سایه سار زندگی

گفت و شنود


دیشب که با تـو گفت و شنودی نداشتم

می ســــــوختم درآتش و دودی نداشتم

 

بــودم گــــرفته خاطر و لبریز ازملال

برلب زشور و شوق ، سرودی نداشتم

 

ماننـــدِ نــاله هــــای نهان درگلوی نی

ازراه مانـــــده ، اوج و فرودی نداشتم

 

یک چشم،غرق اشک و دگرچشم،پُرزخون

می ســـاختم به چشمه که رودی نداشتم

 

ازدست رفتـــه همچــــودعاهای بی اثر

زین خاکــــدان امیـــــدِ صعودی نداشتم

 

چون ذرّه ، هیچ بودم و ناچیزتر زهیچ

در آفــتــــاب نیــــــــــز وجودی نداشتم

 

عشق ِبزرگِ پـــاکِ نجیبم ، مرا ببخش

دیشب اگــــرســــــلام و درودی نداشتم

 

آرامش خیــــــــال ِتــــرا ریختم به هم

غیر از زیان ، برای تو سودی نداشتم

 

محمّد قهرمان  

  1385/9/15


پی نوشت :

تمایل به دوست شدن آسان است , ولی دوستی میوه ای ست که به تدریج می رسد .(ارسطو)

نظرات 40 + ارسال نظر
دانیال دوشنبه 10 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 08:41 ب.ظ http://www.danyal.ir

به یاد روزهایی که برایم سرشار از آموختن بود
روزهای ارسطو ، سقراط ، افلاطون

خب من که اینا رو نمی شناسم ! اونوقت یعنی روز آموختن ندارم ؟!

هان , چرا ! بخدا امروز همه ش روز آموختن بود !

مشتاق دوشنبه 10 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 08:54 ب.ظ http://namazesobh.blogsky.com

سلام.با راه انداختن وبلاگ کارم سخت شده .. حالا دیگه باید کامنت جواب بدم.. مجبورم به حداقل ها اکتفا کنم.. .. شبتون خوش

سلام .
یعنی با این کامنت رسما دارین منو پشیمون می کنین ها ! دیگه همچین نشه که کلا ما رو تحویل نگیرین برادر ! مثل بعضیای دیگه !!!

آخه بعضیا با ماژیک هم پررنگ نشدن , که نشدن !

یکی از هزار... دوشنبه 10 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 09:14 ب.ظ

مرا به ذهنت نه...
به دلت بسپار.
من از گم شدن در جاده های شلوغ می ترسم...
سلام.ببخشید اومدم بگم که روزگاری من ودل ساکن کویی بودیم و یه زمانی این ورا یه خواهری داشتیم که گهگداری حداقل جواب پیامهامون رو میداد.
اگه پیداش کردید بگید که احوال خواهرت رو هر40روز یه بار بپرس،
که اگه به دیار باقی شتافته بود حداقل به چهلمش برسی


آخ که اگه یکی تو دل آدم , اینجوری حرف بزنه باهاش , دل بیچاره سر دو روز , می میره از افسردگی ! به چله نمیرسه خب !

بی انصافی خوب نیست ها خواهری ! هر چند دلتنگی اذیت کنه ادمو !

مریم دوشنبه 10 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 09:45 ب.ظ http://najvaye-tanhai.blogfa.com

باید به فکر ساختن یک بادبادک بود….
هنوز هم با کمی نخ و کمی کاغذ می شود
به گیسوان طلایی خورشید رسید
سلام نرگسی شبت بخیر مهربونم

سلام مریمی . دلم هوای بادبادک بازی کرد خب !

سایه دوشنبه 10 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 10:01 ب.ظ http://shadowplay.blogsky.com/

سلام نرجس جان
دوستی هایت همیشه با دوام ...

سلام سایه جانم . شبت خوش ... برقرار بمانی نازنین .

مریمی! دوشنبه 10 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 10:12 ب.ظ http://najvaye-tanhai.blogfa.com

سرم درد میکند برای دردسر!
و تو میدانی آنقدردوستت دارم
که حتی اگر سرم به سنگ بخورد
یا سنگ به سرم !!
از این دوستت دارم دست بر نخواهم داشت
الهی فدات بشم - بخدا عشق تمامی عشق تمام
خوش به حال... بگذریم

من مریمی ؟ با منی تو الان ؟! مطمئنی گل مریم ؟!

