سایه سار زندگی

بدون عنوان ...

دارد بدجوری اذیتم می کند

درد نبودنت

بیا به هم برگردیم

          "راس ساعت دلتنگی "

نظرات 28 + ارسال نظر
دانیال سه‌شنبه 18 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 09:34 ق.ظ http://www.danyal.ir

غلط اضافی کردند ...

کجا بیام ؟!

اول شدم ها ...

دختر مردابی سه‌شنبه 18 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 09:49 ق.ظ http://www.mianboribedaria.blogsky.com

بازمی گردیم و راس همان ساعت تمام دلتنگی ها را به گذشته می سپاریم

سلام سماخانم نازنین
چقدر خواندن تو در ترس وهم آور سکوتت شیرین است
چه خوب که هستی
حتی با چند واژه کوتاه هم می شود غبار دلتنگی را از دل زدود

دانیال سه‌شنبه 18 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 09:57 ق.ظ http://www.danyal.ir

در گوشه ای بهر تماشا مینشینم
بگذار بنشین مرا ، مگذار و مگذر

سایه سه‌شنبه 18 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 11:12 ق.ظ http://shadowplay.blogsky.com/

می خوام برگردم نمی شه !...
سخته عزیز . دلم تنگه و بی قرار ولی توان هیچ کاری در من نیست . حتی رفتن به قراری راس ساعت دلتنکی !//

سلام سما !..

سایه سه‌شنبه 18 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 11:31 ق.ظ http://shadowplay.blogsky.com/

خوب کاری کردی نوشتی نرجس جان . خوش حال شدم به خدا . تو همهیشه برایم سهبایی و گل نرگس نازنینم .

سایه سه‌شنبه 18 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 11:33 ق.ظ http://shadowplay.blogsky.com/

هر کری کردی به من خبر بده وگرنه !!
این یه تهدید نیست یه تایید است
دیوانه ای ام در حد لالیگا...

سمیرا سه‌شنبه 18 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 12:14 ب.ظ http://nahavand.persianblog.ir

هر روز راس همین ساعت اینجا منتظرت هستم تا دلتنگیهایمان را به گوش باد برسانیم...

itدوستان سه‌شنبه 18 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 12:36 ب.ظ http://it-2020.mihanblog.com

سلام دوستم
دیروز تاریخ است . فردا راز است . امروز یک هدیه است . دالایی لاما
آپم؛؛؛؛؛؛؛؛؛
خوشحال میشم نظر بدی
ممنون

سعیده سه‌شنبه 18 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 02:32 ب.ظ http://s73.blogsky.com

سلام
قراره هیچ کامنتی تایید نشه؟؟!!؟
یا دوتا کامنت قبلی من طبق معمول نرسیده
خو دلتنگتونم بانو

جوجه اردک زشت سه‌شنبه 18 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 02:43 ب.ظ

دارد بدجوری اذیتم می کند

درد نبودنت

بیا به هم برگردیم

"راس ساعت دلتنگی

سلام آبجی حرفی بالاتر از این ندارم
امید راس ساعت لبخند و آرامش ببینمتان
پس قرار ما کنج لبخند خدا

حمید سه‌شنبه 18 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 08:41 ب.ظ http://samandis.blogfa.com

چی شده؟
چرا هیشکی نیست/.؟

نرگس سه‌شنبه 18 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 09:14 ب.ظ

من شرمنده مهربونی همه تون . یه چند روزی به من اجازه بدین , قول میدم زودی سکوت رو بشکنم ! به حساب بی توجهی یا خدای نکرده بی حرمتی , یا بدتر از اون بی محبتی نذارین که مدیونین ها !

چه لوس !

دلم نیومد خیلی سوت و کور بشه اینورا ! تایید کردم نظر مهربونیتون رو . چقدر دوستی ها رنگ می بخشه به زندگی . ممنون همه تونم .

جوجه اردک زشت سه‌شنبه 18 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 09:36 ب.ظ

چقدر دلتنگیم برای راس ساعت هوار کسیدن و موی هم را کشیدن


کامنتت وپاسخ بسیار به دل نشست

حمید سه‌شنبه 18 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 10:25 ب.ظ http://samandis.blogfa.com

ببخشید ها! بی ادبی میشه که اینو میخوام بگم!
می خوام بگم دیوونه شده خودش برا خودش کامنت میذاره! جواب خودشم میده!!!
خوبی آبجی؟ نگرانتم؟!

مریم سه‌شنبه 18 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 10:45 ب.ظ http://najvaye-tanhai.blogsky.com

سلام نرگسم!
میدونم الان با خووندن کامنتم اینجوری شدی
اما چه کنم که عاشقم و دوستت دارم و هر جا باشی یا بری تندی پیدات می کنم عزیز
بخدا خیلی خیلی ماهی دوستت دارم مهربونم
اگه ...
اگه خواستی تایید نکنی مشکلی نیست از دور می بویمت

سایه سه‌شنبه 18 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 11:42 ب.ظ http://shadowplay.blogsky.com/

ای بابا این کامنتهای من از بس هول شدم پر از غلطه املاییه

سپیده چهارشنبه 19 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 07:54 ق.ظ

سلام
از حوالی زندگی که گذرکردیم بوی دلتنگی میداد ایشاله هرچه زودتر دلتنگیهایتان به دست بادپرپربشه .....

جوجه اردک زشت چهارشنبه 19 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 11:33 ب.ظ

سلام آبجی
دقایتون خوش

شعر رو می تونید اینجا بخونید
http://pariskah.blogfa.com/

مریم چهارشنبه 19 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 11:38 ب.ظ http://najvaye-tanhai.blogsky.com

گفتم که مژده بخش دل خرم است این
مست از درم آمد و دیدم غم است این

گر چشم باغ گریه ی تاریک من ندید
ای گل ز بی ستارگی شبنم است این

پروانه بال پر زد و در دام خوش خفت
پایان شام پیله ی ابریشم است این

باز این چه ابر بود که ما را فرو گرفت
تنها نه من گرفتگی عالم است این

یک دست برده در دل و دینم چه می کنی
جانم بسوختی و هنوزت کم است این؟

آه از غمت که زخمه ی بی راه می زنی
ای چنگی زمانه چه زیر و بم است این؟

یک دم نگاه کن که چه بر باد می دهی
چندمین هزار امید بنی آدم است این

گفتی که شعر سایه دگر رنگ غم گرفت
آری سیاه جامه ی صد ماتم است این
خوب بید؟ با کمک رهی معیری نوشتم
یعنی من گفتم اونم نوشت

میکائیل پنج‌شنبه 20 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 12:14 ب.ظ

مبارک است منزل نو .....
پایدار باشید ...
اینجا یا هرجای دگر ....


نازنین پنج‌شنبه 20 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 01:50 ب.ظ

خوشحالم که باز می نویسید
هرچند کم
هرچند بی جواب ...

سایه پنج‌شنبه 20 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 09:07 ب.ظ

از مشهد سلام به نرگس عزیز

دانیال جمعه 21 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 02:44 ق.ظ http://www.danyal.ir

دوست ، کسی و تنها کسی است که سخن گفتن با او
مقصد است نه بهانه !
برای ما هم سکوت میکنید ؟!
________________________________________________________________
پاسخ:
اختیار دارید برادرم ، زبانم یارای مهر شما نیست اگر سکوت میکنم و مگر من چه دارم بدهم یادگاری دلتان را جز پیاله ای اشک ، دعایم میکنی ؟!

نرگس جمعه 21 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 11:27 ق.ظ

دوستان آنهایند که حتی در سخت ترین شرایط هم تنهایت نمی گذارند و حرف دلت را انگونه که هست , می شنوند . سکوتم برای شما و دیگر دوستان عزیزم , نه به بهانه ست و نه به دلیل بی مهری .... که همیشه گفته ام دلیل بودنم هستید ...
به چه زبانی باید بگویم دیگر , که باور کنید برادر ؟

دانیال جمعه 21 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 09:13 ب.ظ

کوران معطل اند و حیرت نشین
بینایان سرگردان اند و چله نشین
سهبا کجایی تا ذکر جمیل تو را غزل کنیم ؟!
یا که در رویای دیدار تو ، عمر را به سر کنیم
.............
اما بعد ، ماشالله که جمله اسم ها در بساط ید شما موجود میباشد ، سهبا نرجس نرگس و امروز هم که غزل
کامنت ها هم که بی جواب مانده اند ،
گویا قضیه هر چه دل تنگت میخواهد بگوست !!!
خب چه از این بهتر ؟!
ولی نه ، مگر از قلب بیقرار و پریشان عاشق ،
حال معشوق را میپرسند ؟!

دانیال جمعه 21 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 09:14 ب.ظ

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بخوان که دانی استار آمد ...
وای چه بانوی ساکتی ؟!
لب تر نکنی میروم که هیزم بیاورم تا دوباره آتیش بسوزنما ...
البته میدانم و میشناسم دل بزرگ شما را که جمیع فرزندان آدم از ملوک و عوام و زن و مرد و بزرگ و خرد و عالم و جاهل را دوست دارد و دیر یا زود بالاخره با ایشان سخن میگوید و پاسخ کامنت ها را میدهد ...

دانیال جمعه 21 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 09:16 ب.ظ

هجر رخ او کشت مرا با که گویم
جز دیدن او با دگری کار ندارم
چون خار به پای گل رویش نشستم
در دیده او ارزش یک خار ندارم ؟!
یاری که بپوشد رخ خود از رفیقان
بر دیدن او من دگر اصرار ندارم

نرجس عزیز ،
روز نخست که مقنعه به دور قمر بستی و برگی از این دفتر آوردی ،
حرف تو همه عشق بود و وصف ما همه عاشقی ...
حالیا شاهد باش تو حرف خود رها کردی و ما صفت خود رها نکردیم !
پس ما نیز می رویم تا طعنه بر این گنبد مینا زنیم ...
به احترام سکوت لایق ، این آخرین کامنت من در این سرا و سرای دیگر دوستان است ، دیگر از من نشان مجویید ، چیزی نمی یابید !
جملگی حلال بفرمایید ، یا حق

همستر آنارشیست شنبه 22 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 07:10 ب.ظ http://www.anarshist-hamster.blogsky.com

سلاااااااااااااااااااااااااااااااام

میگم رفتیم خونه قبلیتون گفتند کوچ کردید اینجا

شما که از ما سراغ نمیگیری ما اومدیم یه سلامی عرض کنیم

بنده برم پست رو بخونم برگردم

سلام عزیز . خوش اومدید . چه خوب کرد کسی که آدرس این سرا رو به شما تقدیم کرد . دستش درد نکنه و دست شما هم . ممنونم .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد