ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
1-
بر سردر خانه نوشته شده بود : هیچ غریبه ای اینجا را نمی خواند !
غریبه بود ، صفحه را بست ...
فردا هم ...
باز هم ...
باز هم ...
آنقدر تکرار کرد که صفحه برایش آشنای آشنا شد .
حالا با خیال راحت مطالب را خواند . از اول صفحه تا به آخر ....
2-
مسافران محترم پرواز 762 به مقصد .... به خروجی شماره 3 مراجعه نمایند ...
- خانم ، لطفا کارت شناسایی !
...
- دخترم ، می شود بدانم راز حضورت را در این سفر ... به این مقصد ... با کدام هدف ؟....
3-
می پرسد ، می دانی چرا ابراهیم ، اسماعیل را به مسلخ می برد و نه اسحاق را ؟
برادر با برادر چه فرقی دارد مگر ؟
می گویم ، تو می دانی چرا عشق را از آئین اخوت جدا کردند ؟؟؟
سر تکان می دهد !
پی نوشت :
از بازی صوتی جوگیریات جا نمانید ! منتظر فالهای زیبای حافظتان هم هستم . امید که شب یلدایی خوش داشته باشید .
خب اینم فالی که واسه خودم گرفتم :
ای که با سلسله زلف دراز آمده ای
فرصتت باد که دیوانه نواز آمده ای
ساعتی ناز مفرما و بگردان عادت
چون بپرسیدن ارباب نیاز آمده ای
پیش بالای تو میرم چه به صلح و چه به جنگ
چون به هر حال برازنده ناز آمده ای
آب و آتش به هم آمیخته ای از لب لعل
چشم بد دور که بس شعبده باز آمده ای
آفرین بر دل نرم تو که از بهر ثواب
کشته غمزه خود را به نماز آمده ای
زهد من با تو چه سنجد که به یغمای دلم
مست و آشفته به خلوتگه راز آمده ای
گفت حافظ دگرت خرقه شراب آلوده ست
مگر از مذهب این طایفه باز آمده ای
پی اعتراف نوشت :
راستش بی انصافی ست اگر نگویم ایده اصلی این کار ( فال گرفتن برای همه دوستان و پاسخ با زبان فال ) از برادرم , دانیال عزیز است . ممنونم از ایشان به خاطر ایجاد این لحظات قشنگ .
سلام
آخ گیج بازی منو یادآوری کردید اساسی
ولی خب انگار هنوز هم فرصت هست
(مفهوم خطوط بالا رو که فهمیدید حالا در ادامه،میریم که داشته باشیم ...)
کارت شناسایی رو که دادم انگار پریشونی حالم رو نه تنها رو پیشونیم بلکه گوشه پاسم هم مهر کرده بودند
انگار مامورین پرواز هم می دونستن من مقصدم رو نمی دونم
من فقط داشتم یه راه رفته رو تکرار می کردم
شاید اینطور خودم ارضا می شدم که اگه منم تو همون تاریخ و همون ساعت با همون پرواز برم می رسم به مقصدی که اون رفته بود
منتهی دوتا فرق اساسی داشت
یک اینکه یه سال از اون ماجرا گذشته بود و دوم اینکه همه می دونستن مقصد ما هزارم که بگذره با این هواپیما یکی نمیشه
یه مهر محکم زده بودن پایه اون ماجرا و اسمشو گذاشته بودن تقدیر
چیزی که بغض گلومو تهدید می کرد که اگه نترکه خفه میشم
اما هیچ وقت نشد که اون پرواز تکرار بشه
حتی قلب بی قرار من که دیوانه وار می تپید
...............
...
وقتی می رفت , چشمان اشک آلود منو که دید , گفت : زودی برمیگردم ! مطمئن باش , که اگه بهشت هم باشه , بی تو صفایی نداره برام ! برمیگردم و با خودم می برمت !
الان یکساله رفته . یکسال هست که منتظرم بیاد و من رو از این جهنمی که گرفتارشم نجاتم بده !
بی انصاف , بهشت نخواستم , دنیامو چرا ازم گرفتی ؟ فکر نکردی روزم بی تو به سیاهی شب یلداست ؟ کاش تنها سفر نمی کردی ! کاش هیچوقت تنهات نمیذاشتم ! کاش ....
حالا تا کی باید منتظر باشم که انتظار تو هم به سر بیاد و دست در دست هم بریم به خونه آرزوهامون , توی بهشت خدا ؟!
سلام نازدونه خانوم . تو هم شب یلدایی مخ ما رو سر کار گذاشتی ها عزیز دل ؟! ممنون از این قصه ت ! هرچند اولش حسابی شوک زده م کرد .
تنها خدا می داند بهترین در زندگی به چه معناست
من آن بهترین را در طولانی ترین شب سال
برایتان آرزو می کنم
شب یلداتون سرتا سر شادی و لبخند
اگر نیایشی کردید من و فراموش نکنید.