مریم دوشنبه 10 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 10:28 ب.ظ http://najvaye-tanhai.blogfa.com

مگه اینجا سرای نرگس نیست؟
مگه تو نرگس- مامان نیایش و یگانه نیستی؟
آره تو عزیز خودِ خودت...

وای مریمی ! کاشکی منم مثل تو بودم ! مهربون مهربون !

سایه دوشنبه 10 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 10:38 ب.ظ

باز کامنتم نرسید ؟!

یکی رسید ! جواب دادم که سایه جانم !

مریم دوشنبه 10 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 10:53 ب.ظ http://najvaye-tanhai.blogfa.com

مسخره ام میکنی؟
قبل از اینکه به من بگی مهربون برو تو آینه قدی ته سالن پذیراییتون یه نگاه به نرگس خوشبوی بلاگستان بنداز
بعد بیا به دیگران انگ مهربون بودن بزن
من کجا و مهربونی کجا
واااااای من کجا و نرگسم کجا؟؟؟؟؟؟؟

مریمی?!!!!!

دانیال دوشنبه 10 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 10:53 ب.ظ http://www.danyal.ir

راستش من اعتراض دارم به این ....
.
.
.
.حالا شما نگو به چی ؟!

امشب چرا همه اعتراض دارند?
حالا چراااا???!!!

مریم دوشنبه 10 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 11:16 ب.ظ http://najvaye-tanhai.blogfa.com

جان دلم
بگو تا همین الان جونمو پست کنم برات
فقط یه امشبو دیر بخواب باشه؟

وای مریمی ! شرمنده .... رفتم تا شبی بعد از ... راستی چند وقته من نبودم ؟!

دانیال دوشنبه 10 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 11:47 ب.ظ http://www.danyal.ir

به حرمت این دوستی که همیشه پاس خواهم داشت
قول بده ، هیچ وقت از این سرا و این دوستان خداحافظی نکنی

بسیارگاه شده که عقلم فرمان بر رفتن داده , اما دلم .... نمی توانم برادرم , نمی توانم !
مگر اینکه روزی ....
خدا نکند برسم به آن روز ...
در هر حال , ممنونم .

سمیرا سه‌شنبه 11 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 07:15 ق.ظ http://nahavand.persianblog.ir

به به رسیدن شما بخیر...جای شما خالی نباشه کنار ما...

چقدر دلم تنگ شده براتون سمیرا !

مشتاق سه‌شنبه 11 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 08:19 ق.ظ http://namazesobh.blogsky.com

عشق بزرگ پاک نجیبم مرا ببخش..دیشب اگر سلام ودرودی نداشتم....
سلام.گویا دیشب از شبهای قبض بود و بنا بنای اعتراض..اما همیشه وضع بیک منوال نیست... که پایان شب سیه سپید است.. و این امیدی است که از خالق و رازق بما نوید میرسد که او همیشه منشا امید است و مبشر رحمت اگر که بشنویم ندایش را... و میدانیم که از او جز خیر بما نمیرسد پس چه باک مارا که در هر حال با پیامی از دوست روبروست...
از لطفی که داشتیدو به خانه خویش سرزدید.. سپاسگزارم...لطفتان پایدار

این روز و شبها , برای من لحظات بسط نیست ... دلم چون روحم دچار قبض شده و دائم می کوبد بر در و دیوار وجودم ! راه حلی سراغ دارید بزرگوار ؟

وظیفه بود . نبودم , اما باز هم خواهم آمد ...

دانیال سه‌شنبه 11 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 08:39 ق.ظ http://www.danyal.ir

وقتی دیدم آن فیلسوف ماتریالیست با چه سور و حرارتی
و به پشتوانه چه تأمل و مطالعاتی ، براهیم اثبات خدا را نقد
و وجود خدا را نفی میکن ، پی بردم که انسان ، این موجود پیچیده
پر ظرفیت ؛ تا به تا ، و تو در رو ، چه آفریننده توانا و بی همتایی دارد !

از قانون نقض هم می شود استفاده کرد برای اثبات ! بله خب ...
یعنی الان من چی بگم ؟!

نازنین سه‌شنبه 11 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 10:03 ق.ظ

سلاااااااااااااااااام نرگس جون

خوبین ؟؟

چقدر شعرای استاد قهرمان رو دوست دارم
البته همشهریای ما همه هنرمندن دیگه

ولی این یکی شعر عجیب به حال اینروزام میومد
ممنون بانو ....

سلام عزیزم . غزلهای استاد قهرمان , همیشه وصف دلند نازنینم . خوش آمدی .

نازنین سه‌شنبه 11 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 10:04 ق.ظ

راستی نرگس جون یه وقت یادتون نره ها
برین از فریناز سوغاتی هاتونو بگیرین تا دیر نشده

اینقدر دیر کردم که احتمالا تمام سوغاتی ها تمام شده نازنینم ! حالا چیکار کنم ؟!

دختر مردابی سه‌شنبه 11 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 10:13 ق.ظ http://www.mianboribedaria.blogsky.com

سلام نرجس نازنینم
همین که با آمدن به خانه تو می شود با یکی از غزل های استاد قهرمان تازه شد نعمتی است. قلم ایشان هر خواننده ای را مسحور می کند و من چقدر این بیت را دوست داشتم در این غزل

ازدست رفتـــه همچــــودعاهای بی اثر
زین خاکــــدان امیـــــدِ صعودی نداشتم

سلام سمیه جانم .
اینطور که می گویی , دلم می گیرد نازنین . نگو که دعاهای ما بی اثر است ! نگو که امید صعودی نیست ! نگو که ایمان و امیدمان را از دست داده ایم ... نه نازنین نیلوفرم , نه ! دلت قوی تر از آنست در ایمان که امیدش را از دست بدهد !
شک نکن به حکمتش ...

فرداد سه‌شنبه 11 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 10:55 ق.ظ http://ghabe7.blogsky.com

استاد برای همه روزها سروده اند...
همه روزها خوب خدا مفت چنگ استاد قهرمان پیرما.
سلام خواهرم
چه این عکس چسبید...خدا داند.
میوه های دوستی تان همیشه آبدار.

سلام برادرم . چقدر خوشحالم که برادری هست که راز عکسها را از نگاه من , نیک در می یابد . ممنونم برادر ...
سیب دوستی هایتان ,سرخ سرخ و با طعم خوش زندگی .

عاطفه سه‌شنبه 11 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 11:01 ق.ظ

خیلی وقتها هم میوهه نرسیده از بین میره!

آره خب ! شاید بهتر هم همون باشه ! مگه نه عاطفه جانم ؟!

هیچ سه‌شنبه 11 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 11:49 ق.ظ

چون ذرّه ، هیچ بودم و ناچیزتر زهیچ!!!

در آفــتــــاب نیــــــــــز وجودی نداشتم

..........
این بخش از شعر وجودم را به وجد اورد ....بیکرانه های سپاس پیشکش حضور سبرتان

مدتها بود نظرسرای من برای اشعار استاد قهرمان , جای خالی شما را به رخ من می نمود .... ممنون که آمدید .

مذاب ها سه‌شنبه 11 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 11:54 ق.ظ http://mozabha.blogsky.com

عشق ِبزرگِ پـــاکِ نجیبم ، مرا ببخش
دیشب اگــــرســــــلام و درودی نداشتم

آرامش خیــــــــال ِتــــرا ریختم به هم
غیر از زیان ، برای تو سودی نداشتم

این دوبیت بدجور اندوه را پاشیدند بر دلم ....
او چقدر تنهاست... ما دوستان خوبی برای او نبودیم...
سلام آبجی سهبا
روزگارتان بخیر باد

او تنهاست و ما تنهاتر.... تا وقتی که از او دور باشیم ....
سلام برادرم . روزگارتان شاد . کاش دانه های اندوه از روی دل مهربانتان , برچیده شوند زود .

سپیده سه‌شنبه 11 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 12:07 ب.ظ

چقدر جاتون خالیه اینجا.....

در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست ....

حمید اسکندری تربتی سه‌شنبه 11 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 02:26 ب.ظ

سلام

مثل همیشه بسیار زیبا بود
مخصوصاً بیت اول، که نوعی ایهام بسیار زیبا در آن وجود دارد، بسیار جذبم کرد
از نکته‌ی پایانی هم بسیار ممنونم
آموزدن بود. امید که در عمل آید.
به قول دوستتون: دوستی‌هاتون همیشه با دوام

یاحق

سلام . خوش آمدید . ممنونم .
و شادیهای شما هم , چونان دوستیهایتان , ماندگار .
در پناه حق باشید .

