"همه ما در حال نقاب زدن هستیم. همه ما از همان ابتدای زندگی، یاد می گیریم که چطور نقاب به چهره بزنیم و در مقابل دیگران ظاهر شویم. نقاب می زنیم تا نقش بازی کنیم و خودمان را آن طور نشان بدهیم که نیستیم. اما این فقط یک روی این سکه است، به نظر من نقاب زدن، یکی از مهمترین بخشهای زندگی ماست. بیایید با هم به دنیای هراس انگیز و وهم آلود نقابها قدم بگذاریم، جایی که شاید حتی دیگر خودمان را هم نشناسیم.
نقابها، فقط برای پوشاندن چهره واقعی ما به کار نمی روند، بلکه گاهی اوقات برای نشان دادن باطن ما، که در ظاهر ما دیده نمی شود، کاربرد دارند. یعنی چیزهایی را نشان می دهند که چهره و ظاهر، نشان نمی دهند. بنابراین من نقاب نمی زنم تا خودم را نشان ندهم، بلکه نقاب می زنم تا آنچه که در درون دارم را آشکار کنم."
ما آدمها همیشه نقاب نمی زنیم که شناخته نشویم , بلکه گاهی نقاب می زنیم که در سایه آن , لایه های پنهانی از درون خود را به سطح بیاوریم و وجهه هایی از درون خود را آشکار کنیم . من آدمی هستم با یک سری خصوصیات ظاهری و باطنی مشخص و یک سری افکار وعقاید که مسلما" اکثر آن از چشم شمای خواننده پنهان است . احتمالا "دوستان قدیمی من در این خانه , با یک سری از خصوصیات فکری من آشنا شده اند , اما آن منی که واقعا" وجود دارد , در پشت این سطور پنهان است . دلم میخواهد چند خصوصیت اخلاقی خودم را در اینجا با شما در میان بگذارم و از بیان آن نیز هدفی دارم که مطرح خواهم کرد :
من در مورد احساساتم صریح و صادق هستم . حداقل به راحتی دوستیهایم را داد میزنم , حالا شاید بنا به دلایلی تنفرم از کسی را فریاد نزنم , اما محال است کسی را دوست بدارم و او نداند !
و دیگر اینکه , اعتقاد عجیبی به این دارم که عشق و محبت و دوستیهای ساده و یکرنگ می تواند بسیاردر زندگی های شخصی و اجتماعی مان مفید باشد . یعنی معتقدم که اگر هر کدام از ما به این باور برسیم که دوستی ها می تواند دارویی حقیقی باشد بر زخمهای اجتماعی و درونی فرد و می تواند گستره حفاظتی و امنیتی ما را بیشتر و محکمتر کند , اگر بخواهیم و قواعد و اصول جاری بر این گستره را نیز رعایت کنیم , دنیایمان هر روز بهتر خواهد شد و هر روز رنگ زیباتری به خود خواهد گرفت , روحیه و انگیزه ما برای زندگی بسیار بیشتر شده و کلا" در کنار یکدیگر می توانیم زندگی بسیار بهتری را بسازیم . اما فراموش نکنیم که برای ایجاد و حفظ این دوستیها و گسترش دایره آن حتما " باید به قواعد آن احترام گذاشت . رعایت این قواعد کار آسانی نیست برای ما که دنیایمان مملو از خودخواهی شده است .حفظ حرمت افراد , رعایت انصاف , رعایت صداقت و عدالت , تحمل عقاید مخالف و دیگر اصولی که باید باشند تا بتوانیم در این امر موفق شویم .
خب حالا به نظر شما با این خصوصیات من و با این فضایی که در جامعه و عرف و مذهب ما وجود دارد , چقدر دردسر برای من بوجود آمده و خواهد آمد ؟ باور کنید بسیار کشیده ام از این خصلت های خودم اما قادر و حاضر به ترک آن نیستم ! یاد این شعر شاملو افتادم :
" دهانت را می بویند مبادا که گفته باشی دوستت دارم !" راه دوری نرویم . از خودمان شروع کنیم . تفکر خود ما نسبت به این مساله چیست؟ اگر ببینیم دو انسان که می توانند در هر سن و سال و از هر جنسیتی باشند , نسبت به همدیگر ابراز محبت می کنند ( خواه در دنیای مجازی , خواه در دنیای حقیقی ) در موردشان چه می اندیشیم ؟ از شما سئوال می کنم , شما دوست عزیز نادیده من , شما که نوشته های مرا می خوانی , نوشته هایت را می خوانم و علاقه ام را به عقاید و نوشته هایت پنهان نمی کنم , آری , شما دوست عزیز ! می خواهم بدانم نسبت به من چگونه می اندیشی ؟ پاسخت برایم راهگشا خواهد بود , البته به شرطیکه صداقت را فراموش نکنی !
من مدتهاست تکلیفم را با خودم روشن نموده ام , اما دوست دارم بدانم نسبت به برخی از افراد و برخی مسائل دیگر نیز چگونه باید عمل نمود . از شمایی که پاسخم را به صراحت می دهی متشکرم .
پی توضیح نوشت :
این پست به صورتی کاملتر ,تیرماه سال 89 منتشر شده . می خواستم در مورد افراد دوشخصیتی صحبت کنم , نشد . البته منظورم از دوشخصیتی , افرادی هستند که خود را در نقابی ظاهری پنهان می کنند تا از قضاوت دیگران در امان بمانند ! چقدر دلم میسوزد برای دلهایی که در پشت ظاهری خشن , پنهان می شوند ! چقدر دلم برای عشقهای که برای همیشه در قاب دلها , خاک می خورند و هرگز بر زبان نمی آیند می سوزد ! چقدر حرصم می گیرد از آدمهایی که خودشان را در پشت کلمات فیلسوفانه , پنهان می کنند تا نشناسیم درون خالی شان را ! چقدر .... از این موارد بسیار است . شما بگویید . نظرتان در این مورد چیست ؟ آیا من و شما هم به نوعی , جزئی از این افراد هستیم ؟!
حال عجیبی دارم با خوندن این پُست ... بدون اینکه ترس ورم داره یا استرس اینُ بگیرم که ممکنه دیگه کسی دوستم نداشته باشه جمله های پی نوشتت کاملا مطبق بود به چیزی که من هستم ... و باور دارم خودم یکی از بارزترین نمونه های آدم های نقاب دارم ...
در مورد تو ... من هیچ وقت فکر نکردم که نقاب داشته باشی/ و کاملا موافقم با اینکه شاید تنفرت رو ابراز نکردی اما در مورد ابراز علاقه ت به کسی کوتاهی نکردی و با شناختی که ازت دارم رفتارات همیشه تو یه چارچوب مشخص بوده ...
باران خسته شدم ..... خسته .... خسته ! باور می کنی ؟
سلام آبجی سهبا ...
پاسخ سوال شما را در کامنت اولم دادم اما دوباره اینجا مینویسمش...
یا باید آنقدر این ریشه ها و ساقه های ترد محکم و تنومند باشند که دندان تیز آفت ها را یارای جویدنشان نباشد و یا اینکه نشست و منتظر جویده شدن ماند....
چاره ایی نیست ...
سلام برادر . به نظر شما , برای محکم نمودن ریشه دوستی ها چه باید کرد ؟!
این کامنت صرفا برای شیطنت و از بین بردن عدد رند 50 هست
و ارزش قانونی دیگری ندارد ...
دوستانی جلوتر از شما , اما نه برای شیطنت , این نظر را از 50 گذرانده اند برادر ! شرمنده ام .... هرچند شیطنت هایتان شیرین است .
این پستتون چقدر خوب بود نرگس جون
راستش نقاب رو زیاد دیدم در چهره آدمها
نمیدونم شاید خودمم گاهی برای مخفی کردن بدیهام نقاب میزنم
اما ... دوست ندارم نقاب زدن و نقاب داشتن رو
راستش من رو همیشه ترسوندن از گناه
ازینکه هرکاری که بکنی گناهه
اگر اینجوری نگاه کنی گناه
اگر اونطوری بخندی گناهه
باور کنید گاهی به تناقض میرسم
گاهی میترسم حتی بودنم در این دنیای مجازی هم گناه باشه
شما بگید دوستی هایی که بی غرض باشن گناهه ؟؟؟
دوست داشتن های بدور از هر گونه آلودگی گناهه ؟؟
شما که مهربانی هاتون برای همه ثابت شده
مگر میشه گل بود و نقاب هم ه چهره زد
راستی چقدر چهره نیایش معصومانه و دوست داشتنیه خدا شما رو برای خانواده و عزیزانتون و عزیزانتون رو هم لذای شما نگه داره
از آدمیزاده , اگر دوست داشتن را بگیرند , چه می ماند نازنینم ؟! مگر می شود قلبت را به روی مهربانی ها و دوستی ها ببندی و باز هم ادعا کنی انسانی ؟!
هر چند , آنقدر خراب کرده ایم صورت دوستیها را , که سخت است اثبات اینکه محبتمان , از جنس پاک خدایی ست , و نه آنگونه که گناه خوانده شود ...
اما ....
مهم نیست نازنینم . تو با قلب مهربانت , راه دوستیهای پاک را برو و از هیچ نترس ... یادت باشد خدای مهربانی همیشه با تست .
سلام
کاش " پی توضیح نوشت " را نمینوشتین اونوقت کلی حرف واسه نوشتن داشتم ولی توی همین 5 خط همه حرفای دل منو زدین
سلام .
خب میرم حذفش میکنم که دیگه بهانه ای برای حرف نزدنتون نداشته باشین !
نه دیگه
اولا دیگه دیره
در ثانی شما بهتر از من نوشتین
پس می ذاریم بهتره بمونه
پست رو عوض میکنم , ببینم اونجا چه بهانه ای میارین جناب !