پشت هر کوه بلند ,
سبزه زاریست پر از یاد خدا
ودر آن باغ کس میخواند
که خدا هست , دگر غصه چرا
آرزو دارم :
خورشید رهایت نکند
غم صدایت نکند
ظلمت شام , سیاهت نکند
و تورا , از دل آنکس که دلت در تن اوست ,
حضرت دوست جدایت نکند ...
سلام عزیزم . یلدات مبارک . این نیایشم برای تو و این هم فال به نیت تو :
ساقی بیار باده که آمد زمان گل
تا بشکنیم توبه دگر در میان گل
کوری خار نعره زنان تا چمن رویم
چون بلبلان نزول کنیم آشیان گل
در صحن بوستان قدح باده نوش کن
کایات خوش دلی برسید از زبان گل
سلام برسون عزیز دل .
سلام بانو...
شب های تان کوتاه و صبح امیدتان در پیش...
سلام بزرگوار .
عمر شادیهایتان به درازای شب یلدا , دلتان شاد باشد و لبتان خندان .
ممنون از شما .
دردم از یار است و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم ....
اینم پاسخ حافظ بود به شما . امید که زندگیتان بی یاد یار نباشد ...
شنیدهام سخنی خوش که پیر کنعان گفت
فراق یار نه آن میکند که بتوان گفت
حدیث هول قیامت که گفت واعظ شهر
کنایتیست که از روزگار هجران گفت
نشان یار سفرکرده از که پرسم باز
که هر چه گفت برید صبا پریشان گفت
فغان که آن مه نامهربان مهرگسل
به ترک صحبت یاران خود چه آسان گفت
من و مقام رضا بعد از این و شکر رقیب
که دل به درد تو خو کرد و ترک درمان گفت
غم کهن به می سالخورده دفع کنید
که تخم خوشدلی این است پیر دهقان گفت
گره به باد مزن گر چه بر مراد رود
که این سخن به مثل باد با سلیمان گفت
به مهلتی که سپهرت دهد ز راه مرو
تو را که گفت که این زال ترک دستان گفت
مزن ز چون و چرا دم که بنده مقبل
قبول کرد به جان هر سخن که جانان گفت
که گفت حافظ از اندیشه تو آمد باز
من این نگفتهام آن کس که گفت بهتان گفت
_______________________________
سلام و یلدایتان به مهر ...
شعر از من نیست و از جناب حافظ است
حسب الامر درخواستتان به نیت صاحب این سرا تفالی زدیم
و حاصل را مدرج نمودیم ...
جناب حافظه دیگه ! کاریش نمیشه کرد !
که گفت حافظ از اندیشه تو آمد باز
من این نگفته ام آن کس که گفت , بهتان گفت !
خب اینم پاسخ شما از جناب خواجه شمس الدین :
وصال او ز عمر جاودان به ,
خداوندا مرا آن ده که آن به
به شمشیرم زد و با کس نگفتم ,
که راز دوست از دشمن نهان به
به داغ بندگی مردن برین در ,
به جان او که از ملک جهان به
خدا را از طبیب من بپرسید ,
که آخر کی شود این ناتوان به
گلی کان پایمال سرو ما گشت
بود خاکش ز خون ارغوان به
بخلدم دعوت ای زاهد مفرما
که این سیب زنخ زان بوستان به
دلا دایم گدای کوی او باش
به حکم آنکه دولت جاودان به
جوانا سر متاب از پند پیران
که رای پیر از بخت جوان به
شبی می گفت چشم کس ندیده ست
ز مروارید گوشم در جهان به
اگر چه زنده رود آب حیات است
ولی شیراز ما از اصفهان به
سخن اندر دهان دوست شکر
و لیکن گفته حافظ از آن به !
http://s2.picofile.com/file/7220643438/yalda.jpg
اینم فال که خواسته بودید
والا برا شما نیت کردم
بد و خوبش تقصیر جناب حافظه
بنده هم منتظرم ها
ای جااانم !حافظ با شما هم دوسته انگار ! میدونی امشب چند تا نرگس تحویل من داده جناب خواجه شمس الدین ؟
قربون نازدونه خانوم . اینم فال شما :
بامدادان که زخلوتگه کاخ ابداع
شمع خاور فکند برهمه اطراف شعاع
برکشد آینه از جیب افق چرخ و در آن
بنماید رخ گیتی به هزاران انواع
در زوایای طربخانه جمشید فلک
ارغنون ساز کند زهره به آهنگ سماع
چنگ در غلغله آید که کجا شد منکر
جام در قهقهه آید که کجا شد مناع
وضع دوران بنگر ساغر عشرت برگیر
که به هرحال همین است که بینی اوضاع
طره شاهد دنیا همه مکر است و فریب
عارفان بر سر این رشته نجویند نزاع
عمر خسرو طلب ار نفع جهان میطلبی
که وجودی است عطابخش و کریمی نفاع
مظهر لطف ازل روشنی چشم و امل
جامع علم و عمل جان جهان شاه شجاع
حافظ ار باده خوری با صنمی گلرخ خور
که از این به نبود در دو جهان هیچ متاع
شبت خوش نازدونه خانومم .
http://s2.picofile.com/file/7220643438/yalda.jpg
اینم فال که خواسته بودید
والا برا شما نیت کردم
بد و خوبش تقصیر جناب حافظه
بنده هم منتظرم ها
نه دیگه ! فال تکراری نمیگیرم برات که ! اما کامنت تکراری رو میشه دوباره تایید کرد ! مگه نه ؟!
