به نام حضرت دوست
راستی , دلت چقدر
آرزوی واژه های تازه داشت
دوست گل ات رسید
واژه را کنار واژه کاشت
واژه ها کتاب شد .
دوستت , همان دعای توست
آخرش , دعای تو مستجاب شد
( عرفان نظر آهاری )
ساعت هفت شب جمعه هفتم بهمن ماه نود , نشسته ام پای لپ تاپ و نیایش کنارم . حدود دو ساعت میشه که سایه عزیز , از خونه ما رفته که نیایش می پرسه :" مامان , شما دلت تنگ نشده ؟" یک لحظه فکر کردم منظورش پدرش هست که چند روزیه در سفره . می پرسم واسه کی مامان ؟ جواب شنیدم که واسه خاله ! و من فکر می کنم به حضور موثر آدمهایی که هرچند زمان کوتاهی را با آنها سپری کرده باشی , اما آنقدر آن لحظه ها پررنگ هستند که برای همیشه در حافظه خاطراتت باقی بمانند و با یادآوری شان طعم قشنگ دوست داشتن و حس زیبای لبخند و شادی را به تو هدیه بدهند .
برام خیلی جالبه که دو نفر , با دو دنیای متفاوت , حتی در اولین بار دیدن همدیگه , اینقدر حرف مشترک داشته باشند که زمان کم بیاورند . که دو نفر , اینقدر حس مشترک داشته باشند که نگفته حرف دل همدیگه رو بخونند . برام جالبه دنیای غریب آدمها که در عین تفاوتهای بسیار , گاه اینقدر شبیه میشه . برام جالبه راز و رمز دلها که اینقدر حضور دوستی رو برات جاودانه میکنه و برای همیشه نامی رو در دفتر دوستیها , ثبت میکنه .
سایه عزیز من و دختر دوست داشتنی و قشنگش , کمتر از 24 ساعت میهمان خونه ما بودند , اما میهمان همیشگی دل من شدند . آرامشی که از دیشب در کنار این دو عزیز داشتم , برای خودم هم مثال زدنی بود , که شخصیت و آرامش و دیدگاه و نگاه زیبای سایه به زندگی مثال زدنی ست .و من چقدر خوشحالم که در این دنیای وانفسا , عزیزی را پیدا کرده ام که با دغدغه هایی مشابه من , با درددل ها و حرف دل هایی مشابه من , اینقدر وجودش منبع و منشا آرامش هست و اینقدر مهربان و دست یافتنی که بدانم هر وقت بخواهم از صدای گرم و نگاه عمیق چشمان و مهر تمام ناشدنی دلش , بی نصیب نخواهم بود . خوشحالم که بجز من , دخترانم هم با من همعقیده اند و ساعات خوب و به یادماندنی ای برای آنها هم در دفتر ذهنشان ثبت گردید تا باز هم حضور گرانقدر این دو نازنین , خط بطلان دیگری باشد بر چارچوب های غلط فکری و سوء ظن ها و بدبینی های فراگیر این روزگار .
از سایه عزیز و دختر قشنگ و همسر گرامی شان به خاطر خلق این لحظه های خوب , سپاسگزارم و خدای را شاکرم بابت این هدیه زیبا در روز آفتابی بهمن ماه .
پی سایه نوشت :
طبق معمول دفتر خاطرات نیایش در اختیار خاله سایه و دختر نازشان هم قرار گرفت تا خطی به یادگار بگذارند نوشته زیبای سایه ام را با نام نیایشی یگانه بخوانید .
پی هدیه نوشت :
شعر زیبای اول پست , پشت کارت تبریک زیبای دریافتی ام از سایه نازنینم نوشته شده که در کنار سایر هدایای این عزیز , یادگاری های این سفر را در قاب چشمانم , جاودانه کردند .
پی عکس نوشت :
این عکسها , از دریچه نگاه و دوربین سایه عزیز , گرفته شده اند .
بودن و اشنا شدن با کسانی که نامشان را زیاد شنیده ای لذتی دارد که با وجود سایه خانم و دختر مهربانشان چند برابر شد.

متشکرم عزیزان.
مهربانی هایتان برای همیشه در خاطرم خواهد ماند.
.
.
.
.
ااوووولللل
چه خانومانه حرف زدی یگانه ام ! حقا که یگانه ای !
فدای تو ! همیشه اول بمانی .
سایه که باشد ، تویی و اویی یکی خواهد شد
شاید باور کردنش سخت باشد , اما باور کن برادرم , که گاه از اینهمه شباهت , دچار حیرت می شوم !
ممنونم .
خجالت زده ام نفرمایید دیگر




مامان اگه یک روز فقط تعارف نکنی چی میشه؟؟؟
اوهوم...ببخشید ا ز لحن تندم.
یعنی الان واسه شما تعارف تیکه پاره کردم خانوم گل ؟!
گفتم چه شده است که سلام میکنیم و پاسخی نه آید !
پس روزها با او بودی و شبها نیز با او می غنودی ؟!
خداوند هر دوی شما بزرگواران را از نور مهر خود سیراب
و از نار خشم خود ایمن بدارد که قدر هر دویتان نزد من بی اندازه است !
اوووووووووووووه ! همچین میگین که انگار سیصد تا سلام بی پاسخ مونده بوده رو دستتون ! شرمنده نفرمایید برادر , همه اش یک شب و یک روز بود خب !

اتفاقا با سایه عزیزم , یک دل سیر غیبت دوستان مجازی را هم نمودیم !
به قول خواهرم , محض ریا , قربت الی الله !
بخشش ولیکن به عنوان برادر
دیگر تکرار نشود
چه ، دیدار با دوستان هر چند خوب است و لیکن ما از ما جدا مانیم
و چندان از غم دوری تو مستهلک شویم که گر باز آیی ، دگر دانیال نبینی
خب برادر من , شما که خودتان هم تشریف نداشتید !

حالا چون شمایید , چشم ! دیگر تکرار نخواهد شد !
ضمنا شما جزء دارایی های استهلاک ناپذیرید ! میگین نه ؟ از اولین حسابدار دم دستتون سئوال بفرمایید !
مگه من اخریو به صورت خصوصی نفرستادم؟؟
مماااامممااانننن؟؟؟
نه جون خودم ! کجاش نوشته بودی خصوصی ؟؟؟؟!!!!
نکردید؟؟

خب 100البته حرف زدن کی بود مانند عمل کردن...
منظورت تعارفه ؟ یعنی میخوای بگی تو یگانه نیستی ؟ تو خانوم نیستی ؟ تو ماه نیستی ؟ تو یکدونه نیستی ؟!
سلام.. همدلی.. همراهی با دل.. از عجایب خلقت خداست.. وای که چه میکند این همدلیها.. و عشق از همین جاست که پیش می اید.. و وقتی عشق امد همه چیز رنگ می بازد.. که عشق عصاره عظمت حق است.. و عصاره شهدناب هستی...در هرجا که فقط قطره ای از این شراب بریزند ماهیتش را دگرگون میسازد.. هوای عشق هوای عجیبی است.. فضایی از جنس ملکوت.. و وای از ان دم که عشق به ملکوت در فضای ناسوت شعله ور میشود... خدایا.. ما که انچنان در بند اسارت هواییم.. انچنان درگیر ...که یارای قدم در راه عشقت نداریم.. اما میفهمیم که هرچه هست انجاست و هرچه هست در ان عشق است.. خدایا اگر صلاح میدانی زندگی ما را با نسیمی عاشقانه متحول ساز انگونه که خود میپسندی.. ..که این دل بارها بی تاب ان شمیم روح افزا میشود....اه من قله الزاد وطول الامل...
سلام . شبتان خوش . خوشحالم که حس خوشایندی با شما همراه بود تا بتوانید نظر گمشده تان را برایم به این زیبایی بنگارید . و من نمیدانم چه بگویم , وقتی شما به این کمال , حق کلام را ادا نمودید . ممنونم بزرگوار .
امید که خداوندگار , طعم شراب عشقش را در کامتان , ماندگار نماید ...و کاش من هم , بی نصیب نمانم .
باز هم سپاسگزارم .
خاله هایت فدایت شوند ، مگر مادر را منزل نمیبینی ؟!
که اینجا زودتر از دایی کامنت میگذاری و اول میشوی
خب اول شدی ؛ افلاک و انجم عناصر به کامت ...
دیگر حرفهای دل و گنج های چهار دریا را برای ما بگذار
که ما هم آباء و امهات داریم ، خواهر و سرور داریم و دلتنگش هستیم
یگانه خانوم پاسخ بفرمایید !
ضمنا دایی ها همیشه از کیسه خلیفه ( خاله ها ) می بخشند ؟!
نننننننننننننننههههههههههههههههه!!!








من تسلیم!من مخلص!
فقط تنها صفات خوبم را ازم نگیرید..لطفا
از دست شما مامانا که نقطه ضعف ما دخترارو میدونید!
مممخخللصیم!
از دست ما دخترا که میدونیم شما از این لحن صحبت کردن بدتان می اید!
این به ان در!!!
کمال همنشینی با دایی محمد در تو هم اثر کرد ؟!!!!
یا اینها اثرات درس خواندن در مدرسه فرزانگان می باشد دختری یم ؟!!!
اولا سلام.







شما که خود مبادی ادابید چرا؟؟
دوما
تمام کیفش به اذیت کردن شما دایی هاست دیگر
سوما
مامانمه خب...
چه دایی بد اخلاقی.
الان گریه می کنما!!
مممامممانن؟؟ککککجججاااییییییییی؟؟کککککککممممکککککککککک
وا یگانه جون ! این حرفا چیه میزنی ؟ ادبت رفته بالای درخت ؟!

خب در این که کیفش به اذیت کردن دایی ها و داداشی هاست , شکی نیست ! اما در هر حال و در هر صورت شما باید مراعات ادب و احترام بزرگتر و بخصوص دایی ها رو داشته باشی . باشه یگانه خانوم گلم ؟!
ضمنا دایی دانیال , آتیش میسوزونه , اما بداخلاق نیست ! باورررررر کن !
و باز هم ضمنا , هیشکی جرات نداره به تو نگاه چپ کنه , دایی که شما رو دوست داره . مگه نه دایی ؟!
راستی جه عجب در فهم مستمعتان سخن گفتید.
ای ولللل یگانهههههههههههه !!!!!!!!!!! حقا که دختر خودمی !!!!!



مادر راست میگویند ، باید مراعات بزرگتر را کرد
بچه که بودیم اصلا جرات نداشتیم برویم وبلاگ بابا بزرگمون
چه برسه به این که کامنت بگذاریم ،
مادرم همیشه میگفت : دانیال جان آب از کوچکتر است ، کامنت از بزرگتر
مبادا بروی فیس بوک و کلوب و بلاگ اسکای ،
اونجا ویروس داره ، شب خواب بد میبینی !!!!
نگران یگانه من نباشید برادرم . ماشاله خانوم است , بزرگ شده , حواسش هست ! یه جورایی منو همیشه یاد نازدونه خانومم میندازه ! خلاصه یه ذره هم به داییش رفته باشه , حواسش رو جمع میکنه دیگه ! منتها نه دایی محمدش !
منظورم دایی مهدی و دایی دانیاله !
سلام نرگسی یکی یه دونه
ای جان خوش به حال هر دوتون
واااااااااااااااااااااای خوش به حالت مامان سایه ی من اومده بود دیدن شمااااا
منم دلم میخواست باشم خووووووووو
ولی یه ماشالله به نیا جونم بگم که چقدر خانوم و گل شده
الهییییییییی
مامان سایه ؟!
خو آره مریمی جان . سایه عزیزم اومده بودند با دختر خانوم خوشگلشون . جای شما هم خالی بود .
راستی , سلام .
در ضمن نرگس جونم خاله ها زیادن ماشالله هزار ماشالله
سوا کن ببین کدوم باید فداش بشه
ما که هعی روزگار بخدا جوونیم آرزو داریم و قرار است سر همین دوراهی نزدیک زندگی راه راستمان را انتخاب کنیم
وگرنه در بست مخلص نیا جونمم بودم
شما جدی نگیر مریم جان ! این حرف , سر زبان داداش افتاده . منظوری نداره ! تا من باشم , اجازه نمیدم هیچ کسی ( چه خاله , چه دایی !) فدای نیایشم بشه ! باور کن !!!!
یگانه جانم بهت بگم خوش به حالت عزیز
اول شدن اونم با وجود رقیب کار خیلی خیلی سختیه تو وبلاگ مامانت
باور کن من تصمیم گرفتم برای یه بارم شده بست بشینم اینجا ۲۴ ساعت هی رفرش بزنم ببینم کی آپ می کنه تندی متنی رو که کپی کردم رو پیست کنم
واااا , مریمی جان ؟! حالا نه خیلی تحفه ست اینجا که بخواد اول شدنش هم مهم باشه !
بماند که احتمالا امروز یگانه جان , قصد کل کل کردن با دایی دانیالشان را کرده اند , چون دایی محمد در دسترس نیست ! شرمنده دایی دانیال و شما !
بفرما باز به رویتان خندیدیم...و باز نصیحت های تمام نشدنی شما بزرگتر ها...
ای خخددداااااااااااا!کی رها می شویم از این سخن ها؟
کدوم سخنها مامانی ؟ من همیشه به همه , کوچیک و بزرگ , خودم و خودت و نیا و بابا , میگم ... چی ؟ میگم همیشه ادب رو و حرمت بزرگتر و حفظ کنین , نمیگم یگانه جون دلم ؟!
نه عزیز تحفه که نه تاج سر ماست این یگانه جون
وای تعجب و ذوق باهم توام شد بعد که فهمیدم که ایشون خیلی از من بزرگترن اجازه دادن مامان سایه صداشون کنم
در ضمن دشمنت شرمنده باشه مهربونم
عیب نداره کل کل کردن هم اونم وقتی قراره فردا ساعت شش صبح بیدار بشه بره مدرسه فرزانگان یه کم انرژی آدمو مضاعف میکنه والا
در ضمن سایه جونم یه بار به من گفت دخترم
خب برم سری هم به مامان سایه جونم بزنم ببینم اون از قزوین برامون چی سوغات آورده؟
چی کنیم مریم جان که ما خونوادگی کلا عادت کردیم به دیر خوابیدن ! بخصوص وقتی همسر محترم تشریف نداشته باشند !
حالا هم که یگانه جون خوششون اومده از نظر گذاشتن در این سرا !
برو ببین و بخوان محبت سایه ام رو .
نازدونه حانوم که صد قل هو الله ، فهمیده ، اخلاق پسندیده
گوئیا در بیست سالگیی به چهل سالگی رسیده ،
فوت فوت که تولدش نزدیکه
ایشاله یگانه جون , یه ذره هم به نازدونه گلم برن , من کلی شاد و خوشحال میشم .
تولدش مبارکه پیشاپیش ....
وای نرگس جان تولد سعیده نزدیک نیست که هیچ خیلی هم دوره
پانزده اسفند هااااااان؟
حالا بهش نگین میخوایم سورپرازش کنیم
البته که من یادم نیست تولدش یه روز بعد از تولد باران جونه ها
این باران , یا اون باران ؟! آهان باران خودم ! خب چیزی نمونده که مریمی !چشم به هم بزنی , رسیده !
ماشاله اسفندی های گلمون هم تعدادشون کم نیست ها !
نازدونه کیست این وسط؟






نه نه ممنون مامان جونی ما می خواهیم خودمان باشیم.
ندیده و نشناخته که نمی شود.
در ضمن اقای دایی جواب ما چه شد؟
وووووااااااایییییی
چقدر دیر شد.
نازدونه رو نمی شناسی مامانی ؟ ! خب منظورم سعیده خانوم گل گلابه دیگه ! فدای شما , نگران نباش , اگه شبیهش بشی , گل میشی , ماه میشی , خورشید میشی , البته خودت هم گل هستی ها , ماه هستی ها , اما خب خوبه دیگه !
کدوم جواب ؟ آقای دایی ؟ دختر من حوصله صبر کردن نداره ها ! خب جوابش رو بدین دیگه !
ایییییییییییییییییییییییییییییی جانم.



الهی فداش بشم.چه خواستنی وخوردنی شده این دخملمون.
اگه بدونی دیروز چقدر از شنیدن صداش ذوق کردم
.......
مخلص یگانه جانم هم هستیم.
جای سعیده خالیه.
کاش بودتا دونفری آتیش می سوزوندیم.
دست تنها مزه نمیده.
سلام خواهری . جمعمون شما رو کم داشت . نازدونه خانومم هم مهمونیه به گمونم . تازه فردا درس و مدرسه ش شروع میشه , بعید میدونم بمونه تا این موقع تو نت ! حیف ! جاش خالی خالیه !
خدا دوستی تون رو محکم تر کنه و بچه ها رو براتون نگه داره-
قربون شما عاطفه بانوی گلم .
نه بابا زیاد کجا بود دو نفرن باران عمه نرگس و سعیدۀ نازدونه خانم
همین مگه کس دیگه ای هم سراغ داری اسفندی باشه؟
راستی نرگس جون این نیایش جونم که الهی فداش بسم چه حوصله ای داره چند دست لباس عوض کرده و با همشون هم ژست قشنگی گرفته
یه بوس خوشمزه از لپاش بگیر به جای من
اختیار دارین خانومی . مگه خاله مریم و اون یکی بارانم هم اسفندی نیستند ؟ فکر میکنی من نمیدونم ؟
تازه دو تا از دایی های نیایش هم اسفندی هستند ! اون دو تا دایی غایب بلاگستان !
خداحفظش کنه.


یه جوری هم ژست گرفته هرکی ندونه انگار سالها تو شبکه های مد آموزش دیده...
دخترمون هنرمنده ها
اگر میون اونهایی که قربة الی الله دیشب درلیست حضور وغیاب اسمشونوبردید
اسم اینجانب هم بوده،زودی اعتراف کنیدوگرنه مجبورم با روش هیپنوتیزم از راه دور تخلیه اطلاعاتتون کنم.
اختیار دارین خواهری ! مگه میشه از شما غیبت نکنیم ؟ شما که واجب الغیبت هستید در فرهنگ خواهر !
به به



چشم ودلم روشن.
خوشم باشه.
خدا از خواهری کمت نکنه.
دیگه چییییییییییییییییی؟
پس لازم شد مذاکراتی با سعیده جانم انجام بدم تا تلافی دیشبوکرده باشیم.
سعیده کجاییییییییییییییییی؟
زودی بیا که غیبت خونم کم شده.
باید تقویت بشم.
شما اختیار دارین خواهری . هر چی دلتون میخواد با نازدونه خانوم , البته فقط با نازدونه خانوم , غیبت منو کنید .
سعیده جااااان ؟! کجایی نازدونه خانوم ؟!
اجی مجی لا ترجی .... یک عدد نازدونه پیدا می شود !
دست و جیغ و هوراااااا
من اومدم ...
یعنی دیر رسیدم
خونه نبودم ولی به محض اینکه رسیدم اومدم که اینترنتم قضا نشه
برم بخونم ببینم چه خبره
سلام عزیز دل . سلام نازدونه خانوم . بدو بخون ببین چقدر اسمت رو صدا کردیم هممون !
ای چیکار بشی بلاگ اسکای که صدبار یه کامنت رو ارسال کردم ...

اما به جاش کلی سرما خوردم
برای یگانه :
یگانه ی عزیزم من اول فکر کردم یگانه دوست خودم نامه داده،بعد که آی دی شما رو دیدم کلی ذوق کردم گلم
جواب:امتحانا که تا نامه ی اعمالمون رو ندادن دارم نفس می کشم اما بعدش لنگه کفش......
برفم که نیومد متاسفانه
مگه من کجا رفتم که زیارتم قبول آیا
برای بقیه:
الان نمی تونم احساسم رو منتقل کنم ولی قیافم دیدنیه
اکه سنونی بزنه وت بلاگ اسکای ! اینقدر نازدونه منو اذیت نکن !

بعد اینکه مبارکه ! بالاخره یگانه جون منم پاش باز شد به خونه شما ؟ چه جالب !
اونوقت چرا این شکلی شدی نازدونه خانوم ؟
راستی یگانه جان مسئولی وقتی من نیستم در مواقع حساس اول بشی،گفته باشم

...
وا زهرا جان انگاری هنوز غیبت خونت تامین نشده
امروز انگار باید اسم زمین و زمان بر زبون من و تو جاری بشه تا ول کنیم نه؟
ای جانم چشم ! اگه باشه تو خونه , میگم جای خالی شما رو پر کنه ! ولی از همین حالا غیبتش شروع شد دیگه ! اخه اون خانوم خانوما هم درس و مدرسه ش سنگینه عین شما !
فدای هر دوتون .
قابل توجه خواهری خوبم .... جواب بده خانوم .
کامنت دومیم کو



اصله کاری که اون بود
کدوم کامنت خانومی ؟!
این کامنت هفتمی هستش که میذارم
بقیش کو
وای سعیده ! یک آمار بده ببینم کدوماش نیومده ؟ بریم سروقت مدیر بلاگ اسکای !
شما هنوز بیدارید؟

فردا باید بری سرکار.بدو برو بخواب خواهری که فردا کلی کار روی میزکارتونه وجناب smsهم مراقب شما.
میخوای جبران دیشبو بکنی.اما بی فایده است.
باید با اولیاتون فردا بیایدتا غیبتتون رو موجه کنید.
ماشالله اینجا شهرفرنگ شده.اسم هرکی رو میاره خودشم میاد.
میترسم سروکله جنابsmsهم پیدا بشه.
پس فعلا" الفرار
ای جانم ! لو دادی یعنی ؟! بجز من , دو تا دخترا هم هنوز بیدارن
این در اصل کامنت دوم بنده می باشد
اول اینکه شرمنده سلامم رو دم در جا گذاشتم
بعد اینکه خونه ی عموم بودم پیش دختر عموی عــــزیزم (قابل توجه آسمان سیاه)
بعدش اینکه وای چقدر ذوق کردم نامه ی یگانه جون رو دیدم
...
وای خدای من یه شب نبودم چقدر اسم من برزبان همگان .......
تا یادم نرفته مریم جون من 12اسفندم نه 15...قبل باران عزیز
بعدش اینکه فدای سوپرایز کردنتون
همین که دوستان منید کلی باعث خوشحالیه برام
نرگس جان یگانه درست میگه ایشون خودش ماهه عزیزه خانومه
چرا باید به من بره...مگه من چی دارم آخه
آب شدم به خدا
..
ادامه دارد
ای جااانم ! فدای تو و نامه دوم و کامنت دوم و ماه بودنت ! ای کاش نزدیک بودی تا حسابی با یگانه دوست میشدین ....
( ستاد به استقبال رفتن تولد نازدونه خانوم !
)
بازم پیشاپیش تولدتون مبارک .
سعیده جانم.


اینجا قرارنیست به متن مکالمه صبحمون اعتراف کنی.
یادم باشه یه خرده حفاظت اطلاعات یادت بدم.
وگرنه اینجوری پته هردومون به کمتراز آنی میریزی رو دایره.
کاری نکن بچه های بالا از فردا خط هردومون رو کنترل کنند
من به جهت ریا به نرگس گفتم ما هیچ حرف خارج از خطوط قرمزی رو بزبون نیاوردیم.
مرگ من خرابکاری نکن.
مرسی نازدونه خانومم ! یه هدیه داری پیش خودم !
والله میترسم اینجابمونم



اوضاع خطری شده.
چه جمع باحالی هستیم ما.
ملت باخدا این ساعت نماز شب میخونندما موندیم به کل کل کردن وتخلیه اطلاعات.
یکی بیاد سعیده رو بخوابونه تا کار دست من نداده.
ای خداااااااااااااااااااااااااا.
نازدونه خانوم این تن بمیره برو بخواب.تا منم با خیال راحت برم لالا.
ای وای ! چی شده مگه خواهری ؟ واللا سعیده جونم چیزی نگفت که ! نگران نباش ....
احتمالا تا حالا هم همه تون خوابیدین دیگه , نه ؟!
همچنان یکی از کامنت های بنده نیست که نمی دونم چی بود

...
زهراجان آخه غیبت از زمین و زمان در شارژ گوشی من و تو می گنجد آیا
بخدا دارم فقیر میشم
بعدشم عزیز من من یه شوخی و مبالغه می کنم شما چرا میای اعتراف نامتو امضا می زنی
حالا کی باید حفاظت اطلاعات یاد بگیره
قابل توجه خواهری ! نازدونه منو دست کم نگیری ها !
نرگس جان





فدای شما،این هدیه هارو یه جا یادداشت کنید ها
بنده الان سنگ پا هستم
بعدشم قربون شما چه خبره!!!!
(ستاد به استقبال رفتن تولد نازدونه خانوم !)
مردم از شرمندگی
اختیار دارین خانوم گل . کلی هدیه باید جمع کنی خب ! بایدم ستاد بگیریم دیگه !
من برم دیگه
ملت فردا کار و زندگی دارن
فدای شما , منم برم که خودم هیچی , بچه ها باید به درس و مشقشون برسند دیگه ! فردا همه با هم خواب موندیم !
سلام
زندگیتان سرشار از این روزها و لحظه های خوش .ژ
..
سلام . ممنون بزرگوار . و شادیها قسمت همیشگی شما در زندگی .
خب می بینم که چت روم خانوادگی راه انداخته اید ما هم که تو شناسنامه خانواده جناب ک جای نداریم که!!! خوشحالم که سایه جان کنارتون بودند ماشالله چه دختر ماهی دارن...خدا حفظش کنه...و چه نیاشی...دلم تنگ شد براش....یگانه جان هم سایه همایون مادرند...
سلام خواهری گلم . شما توی شناسنامه جا ندارین , توی دل ما که جا دارین خانومی . جات خیلی خالی بود سمیرا . کاشکی شما هم بودی !
یگانه و نیایش سلام دارند خدمت خاله مهربونشون .
سلام
اول هفته و یه موسیقی فوق العاده
ممنون
کلی انرژی گرفتیم برای یه هفته
سلام . خدا رو شکر . ایشاله یه هفته پر خیر و برکت در پیش داشته باشید .
سلام نرجس جان
خدا حفظ کند دختر های ماه و خانم و گلت را
واییییییییییییی باورم نمی شه دختر به این خانمی داری که برات نظر می ذاره که اینقدر بزرگ شدن ماشاالله
الهییییییییییییییییییییییییییی فدای همه تونننننننننننننننننننن
سلام هستی جان . باور کن عزیز. یگانه من خانومی شده واسه خودش .
مرسی . خدا نکنه مهربون .
جدن؟یعنی کسی پیدا شده که مثل شما زلال و صمیمی باشه خوش بحالت خواهری
راستی دلم خیلی برای نیایش تنگ شده بود
سلام افروزم . لطف داری شما , اما سایه رو باید ببینی تا بدونی چی میگم ....
فدای تو و مهربونیت . ما هم دلمون واستون تنگ شده عزیز . کاش بشه ببینیمتون .
سلام خواهری.روزت بخیر.
.



جهت توضیح من باب کامنت های دیشب من وسرکار نازدونه خدمت رسیده ام.
اینکه مبادا برای برخی دوستان این سوء تفاهم ایجاد شده باشد که نکند ما واقعا" غیبت غایبین را کرده ایم.
حال آنکه حقیقتا" اینگونه نبوده.
ما این روزهااولین مکالماتمان را سپری میکنیم وصحبتهایمان هم حول محور اخلاق وشخصیت خودمان است تا بلکه درمورد هم به شناخت برسیم ووقتی برای صحبت در مورد اغیار نداریم.
اگر هم قانع نمی شوید متن سخنان دیروزماهم موجوداست.
بیاورم؟
مادیروز درمورد
-بانو سوسانو.
-تجربیات وخلاقیت های ناشی از زندگی خوابگاهی(تلفیق نون وخرما. ابلیمو وماست.پفک وکیک،کره وشکر)
-اندر مضرات ادامه تحصیل
(صدسال اگر درس بخوانی همه هیچ است-درس این زندگی از بهر ندانستن ماست،این همه درس بخوانیم وندانیم که چه)
-دعوای بنده با بچه های کلاس که شخص شخیصتان هم درجریانش هستید
-در این میان نامی جناب ج ن ت ی هم آوردیم تا بلکه ادای دینی کرده باشیم به ساحت ایشان که وقعا" عملمان ذکر وخیر بود وبس.
واینگونه مسائل صحبت کردیم.البته این ها سرفصل گفتگوومذاکرات دیپلماسی ما بود.
خلاصه خواستیم رفع ابهام کرده باشیم از اذهان جمیع خلایق.جهت کسب اطلاعات بیشتر به سرکار نازدانه مراجعه فرمایید.
سعیدددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددده؟کجایییییییییییییییییییییییییییییییی؟
اولا که سلام و عصرتون بخیر .
ثانیا که توضیح لازم نیست , ولی حالا که اصرار میکنی , متن مکالماتتون کجا موجوده ؟ تو وزارت خارجه ؟! یاوزارت کشور ؟!
اونوقت بانو سوسانو کیه ؟!
اونوقت این پفک و کیک و این چیزا رو به نازدونه من یاد ندی ها ! مریض میشه دخترم , گناه داره !
اندر مضرات ادامه تحصیل هم چیزی نگی ها , هنوز بچه مون کنکور نداده ! بذار وارد دانشگاه بشه بعد !
راجع به ج ن ت ی گفتی , ظهر یه جوک شنیدم ازشون .بگم ؟!چاره ؟ خودت گفتی ها !:
" من از روز قیامت با شما صحبت می کنم . همه مردند حتی عزرائیل ! من ا . ج هستم , آی لاو یو پی ام سی !"
خضر گفت : اگر از پی من می آیی ، نباید که از من چیزی بپرسی تامن خودِ تو را آز آن آگاه کنم


حالا سایه آمده و رفته
و شما به نوعی و ایشان هم به نوعی یکدیگر را از برداشتی که داشتید آگاه کرده اید
و چه خوب که اندیشه و احساستان اینقدر به هم شبیه است
و من نیز میزبان مقداد عزیز ( شاپرک ) بودم و چقدر خوب که اندیشه و احساسمان یکی بود
راستی سلام بانوی مهر و آفتاب
سلام رفیق مهر و اندیشه !
خوشحالم که شما هم اوقات خوشایندی را با دوستی نیک داشته اید . دوستیهایتان پایدار . سلامت باشید و پیروز .
خوش به حالت عزیزم که دختر به این ماهی داری
آه؟!
به ما هم سری بزن و خوشحالمان کن
ممنونم . چشم انشاله سر میزنم , اما این آه وسط یعنی چی ؟!
سلام. با یه عاشقانه جدید به روزم. تشریف بیارید.
سلام .
زل زدم تا به چشم تو دیدم
بیش از اندازه آسمان آبیست
حس پرواز می دهد چشمت
لحظه ها , لجظه های بی تابیست ...
بسیار زیباست . ممنون از دعوتتان .
سلام نرگس جون



خوبین ؟؟؟
دلم براتون تنگ شده بود
ببخشید که کم میام
یه کم...
راستی منم یه دوست عزیز مجازی رو همین امروز از نزدیک دیدم
حستون رو کاملا درک میکنم
سلام نازنین بارانی ام . خوبی عزیز دل ؟ منم دلم برات تنگ شده خانومم .
میشه یعنی یه روزی منم شما رو ببینم ؟
راستی ؟ چه جالب . شما چه کسی رو دیدی ؟!
سلام





حال شما؟
عرضم به حضورتون که اول تشکر بفرمایم از تمام عزیزانی که اسم این حقیر برزبانشون جاری شده دیشب
دوم اینکه تمام سخنان زهرا جان رو تایید می کنم البته تصحیح می فرمایم که ایشون گفتن پفک و بیسکویت نه کیک ضمن اینکه روش استفاده رو هم کامل با شرح جزئیات بیان فرمودن
بعدش اینکه از مشهد و قرارشون با خانوم سعادت یار عزیز هم تا این اندازه گفتن که مطلع هستند اون زمان بنده هم مشهد بودم ولی خب اون زمان ما......
زهراجان فکر کنم دیگه چیزی از قلم نیفتاد ... نه؟
و اما اندر احوالات اینجانب :
امروز بعد یه ماه رفتیم رسما نشستیم سر کلاس از دیشب همچین ذوق داشتم انگار اول مهر ماهه
صبح هم راننده ی سرویسم انقدر احوال پرسی کرد باهام که گویا قرن هاست همدیگه رو ندیدیم
همین دیگه
من برم سراغ درس و مشقم
شما رو به خدای منان می سپارم
سلام نازدونه خانومم . شبت خوش . منم یه تشکر حسابی میکنم از حضور گرم و پرشور شما که باعث شد دیشب یه شب قشنگ بشه . خوشحالم که شما هم از سرویس جا نموندین امروز صبح . و خوشحال تر اینکه اینقدر مدرسه رو دوست داری ...
موفق باشی نازدونه قشنگم .
در اوج دلتنگی و ناامیدی آدم رو شاد میکنی!
ماشالا چقدر خانم شده...
از این عکسا میذارید مراقب من باشید که غش نکنم!
خوشحالم از شنیدن این حرف !
خب حمید عزیز , شماره ستاره رو بده , وقتایی مثل الان , بهش زنگ بزنم مراقبت باشه ! چیکار میتونم بکنم برات از اینور دنیا ؟!