سایه سار زندگی
سایه سار زندگی

سایه سار زندگی

انتظار

 

دیشب تمــــــــام ِشب را ، درانتظاربودم

درعین ِنـــــاامیـــــدی، امّیـــــــدواربودم

 

دستی به دستِ شادی،دستی به گردن ِغم

گه خنــــده بـــــرلبم بود، گه اشکباربودم

 

با آنکــــــه آسمان بود ازماه نـــورباران

مــــن درزمین به زندان، ازشام ِتاربودم

 

گه می نشستم ازپا ، گه می جهیدم ازجا

هم رفته بودم ازدست ، هم بی قراربودم

 

چون برگِ زرد کزباغ بیرون رود به ناچار

در دستِ بـــادِ ســرکش ، بی اختیاربودم

 

انگــارمـــوج بودم ، در رفت و آمدِ خود

هـــم درمیـــان ِدریــــــا ، هم برکناربودم

 

ای روزگارکجرو،خوارم مبین که روزی

گل همنشین ِمن بود ، بـــا آنکه خاربودم

 

پیغــــــام ِاونیـــــامد کـــــزغم برونم آرَد

درکُنج ِنــــامــــرادی ، بی غمگساربودم

 

دل گفت درچـــه حالی؟ پاسخ ندادم اورا

کزحــــال ِخویش غافل ، درفکریاربودم

 

روزی که آمدازراه،چون بوسه زد به رویم

نوشیـــده بـودم اورا ، گر می گساربودم

 

اوگرم وشاد وگیرا،چون باده ی کهن بود

من تلخ و سرد،بـاخویش درگیروداربودم

 

جــــزچند لحظه اورا نزدیکِ خود ندیدم

اوسیل ِتنــــدِ کهسار ، من جــــویباربودم

 

درمــاه دیدمش بــاز ، خوابم پرید ازسر

دیشب تمــــــــــام ِشب را درانتظاربودم

 

محمّد قهرمان  

  1385/7/13

پی نوشت :

پدرجان , استاد محمد قهرمانم , الوعده وفا !

نظرات 46 + ارسال نظر
زهرا پنج‌شنبه 8 دی‌ماه سال 1390 ساعت 11:09 ق.ظ http://sheydayevesal.mihanblog.com

دل گفت درچـــه حالی؟ پاسخ ندادم اورا

کزحــــال ِخویش غافل ، درفکریاربودم
سلام نرجس مهربون

سلام زهراجانم . امید که حال خودت و دلت خوب باشد عزیزدل .

صهبانا پنج‌شنبه 8 دی‌ماه سال 1390 ساعت 11:29 ق.ظ

سلام
درود بر استاد گرامی و درود بر شما .
ممنون از این هدیه نفیس و زیبا .
سلامت و سعادتمند باشید.

سلام . خوش آمدید برادر بزرگوار .
پاینده باشید و سلامت .

س پنج‌شنبه 8 دی‌ماه سال 1390 ساعت 12:32 ب.ظ

دیشب تمــــــــام ِشب را ، درانتظاربودم

درعین ِنـــــاامیـــــدی، امّیـــــــدواربودم

دستی به دستِ شادی،دستی به گردن ِغم

گه خنــــده بـــــرلبم بود، گه اشکباربودم

با آنکــــــه آسمان بود ازماه نـــورباران

مــــن درزمین به زندان، ازشام ِتاربودم

گه می نشستم ازپا ، گه می جهیدم ازجا

هم رفته بودم ازدست ، هم بی قراربودم

چون برگِ زرد کزباغ بیرون رود به ناچار

در دستِ بـــادِ ســرکش ، بی اختیاربودم

انگــارمـــوج بودم ، در رفت و آمدِ خود

هـــم درمیـــان ِدریــــــا ، هم برکناربودم

ای روزگارکجرو،خوارم مبین که روزی

گل همنشین ِمن بود ، بـــا آنکه خاربودم

پیغــــــام ِاونیـــــامد کـــــزغم برونم آرَد

درکُنج ِنــــامــــرادی ، بی غمگساربودم

دل گفت درچـــه حالی؟ پاسخ ندادم اورا

کزحــــال ِخویش غافل ، درفکریاربودم

روزی که آمدازراه،چون بوسه زد به رویم

نوشیـــده بـودم اورا ، گر می گساربودم

اوگرم وشاد وگیرا،چون باده ی کهن بود

من تلخ و سرد،بـاخویش درگیروداربودم

جــــزچند لحظه اورا نزدیکِ خود ندیدم

اوسیل ِتنــــدِ کهسار ، من جــــویباربودم

درمــاه دیدمش بــاز ، خوابم پرید ازسر

دیشب تمــــــــــام ِشب را درانتظاربودم
---------------------------------
خیلی زیباست!
مثل همواره های ناب بی قراری های استاد!
همیشه آهنگ بی قراری و لطف و جوانی را در سخن های ارزشمندشان می شنوم.

سلام مهربان. تکرار زیبایی ها , مرا به سکوت وا می دارد ! آنهم در میانه دو استاد گرانقدر ...
ممنونم .

س پنج‌شنبه 8 دی‌ماه سال 1390 ساعت 12:33 ب.ظ

قالب خیلی زیبا شد.
ابرهای مرا برداشتی!

ممنونم مهربان . ابرهای مهربانی ,ذاتی این جزیره اند ! باور کنید سرقتی نیستند !

س پنج‌شنبه 8 دی‌ماه سال 1390 ساعت 12:35 ب.ظ

این قالب خیلی مناسب است چون مطالب متنوع را بهتر نمایش می دهد. سه ستونه شدن برای وب شما لازم بود.

از همه مهمتر آبی است!

هر چه شما بفرمایید استاد ! فقط من با رنگ آبی قرارداد بسته ام ... فقط دنبال قالبهایی هستم که آبی رنگ باشند !

اگر حمید نگوید , تنوع در رنگ هم خوب است !

حمید اسکندری تربتی پنج‌شنبه 8 دی‌ماه سال 1390 ساعت 01:13 ب.ظ

سلام
فقط میتونم تشکر کنم به خاطر این غزل های زیبا

این بیتش خیلی من رو گرفت:
"چون برگِ زرد کزباغ بیرون رود به ناچار
در دستِ بـــادِ ســرکش ، بی اختیاربودم"

باز هم ممنونم
یاحق

سلام .

قابل توجه استاد پدر ...

من هم ممنونم . خوش آمدید همشهری عزیز .

آناهیتا پنج‌شنبه 8 دی‌ماه سال 1390 ساعت 01:59 ب.ظ

سلام نرگس جانم
دل گفت در چه حالی؟ پاسخ ندادم او را
کز حال خویش غافل، در فکر یار بودم
درووووووووووود بر استاد قهرمان عزیزم
نمی دونم چرا قسمت نمیشه از نزدیک زیارتشون کنم
ازشون تشکر کنم برای سروده هایی که شب های سیاه منو روشن کرد
ممنون از شما
نرگس جون حضور استاد در این خانه اعتباریست هم برای شما و هم برای مخاطب های شما
درضمن قالبتون خیلی قشنگه
یاد آور دل دریایی خودتونه....

سلام آناهیتای عزیزم ...
میشه انشااله . یه روز به همین زودیها , دیدار استاد قسمت میشه ...

و من شک ندارم که اینجا هر چه هست , به اعتبار استاد است و به لطف مهربانی های ایشان و شمایان . از همگی شما ممنونم . و از خداوند سپاسگزار اینهمه عنایتش .

ممنونم مهربانم .

تنفس پنج‌شنبه 8 دی‌ماه سال 1390 ساعت 03:00 ب.ظ http://tanaffos.blogsky.com

سلام
قالب جدید مبارک باشد و خیلی هم زیباست خصوصا اون دو تا دختر خانم زیبا و دوست داشتنی در گوشه قالب . خدا حفظشان کند .
سلامت باشی و تندرست

سلام عزیزترینم .
این روزها , دیدن نامتان بیش از همیشه شادم می کند ! ممنونم مهربان که حضور پرمهرتان را دریغ نمی کنید از دوستان . سلامت باشید و شادمان .
تنفس عزیزم , بی نهایت دوستتان دارم .

محمد پنج‌شنبه 8 دی‌ماه سال 1390 ساعت 04:06 ب.ظ http://www.hubut.blogsky.com

سلام:
من که میام و مینویسم و میرم،چه دیده بشم ،چه نه...
مگر آدمیزاد از روح پاک ،می رنجد ؟!!!
مطالب شما و آهنگ بسیار زیبایتان،فقط برای آرامش است و بس...
.........................
.............
....
.....من جویباری هستم،خسته از نرسیدن،ولی هنوز صدای آب
در من هست،که مرا میخواند،:باش تا بمانی،تا رود تو را بخواهد:...

سلام ...
وای اگر بدانید چقدر دیدن نامتان شادم کرد ! وقتی دل تنگ می شود , بهانه گیری ها هم شروع می شود ... ممنونم که به بهانه های دلم , فرمان ایست دادید ...

شما خود دریایید بزرگوار , جوبار شرمنده عظمت شماست ...
باز هم ممنون از حضورتان .

حمید پنج‌شنبه 8 دی‌ماه سال 1390 ساعت 04:21 ب.ظ http://samandis.blogfa.com

خیلی قشنگ بود. من به استاد قهرمان افتخار می کنم. تفاوت عجیبی در کلمه به کلمه ی این شعر هست.



you are exactly right, hamid .
thanks alot

آنارشیست پنج‌شنبه 8 دی‌ماه سال 1390 ساعت 06:25 ب.ظ

خیلی روون و قشنگ بود برعکس خیلی از کارهای استاد زبونش به زبنو امروز و عامیانه و مدرن نزدیک تر بود که باب طبع منه

راستی چرا این بلا رو سر من میارییییییییییییییییییییییید

دارم دیووووونه میشم این قالب این آهنگ محشر وااااااااااااااای خدااااااااا

تو این فضای عاشقانه که من هستم واااااااااااااااااای

کلی تصور زیبا میاد تو ذهنم یک ساحل عشق و شرارت عاشقانه و حافظ خوانی و آهنگ و ..........


چقدررررررررررر خوش سلیقههههههههههه

سلام عزیز . دل عاشق شما , منتظر بهانه هم هست مگه ؟! نه برادر ! شما راحت باشین ... دعا می کنم براتون , یک ساحل عشق و شرارت عاشقانه و شعرخوانی های زیبا و آهنگ و .........

ممنون .

جوجه اردک زشت پنج‌شنبه 8 دی‌ماه سال 1390 ساعت 08:32 ب.ظ

درمــاه دیدمش بــاز ، خوابم پرید ازسر

دیشب تمــــــــــام ِشب را درانتظاربودم

سلام خواهر مهربان
خدا می دانست که معجزه آخرین پیامبرش را کلام شعر قرارداد...وقتی کلام استاد شور عشق بر می انگیزد در دل مخاطب جز زبان حیرت و حس ژرف لذت چیزی برای بیان ندارم

معجزه ی بود خواندن این شعر
سپاس

سلام . بیهوده نیست که دکتر دینانی عزیز می فرمودند : شعر زیباترین و کاملترین هنر هست که جلوه کامل آن در کلام حق , قرآن , عیان است ...

روح را شیدا می کند غزلیات پدر ... ممنونم برادرم .

سایه پنج‌شنبه 8 دی‌ماه سال 1390 ساعت 09:08 ب.ظ http://shadowplay.blogsky.com/

همه چیز چه تازه شده اینجا !

سلام نرجس جان شبت خوش ...

شیدا شده ام سایه جانم ... روحی شیدا در کالبدی خاکی ...

سلام مهربانم . شب و روزت بخیر ..

حمید پنج‌شنبه 8 دی‌ماه سال 1390 ساعت 09:20 ب.ظ http://samandis.blogfa.com

Stare into the sky with newborn perfect eyes oh little one enjoy your time

There will be heartache there will be rain and joy I can't explain

My precious little one explore your time

Let us so live that when we come to die even the undertaker will be sorry.

Forget the drama. Focus on being happy

thanks hamid

حمید پنج‌شنبه 8 دی‌ماه سال 1390 ساعت 09:33 ب.ظ http://samandis.blogfa.com

چه منظره ی خوشگلی. چه قالبی. آدم جون میگیره میاد تو وبلاگت
من عاشق رنگ آبی ام

در راستای غیر تکراری شدن وبلاگ به وقوع پیوست , اما از رنگ آبی نمیتوانم گریخت حمید !
آبی رنگ عشق من است !

محمد قهرمان پنج‌شنبه 8 دی‌ماه سال 1390 ساعت 09:44 ب.ظ



ممنونم دخترمهربانم که به وعده ات وفاکردی!

سلام پدرجان . شرمنده محبتهای همیشگی شما هستم . خداوند حافظ شما باشد همیشه .

سپیده پنج‌شنبه 8 دی‌ماه سال 1390 ساعت 10:04 ب.ظ

دیشب ،تمــــــــــــام شب را درانتظـــــــــــــــــار بودم
ممنون ، اشعار استاد همگی زیبا هستند چه قدیمی باشند چه جدید...

سلام سپیده جانم . اشعار پدر همگی زیبایند , نگاه تو هم ...
تولد خواهرزاده عزیزت مبارک ...

سایه پنج‌شنبه 8 دی‌ماه سال 1390 ساعت 10:53 ب.ظ http://shadowplay.blogsky.com/

بهش آرامش بده ...به روح شیدا !!

هی روح شیدا
تو را مگر
آوای باد بخواباند
پس دست کدامین دوست پنجره را
می گشاید!؟


( تقلبی از خط دوم برای باد !)

ایمان فرستاده پنج‌شنبه 8 دی‌ماه سال 1390 ساعت 11:39 ب.ظ http://khoongerye.blogfa.com

"لبم بر استکان چای و جانم بر لب است امشب"


به روزم

سلام آقا ایمان عزیز . میرسیم خدمتتون به مهمونی . چایی حاضره ؟

سمیرا جمعه 9 دی‌ماه سال 1390 ساعت 12:48 ق.ظ http://nahavand.persianblog.ir

خب مبارک است خواهر...وعده چه بود؟‌تعویض قالب؟

نه خواهرجونم .
من نسبت به غزلیات جدید پدر که داغ داغ میرسه دستم و با صدای خودشون میشنوم , حس بیشتری دارم و پدر همیشه میگن از قدیمی ها هم بگذار ! چی کنم غزل داغ تنوری رو بیشتر می پسندم ! اما قول دادم به بابامحمد عزیزم که از حالا بیشتر از قبلی ها که بسیار زیبا هم هستند , غزل بنویسم .... به قول آنای عزیزم , قدیم یا جدید , اعتبار و افتخار این سرا به پدرم و اشعار زیبا و مهربانی های بی بدیلشان هست .

مشتاق جمعه 9 دی‌ماه سال 1390 ساعت 10:15 ق.ظ

سلام بر شما .صبح جمعه تون بخیر. بواسطه چند تا از کامنت ها سری به جاهای دیگه زدم... دیدم چه قدر شما حوصله دارید و چقدر وقت میگذارید.. بی جهت نبود که راجع به بودن یا رفتن بشک افتاده بودید.. ولی البته من تصور میکنم که ادم نمیتونه کاری کنه که همه راضی بشن .. ما فقط وظیفه داریم یکی رو راضی نگهداریم.. رضایت ادمها که خودامون باشیم هم سخت بدست میاد هم ماندگار نیست مگه اینکه در راستای رضایت اون یکی باشه.. چون اونجوری یک معنای دیگری پیدا میکنه..و وصل به یک روح کلی میشه...من از درمان و دردو هجران پسندم هر چه را جانان پسندد...ولی بهر جهت از این همه حرص شما در جهت دیگران متعجب شدم.. واقعا دردمندید... انشاا.. خداوند شما را در راه رضایت خودش بیش ازبیش توفیق دهد...

سلام . آدینه شما هم بخیر و سلامت . بذارین قبل از هر چیزی , بگم از لهجه مخصوص خراسانی بودنتون که توی نوشتارتون کاملا به چشم میخوره , یه حس قشنگ بهم دست داد که نگفتنیه ! به علاوه اینکه منو بردین به حس و حال سفر , وقتی به مرز خراسان می رسیم ...

ممنونم از شما . همیشه محتاج دعاهای قشنگتون هستم . حالا به خونه کدوم دوستانمون سر زدین ؟!

عاطفه جمعه 9 دی‌ماه سال 1390 ساعت 01:10 ب.ظ http://hayatedustan.blogsky.com/

دیشب تمــــــــام ِشب را ، درانتظاربودم

درعین ِنـــــاامیـــــدی، امّیـــــــدواربودم
خیلی عاااالی
مرسی استاد
مرسی نرگس جانم

به ! سلام عاطفه بانوی گل . خوش اومدی نازنین .
ممنونم ...

رویا جمعه 9 دی‌ماه سال 1390 ساعت 01:19 ب.ظ http://nasimesobh.persianblog.ir

مبارکه؟

سلام رویاجانم . خوش آمدی .
چی چی مبارکس عزیزی ؟!

مشتاق جمعه 9 دی‌ماه سال 1390 ساعت 02:50 ب.ظ

سلام. میشه بگین از کجای نوشته من ...؟با سرزدن به وب من خودم هستم...

سلام . چشم :
راجع به بودن یا رفتن به شک افتاده بودید!( به شک !)
رضایت آدمها که خودامون باشیم ( کلمه خودامون !)
از اینهمه حرص شما در جهت دیگران .... ( حرص شما .... , نشنیدم جایی به غیر خراسان از حرص و جوش خوردن استفاده کنند !)

حالا من به حمید عزیز , صاحب وبلاگ من خودم هستم زیاد سرنمیزنم , اگه به دوسه تا از وبلاگهای دیگه که مثل خونه خودم می مونند , بس که دائم اونجام , برین چی میگین اونوقت ؟!

ایمان فرستاده جمعه 9 دی‌ماه سال 1390 ساعت 02:51 ب.ظ http://khoongerye.blgfa.com

واقعا حیف شد.
امیدوارم دفعه بعد این سعادت رو داشته باشم.
ممنون از نظرتون.

منم امیدوارم امکانش فراهم بشه . خواهش میکنم .

رویا جمعه 9 دی‌ماه سال 1390 ساعت 03:08 ب.ظ http://nasimesobh.persianblog.ir

پس صب کن هنو !

سلام. بازم مبارکس؟!

د نشد دیگه رویاجونی ! نمی شه که من اینور جوق , تو اونور جوق ! تو که میدونی ... من اونقدرا هم صب ندارم عزییییز !
سلامت باشی خانوم گل ... قابلی ندارس !

جوجه اردک زشت جمعه 9 دی‌ماه سال 1390 ساعت 05:26 ب.ظ

سلام بانوی مهربانی
کیچه درازه منتظر دیدن شماست در پی نویس

سلام برادرم . چشم . خواهم آمد . ممنون از لطفتان .

مشتاق جمعه 9 دی‌ماه سال 1390 ساعت 06:46 ب.ظ

سلام. چقدر سریع ماشاا.. جواب میدین..انگاری فقط همین یک کار رو انجام میدین.. اونم با این حوصله که یکی یکی موارد ..واقعا کم نظیرید...سالم باشید..

این الان طعنه بود یا تشویق ؟ تازه امروز جمعه بود و آخر هفته و کلی کارهایی که باید انجام می شد . منتها در میانه کارها , دمی استراحت را با نوشته ها و محبتهای دوستان میشود سرکرد برادرم , نمی شود ؟!

راستی سلام . شبتان خوش . سلامت باشید و سربلند . ممنون از وقتی که امروز به پای این سرا گذاشتید . راستی , نمی خواهید آدرس یکی دو خانه دیگر را بدهم تا شما هم تمام وقت را پای این قوطی جادو بنشینید ؟!

مشتاق جمعه 9 دی‌ماه سال 1390 ساعت 06:51 ب.ظ

ببخشید حرفهای دیگه جلو اومد اصل مطلب فراموش شد.. نظرتون رو راجع به مطلبی که گفته بودم نگفتین..بحث انحرافی پیش کشیدین!!شوخی بود ناراحت نشین که نمیشین

اصل مطلب کدوم بود ؟! باور کنین یادم نمیاد !!!!
ناراحت ؟! ناراحت کدومه برادر ! من به این زودیها نمی رنجم , ولی وای به روزگاری که عصبانی بشم ! توصیه میکنم فرسنگها دور بشین از من !

سرزمین آفتاب جمعه 9 دی‌ماه سال 1390 ساعت 07:21 ب.ظ

...
درمــاه دیدمش بــاز ، خوابم پرید ازسر
...

خو من الان چی بگم ؟!

کیارش جمعه 9 دی‌ماه سال 1390 ساعت 07:26 ب.ظ http://miraas.blogsky.com

چه قالب قشنگی

مبارکه

ضمنا
این عکس واقعیه
همچین جایی ( اونم به تعداد زیاد در جنوب شرق آسیا وجود داره)
عید ایشاللا میریم !همسفرش داره جور میشه ( خدارو شکر منکراتی هم نیست !! )


شمام با سمیرا برین آنتالیا !

فقط مراقب موبایلها و بلوتوث و ...یو تیوب و ...باشین !!
از ما گفتن !

چشماتون قشنگ می بینه .
ممنون .
بعد اینکه یه چیزی شبیه این رو توی سواحل آسیای شرقی به چشم دیده ام ! همسفرامون هم همه تایید شده بودند !
آنتالیا ؟ نه بابا ! قرار سفر باشه با سمیرا و اهل و عیال دوتاییمون میریم ایتالیا ! فکر کنم بهتر باشه , و خیالمون بابت یوتیوب و فیس بوک و این جورچیزا راحت تره !
دیگه اینکه , شما هم سفر به سلامت وخوشی ....

کیارش جمعه 9 دی‌ماه سال 1390 ساعت 08:42 ب.ظ http://miraas.blogsky.com

همه به من میگویند دیوانه

من را به تیمارستان فرستاده اند

اما من هیچ وقت به آنها نگفته ام

که من دیوانه نیستم

فقط دنیایی را که

شما زیادی جدی گرفته اید

من جدی نگرفته ام . . .

خوبه حالا زیادی جدی نگرفته اید برادر ! اگه جدی می گرفتین چی میشد دیگه !

نگران دنیای دیوانه ها نباشید ! آنطور که من دیده ام , بسیار زیباتر و جذابتر از دنیای عاقلانه است !

کیارش جمعه 9 دی‌ماه سال 1390 ساعت 09:07 ب.ظ http://miraas.blogsky.com

زدین تو خط انگلیسی؟
ok
_____________

Walk with me
let us hug each other

Talk to me
about what you cannot say to others

Laugh with me
Even when you feel silly

Cry with me
when you are most upset

Share with me
all beautifull things in life

Fight with me
against the ugly things in life

walk with
talk with
laugh with
cry with
share with
and fight with
if all partners in life , if all friends , if all wife and husbands can behave with this basic rulls, what happen in our lifes?

i wish......

حمید جمعه 9 دی‌ماه سال 1390 ساعت 09:28 ب.ظ http://samandis.blogfa.com

تو رو خدا یه عکس از باران بذارید!
دلم تاپ تاپ می کنه براش

چشم حمید . میگم عمو محمد یه عکس جدید از باران برام ای میل کنه , بذارم تو وبلاگ باران ! یا از خود داداش مهدی میخوام اینکار رو انجام بده ...

ممنونم حمید عزیز.

مشتاق جمعه 9 دی‌ماه سال 1390 ساعت 10:13 ب.ظ

داره باورم میشه که نمیخواین جواب اصل مطلب رو بدین و الا شما یادتون نیاد؟!یه چیزی بگین که ادم باورش بشه!!اما سخن من ازروی تشویق بود . طعنه هرگز.ادرس هم اگه میخواین بدین عیب نداره . ما که گرفتار شدیم دیگه.. اینم روش...ببخشید امشب اگه زیادی حرف زدم..ولی خودتون هم نقش دارین.. یه کلمه ای میگین که ادم مجبوره یه چیزی بگه...

برادرجان , آدرس میدم ولی اگه فردا روزی دیدین گیرا فتادین و وقتتون همش توی این خونه , اون خونه میگذره , منو نفرین نکنین توروخدا ! واللا بخدا ! می ترسم فردا اهل و عیال شما هم بیاین یقه منو بگیرن !

بی شوخی , لطف شما رو میرسونه این حضورتون رو و اگه بدونین چقدر خوشحال میشم از بودنتون , اینو دریغ نمی کنین .
بعد اینکه رفتم سراغ اولین نظرتون و دیدم بحث اصلی رو . خب ارتباطات ما همه بنا به دلیلی شکل می گیره و یا با محبت دلها , ادامه دار میشه و یا اینکه راهها از هم جدا میشه . حالا این ارتباطات در این فضا هم به همین شکله . ضمن اینکه اگه نیت حضور , خدایی نباشه , و رنگ و بویی غیر الهی بگیره , کاملا خودش رو نشون میده و مسلما یک جایی دردسرساز خواهد شد و تبعاتش , زندگی را دچار مشکل خواهد کرد . به شخصه سعی کرده ام در تمام این روابط و دوستیها , خدا را فراموش نکنم , هرچند میدانم سخت است و اگر محبت و لطف او نباشد , این کار امکانپذیر نخواهد بود . ممنونم از لطفتان و نگاه خوبی که به این سرا دارید .

در مورد آدرس هم تمامی لینکهای دوستان من مورد احترام و علاقه منند , و به طور خاص تر , برادران و خواهران اندیشه من که در طی همراهی این چندگاه باید حداقل با اسامی شان آشنا باشید .

باز هم ممنون . شبتان خوش .

بــاران جمعه 9 دی‌ماه سال 1390 ساعت 11:50 ب.ظ

درود بر استاد قهرمان !
آهنگت به وجد میاره آدمُ ... مرسی :* :*
یک دنیا ممنونم از محبتات !

ای جانم ... فدای بارانم و شور و نشاطش ...
زنده باشی نازنینم ...

کیارش شنبه 10 دی‌ماه سال 1390 ساعت 12:36 ق.ظ http://miraas.blogsky.com

i hope my sis
i hope
cause our life is full of hope
not full af act
and this is just an encourage
and not enough for a true life
isnt it?

i wish the birds of our hope
can fly in sky of our life...
i wish they are fact
i wish we can act them

i surre we can do it
we must do it

ermes شنبه 10 دی‌ماه سال 1390 ساعت 03:50 ق.ظ http://ermes-3.blogsky.com/

اوگرم وشاد وگیرا،چون باده ی کهن بود

من تلخ و سرد،بـاخویش درگیروداربودم

زیبا و جان دار !

درود وبدرود !

سلام .
ممنون از نظر لطفتان . در پناه حق بمانید .

مهرداد شنبه 10 دی‌ماه سال 1390 ساعت 07:38 ق.ظ http://kahkashan51.blogsky.com

ای روزگارکجرو،خوارم مبین که روزی

گل همنشین ِمن بود ، بـــا آنکه خاربودم...
<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<
سلام خواهرم
شعر استاد را باید با جان و دل نوشید تنها خواندن عطش شعر دوستان را رفع نمی کند.
مرحبا بر استاد عزیز و درود بر شما

سلام برادرم . اولین ساعات آغازین هفته بر شما به خیر و سلامت .
حق با شماست . غزلیات استاد را باید با چشم دل خواند و با گوش جان شنید . ممنونم برادر .