یلدا یعنی یادمان باشدزندگی آنقدر کوتاه است که 1دقیقه بیشترباهم بودن رابایدجشن گرفت......یلداتون مبارک .اینم فالی که من برای شما گرفتم
مرحبا ای پیک مشتاقان بده پیغام دوست
تاکنم جان ازسررغبت فدای نام دوست
واله وشیداست دائم همچوبلبل درقفس
طوطی طبعم زعشق شکروبادام دوست
زلف اودامست وخالش دانه آن دام ومن
برامیددانه ای افتاده ام دردام دوست
سرزمستی برنگیردتابه صبح روزحشر
هرکه چون من درازل یک جرعه خوردازجام دوست
بس نگویم شمه ای ازشرح شوق خود ازآنک
دردسرباشدنمودن بیش ازاین ابرام دوست
گردهددستم کشم دردیده همچون توتیا
خاک راهی کان مشرف گرددازاقدام دوست
میل من سوی وصال و قصداوسوی فراق
ترک کام خودگرفتم تابرآیدکام دوست
حافظ اندردرداومی سوزوبی درمان بساز
زانکه درمانی ندارد دردبی آرام دوست
شکفته شد گل حمرا و گشت بلبل مست
صلای سرخوشی ای صوفیان باده پرست
اساس توبه که در محکمی چو سنگ نمود
ببین که جام زجاجی چه طرفهاش بشکست
بیار باده که در بارگاه استغنا
چه پاسبان و چه سلطان چه هوشیار و چه مست
از این رباط دودر چون ضرورت است رحیل ر
واق و طاق معیشت چه سربلند و چه پست
مقام عیش میسر نمیشود بیرنج
بلی به حکم بلا بستهاند عهد الست
به هست و نیست مرنجان ضمیر و خوش میباش
که نیستیست سرانجام هر کمال که هست
شکوه آصفی و اسب باد و منطق طیر
به باد رفت و از او خواجه هیچ طرف نبست
به بال و پر مرو از ره که تیر پرتابی
هوا گرفت زمانی ولی به خاک نشست
زبان کلک تو حافظ چه شکر آن گوید
که گفته سخنت میبرند دست به دست
سلام سپیده جانم . یلدا را تنهایی گذران کردن سخت است عزیز و من هم امسال همدرد توام ! هرچند نه به اندازه تو ...
شب یلدات به خیر و سلامت نازنینم . ممنون از قال قشنگت
Sry netam ghate ba gooshit tamas gerftam khamush bud bs gooshim omadam to webloget
Afsare soltane gok peyda shud az terfe chaman .*** moghadamash ya rab mobarak bad bar sarvo saman *
تا ابد معمور باد این خانه کز خاک درش
هر نفس با بوی رحمان میوزد باد یمن
سلام آرمین جان . اسم حافظ که میاد , شیرازی ها اگه نیان , ظلم می کنند بهمون ! مگه نه ؟ ممنون ازفال قشنگت . اینم فال شما . به مادر خوبت سلام برسون .
ای دل به کوی عشق گذاری نمی کنی
اسباب جمع داری و کاری نمی کنی
چوگان حکم در کف و گویی نمی زنی
باز ظفر به دست و شکاری نمی کنی
.....
یلدات شاد و دلت خوش .بازم ممنون .
وای سهبا جان الان که فکر میکنم می بینم این نوشته رو اگه یه خورده دیگه ادامه بدم میشه شکل این رمان های شدیدا عاشقونه ای که من هیچ وقت ازش خوشم نمیاد
دیگه از فیلم هندی چه گله
قربونت برم عزیزم . این خانوم خوشگله دیگه باید با رویاهای معشوقش زندگی کنه , تا برسه به بهشت ! یکی دو تا پرواز دیگه که بشینه , خسته میشه , میره سراغ یه رویای واقعی , نه تخیلی ! مگه نه ؟!
من و شما هم که پای هر چی رمان فهیمه رحیمی هستیم ! خوبه دیگه ! کلا زدیم رو در عاشقانه نویسی !
این بلاگ اسکای هم با من مشکل داره ها
نه به دفعه ی پیش که معلوم نیست طوماری که نوشته بودم چی شد
نه به این دفعه
هنوز دلم میسوزه بابت اون کامنتی که نیومد و دیگه هم ننوشتیش !
خوبه که امشب سر بازیش نگرفته با من !
سلام نرجس جون:
اینم صفحه باز شده از دیوان حافظ برای شما:
در نمازم خم ابروی تو با یاد آمد
حالتی رفت که محراب به فریاد آمد
از من اکنون طمع صبر و دل و هوش مدار
کان تحمل که تو دیدی همه بر باد آمد
باده صافی شد و مرغان چمن مست شدند
موسم عاشقی و کار به بنیاد آمد
بوی بهبود ز اوضاع جهان می شنوم
شادی آورد گل و باد صبا شاد آمد...
راستی امروز یادم افتاد که زمانی به این فکر میکردم چرا جدیدا اسم دوستای خاص من آرزو و نرجسه!!!
یادم افتاد اسم شما هم .....
جالب بود برام...
سلام متین عزیزم . از لطفت ممنونم خانوم گل . خوشحالم که منو هم جزء دوستانت حساب میکنی . برم سراغ فال شما خانومی :
دامن کشان همی شد در شرب زر کشیده
صد ماهرو ز رشکش , جیب قصب دریده
از تاب آتش می , برگرد عارضش خوی
چون قطره های شبنم , بر برگ گل چکیده
یاقوت جانفزایش , از آب لطف زاده
شمشاد خوش خرامش در ناز پروریده
آن لعل دلکشش بین وان خنده ی پرآشوب
وان رفتن خوشش بین وان گام آرمیده
آن آهوی سیه چشم از دام ما برون شد
یاران چه چاره سازیم با این دل رمیده
تا کی کشم عتیبت از چشم دل فریبت
روزی کرشمه ای کن , ای نور هر دو دیده
زنهار تا توانی اهل نظر میازار
دنیا وفا ندارد ای یار برگزیده
بس شکر باز گویم در بندگی خواجه
گر اوفتد به دستم آن میوه ی رسیده
هر بد که گفت دشمن در حق من شنیدی
یارب که مدعی را بادا زبان بریده
گر خاطر شریفت رنجیده شد ز حافظ
بازآ که توبه کردیم از گفته و شنیده
یلدات به خیر و شادی . دلت آروم .بازم ممنون مهربون .
سلام
خواستم چیزی بنویسم
دیدم دوستان با غزلیات آسمانی حضرت حافظ کولاک کرده اند
باز هم سکوت کنم و فقط بخوانم مفیدتر است
غمهایتان به کوتاهی روز اول زمستان و شادیتان به بلندای یلدا باد
سلام . روز اول زمستانتان , به خیر ....
پس فال من کو ؟؟؟
زیبا چون نامت!
عزیز و گرانقدری همچون آنکه می نامی خود را ! نیایش هایت قبول حق .
گفتم غم تو دارم , گفتا غمت سر آید
گفتم که ماه من شو , گفتا اگر برآید
گفتم ز مهرورزان رسم وفا بیاموز
گفتا ز ماهرویان این کار کمتر آید
....
ممنون از حضور مهربانت عزیز .
http://s2.picofile.com/file/7220943652/Sound_clip_32.wav.html
فال تقدیم خواهر گلم.
یلدایت مبارکباد......
وااااای داداش مهرداد ! ممنونم از شما .... دلم تاپ تاپ میکنه زودی بشنومش ! هزار بار از شما ممنونم .
منم که دیده به دیدار دوست کردم باز
چه شکر گویمت ای کارساز بنده نواز
نیازمند بلا گو رخ از غبار مشوی
که کیمیای مراد است خاک کوی نیاز
ز مشکلات طریقت عنان متاب ای دل
که مرد راه نیندیشد از نشیب و فراز
طهارت ار نه به خون جگر کند عاشق
به قول مفتی عشقش درست نیست نماز
در این مقام مجازی بجز پیاله مگیر
در این سراچه بازیچه غیر عشق مباز
به نیم بوسه دعایی بخر ز اهل دلی
که کید دشمنت از جان و جسم دارد باز
فکند زمزمه عشق در حجاز و عراق
نوای بانگ غزلهای حافظ شیراز
سلامت باشید برادر و دلتان شاد .
سلام ،نرگس جون دیشب قبل از همه اول فال شما را گرفتم !
دیشب بسیل اشک ره خواب می زدم
نقشی به یاد خط تو بر آب می زدم
ابروی یار در نظر و خرقه سوخته
جامی به یاد گوشه محراب می زدم
هر مرغ فکر کز سر شاخ سخن بجست
بازش زطره تو به مضراب میزدم
روی نگار در نظرم جلوه می نمود
وز دور بوسه بر رخ مهتاب می زدم
چشمم بروی ساقی و گوشم بقول چنگ
فالی بچشم و گوش در ین باب می زدم
ساقی بصوت این غزلم کاسه میگرفت
میگفتم این سرود و می ناب میزدم
خوش بود وقت حافظ و فال مراد و کام
بر نام عمر و دولت احباب می زدم
........
نمیدونستم نیت شما رو اما به جناب حافظ گفتم نرگس ما با شما خیلی ارتباط خوبی داره !!!!