فریناز سه‌شنبه 11 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 03:23 ب.ظ http://delhayebarany.blogsky.com

سلاااااااااااااااااااااام
احوال شما بانو نرگس جان خانوم

اوووووووووووووه چقد عقب موندما
بابایه فکریم به حال من بیچاره میکردین همتون هی تندتند پاتونو گذاشتین رو گازو و هی آپ کردینا
ولی من به همتون میرسم
وایسین حالا
میبینین

میگم بانو یعنی ما هنوز کالیم؟

سلام خانومی . جاتون خالی بود شادونه خانوم . زیارتت قبول . پس سوغاتی من کو ؟؟؟

فریناز سه‌شنبه 11 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 03:25 ب.ظ http://delhayebarany.blogsky.com

چه جمعه ای بوده ها
جااااااااااااااای ما خالی بوده حسابیییییییی یا

نیایش وایسا یه بار ببینمت یه کشتی حسابی با هم میگیریم ببین من میبرم یا تو

خوش باشین بانو جان

جای شما خیلی خیلی خالی بود فرینازم . ایشاله همیشه به شادی باشی . ضمنا جای منم بین تو و نازنین خالی بود ها !

دانیال سه‌شنبه 11 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 05:26 ب.ظ http://www.danyal.ir

بر لب آوردن اندوه چه سودی دارد ؟!
دوست را که چه بسا نمیتواند کاری کند ، غمگین
و دشمن را که چه بسا میتواند کاری کند ، شاد میسازد ...

شما که نباشی همیشه غمگینیم !

غمگین نبینمتان برادرم !

دانیال سه‌شنبه 11 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 09:54 ب.ظ http://www.danyal.ir

این سومین نامه ای است که برایتان مینویسم اما بی جواب
باشد سه به یک هم قبول است ...
فقط تو رو خدا این بار وقت رفتن یک نگاه هم زیر پایتان بیندازید
که در مدیریت زمان شما از الویت خارج نشویم !
باشه بابا ، قهر نمیکنم ، یک علیم السلام که این قدر چانه زدن ندارد ...
من که از اول گفتم همان یک به سه را هم قبول دارم
جواب ندادنتان هم قبول ... ولی ما دست بردار نیستیما
هی سلام میکنیم ، سلام ، سلام سلام ، چه کنم آبجی ؟!
آخر تو نیستی و من دوباره اسیر این دل تنگ شده ام !

آخه من ... چی بگم ....؟!

سلام .... کاش دلتنگ نباشید !

مریم سه‌شنبه 11 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 10:29 ب.ظ http://najvaye-tanhai.blogfa.com

حالا دیگه غیبتت داره میزنه رو فاز نگرانی
کجایی نرگسی؟
راستی سلام مهربونم

هنوز زنده م مریمی ...
علیک سلام خانومی .

مشتاق چهارشنبه 12 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 04:42 ق.ظ http://namazesobh.blogsky.com

سلام. غیبت شما اندکی طولانی شد. نگرانتان شدم .. انشاا.. که مشکلی نیست..منتظر حضور شما هستیم...

سلام .
نبودم برادر . مسافرتی کاری بود . هستم , هر چند نه مثل همیشه ...

مهرداد چهارشنبه 12 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 07:31 ق.ظ http://kahkashan

آن لحظه که شور احساس حجم روح را قابل از تو گفتن نمیداند در انفجاری به بزرگی آسمان ترکش واژه ها دامینویی را کلید میزنند به نام تو و دل در هجوم عشق آواره میگردد ...
سلام صبح بارانیتان خوش...

گاهی سکوت بهترین پاسخ است ...
سلام . شب اینجا برفی ست . دلتان سپید مانند دانه های برف و لطیف چون قطرات باران . ممنون برادر کهکشانی ام .

دانیال چهارشنبه 12 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 10:52 ق.ظ http://www.danyal.ir

یک چند به بلاگستان چهار چشمی نگریستم ،
چون دیدم خواهر نیست ، چندی خندیم و دو چندان گریستم !

خنده ام را مدتهاست گم کرده ام ! اینروزها , اشکهایم را هم ...
اه ! چه خواهر بدی شده ام من ! خب چه کنم , دلتنگم !

فریناز چهارشنبه 12 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 12:39 ب.ظ

خب منم اعتراض دارم

چرا تایید نشده نظرات ما پس

بانوجان!
......

دارم تایید می کنم شادونه خانومم . شرمنده !

جوجه اردک زشت چهارشنبه 12 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 01:55 ب.ظ

سلام خواهر فرهیخته ام
دلشوره ودلتنگی چیزی نیست که بشود پنهانش کرد
سلامتی ولب خندان و آرامش تان آرزوی تمام قطرات بارانیست که دارد می بارد
بلند گفتم تا مرغ آمین بشنود
سبز و باران باشید

و شادمانی و سلامتی شما هم , به رنگ دانه های سپید و زیبای برف .. و به تعداد دانه های مهربانی خداوند ...
من هم با مرغ آمین , بلند می خوانم دعا را ...

سلام برادر . شبتان روشن .

محب شهدا چهارشنبه 12 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 03:02 ب.ظ http://nejat-yafteh.blogsky.com

وقتی تو نیستی
نه هست های ما چونانکه بایدند
ونه بایدها
هرروز بی تو روز مباداست...
............
خواهری اینجا عجیب جایت خالیست.
وتو کی می آیی

ای بابا ! تو دیگه چرا خواهری ؟! حداقل تو یکی بگو , نرگسی بذار یه مدت برو , همه از دستت راحت بشن ! واللا !

محمد چهارشنبه 12 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 05:23 ب.ظ http://www.hubut.blogsky.com

سلام:
دوست داشتن،آموختنی است،با تربیت آدمها سر وکار دارد،من مخالف
این هستم که می گن ذاتی و غریزی است،اون دوست داشتن رو که
حیوانات هم دارن،ولی اگر تو در خانواده ای باشی که همه همدیگر رو
دوست دارن،یاد می گیری که دوست داشته باشی ولو طرفهای تو،تو رو
نشناسن،شاید دوست داشتن یک پرنده هم همینطور باشه ، فرق
نمیکنه،...
در جامعه ای که همه آموزش حذف ! میبینن،سخن از دوست داشتن هم زیباست...

سلام .
باهاتون موافقم بزرگوار . دوست داشتن رو باید از کودکی در وجودمون تمرین کنیم . و این کار هم البته نیاز به آموزش تحمل همدیگه داره . اینکه فقط خودمون رو نبینیم ...
هرچند بسیار سخت است اینکار !
ممنونم از نظرتون و از حضورتون .

قاصدک چهارشنبه 12 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 07:07 ب.ظ

بیقرار تو ام و در دل تنگم گله هاست ،
آه ! بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست

سلام عزیزم
خودت و عزیزانت خوبند؟
آنچه از دل برآید لاجرم بر دل نشیند.
من واقعا شعرهای استاد قهرمان رو دوست دارم.
دست گلت درد نکنه که این کار قشنگ رو انجام میدی و شهرهای ایشان رو در وب لاگت میذاری.
دوستت دارم بسیار زیاد فقط خدا میداند

آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد
بال وقتی قفس پر زدن چلچله هاست ؟!!!

سلام قاصدک عزیزم . باعث افتخار من است درج اشعار پدرم در این سرا . خوش آمدی نازنین .

مهدی چهارشنبه 12 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 07:07 ب.ظ http://www.ranginkaman1967.blogfa.com

سلام

با وبلاگ جدید به روزم

سلام داداشم . میام شاید دلتنگیم کمتر بشه !

مهدی چهارشنبه 12 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 07:16 ب.ظ http://www.ranginkaman1967.blogfa.com

سلام

ابرها به اسمان تکیه می کنند

درخت ها به زمین

وما انسانها به دوستان مهربان

سلام داداشی مهدی عزیزم .
تو میدونی چرا گاهی بهانه های قشنگ زندگیم , اینقدر از من فاصله می گیرند و دور میشن ؟!

جوجه اردک زشت چهارشنبه 12 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 08:36 ب.ظ

هرچه فکر کردم چیزی نداشتم برای گفتن
رطب خورده منع رطب چون کند
خود دلتنگی یقه امر را گرفته است

سکوت شما انگیزه را از همه گرفته
کاش بشکنید طلسم سکوت را

هرگاه قصد می کنم سکوت کنم , یا عزم رفتن , یاد شما و یکی دو عزیز دیگر , پای دلم را در بند می کنند و باز به خاطر می آورم صبوری را , در عین بغض ....
چه کنم برادرم .... این هم روزگار من است ...........
شکستم طلسم سکوت را , شما هم بشکنید بغض قلم را ...
ممنون .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد