون بی محبتی نذارین که مدیونین ها !
چه لوس !
دلم نیومد خیلی سوت و کور بشه اینورا ! تایید کردم نظر مهربونیتون رو . چقدر دوستی ها رنگ می بخشه به زندگی . ممنون همه تونم .
چقدر دلتنگیم برای راس ساعت هوار کسیدن و موی هم را کشیدن
کامنتت وپاسخ بسیار به دل نشست
ببخشید ها! بی ادبی میشه که اینو میخوام بگم!
می خوام بگم دیوونه شده خودش برا خودش کامنت میذاره! جواب خودشم میده!!!
خوبی آبجی؟ نگرانتم؟!
سلام نرگسم!
میدونم الان با خووندن کامنتم اینجوری شدی
اما چه کنم که عاشقم و دوستت دارم و هر جا باشی یا بری تندی پیدات می کنم عزیز
بخدا خیلی خیلی ماهی دوستت دارم مهربونم
اگه ...
اگه خواستی تایید نکنی مشکلی نیست از دور می بویمت
ای بابا این کامنتهای من از بس هول شدم پر از غلطه املاییه
سلام
ایشاله هرچه زودتر دلتنگیهایتان به دست بادپرپربشه .....
از حوالی زندگی که گذرکردیم بوی دلتنگی میداد
سلام آبجی
دقایتون خوش
شعر رو می تونید اینجا بخونید
http://pariskah.blogfa.com/
گفتم که مژده بخش دل خرم است این
مست از درم آمد و دیدم غم است این
گر چشم باغ گریه ی تاریک من ندید
ای گل ز بی ستارگی شبنم است این
پروانه بال پر زد و در دام خوش خفت
پایان شام پیله ی ابریشم است این
باز این چه ابر بود که ما را فرو گرفت
تنها نه من گرفتگی عالم است این
یک دست برده در دل و دینم چه می کنی
جانم بسوختی و هنوزت کم است این؟
آه از غمت که زخمه ی بی راه می زنی
ای چنگی زمانه چه زیر و بم است این؟
یک دم نگاه کن که چه بر باد می دهی
چندمین هزار امید بنی آدم است این
گفتی که شعر سایه دگر رنگ غم گرفت
آری سیاه جامه ی صد ماتم است این
خوب بید؟ با کمک رهی معیری نوشتم
یعنی من گفتم اونم نوشت
مبارک است منزل نو .....
پایدار باشید ...
اینجا یا هرجای دگر ....
خوشحالم که باز می نویسید
هرچند کم
هرچند بی جواب ...
از مشهد سلام به نرگس عزیز
دوست ، کسی و تنها کسی است که سخن گفتن با او
مقصد است نه بهانه !
برای ما هم سکوت میکنید ؟!
________________________________________________________________
پاسخ:
اختیار دارید برادرم ، زبانم یارای مهر شما نیست اگر سکوت میکنم و مگر من چه دارم بدهم یادگاری دلتان را جز پیاله ای اشک ، دعایم میکنی ؟!
دوستان آنهایند که حتی در سخت ترین شرایط هم تنهایت نمی گذارند و حرف دلت را انگونه که هست , می شنوند . سکوتم برای شما و دیگر دوستان عزیزم , نه به بهانه ست و نه به دلیل بی مهری .... که همیشه گفته ام دلیل بودنم هستید ...
به چه زبانی باید بگویم دیگر , که باور کنید برادر ؟
کوران معطل اند و حیرت نشین
بینایان سرگردان اند و چله نشین
سهبا کجایی تا ذکر جمیل تو را غزل کنیم ؟!
یا که در رویای دیدار تو ، عمر را به سر کنیم
.............
اما بعد ، ماشالله که جمله اسم ها در بساط ید شما موجود میباشد ، سهبا نرجس نرگس و امروز هم که غزل
کامنت ها هم که بی جواب مانده اند ،
گویا قضیه هر چه دل تنگت میخواهد بگوست !!!
خب چه از این بهتر ؟!
ولی نه ، مگر از قلب بیقرار و پریشان عاشق ،
حال معشوق را میپرسند ؟!
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بخوان که دانی استار آمد ...
وای چه بانوی ساکتی ؟!
لب تر نکنی میروم که هیزم بیاورم تا دوباره آتیش بسوزنما ...
البته میدانم و میشناسم دل بزرگ شما را که جمیع فرزندان آدم از ملوک و عوام و زن و مرد و بزرگ و خرد و عالم و جاهل را دوست دارد و دیر یا زود بالاخره با ایشان سخن میگوید و پاسخ کامنت ها را میدهد ...
هجر رخ او کشت مرا با که گویم
جز دیدن او با دگری کار ندارم
چون خار به پای گل رویش نشستم
در دیده او ارزش یک خار ندارم ؟!
یاری که بپوشد رخ خود از رفیقان
بر دیدن او من دگر اصرار ندارم
نرجس عزیز ،
روز نخست که مقنعه به دور قمر بستی و برگی از این دفتر آوردی ،
حرف تو همه عشق بود و وصف ما همه عاشقی ...
حالیا شاهد باش تو حرف خود رها کردی و ما صفت خود رها نکردیم !
پس ما نیز می رویم تا طعنه بر این گنبد مینا زنیم ...
به احترام سکوت لایق ، این آخرین کامنت من در این سرا و سرای دیگر دوستان است ، دیگر از من نشان مجویید ، چیزی نمی یابید !
جملگی حلال بفرمایید ، یا حق
سلاااااااااااااااااااااااااااااااام
میگم رفتیم خونه قبلیتون گفتند کوچ کردید اینجا
شما که از ما سراغ نمیگیری ما اومدیم یه سلامی عرض کنیم
بنده برم پست رو بخونم برگردم
سلام عزیز . خوش اومدید . چه خوب کرد کسی که آدرس این سرا رو به شما تقدیم کرد . دستش درد نکنه و دست شما هم . ممنونم .