سلام عزیزترینم . فدای مهربونیتون . ممنون که به یادم بودین دیشب . باور کنین حافظ باهام خوبه . میگین نه , ببینین واسه شما چی میگه :

حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت
آری به اتفاق جهان می توان گرفت
افشای راز خلوتیان خواست کرد شمع
شکر خدا که سر دلش در زبان گرفت
می خواست گل که دم زند از رنگ و بوی تو
از غیرت صبا نفسش در دهان گرفت
...
بر برگ گل زخون شقایق نوشته اند
کانکس که پخته شد می چون ارغوان گرفت
می خور که هر که آ[ر کار جهان بدید
از غم سبک برآمد و رطل گران گرفت
فرصت نگر که فتنه چو درعالم اوفتاد
عارف به جام می زد و از غم کران گرفت
زین آتش نهفته که در سینه ی من است
خورشید شعله ای ست که در آسمان گرفت
حافظ چو آب لطف ز نظم تو می چکد
حاسد چه گونه نکته تواند بر آن گرفت ..
شرحش رو بگم براتون ؟!
ای صاحب فال ! شما شخصی عارف و آگاه به امور عالم هستی و با دانایی ذاتی و زیرکی خاصی که در وجود خود داری , به رمز و راز محبوب ازلی پی برده ای و با چشم عقل شاهد زیبایی های جهان خلقت و عجایب آفرینش هستی ....
دیدین که چقدر حافظ باهام دوسته . خوب میدونه واسه کی دارم فال می گیرم !
بازم ممنون عزیزترینم .
سلام
شبی عاشقانه بود در کنار حافظ و او دلتنگ شاخه نباتش سر گذاشت روی دلم و بنام شما اواز سر دادکه:
نـماز شـام غـریـبــــــان چـو گـریـه آغـازم
بـه مـویـه های غریـبـــانه قـصّـه پـــردازم
بـه یـاد یـار و دیـار آنـچُـنـان بـگــــریـم زار
که از جـهـان ره و رسـم سـفـر بـرانـدازم
مـن از دیـار حـبـیـبـم ، نـه از بـلاد غریـب
مـُهـَیـْمـِنـا ! به رفیـقـان خود رسان بـازم
خدای را مـددی ! ای رفـیـق ره ، تـا مـن
بـه کـوی مـیـکـده دیـگـر عـَلـَم بـر افـرازم
خـرد ز پـیـری مـن کی حسـاب بـرگـیــرد
که بـاز بـر صـنـمی طـفـل عشق میبـازم
بـجـز صـبـا و شـمـالـم نمیشنـاسد کـس
عـزیـز مـن ! که بـجـز بـاد نیست دمسازم
هـوای مـنــزل یـار ، آب زنـدگانی مـاسـت
صـبـا بـیـــار نـسیـمــی ز خـاک شـیــرازم
سـرشکم آمد و عیـبـم بـگـفـت روی به روی
شکایـت از که کـنـم ؟ خـانـگیست غـمـّازم
ز چنـگ زهـره شنـیـدم که صـبـحـدم میگـفـت
غـلام حـافــظ خـوش لـهـجـهی خـوش آوازم
سلام برادر .
حافظ که با دل شما آشنا باشد و با غمهای من , غیر این نمیشود از او انتظار داشت ! که خوب می داند درد دلتنگی را ... آخ که چه زیباست فالهای زیبای دوستان جان ... خاطره ای ساختید بس شیرین !
و این هم فال اهدایی حافظ به شما , یادگاری از این سرا :
یارم چو قدح به دست گیرد
بازار بتان شکست گیرد
هر کس که بدید چشم او گفت
کو محتسبی که مست گیرد
در بحر فتاده ام چو ماهی
تا یار مرا به شست گیرد
در پاش فتاده ام به زاری
آیا بود آن که دست گیرد
خرم دل آن که همچو حافظ
جامی ز می الست گیرد
باز هم ممنونم .
هـوای مـنــزل یـار ، آب زنـدگانی مـاسـت
سپاس آبجی
میشه شرحی که برغزل هست رو بنویسی ببنم از دیگاه نویسنده اش چه بر دلم می گذره
راستش دیشب دو حافظ در کنارم بود . یکی فالنامه و دیگری دیوان حافظ بدون فال ! به نیت شما دیوانم را باز کردم نه فالنامه ام را . و هر چند معتقدم از خود غزل می توان آنچه را که در دلتان می گذرد و نیت شماست دریابید , اما دو سه خطی از فالنامه ام را که در مورد این غزل نوشته می نویسم برایتان . امید که همان شود که می خواهید :
ای صاحب فال ! به بت زیبارویی دل باخته ای که او را بر همه ی زیبایان ترجیح می دهی و تمام حرکات او برایت مقبول و مطبوع به نظر می رسد و از این بابت می تون گفت به معنای واقعی عاشقی و از سرمستی عشق مکیف و محظوظ هستی ! خواجه می فرماید ای عزیز , از شدت اشتیاق چون ماهی خود را به دریای عشق افتاده می بینی . ....
همچون خواجه به ساقی ازل دل بند تا از جام می الست بنوشی وجاودانه سرخوش و سعاتمند باشی , ان شااله .
http://toolbar.parstools.com/falform/fals
یک قطعه عشق تقدیم به دریای نگاه شما
آخه هستی جان چرا سربه سرم میذاری ؟ کو ؟ این قطعه عشق که باز نمیشه ! کلا شما همیشه سرکار میذاری مردم رو با این قطعه عشقها ؟!


نبینم سربه سر داداش دانیالم گذاشتی اینجوری ها !
http://toolbar.parstools.com/falform/fals/119.gif
کرنش لبخند خواجه شیراز ، ارزانی نگاهتان
وای خیلی قشنگه ! مرسی عزیز . شرمنده که یه کوچولو دعوا کردم بالا ها ! خب من اینجور وقتا تحمل انتظار ندارم دیگه !
بازم ممنونم عزیز .
سلام خاله جونم...ایشالا که یلدای خوبی داشتین و حسابی خوش گذشته
اینم فال شما:
می فکن بر صف رندان نظری بهتر از این
بر در میکده می کن گذری بهتر از این
در حق من لبت این لطف که می فرماید
سخت خوب است ولیکن قدری بهتر از این
آنکه فکرش گره از کار جهان بگشاید
گو در این کار بفرما نظری بهتر از این
ناصحم گفت که جز غم چه هنر دارد عشق
برو ای خواجه عاقل هنری بهتر از این
دل بدان رود گرامی چه کنم گر ندهم
مادر دهر ندارد پسری بهتر از این
من چه گویم که قدح نوش و لب ساقی بوس
بشنو از من که نگوید دگری بهتر از این
کلک حافظ شکرین میوه نباتیست بچین
که در این باغ نبینی ثمری بهتر از این
بهتر از این رو کن حالا!
جهان بر ابروی عید از هلال وسمه کشید
هلال عید بر ابروی یار باید دید
شکسته گشت چو پشت هلال قامت من
کمان ابروی یارم گهی که وسمه کشید
..
دلم ز زلف تو شوریده بود می دانم
که پیش روی تو بر خود چو برق می خندید
ز شوق لعل تو حافظ نوشت شعری چند
بخوان تو نظمش و در گوش کش چو مروارید
سلام خاله جونم . امیدوارم سلامت باشی و همیشه شاد و خوشحال . ممنونم از فال قشنگت .
هـوای مـنــزل یـار ، آب زنـدگانی مـاسـت
سپاس آبجی
میشه شرحی که برغزل ما هم هست رو بنویسی
تا بببنم از دیگاه نویسنده اش چه بر دلم می گذره
منبع : جوجه اردک زشت
ای جان ! باز شیطنت داداش کوچیکه گل کرد دیگه !خب آخه بی ذکر منبع و بی تقلب هم می گفتی قبول میکردم باور کن !



خب عرض کنم خدمتتون ضمن تکرار همه حرفهای کارشناسانه ای که برای اردک عزیز عنوان کردم , دو خط هم از فال شما میارم , هر چند واسه شما هم دیوان باز کردم , نه فالنامه !
خواجه می فرماید : سخن زیبایی شنیده ام که آنرا حضرت یعقوب گفته است و مضمون این سخن آنست که فراق یار حالی نیست که انسان بتواند آنگونه که پرسوز و گداز است بیان کند ! ای صاحب فال ! شما در فراق یاری گرفتار آمده ای و از هر کسی که نشان ان یار سفرکرده را می پرسی , پاسخ دلخواهت را دریافت نمی کنی .....
داداش , مطمئنی میخوای بقیه ش رو هم بشنوی ؟!
✿✿✿✿✿✿✿✿✿✿
┊ ┊┊ ┊┊ ✿
┊ ┊┊ ✿✿
┊ ┊┊
┊ ✿✿
✿
گذشت یلدا تا من مشق کنم درس هایت را و بدانم
زندگی تنها فاصله بین بهار و پاییز نیست ...
ای جانم , چه خوشگله این گلا ! مرسی داداشی . بعد اینکه زندگی یعنی همین محبتی که توی دل شماست , همین حس قشنگی که در من هست , وقتی لبخند شما رو از اینور خط حدس میزنم !
پس همیشه لبخند بزن . ممنونم ازتون .
حافظ آن هم بلافاصله !!
دل از من برد و روی از من نهان کرد خدا را با که این بازی توان کرد
شب تنهایی ام در قصد جان بود خیالش لطف های بیکران کرد
چرا چون لاله خونین دل نباشم که با ما نرگس او سر گران کرد
راستی سلام نرجس خاتون
ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست
منزل آن مه عاشق کش عیار کجاست
شب تار است و ره وادی ایمن در پیش
آتش طور کجا موعد دیدار کجاست ؟
آن کس است اهل بشارت که اشارت داند
نکته ها هست بسی محرم اسرار کجاست
...
حافظ از باد خزان در چمن دهر مرنج
فکر معقول بفرما گل بی خار کجاست ..