کیارش شنبه 10 دی‌ماه سال 1390 ساعت 09:41 ق.ظ http://miraas.blogsky.com

ya
be sure !
WE ! must do it
i hope so


we must act our dreams
we must try it
we can do it
i am sure
we can, if we want
be successful my brother

ر ف ی ق شنبه 10 دی‌ماه سال 1390 ساعت 11:42 ق.ظ http://www.khoneyekhiyali.blogsky.com

استاد محمد قهرمان
تو چون قهرمانان
و مثل یک واژه ی نیلوفری
میانِ دفتر دلمان
ماندگاری
سلام و سپاس بانوی مهر و نور را که نور و مهر استاد را بر دلمان تابید

سلام .
باز هم ممنون .
قابل توجه استاد قهرمان عزیزم که با نور وجود و مهربانی دلشان , این خانه را روشن نموده اند .

محمد قهرمان شنبه 10 دی‌ماه سال 1390 ساعت 09:40 ب.ظ


باسلام! ازالطاف دوستان گرامی ممنونم. زنده باشید!

سلام پدرجان . ممنونم از محبتتان .

س یکشنبه 11 دی‌ماه سال 1390 ساعت 06:07 ب.ظ


فرصت کردم نوشته ای ناچیز بر توصیف غزل استاد.
اگر دوست داشتی برای خودشان بگذار یا در کامنت های پست جدید بگذارید تا خوانده شود.
----------------------------------------
دیشب تمام شب را در انتظار بودم........
------------------------------------------------
تعارضات محسوسی تلاش ذهن را به هر دو سوی تضادهای الهام شده در شعر می کشاند و ماهرانه آنها را ممزوج می سازد طوری که خواننده با شادی شاعر، شاد است و با غم، هماهنگ . با خنده، خندان و با اشک، گریان می شود.
بی قراری و حالات شاعرانه ی عاشق شاعر! از نبض تند کلمات رخ می نماید.
تسلیم و روح بی اختیاری مثل موج ، نگاه دل شاعر را متلاطم می سازد .
عزت نفس و مباهاتی از ابتلای عشق و هجر، شاعر را به مفاخره با روزگار می نشاند، طوری که قطعا به نظر من روح رنج هجر کشیده ی او پیروز و سربلند است.
شاعر گاهی حتی جواب دل خود را نمی دهد، دل کیست در برابر یادکرد معشوق؟!
خیال مهربانی با دیدن ماه هر شب! هر بار افزون می شود و نگاه خیره به نور! انتظاری همیشگی را رقم می زند!
هیچ بعید نیست که شاعر خود، معشوق هر شب ماه باشد!

من کلمه ای نمی گویم ...

به پدر می گویم بخوانند این نوشته را مهربانم . ممنونم .

محمد قهرمان دوشنبه 12 دی‌ماه سال 1390 ساعت 07:24 ب.ظ

سین ِگرامی! آنچنان تجزیه و تحلیل روانشناسانه و استادانه ای ازاین

غزل به عمل آورده اید ، که نمی شود کلمه ای برآن افزود و یا بهتر

نوشت. جزاین که قلم زیبایتان رابستایم ، کاری ازدستم برنمی آید.

آرزومندسلامت و سعادت شمایم!

ممنونم پدرجان .
قابل توجه خانم سعادت یار مهربان .

س دوشنبه 12 دی‌ماه سال 1390 ساعت 08:10 ب.ظ

سلام استاد قهرمان عزیز
متشکرم از لطف نگاه شما
امیدوارم همواره در دنیای هنر عشق جاودانه ی خود ، زیباترین الهامات را برای ما ارمغان آورید.
همیشه مشتاق شنیدن غزل های دلنشین شما هستم.

ممنونم مهربونم .
قابل توجه پدر عزیزم ....

سالک دوشنبه 24 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 12:53 ق.ظ

سلام
دست مریزاد....لا اقل جایی بوی قهرمان را شنیدم...همین
سپاسگزارم......سالک

سلام استاد عزیز, خوش آمدید ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد