سایه سار زندگی
سایه سار زندگی

سایه سار زندگی

مست دیدار


خــون زغفلت دررگم افسرد ، هشیارم کنید

خواب من سنگین ترازکوه است،بیدارم کنید

بی دم ِجان بخش ِجانان،تنگ شد برمن نفس

ای عزیزان! ازهـــوای تـــازه سرشارم کنید

ظلمت جــــاوید دارد کلبـــه ی بی نـــورمن

روی آن مهپــــاره را شمـــع شب تارم کنید

من به عشق او،جهان رادوست دارم همچوجان

ورنـــه می گفتم که ازجـــان نیزبیزارم کنید

می زند برشیشه ی دل سنگ،حرف هجریار

ازمـــــروّت دورباشد گـــرکــــه آزارم کنید

هــوش را گه گاه با جــــامی برانید از سرم

چنــــــد ساعت ازغم دنیـــــــا سبکبارم کنید

هیچ کاری درجهان خوشترنمی بینم زعشق

گــــــر به کاردیـــــگرم دیدید ، بیکارم کنید

درنمی آید به چشمم هرچه زیبایی که هست

ازجمــــال بی مثـــــــالش مستِ دیدارم کنید

همچـــوآتش ســــرکشی هرگزنمی آید زمن

سرفــــرازی گرکنم ، با خاک هموارم کنید

گـــرکه می خواهیـد حسرتهای الوان آورم

باز با دستِ تهی ، راهی به بازارم کنید

 

 استاد محمّد قهرمان   

1386/5/13

پی نوشت :

کودکی که لنگه کفشش را امواج از او گرفته بود , روی ساحل نوشت : " دریا دزد کفشهای من است !" مردی که از دریا ماهی گرفته بود , روی ماسه ها نوشته بود :" دریا سخاوتمندترین سفره ی هستی ست !"

امواج آمد و جملات را با خود شست . تنها برای من این پیام را باقی گذاشت :

" برداشتهای دیگران در مورد خودت را در وسعت خویش حل کن !"


و دیگر :

" آنانی که با افکار پاک و فطرتی زیبا در قلب دیگران جای دارند را هرگز هراسی از فراموشی نیست !"



نظرات 39 + ارسال نظر
جوجه اردک زشت پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1390 ساعت 12:28 ب.ظ

ای عزیزان! ازهـــوای تـــازه سرشارم کنید

سلام بانو
دست مریزاد
حرف این روزها همین است هوای تازه...
عجب حس عرفانی دارد این شعر وچقدر دلنشین و از آن شعرهایست که باید با تنبور و دوتار اجرا شود تا لایه هایی پنهان حسی اش متبلور شود
روحم تازه شد
اینست هوای تازه

بستم به خشم , پنجره را بی حضور تو
گاهی هوای تازه چه دلگیر می شود !

سلام برادر . از هوای تازه گفتید , یاد این غزل پدر افتادم . انشاله روحتان همیشه تازه باشد در هوای تازه عشق .

حمید پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1390 ساعت 12:34 ب.ظ http://samandis.blogfa.com

خب! می بینم که اشعار استاد شما را تنبل کرده است!
این 20 همون استاد ادبیات نیستن؟

من تنبل بودم حمید ! اشعار استاد قهرمان , حرف دله . وقتی حرف دل رو یکی دیگه قشنگ تر میزنه , من چرا خودم رو خسته کنم ؟!

دانیـالــ پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1390 ساعت 12:52 ب.ظ http://www.danyal.ir

با خواندن این پست یاد نوشته ای از پاول ساندفورت افتادم :
درست است که یک نفر در روز چهارشنبه پولش را گم میکند و ناراحت میشود اما از یاد نبریم که یک نفر هم در روز چهارشنبه ان پول را پیدا میکند و خوشحال میشود !

امیدوارم زندگی شما همیشه از آن پنجشنبه هایی باشه که شادیها و خوشیها رو در آنروز پیدا می کنید !
ممنون برادر .