سلام . ممنون از لطفتون . زمستونتون بهاری .
سلام بانوی غزل
تقدیم باتمام شرمساری که تبلیغ ماه سلطان مثل تبلیغ تلوزیونی شامپوی ضد ریزش مو که عکس عمل میکند:
http://uploadtak.com/images/mm12qdl7mwzhhbmkukg.wma
سلام برادرم . روز آدینه تان بخیر و سلامت . بسیار بسیار زیبا ! ممنون از شما و بسیار سپاسگزار از مانایم که حق گفته اند و می گویند ....
شرمنده این محبت شما هستم همیشه . یلدای 90 خاطره ای شد به یادماندنی به لطف شمایان . هزاران بار سپاس .
زندگی صحنه دیدار فراز است و فرود ....دلم میخواست که بیشتر میامدم... از لحظات خوب میگفتم ... با شما در لحظه ها ی قشنگ شریک میشدم...راستی چقدر زود دیر میشود.. چقدر دیر میفهمیم که زود تمام میشود و چقدر حسرت افرین است وقتی که میفهمی ولی باید بروی..این روزها بچه هایی که چند سالی است با هم کلاس و درسی داشته ایم دارند میروند و من این حالت را بشدت در انها میبینم چه اینکه در دل خود نیز حالشان را حس میکنم . ااین روزهای اخر میخواهند دایم خاطره ثبت کنند.. در حالی که جند سال است که فرصتهای بسیار بوده اما انگار وقتی بساط عشق دارد برچیده میشود تازه میفهمی که چه دریای قشنگ و ارامی بود و باید این اب را ترک کنی..کاش ما ادمها هرزچند گاهی تجربه ای از رفتن یا اماده شدن برای رفتن میکردیم که قدر هم را بیشتر میدانستیم...بیا تاقدر یکدیگر بدانیم که تا ناگه زیکدیگر نمانیم... دوستتان دارم و از عمق وجودم برای افزونی عشق و محبت شما .. مهرورزیهایتان ..دعا میکنم.. خدایا میدانی که چقدر مشتاق انم که همه و همه با عشقی جاودان سرز بسوی استان تو روانه شوند و در این قافله عشق همه سیراب از می ناب تو گردند... .. زان پیشتر که عالم فانی شود خراب .. مارا زجام باده گلگون خراب کن....روز جمعه است.. لحظه ای درنگ کردم دیدم نام شما پیوندی دارد با این روز... امید انکه گل نرگس که امید همه ماست جام نرجسش را لبریز نماید...ببخشید امروز قلم را رها کرده بودم و بی هیچ ویرایشی هر چه امد نوشتم...
حرفهایتان .... به دل نشست عجیب , اما بغض نشاند با خود ....
یعنی مفهوم خداحافظی دارد این سخنان ؟ یعنی دیگر نمی آیید ؟ یعنی همین گاه گاه آمدنهایتان را هم از ما دریغ می کنید ؟
امیدوارم اینگونه نباشد . به حق همین دعایی که پخش می شود و من می شنوم اکنون دعا می کنم هر آنچه می خواهید , دریافت کنید از خداوندگار , دعا می کنم قلبتان لبریز آرامش باشد و عشق خداوند که :
مولای یا مولای , انت المعطی و اناالسائل و هل یرحم السائل الاالمعطی ...
ممنون از حضور پر مهرتان . سلامت باشید و پاینده .
سلام...
خوبی بانو؟
یلدات قشنگ بود؟
سلام شادونه خانوم گل . خوبم نازنین . شما خوبی ؟
خوب بود مهربون . خوب ... امید که واسه شما هم به خوشی گذشته باشه .
بانو جان


چه صدای نازی داشتی
واقعا لذت بردم از گوش دادن بهش
اگه زودتر میدونستم منم شرکت میکردم
دفه دیگه منم خبر کنین ها
اختیار داری فریناز جونم . فدات شم من اینقدر اینجا هی داد زدم که مهربونم ! حالا کاری نداره ! فکر کن هنوز نشده شب یلدا, یه فایل صوتی پر کن بفرست واسه خودم ! قول میدم همینجا بذارمش ! هان شادونه خانومم ؟
ای دل به کوی عشق گذاری نمیکنی
اسباب جمع داری و کاری نمیکنی
چوگان حکم در کف و گویی نمیزنی
باز ظفر به دست و شکاری نمیکنی
این خون که موج میزند اندر جگر تو را
در کار رنگ و بوی نگاری نمیکنی
مشکین از آن نشد دم خلقت که چون صبا
بر خاک کوی دوست گذاری نمیکنی
ترسم کز این چمن نبری آستین گل
کز گلشنش تحمل خاری نمیکنی
در آستین جان تو صد نافه مدرج است
وان را فدای طره یاری نمیکنی
ساغر لطیف و دلکش و می افکنی به خاک
و اندیشه از بلای خماری نمیکنی
حافظ برو که بندگی پادشاه وقت
گر جمله میکنند تو باری نمیکنی
سلام... اینم از فال شما...
سلام حمید . ممنونم ازت عزیز . اینم فال شما که اون شب به نامتون رقم خورد.
بیا با ما مورز این کینه داری
که حق صحبت دیرینه داری
نصیحت گوش کن کاین در بسی به
از آن گوهر که در گنجینه داری
ولیکن کی نمایی رخ به رندان
تو کز خورشید و مه آیینه داری
بد رندان مگو ای شیخ و هش دار
که با حکم خدایی کینه داری
نمیترسی ز آه آتشینم
تو دانی خرقه پشمینه داری
به فریاد خمار مفلسان رس
خدا را گر میدوشینه داری
ندیدم خوشتر از شعر تو حافظ
به قرآنی که اندر سینه داری
تو سفر اخیرمون به قم ، پشت شیشه یک سوهان فروشی
نوشته بود : « شارژ ایرانسل رسید »
سوهان فروشی حاج حسن و پسران
حالا به لطف ایده داداش گرامی تان ، ساط فال و فالگیری که راه افتاده
بد نیست خدمات استخاره و طالع بینی و فال قهوه را هم راه بیندازیم
و عوائد حاصله را بی کلک و نامردی با هم نصف کنیم ، نظرتان چیست ؟
خب مبارکه ! همین کم مونده بود دیگه ! باشه قبول عزیز . منتها از آنجایی که من فقط بلدم با حافظ فال بگیرم و تعبیرش رو هم با دلم انجام میدم و واسه هر کی بخواد فالنامه مو باز میکنم , این بر عهده من . خدمات فال قهوه رو هم میذاریم واسه اردک عزیز که ماه سلطان مهربونم تایید کردند تبحرشون رو . راجع به استخاره هم گزینه ای بهتر از داداش دانیال پیدا نمی کنم . بی بروبرگرد باید قبول کنند ایشون , می مونه طالع بینی , که این هم زحمتش گردن شما باشه عزیز . نمیشه که قسر در بری از کارها میشه ؟ حالا هر چی عوایدش شد تقسیم بر چهار بینمون تقسیم میشه ,تازه به نفع شما میشه که دو نفرین !
قبول ؟!

اولین گام کمکت می کنم و طالع بینی خانمهای متولد آذر ماه رو برات لینک میذارم . امیدوارم به دردت بخوره !
http://www.niksalehi.com/talebini/tale%20biniza9.htm
سلام ...
تو که می خوای ردمو بگیری : )) حافظ عزیز کنارم نیست . همون شب به نیت شما فال گرفتیم که خیلی هم زیبا بود . به زودی باز خدمت میرسم .
سلام دردونه خانوم . منتظرم نازنینم . ممنونم ازت .
سلام نرجس جان
چه صدای شب یلدایی قشنگی ...مرسی عزیز
سلام نازنین . لطف داری عزیز . چقدر منتظر شنیدن صدای یلدایی شما بودم مهربون .
سلام خواهرم
با عرض پوزش از تاخیرم...بی هیچ عذری فال تقدیمی من:
دوش آگهی ز یار سفرکرده داد باد
من نیز دل به باد دهم هر چه باد باد
کارم بدان رسید که همراز خود کنم
هر شام برق لامع و هر بامداد باد
در چین طره تو دل بی حفاظ من
هرگز نگفت مسکن مالوف یاد باد
امروز قدر پند عزیزان شناختم
یا رب روان ناصح ما از تو شاد باد
خون شد دلم به یاد تو هر گه که در چمن
بند قبای غنچه گل میگشاد باد
از دست رفته بود وجود ضعیف من
صبحم به بوی وصل تو جان بازداد باد
حافظ نهاد نیک تو کامت برآورد
جانها فدای مردم نیکونهاد باد
....
از این یلدا تا هزاران یلداعافیت و خیر ارزانی شما و خانواده عزیزتون.
سلام بر برادر کم پیدا . خوش آمدید . اختیار دارین برادر . همینقدر که گاهی سر می زنید به سرای خواهرکوچکتر , لطف و منت می گذارید بر سر من !
من هم هر چند فالتان را در سرایتان نوشتم , اما اینجا هم می نویسم تا یادگاری بماند در این سرا !
شراب لعل کش و روی مه جبینان بین
خلاف وعده آنان ,جمال اینان بین
به زیر دلق ملمع کمندها دارند
دماغ و کبر گدایان و خوشه چینان بین
به خرمن دو جهان سر فرو نمیآرند
نیاز اهل دل و ناز نازنینان بین
بهای نیم کرشمه هزار جان طلبند
وفای صحبت یاران و همنشینان بین
حقوق صحبت ما را به باد داد و برفت
ضمیر عاقبت اندیش پیش بینان بین
اسیر عشق شدن چاره خلاص من است
صفای همت پاکان و پاکدینان بین
کدورت از دل حافظ ببرد صحبت دوست
سلامت باشید و پایدار برادرم .