دانیـالــ پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1390 ساعت 12:58 ب.ظ http://www.danyal.ir

امان از قضاوت قضاوت قضاوت ...
کسی که پس از به بن بست رسیدن در پایان هر بحثی ، شانه های خود را خون سرد بالا می اندازد و میگوید : من اینگونه میفهمم ، اساسا در هیچ بحثی شرکت نکند بهتر است ، چرا که چرخ هستی نه بر اساس فهم ناقص ما میچرخد ، همه ما ممکن است گرگی را که به خاطر مهر توله هایش تلاش میکند مظهر خشونت و درندگی بدانیم و یا مردی دست و دلباز را ولخرج بنامیم و یا فردی قانع را خسیس نام کنیم ، حال آنکه واقعیت فرای تصورات و پیش فرض های ذهنی ماست ، و این نگاه ماست که به زندگی زیبایی میخشد ، آنقدر که بوده اند کسانی چون موسی کلیم الله که در لاشه سگی متعفن جز زیبایی ندید ...
پی نوشت کوتاه بود و سرشار از معنا

من دیگر حرفی نزنم بهتر است برادر استاد ! ممنونم .

حمید پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1390 ساعت 01:21 ب.ظ http://samandis.blogfa.com

عه! خانمن؟ ببخشید تو رو خدا!
باید با ملایمت بیشتری باهاشون صحبت میکردم! شرمنده..

حمید پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1390 ساعت 01:45 ب.ظ http://samandis.blogfa.com

کامنتای من حذف شدن؟
(آیکون بغض)

فقط یکیش حمید ! ببخش دیگه ! بغض نکن حالا !

سرخ تر پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1390 ساعت 01:51 ب.ظ

سلام مجدد

ممنون از حضور سبزتون

با اجازه و با افتخار لینک شدید

یا حق

وظیفه بود بزرگوار . لطف شماست . ممنون .

سایه پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1390 ساعت 02:19 ب.ظ http://shadowplay.blogsky.com/

پی نوشتت باز ازون پی نوشتاست !..
غ ازل استاد رو هم باید با حوصله بخونم ...

فقط یاد خاطره بچه گی ام افتادم که یه جفت دمپایی نارنجی خیلی خوشگل داشتم که لب دریا یه موجی اومد از پام در آورد و هر کاری کردم نتونستم بگیرمش و همینجور دور شد و دور تر و من شهر بعدی لب ساحلش دنبالش می گشتم و فکر می گردم شاید به اونجا اومده باشه ...

پی نوشتم از کدوماست سایه جانم ؟! از اون ... ها ؟! فدای تو و این خاطره های قشنگت !
تو بچگی , طعم از دست دادنها برامون خیلی تلخ تر و ماندگارتر بود , مگه نه ؟!

سایه پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1390 ساعت 02:35 ب.ظ http://shadowplay.blogsky.com/

چه اهمیتی داره که دیگران مرا چه می بینند . من همینم که هستم ...

من بهتر ازین نمی توانم بودن
....

تو خودت هستی ! بهترین سایه ای که می شناسم ... بهترینی در نوع خودت ... چه اهمیتی دارد که دیگران خوششان بیاید , یا نه ؟!

نازنین پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1390 ساعت 02:54 ب.ظ http://rainy1989.blogsky.com

سلام بانوی نرجس
راستش خیلی وقته اینجا رو میخونم
و چقدر دوست دارم شما و نوشته هاتون رو
من عاشق بارونم و اینجا عجیب مثل بارونِ برام

سلامتی و شادی شما آرزوی منِ
مستدام باشید

سلام نازنین عزیز . ممنون از مهربونیت که اینجا رو عین بارون میدونی ! من هم بارون رو و البته باران رو و هر چه نازنین بارانی رو دوست دارم .
خوش اومدی مهربون . من هم سلامتی و شادمانی شما رو آرزو دارم .

بازم منتظرت هستم خانومی .

هستی پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1390 ساعت 03:38 ب.ظ http://aftabealamtab.mihanblog.com/

سلام
یک دختر دوساله به نام انار با آبجوش سوخته حالشم اصلا خوب نیس
شما هر کسی را می شناسین بگین براش دعا کنن
خودتونم براش دعا کنین لطفااااااااااااااااااااااااا
خدایا به مادرش رحم کن
اینم آدرس و شرح کامل جریان
http://nafasjooonam.blogfa.com/

سلام .
هستی اگر جریان دارد به همین زنجیره دعاهاست ... دعا میکنم هستی جان .
ممنون عزیز .

نازنین پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1390 ساعت 04:01 ب.ظ http://rainy1989.blogsky.com

خیلی خیلی ممنونم از حضورتون بانو
افتخار دادید تشریف آوردید
من اینجا رو از وقتی بانوی سهبا بودید میخونم

اگه اجازه بدید با افتخار نام اینجا رو بر دیوار وبم حک میکنم

لطف داری مهربون . باعث افتخار من هم هست دوستی با نازنینی مثل شما . حالا چرا در سکوت عزیز ؟!

س پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1390 ساعت 07:33 ب.ظ

خیلی زیباست
و من هم به همین هشیاری و بیداری و سرشاری و زیبایی غزل های استاد ، ستاره ها را می بخشم!
امید که بیدار شوم و بیش از این به دنیا دل نبندم.

سلام مهربانم.
غزلیات استاد پدر , سرشارند , سرشار از هر آنچه احساس و زیبایی و عشق و معنا ! و من اینرا بیشتر از همیشه در می یابم وقتی آنها را با صدای زیبا و پراحساس خود پدر می شنوم !

ممنونم از شما و امید که خطای ستاره ها که گاه ناخواسته در آسمان پیش می آید را , به حساب خواسته شان نگذارید و از دل بگذرید ...
باز هم ممنونم .

س پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1390 ساعت 07:35 ب.ظ

کاش استاد یک غزل در وصف نرجس بگوید
دختر به این خوبی !

وای نه ! بیش از آن شرمسار استاد پدر هستم که هیچوقت چنین خواسته ای در ذهنم نگنجد ! همین که مرا دخترخویش می نامند سعادت بزرگیست که قدردانش بوده و خواهم بود .
شما هم مرا شرمنده نفرمایید مهربان .

سایه پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1390 ساعت 10:02 ب.ظ

از اون پی نوشتها که کلی حرف می شه براش گفت و شنبد !!

سلام شبت خوش

خب بگو عزیز . میشنوم !
سلام عزیز . شب شما هم بخیر .

سایه پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1390 ساعت 10:07 ب.ظ

راستی پست روز شنبه تیتر خاصی داره یا تیتر آزاده ؟!

نوشتم ها !!

نه دیگه ! عنوان و نگاه آزاده نازنین . فقط موضوع مشترکه !
مشتاقم به خوندن ! نمیدونم شنبه , با اون اوضاع درهمی که دارم تو اداره , چجوری بخونمتون ؟ ای خداااااااااا !

سایه پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1390 ساعت 10:23 ب.ظ

من چرا همه نظرام غلط داره

کو غلط ؟ من ندیدم که !

سایه پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1390 ساعت 10:25 ب.ظ

این یکی رو نگه می دارم واسه خودم روم نمی شه آخه لایق این همه نیستم

نکن خواهرمن ! نکن عزیز من ! اینقدر جای عمومی و خصوصی رو عوض نکن ! بابا من این یکی کامنت رو عمومی نوشته بودم به جون خودم ! اونوقت تو تاییدش نمیکنی ؟! خب باشه , اینورا داد میزنم :

سایه ... سایه ... سایه ... دوستت دارم , دوستت دارم , دوستت دارم !
حالا که نمیشه دیگه اینو تایید نکنی , میشه خانومی ؟!

میگم چرا هر وقت اینقدر دلتنگم , تو هستی ؟!

سایه پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1390 ساعت 10:31 ب.ظ

می دونی وقتی کسی برات مهمه ناخودآگاه قضاوتش هم مهم می شه . دوست داری براش خوب جلوه کنی راضی باشه راحت باشه یه کلام دوستت داشته باشه...و این گاهی چه سخته ...و اونوقت می ترسی فراموش هم بشی و جای تو رو تو قلبش یکی دیگه بگیره ...چی دارم می گم حدایا..ما مقهور خواسته های پنهانی قلبمون هستیم و عزیز یا عزیزانی داریم که با همه فرق دارن ...و هر شب و روز می دونی کسی هست زیر همین آسمان که منتظر نگاهش هستی ...

وقتی تو کسی رو دوست داری , هر کاری میکنی که آرام باشه و زندگی خوبی داشته باشه و هر طور که بتونی محبتت رو بهش هدیه میدی , چه در قالب کلام باشه , چه در قالب هدیه های مادی باشه , چه در قالب نگاه حتی ! وقتی تو محبتت صاف و واقعی باشه هر چی از دستت بر میاد دریغ نمیکنی , حتی اگر این محبت , بازخوردی نداشته باشه ! که تو مابه ازای این محبت رو از کسی دیگه دریافت میکنی و فقط خودت میدونی چه دریافته های شیرین و قشنگی در قلبت پیدا میکنی . حالا اینکه حتی اون کسی که دوستش داری , و بعدتر دیگران ,راجع به تو چی فکر میکنند و قضاوتشون چیه , چقدر مهمه ؟! مهم اینه که تو , دلت , ذهنت , آسوده باشه و آرام ...
و اینکه , اگه حتی ذره ای , قلب و روحت متاثر شده باشه از کسی , چه از سخنش , چه از مهرش , یا هر چیز دیگه ای , به نظرت فراموشش میکنی ؟!
وای منم نمیدونم چی دارم میگم سایه ! امیدوارم تو بتونی این معمای غریب حرفای دلتنگی منو کشف کنی !
بازم میگم دوستت دارم سایه جانم .

سایه پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1390 ساعت 10:50 ب.ظ

درست می گی محبت و از جای دیگه دریافت می کنی ولی اونی که منتظرش هستی چی ...چقدر باید مهر ورزید تا از یه جایی به او برسه و به تو برسونه ... می خوام بگم گاهی اونی که هستیم نیستیم و اشتباه می کنیم که هستیم و یا زیاد می شیم خیلی و خلاصه همه چی به هم می ریزه و تهش تو می مونی و دلی که گرفتاره و یه قضاوت سخت از خودت ...
همه محبتی که می ریزه و سرازیر می شه رو می بینم خوشحال می شم ولی ...

وای نرجس جان گاهی گفتن دوستت دارم سخت ترین کار دنیاست

ولی تو رو خیلی دوست دارم عزیز مهربان

یعنی فکر میکنی کسی هم پیدا میشه که متوجه محبت نشه , اونم وقتی اینقدر نمود بیرونی داره ؟! من که فکر نمیکنم ! اما شاید اصل ماجرا همینه که میگی . اینکه ما اونی که هستیم نیستیم , یا زیاد میشیم ! منم فکر میکنیم , اندازه رو باید رعایت کرد ! البته نه در اندازه و مقدار محبت , که هرچی بیشتر باشه بهتره , بلکه در بیانش , در نشون دادنش , در اظهارش ! البته این هم به طرف مقابل بستگی داره و ظرفیتی که داره !

اینجور وقتها , بهترین قاضی برای هر فردی , خودش هست عزیز . همون کاری کن که دلت رو آروم میکنه . قضاوت دیگران , اونقدری مهم نیست که خودت !
قربونت برم عزیز دل . میدونی که من هم خیلی دوستت دارم سایه جانم .

حمید اسکندری تربتی جمعه 16 دی‌ماه سال 1390 ساعت 10:39 ق.ظ

سلام

زیبا بود (مثل همیشه)
ممنون از شما و از استاد (در استمرار همیشه)
پاینده باشید (همیشه)

یاحق

سلام . من هم سپاسگزارم همچون همیشه .
و آرزویم سلامتی و شادمانی شماست باز هم چونان همیشه .
و البته دعوتتان میکنم به خوانش مطلبی , فردا صبح , اگر دوست داشته باشید !

در پناه حق ...

داداشی محمد جمعه 16 دی‌ماه سال 1390 ساعت 02:44 ب.ظ

سلام ابجی
من خیلی خوشحالم
ولی حیف که این خوشحالی زود از بین میره
وای که چقدر زیبابود

سلام داداشی گلم . فدات شم داداشی , ایشاله همیشه خوشحال باشی تو !
حالا منظورت به پست قبل و عکسای کودکی بود دیگه , نه ؟!

داداش محمد جمعه 16 دی‌ماه سال 1390 ساعت 05:54 ب.ظ http://sayehsarezendegi.blofa.com/

خوبم داداش حمید.شما خوبی؟
راستی این نمره 20با داداش حمید ما نسبتی داره ؟
ولی عجب مسابقه ای تصویری راه افتاد من که کلی خندیدم
داداش حمید راستی عاشقی؟

ایشاله خوب باشین هر دوتون و خوشحال و سلامت .
نمره بیست هم نسبتی با حمید خان نداره داداش !
دیگه اینکه مسابقه تصویری خوبی بود و اگه دوستان همراه باشند , یکی دیگه هم تو راه خواهد بود انشاله !
حمید عاشق ؟ِِِ!!!! نه بابا ! عشق کجا ؟ حمید کجا ؟ ستاره کجا ؟!

سایه جمعه 16 دی‌ماه سال 1390 ساعت 06:05 ب.ظ

سلام نرگس جان
فکر کنم یکی دو تا کامنت برات گذاشتم ولی یادم نیست چی گفتم می شه واسم بذاریشون

گفتی محبت حد واندازه نداره راست می گی ولی دارم امساک می کنم چون می ترسم هی از حاشیه می رم

سلام عزیز . کدوم کامنت منظورته ؟ میام اونورا !
من از تو بعید میدونم امساک در محبت رو ! چی بگم گلم ؟

هستی جمعه 16 دی‌ماه سال 1390 ساعت 06:09 ب.ظ

جز درخواستی را برات ثبت کردم عزیز ممنون جز دوم

امیدم اینه که ذره ای تاثیر بذاره در چرخش این گردونه هستی ! منم ممنونم هستی جان .

داداشی محمد جمعه 16 دی‌ماه سال 1390 ساعت 06:59 ب.ظ http://www.sayehsarezendedi.blogfa.com

ابجی به وبلاگ ناقابل من هم سرکی بکشید
عجب عشق ستاره دار داری این داداش حمید ما
باشه من یک مسابقه راه بندازم ببینم چیکار می کنم من
اره ابجی منظورم پست قبلی بود
ولی زیبایی برای شعر استاد بود
خیلی دوست دارم یادگاری 29 اردبیهشت استاد زا تو وبلاگ بزارم
ولی باید روش تمرکز کنم چون زیاد طول میکشه

اومدم داداش . سر زدم و دیدم نوشته تو . چشم بازم میام .
مسابقه هم راه بنداز . یادگاری استاد رو هم بذار تو بلاگت . کم کم دوباره نوشتن رو شروع کن تا یادت نرفته !
مرسی داداشی . مراقب خودت هم باش .

داداشی محمد جمعه 16 دی‌ماه سال 1390 ساعت 07:52 ب.ظ http://www.sayehsarezendedi.blogfa.com

ببخششششید ابججججیییی زبوننممممممممم گرفتهههه
من اون پستتتت تغییرررررر دادم دوبارهههه بیایییین

باشه داداشی ! حالا چرا زبونت گرفته ؟ خدا مکم بده الهی !!! محممممدددد !!!!!!!!!!!!!

اقاقیا جمعه 16 دی‌ماه سال 1390 ساعت 07:53 ب.ظ

" آنانی که با افکار پاک و فطرتی زیبا در قلب دیگران جای دارند را هرگز هراسی از فراموشی نیست !"


...

دقیقا همینطوره !

مشتاق جمعه 16 دی‌ماه سال 1390 ساعت 08:32 ب.ظ

سلام. نمیشه برعکس عمل کنیم؟ شما یه چیزی بگین و بعدش من به شما جواب بدم؟بی ربط به پست شما هم نیست. برداشت دیگران از تو!

سلام. درست متوجه نشدم منظورتون رو , اتفاقا دلم میخواد برداشت شما رو از خودم بدونم , اما یه سئوال هم مطرح می کنم و ازتون میخوام جوابش رو فردا برام بنویسین ! ترجیحا فردا صبح , ساعت 9 , خوبه ؟ اول نظرتون رو برام بنویسین و بعد پست فردا رو بخونید . قول بدین که حتما همین کار رو انجام بدین . و اما سئوال من :

به نظر شما دلیل سجده نکردن شیطان بر انسان و تمرد در مقابل خداوند چه بوده ! ( دنبال آیه و حدیث و روایات معتبر نیستم ! هر چی که به ذهنتون میرسه , تند , زود , سریع یادداشت کنید و فردا برامون بنویسین . خوبه ؟!)
فردا صبح دلیل سئوالم رو هم خواهید فهمید .
ممنونم از حضورتون .
ضمنا یه وقتایی دلم میخواد یه سئوالاتی ازتون داشته باشم , اما جایی که بشه پرسید نیست . کاشکی شما هم یه وب درست می کردین برای خودتون .

حمید اسکندری تربتی جمعه 16 دی‌ماه سال 1390 ساعت 08:56 ب.ظ

با سلام

اینکه قابل دانسته و دعوت میکنید باعث می شود خواه ناخواه به سمت خواندن مطلب جذب شوم
البته قول نمیدهم زود و سر موقع آن را مطالعه کنم

یاحق

و با سلامی مجدد . لطف می کنید اگر بیایید و نظرتان را بفرمایید . ممنونم .

در پناه حق باشید .

ببر89 جمعه 16 دی‌ماه سال 1390 ساعت 09:23 ب.ظ

بابا این همولایتی ما عجب شعرایی داره ایندفه مشهد تشریف آوردید ما رو هم به حضورشون شرف یاب کنید.پی نوشت قابل تاملی ست.

سلام علیکم.
استاد پدر , همشهری ما هستند همولایتی عزیز ! از همونها که خواستید هدیه بدهید به مجمع الجزایر عرب ها !

بعد اینکه من اگر مشهد بودم مثل شما , هر هفته سه شنبه بعدازظهرها , میرفتم خدمت پدر در جمع ادبی شان ! حیف که نیستم ....

خوش آمدید جناب ببر .

دانیـالــ جمعه 16 دی‌ماه سال 1390 ساعت 10:04 ب.ظ http://www.danyal.ir

خداوندا در این برهوت عاطفه ، هر که را تتمه دلی برای مهر ورزیدن هست ، گرامی بدار و سرش را به سنگ جفا آشنا مکن ...
خدایا به دلهای پروانه وار شمعی شایسته عنایت کن که در پای هر کرم شبتابی فرو نیایند و پیش چشم هر کور سویی جان نسپارند ..
ای خدای تنهایان و بی کسان و بی مونسام
اگر بناست بسوزیم طاقتمان ده
و اگر بناست بسازیم قدرتمان ده ...
سید مهدی شجاعی >دی:

نه برای سوختن , که برای ساختن فرداهایی بهتر , از خداوند می خواهم قدرتی بدهد آنچنان که بتوانید زندگی را آنگونه بسازید که لایقش هستید ...
و قدرتی برای سوختن تمام غمهایی که راه را بر اوج گرفتنتان می بندند !

و بعدتر اینکه , این دی : یعنی چه ؟!

دانیـالــ جمعه 16 دی‌ماه سال 1390 ساعت 10:38 ب.ظ http://www.danyal.ir

دی هنوز نمیدونی دی یعنی چی ؟!
خب از باران بپرس دیگه ...
ببخشید کانال را عوض میکنیم :
نه از جهت علم و ادب و نه از جهت اعزاز و دلگرمی که در ما مشاهدت همی کنند که تنها اگر رای ملک اقتضا کند به تو خواهد گفت سرّ الاسرار آنچه ما بدان اشارت میکنیم ، دی :

خیلی دلم براش تنگ شده ها

اون دی : رو که میدونم یعنی چی . اما منظورتون از این دی : رو نفهمیدم خب برادر !
بعد اینکه چه کسی خواهد گفت سرالاسرار آنچه را شما اشارت و روایت می کنید ؟ بارانم ؟ چه جالب !
منم دلم براش تنگ شده ! هرچند دیشب همینورا بود دردونه خانوم ...

بعد اینکه .....
شما به چند کانال بلدین حرف بزنین ؟ میشه یکی دو تا دیگه شو هم رو کنین برادر ؟!

دانیـالــ جمعه 16 دی‌ماه سال 1390 ساعت 11:10 ب.ظ http://www.danyal.ir

قاتلی بالحزن ؛ آراک تبکین علی حالی
و تسئلنی ما المعنی الدّی ؟!
هیهات ، آحتاج دی لکی أبکی
فإن الدی ،شهر شمسیا ،
ترکنا فیه زوجتی !

زدین رو کانال عربی , من به زبان دیگه ای جواب میدم , باشه ؟

take it easy my dear, the time will fly and you forget them...
i hope , your life become full of happiness , after that
the birds of successful , will fly in the sky of your life , im sure my brother , im sure...

دعا می کنم زیر این سقف بلند
روی دامان زمین
هر کجا خسته شدی
یا که پر غصه شدی
دستی از غیب به دادت برسد ....

داداشی محمد جمعه 16 دی‌ماه سال 1390 ساعت 11:33 ب.ظ http://www.sayehsarezendedi.blogfa.com

ابجی
اینجا خانه شعر و عاشقی
لطافت
مهربانی
ستاره عروس خانوم
حمید اقا داماد
بادابادا مبارک بادا ایشاالله مبارک بادا
من چه حالی میکنم تو این خونه درویشی خواهرم
راستی شما با اقا دانیال خوب کلکل کنید با همدیگه ببینم کی برنده میشه
من یکی که از کامنت های داداش دانیال هیچی نمی فهمم
نه خدای نکرده نافهم باشم
نه
چون در سطح تیم ملی کامنت می زارن
بای تا های

من فدای داداشای گلم برم الهی که یکی از یکی ماه ترن بخدا ! هر چقدر شکر کنم خدا رو بازم کمه.
مرسی داداش محمد . دلم برات خیلی تنگه داداشی نازک نارنجی . نگران نباش . یه خورده مطالعه تو بیشتر کنی , سر از کامنتای داداش دانیال هم خواهی آورد , هرچند مثل من باید گیج بزنی کلی !

قربون تو . شبت خوش داداشم .

سایه شنبه 17 دی‌ماه سال 1390 ساعت 08:18 ق.ظ

صبح به خیر

به به ! سلام خانوم سحر خیز من ! صبح شما هم بخیر .

مهرداد شنبه 17 دی‌ماه سال 1390 ساعت 08:44 ق.ظ http://kahkashan51.blogsky.com

چرا با وجود این همه نزول باران عصا ، باز هم افکارمون تشنه لنگان لنگان راه رفتن است ؟
سلام
شعر بسیار زیبا، پینوشت زیباتر...

سلام برادر . صبحتون بخیر .
ببخشید الان گیج تر از اونی هستم که بتونم جواب سئوالتون رو بدم !
و بعد اینکه , لطف دارین شما . زیبایی در نگاه شماست .

فرداد شنبه 17 دی‌ماه سال 1390 ساعت 11:56 ق.ظ

خدا روشکر که دریا همچنان دریاست و بدور از برداشت های ما....
و خدا رو شکر که شما هراسی از فراموشی ندارین خواهرم.

دریا با دل و نگاه شماست که معنا می یابد و تا مهربان بزرگواری چون شما باشد , از کدام فراموشی هراس داشته باشم برادرم ؟!
مثل همیشه شرمنده ام می کنید با دل دریایی و مهر آسمانی تان .

سرزمین آفتاب یکشنبه 18 دی‌ماه سال 1390 ساعت 08:13 ق.ظ

خدا کند افکار و خاطراتمان مثل نوشته بر تن ماسه های لب ساحل نباشند

نمیدانم , نمی توانم این حکم همیشگی را بدهم , که من انسانم و انسان در زمان تغییر می کند و در حالتی خوش بین , رو به کمال می رود و چه بسا افکار دیروز خود را , امروز قبول نداشته باشد !
و در مورد خاطرات هم شاید بهتر که خاطرات تلخ و آزارنده , با جریان آب شستشو داده شوند و بروند رد کارشان !

پس خیلی هم نباید سخت گرفت دوست عزیز . قبول ؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد