سایه سار زندگی

درسهایی در سکوت

از سفر گفتم . سفری در طول زندگی و سفرهایی در عرض آن . سفرهایی که از مهمترین  و باارزش ترین دستاوردهای عمرند اگر دقیق شویم . تجربیات منحصر به فردی که در هر سفر به دست می آید , گنجینه های تکرار ناشدنی ای هستند که باید آنها را دید و قدر دانست . که اگر چشم ها را ببندیم بر این تجارب ارزشمند , چونان زیرخاکی های ارزشمندی می شوند که آنها را نیافته ایم که لذتی از دیدارشان ببریم و قیمتی بر وجودشان بنهیم ! درسهای زندگی را حتی در سکوت هم باید آموخت .

و یکی از جاهایی که پر از درس زندگی ست , سرشار است از واحدهای معرفت  و خداشناسی و خود شناسی و ... کوهستان است . عظمت و وقار کوهها همیشه مرا به خود جلب نموده و سکوت آن همیشه آرامشم بخشیده . سکوتی که گاه تنها با نوای دلنشین آب بر هم می خورد , گاه با وزش باد در میان شاخ و برگ درختان و یا حتی گاهی با صدای بر هم خوردن بال پرنده ای یا که آوازی ...

کوهستان و سکوت سرشارش یکی از بزرگترین معلمان زندگی اند اگر که دریابیم .

160 نفر بودیم که گام نهادیم در راهی کوهستانی که از میان دهکده ای سرسبز آغاز می شد و در پیچ و خم کوههای جنگلی امتداد می یافت و پس از گذر از کوره راههای صعب کوهستانی به آبشاری زیبا در دل کوه و آبی خنک و هوایی دلنشین منتهی می گشت . شش ساعت پیاده روی در راهی که گاه بسیار مشکل می نمود تا برسی به مقصد ( خنکای دلپذیر آبشار ) با کوله باری که باید می بود تا توشه راه شود و ترا در گذر از آن مسیر پیچیده و در آن گرمای حاصل از تابش مستقیم آفتاب یاریت دهد ! اما گاه همان کوله بار چه سنگین می شد و دست و پاگیرت در گذر از صخره ها . صخره هایی که باید با آرامش و درایت در آن گام می نهادی که نکند پا بر جایی بگذاری که بلغزد و با تو چند نفری را به دردسر اندازد و تو بشوی مشکل ساز یک گروه ! و چه زیبا می گفت راهنما که کوهنوردی ورزش طبیعت است و تو در آن با این آفریده به ظاهر خاموش خداوند ( این کوه ساکت و صبور و موقر) روبه رویی و باید از او درسها بیاموزی , اگر که گوش دل بسپاری به سخنانش و چه خوب یادآوری می کرد نکته های آموزنده این دروس را :

در سخن گفتن صرفه جویی کن ... تا می توانی سکوت کن و از سکوت بیاموز .... احترام بزرگترها و پیش کسوت ها را فراموش مکن .... حمایت ضعیف تر ها را نیز ... ادب را و نظم را سرلوحه خودت قرار بده ... بیاموز که به عنوان عضوی از یک گروه بزرگ چگونه می توانی در پیشرفت گروه نقش داشته باشی ... نقشت را دریاب و خوب به آن عمل کن ... که لذت رسیدن به مقصد تنها به تو تعلق ندارد . نتیجه کار گروه است . پس تو یک شخص نیستی . عضوی هستی در بین اعضا ... هستی ... اما هستی ات در کنار دیگران است که نمود دارد . پس با آنها باش , نه تنها با خودت ....

نگریستن به کوهها همیشه برایم جذاب و جالب بوده است . این قسمت از طبیعت با آنهمه تنوع در شکل و رنگ و جنس همیشه نگاه مرا به خود خوانده و بارها اندیشیده ام که راز آفرینش این ستون های محکم زمین در چه بوده است . در جاده ها که پیش می رویم , نظم قرارگرفتن کوهها توجهم را جلب می کند . این بار هم که از فراز ابرهای آسمان و از دریچه هواپیما به این آفریده های زیبا می نگریستم زیبایی و نظم و تقارن و تعادل آنها شگفت زده ام نموده بود . آنقدر هر چیز در سرجای خود بود که انگار از این بالا هم شکلی خاص  و منحصر به فرد را در کنار هم می ساختند و هر کدام می خواستند با تو سخنی بگویند تا رازی از رازهای طبیعت را بر تو بنمایانند .که هیچ خلقتی بی هدف نیست :

انا سخرنا الجبال معه یسبحن بالعشی و الاشراق

و تو هر لحظه باید مقر باشی :


فتبارک الله احسن الخالقین

و با جان و دل به تسبیح بنشینی که :


سبحان الله انک انت الواحد القهار القادر علی کل شی  .

نظرات 39 + ارسال نظر
کیانا دوشنبه 27 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 07:49 ق.ظ http://www.semi-burntgeneration.blogsky.com

سلاااااااااااااااااااااااااام و اووووووووووول
این سریع ترین کامنتی که میتونم بذارم
حالا برم بخونم

سلام کیانای عزیزم . خب اول رو گفتی و رفتی ! پس نظرت کوش نازنین ؟!

پدرخوانده دوشنبه 27 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 08:53 ق.ظ

وپا تنها یار با وفای رفتن است

وچشم تنها همدم دیدنیها

وگوش تنها ذخیره شنواییها

ودهان تنها اوست که مزه چشمه هارا درک می کند

وپوست است که زیر خورشید طعم سوختن را می چشد

وباز باید گفت که انسان درطبیعت انسان است

این یاوه ها را ببخش ولی دست خودم نیست

وقتی از طبیعت حرفی بیاد ناچار.........

ای جااااااااانم ! چه عجب که یه موضوعی باعث شد سکوتتون رو بشکنید که می دونید چقدر مشتاق حرفهاتون هستم همیشه ...
اما درست که پا باوفاترین است و ما فقط دو پا داشتیم ، اما انصافا آنها که دو پای کمکی داشتند ( عصای مخصوص کوهنوردی ، اسمش عصاست یعنی ؟!!) راحت تر بودند دیگه ! نبودند ؟
و چشمی که از ترس آفتاب ، در زیر سیاهی عینک پنهان شد !
و گوشی که از صدای ناهنجار غیبت های دیگران به ستوه آمد !
و دهانی که ... این یکی خدا رو شکر زیاد کار نکرد !
و پوستی که چشید طعم مستقیم آفتاب رو ...
و انسان در طبیعت انسان است و با طبیعت انسان است و اصلا انسان یعنی خود طبیعت ، اگر بداند....

باز هم ممنونت هستم هزار بار ...

آناهیتا دوشنبه 27 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 09:09 ق.ظ http://www.a-n-a-a-r-i-a.blogsky.com

از کوه زیاد شنیدم اما تا به حال نشده دل بسپارم و از استواری و مقاومت و سکوتش بیاموزم.
به قول پدربزرگم درس زندگی تو کتاب ها نیست در طبیعته.همیشه میگن برای لمس نفس خدا اگه با خودتون هم قهر هستین یه نگا به طبیعت بندازین.
این پست رو چند بار خوندم نرگس جون.همش درس بود و نکته برای بهتر زندگی کردن.
نگاه شما به مسائل گذرا خیلی برام جالبه.

حیفه آنای عزیزم . حیف ... حتما برو و از طبیعت کوهساران استفاده کن مهربان . انسان بدون طبیعت هیچ نیست ...
زندگی بدون این نگاهها از معنا خالی میشه نازنینم . باید بیاموزیم نگاه عمیق به اطراف رو ...
ممنون از نظر لطفت .

محمد دوشنبه 27 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 09:14 ق.ظ

سلام ابجی
صبحتان بخیر
با این همه شگفتی ها به یاد خلقت خدا می افتم و فکر می کنم ،در هر جای دنیا خدا خلقتش را با گونه ها و آب و هوای خاصی افریده است
و این یکی از نشانه هایش که من اصلا فکر نمی کردم در این مکان جایی به زیبایی وجود داشته باشد
فتبارک الله
.
.
من عید استاد تبریک گفتم .حواسم نبود تولد گفتم.

سلام داداش عزیزم .
دنیا پر است از زیباییهای خلقت ، خلقتی که آفریده آفریدگار مهربانی ست . آفریده هایی که سراسر زیبایی هستند اگر بدانیم ...
زنده باشی و چشمی زیبابین داشته باشی داداش جونم ...تو که خودت یکی از زیبایی های آفرینشی ...

بزرگ دوشنبه 27 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 09:18 ق.ظ http://navan1.blogfa.com

رسیدن به بزرگی و شهرت همانند سعود به قله است باید به فکر پایین آمدن کبر غرور هم باشیم
همیشه کوه ها صلابت و راست قامتی رو در ذهنم تداعی میکنند امیدوارم همانند کوه بلند و پایدار باشی

سلام بر بزرگ مهربان و بزرگوار . خوشحالم که حضورتان را در این سرا حس کردم . امید که همیشه از نعمت سلامتی در حد وفور برخوردار باشید ...

مرزهای صعود و سقوط ، بسیار باریک است . لحظه ای دیر نمی پاید که از اوج ، پرتاب می شوی به دره های خوف انگیز زندگی ، اگر از او غافل شوی و گامها را در راهی به خطا برداری ... خدا کند هیچگاه از حضورش خالی نشویم ........
چون کوه استوار و باصلابت بمانید همیشه بزرگ عزیز .

صهبانا دوشنبه 27 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 09:29 ق.ظ http://sahbana.blogsky.com/

شاید کمتر مکانی در دنیا باشد که به اندازه ی کوه بشر را به فکر واندیشه واداشته باشد .
و همین که خواستگاه و آغاز رسالت تعدادی از پیامبران در دامن کوهها بوده نشان از عظمت آن دارد .
و شاید کوهها پس از آسمان الهام برانگیز ترین مکان برای اندیشه های ناب باشد ...

به نکات زیبایی اشاره کردید... باز هم از اینکه ما را در سفر و نتیجه ی افکار خود سهیم کردید متشکرم .

چون کوه استوار و قویدل باشید....

سلام برادر بزرگوار . هیچ توجه نکرده بودم به این نکته که کوه خاستگاه رسالت تعدادی از پیامبران و از جمله خاتم انبیا و همینطور حضرت موسی بوده ! این خود نکته قابل تاملی ست که باعث می شود بیشتر و بیشتر در اسرار این آفرینش الهی تعمق و تدبر داشته باشیم .
ممنون از لطفتان . سلامت باشید و برقرار .

فرداد دوشنبه 27 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 09:34 ق.ظ http://ghabe7.blogsky.com

یا من لیس الا هو...
و من مسافرم
منی که عبور می کنم از پیچ و خم کو هها و دشت ها
تا برسم به لحظه ای که تو مرا خوانده ای...می دانم که رفتن نشان رسیدن نیست....
سلام خواهرم
ممنون که خوراک روز بعد از عید ما را فراهم کردی....
یا حق.

یا من لیس الا هو ...
و من مسافری هستم در مسیر زندگی ، در مسیر به تو رسیدن ، و برای به تو رسیدن ، باید هر لحظه با تو باشم و در یاد تو و می دانم اگر ذره ای از تو جدا شوم ، سالها راه را به خطا خواهم رفت و باز آیا فرصتی خواهم داشت به جبران اشتباه ؟
رهایم نکن مهربانترین که بی تو گم می شوم در این کوره راههای سخت و دشوار زندگی ....
ممنون برادرم . کاش ذره ای از این روح همیشه آماده شما را برای دریافت حق و حقیقت ، با خود داشته باشیم همیشه . سلامت باشید و پایدار .
در پناه حق ...

مذاب ها دوشنبه 27 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 09:35 ق.ظ http://mozabha.blogsky.com

سلام آبجی سهبای عزیز
ببخش که چند وقتیست پستهای زیبایت را بی کامنت گذاشتن خواندم، امیدوارم که این حقیر را به بزرگواریتان عفو نمایید، چند روزی نبودم و به نت دسترسی نداشتم.

و اما کوه ها و آموزه هایشان...
در دلشان سکوت هست و بر دامانشان عظمت قد برافراشته است و بر قله هایشان فضایی حاکم است که منیت را از وجود انسان میتراشد، گذر از پیچ و خم گریوه های صعب تداعی صراطی است که همواره اهدنا صراط المستقیم را در خاطر زنده میکند و همواره لغزشهای زندگی را بر مسیر زندگی خاطرنشان میکند و میگوید که هر چه بیشتر صعود کنی با وسواس بیشتری باید گام برداری که خطر سقوط هر چه صعود بیشتر باشد ، فاجعه اش بیشتر است...
در دل سکوت کوهستان ، بریده از منیت ها و روزمرگی ها و تعلقات زندگی ماشینی و زرق برقش ، فرصتی برای تفکر و تعمق بوجود می آید، برای سبک شدن در نیروانای سرشار از رمز و راز و سبک بالی خیال....
آنجا که سیطره کشش های هوس به پایان میرسد و مغناطیس مرموزی از جنس عشق ماورالطبیعه آغاز...

سلام برادرم . با این کامنت زیبایتان من باید کل پست را حذف کنم و فقط نوشته شما را به جایش بگذارم و سکوت پیشه کنم ...
حق بدهید که دلم تنگ شما و نوشته ها و نظرات فوق العاده ارزشمندتان بشود برادرم ! حق بدهید که گاهی گلایه هایم را از نبودنتان بشنوید .
باور کنید آدم متوقعی نیستم از دیگران ، اما .... ( در این مورد شاید زیادی متوقع شده ام ، نمی توانم از زیبایی کلامتان بگذرم !) باز هم شرمنده برادر خوبم !
خودتان و قلمتان و اندیشه های نابتان مانا و جاودان باد سپهر عزیز .

سمیرا دوشنبه 27 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 10:40 ق.ظ http://nahavand.persianblog.ir

عظمت کوهستان همیشه کوچکی وجودم رو نمایان میکنه..اینکه در مقابل یکی از مخلوقات خدا ما اینچنین حقیریم پس در مقابل خود خدا چی هستیم؟ تجربه محشری بود...مخصوصا کوهنوردیش

آی گفتی سمیرا !
ولی خب من اینم می بینم که همین کوههای عظیم ، به دست همین انسان که به ظاهر کوچک است و در باطن زیباترین و قوی ترین آفریده خداوندگار است ، مسخر شده و از دل آن سنگهای به ظاهر دست نیافتنی ، جاده هایی کشیده اند که ستودنی ست و درختانی کاشته اند که شگفت انگیز است و زندگی هایی در آن جریان دارد که باور نکردنی ست ...
و اینگونه است که در می یابیم انسان بزرگترین و شگفت انگیزترین آفریده خداوند قادر است ....
تجربه محشری بود در کنار شما و سپیده عزیزم که چه جایش خالیست امروز ....

میکائیل دوشنبه 27 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 10:43 ق.ظ

سکوت چه هدیه دل انگیزی ...
که نمیدانیم برای چه آن را داریم ..
و چرا حرمتش نگه داریم ....
خوشا به حال شما که بهره ها بردی از این سکوت ...

سکوت .... سکوت ........ سکوت ........
و من چه درسها دارم در این سکوت و چه می آموزم از سکوت و باید بیاموزانم سکوت را .......
هر جا که باشی ، سکوت معلم خوبیست ....

کوالا دوشنبه 27 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:00 ق.ظ http://www.kouala.blogsky.com

او مای گااااااااااااااااااد !!

یعنی اولم ؟‌


مثل همیشه اید سهبا بانو خوندن این قلم نابتون دلنشینه

خوش برگشیتد از سفر

و آیات قرآن معجزه می کنند با روان

سلام علیکم پوریای عزیز . چه عجب از اینورا ! من که چند روزه از سفر برگشتم و این چندمین سفرنامه منه ! اما شما هم ظاهرا سفر بودین که نبودین ، آره ؟!!
و آیات قران معجزه می کنند با روان ! بدجور موافقم !

کوالا دوشنبه 27 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:02 ق.ظ http://www.kouala.blogsky.com

یعنی خدا بگم چی کارتون کنه ؟

چه حال گیری اساسی ای شد !!
اخه شما دیگه چرا ؟

چرا تاییدی ؟

یعنی شما هم هرچی خوشتون نیاد رو پاک می کنید آیا؟

اساسا با این پدیده ی تاییدی مشکل دارم
حالا تکلیف حال گرفته ی من چی میشه ؟

اول نشدم که ! او مای گاد خود را باز پس می ستانم حضرت سهبا

مگه اولین باره میای اینجا پوریا ؟!!! خب عزیز اینجا که خیلی وقته تاییدیه ! بس که سرنزدی فراموش کردی جانم !!!!

باور کن همه کامنتها تایید میشه مگر اونایی که خودشون میخوان تاییدش نکنم !
ضمنا اینجا هر کلمه ای که بذاری دیگه نمیتونی پس بگیری ! شرمنده !

دختر مردابی دوشنبه 27 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:02 ق.ظ http://www.mianboribedaria.blogsky.com

سلام نازنین
خواندمت اما این قلم وامانده در پاسخی درخور
فقط خواستم عرض ادبی کنم و تمام آرزوهای خوبم را با همه مهرم تقدیم کنم به وسعت مهربانی های بی مرز تو

سلام بر زیباترین نیلوفر هستی .
نفرمایید خواهرجان ! قلم شما که بماند ، من که باید بروم در زیر لایه های سنگ و خاک ، آب شوم نازنینم ! زنده باشید و پرتوان عزیز مهربان .

زهرا دوشنبه 27 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:14 ق.ظ

سلام عالی بود.مخصوصا این جمله
اما هستی ات در کنار دیگران است که نمود دارد . پس با آنها باش , نه تنها با خودت ....

سلام زهرا جان . ممنون از حضورت عزیز .
میگما ببخشید شما چرا آدرس خونه تون رو نمیذارین هیچوقت ؟ ! می ترسین یه وقتی مزاحم بدموقع بشیم خانومی ؟! هر جا می گردم اثری از آدرس وبلاگت رو پیدا نمیکنم خب !

زهرا دوشنبه 27 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:32 ق.ظ

نه عزیزم این چه حرفیه
قبلا یه خونه داشتم اما الان تقریبا ندارمش.

چرااااا ؟؟؟؟؟ خونه رو که ول نمیکنن به امید خدا !!!

س دوشنبه 27 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:45 ق.ظ

سلام
همین که سکوت زهرا هم شکست خوب است که در پی نشانی اش به خانه ام بیایی و نگاه کن را بیابی
نگاه کن !

سلام مهربانم .
سرای شما ، سرای نشانه ها و نشانی هاست . قبلا هم آمده بودم به دنبال اثری از زهرای عزیز ، اما نیافته بودم ... ممنون که راه را نشانم دادید . خواهم آمد چونان همیشه و این بار با انگیزه ای جدید .... ممنونم مهربانم که شده اید کهکشان راه دوستی ....

مهرداد دوشنبه 27 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:45 ق.ظ http://kahkashan51.blogsky.com

یک روز غم به اندازه کوه،یک روز شادی اندازه دشت،
در سایه کوه باید از دشت گذشت !
وقتی آدم به کوه میره واقعا" احساس میکنه به خدا نزدیکتره ، عظمت اون آدمو به وجد میاره.
خواهر عزیز سلام ما که مسحور جاذبه ی قلمتون هستیم و ناتوان از بیانی در خور اینهمه احساس
زیبا.
روزتون خوش.

سلام برادر . و من هم مسحور این همه احساس که در وجود شماست ... و اینهمه زیبایی نگاه و کلامتان .
شرمنده می فرمایید برادر . ممنون از محبتتان .
روزگارتان به شادمانی .

س دوشنبه 27 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:46 ق.ظ

چه بسیار افرادی که باید از این سکوت، درس بگیرند!!!

قدری که با خود خلوت کنیم ، در می یابیم که باید از سکوت درس بگیریم ... حالا نمیدانم منظور شما دقیقا به چه کسی ست ؟ اما می دانم که همه می دانند اینرا .......

مذاب ها دوشنبه 27 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:49 ق.ظ

سلام آبجی سهبای عزیز
امروز کامنت مفصلی برای این پست شما گذاشتم اما ظاهرا" نمیبینمش، میخوام مطمئن بشم که رسیده یا نه ؟

سلام بر برادر بزرگوارم ، سپهر آسمانی عزیز .
فکر کنم حالا دیگر پیدایش شد ، نه برادرم ؟! ببخشید تاخیر تایید را !

زهرا دوشنبه 27 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:12 ب.ظ

آدرس هم که خانم سعادت یار عزیز دادن

مادر همیشه نگران راههای ارتباطی فرزندان است که نکند زمانی قطع شود این راهها !
خواهم آمد مهربان ... خواهم آمد...

دانیال دوشنبه 27 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:16 ب.ظ http://www.danyal.ir

با طیاره مسافت یک ماهه را یکساعته رفته اید و دلخوشید که در سفر بودیم ؟! نه خواهری ُ سفر کرده آن بود که خسته روزگار و دشت دوست باشد ...

هیچکس نداند برادر که می داند ما همواره مسافر جاده های تمام ناشدنی روزگاریم و با اینهمه نرفته ، بر می گردیم و برنگشته ، دوباره دلتنگی ها مجال آسایش و آرامش را می گیرند تا دوباره عزم را جزم کنیم برای قدم گذاردن در جاده هایی که تمام نمی شوند گاهی ! هر چند اگر به زیباییهای مسیر بنگریم و ماه و شب و ستاره ها و کوه و در و دشت ، سفر را آسانتر خواهیم گذراند ...
نمی دانم این سفرهای دائم ما کی تمام خواهد شد ؟ احتمالا با پایان رسیدن سفر زندگی ... با این حساب من همیشه مسافر جاده های زندگیم برادر ، مسافر جاده هایی که هیچوقت به پایان نمی رسد مگر در پایان ...

همیشه فرصت پیش نمی آید صفر ناقابل مسیر ده ساعته را برداریم و آنرا یکساعته کنیم برادر ! این یک بار هم دستمان در کیسه خلیفه بود که راحت برش داشتیم ....
دست و دلباز هم بشویم ، مسیر ما بلیطهای فضایی اش را پیش فروش می کند همیشه و دست ما کوتاه و خرما بر نخیل ............

حمید دوشنبه 27 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:58 ب.ظ http://samandis.blogfa.com

با این نوشته ی شما یاد کتاب "دمیان" هرمان هسه افتادم و بودای بزرگ. کلا طبیعت انسان رو دگرگون می کنه و خیلی سریع بر روان انسان تاثیر میذاره. دلیلش هم هوای تمیز و سبک اونجاست که باعث میشه ذهن خالی بشه.
خدا رو وقتی میشه حس کرد که خالی هستیم.

خدا رو در هر حالی میشه حس کرد حمید ! مگه نه اینکه وقتی در اوج گرفتاریها و غمها هم هستیم به یادش می افتیم و خداوند رو در لحظه هایمان حاضر می بینیم ؟ یا حتی در اوج شادیها ؟
اما حق با تست که طبیعت ، انسان را دچار دگرگونی سریع و شدیدی می کند که با آن سریعتر و صریحتر به سمت خدا می رویم ....
ممنون حمید عزیز .

سید داود ساجد دوشنبه 27 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:09 ب.ظ http://sajed.blogsky.com

میگم مادر را دعوت کردم تا از من در برابر شما طرفداری کند
او را از تیم شما گرفتم
فکر کنم کامنت قبلی من نرسیده که تأیید نشده ،درسته؟

شما مادر را نمی توانید از آن خود کنید ! هر چند مادرها پسردوست هستند ، اما حق طلب هم هستند ...
آخرین کامنت شما قبل از این مربوط به پست قبل و تبریک عید بود که تایید شد . جز این هیچ دریافت نشده است ...

ر ف ی ق دوشنبه 27 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:35 ب.ظ http://www.khoneyekhiyali.bloogsky.com

تبلور اولین نگاه به (( کوه )) براندیشه ها ،ایمان به بزرگی خداست وپس از آن گفتن فتبارک الله احسن الخالقین که از حنجره های متعجب به پا می خیزد و آنگاه غرق شدن و اندیشه در این که :
انا سخرنا الجبال معه یسبحن بالعشی و الاشراق ...
سلام بر سهبای عزیز
آرزویم این است که چون کوه استوار باشی ...

سلام بر رفیق عزیز . سلامت باشید و ماندگار .
باز هم تولدتان مبارک .

جوجه اردک زشت دوشنبه 27 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 02:27 ب.ظ

سلام بانو
ما از کوه بالا می رویم یا کوه از ما....؟ گاهی روی زمین صاف هم احساس سقوط دارم جایی که یادم می افتد از یاد خدا سعود نکردم
حیف ممنوع السفر در کوه هستم.خوشا به سعادت آنانی که سکوت را در بلندی کشف می کنند

سلام .
چه تعبیر زیبایی بود برادر ! حتی روی زمین صاف هم اگر از یاد خدا صعود نکنی ، سقوط می کنی .... نگاهتان محشر است ، حتی اگر ممنوع السفر در کوه باشید ، که با نگاهتان بلندای کوه را هم در نوردیده اید ...
ممنون .

سمیرا دوشنبه 27 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 03:43 ب.ظ http://nahavand.persianblog.ir

عصای کوهنوردان اسمش باتومه خواهر! اسم قشنگی نیست آدمو یاد مناظر ناخوشایند میندازه...

واقعا اسمش باتومه سمیرا ؟! من ترجیح میدم همون عصا صداش بزنم و یاد پیری بیفتم تا باتوم و یاد .....

محمد دوشنبه 27 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 06:37 ب.ظ

سلام:
و به یاد آنانکه کوه را در آغوش خود می فشردند....

و هستند انسانهایی که کوه در برابر عظمت و وقارشان به زانو می افتد ...

سلام برادر بزرگوار . خوشا به انسانهایی چنین و خوشا به سعادت شما که از آنهایید و در بین آنها ...

داداش محمد دوشنبه 27 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 07:51 ب.ظ http://www.faryadebiseda71.blogsky.com

اومدم ابجی با
.
.
.
یگانه
.
.
.نیایش

چشم داداش جون . میام .

مامانگار دوشنبه 27 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 08:04 ب.ظ

...سلام سهباحان...
...این گروه ۱۶۰ نفره هیئت کوهنوردی بودند یا شما دوستانه رفتید ؟!...
...آخه ۱۶۰ نفره صعود کردن خیییلی سخته !..همه به یکسان کشش ندارند و بین راهی عده ای میمانند...
...بهرحال صعود گروهی خییییلی محشرررره...تجربه اش رو تو دوران دانشکده زیاد داشتم...
...بااین نوشتت..خیلی هوای کوه به سرم زد سهبا...

سلام مامانگار عزیزم .
این گروه هیات کوهنوردی بودند از طرف وزارتخونه ای که ما در اون کار می کنیم و همه هم خانم ! بله کار سختی ست و مدیریتی قوی می خواهد انصافا بخصوص که همه گروه هم خانمها هستند .. ما به کوه بوزان رفتیم از ارتفاعات بینالود نیشابور . شما هم بسم اله ! مشهد پر است از کوههای جذاب و خواستنی ....

افسانه دوشنبه 27 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 08:53 ب.ظ http://www.gtale.blogsky.com/

http://sayehsarezendegi.blogsky.com/

سایه دوشنبه 27 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:20 ب.ظ http://shadowplay.blogsky.com/

سلام سهبا جان

شبت خوش ، امیدوارم شب آرومی داشته باشی و یک صبح زیبا .

سلام عزیز . شب و روز شما هم بخیر و شادمانی .

دختر مردابی سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 08:22 ق.ظ http://www.mianboribedaria.blogsky.com

سلام سهبای نازنین
صبحت به خیر و روزت سرشار از آرامش و شادی
برای عرض ارادت آمدم

سلام مهربانم . صبح شما هم بخیر و آرامش .

سایه سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 08:34 ق.ظ http://shadowplay.blogsky.com/

سلام خانومی

در دورکند که چی بگم ، کلا متوقف شدم و انگار راه رو پیدا نمی کنم ! منتظر یک اتفاق خوبم !

سلام نازنینم . توقف برای سایه من معنایی ندارد . کمی بایست و خستگی بگیر و آرامتر بیندیش ... اتفاقهای خوب مثل گذشته خواهند آمد ...

بزرگ سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 10:09 ق.ظ http://navan1.blogfa.com

همیشه از دیدن کوهنوردان با اون کوله پشتی های قشنگ غبطه می خوردم
خوش بحالشون با اون صعود قشنگشون

منظورتون خوش به حالمون با اون صعود قشنگمون بود دیگه نه آقا بزرگ ؟!

آرمین سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:08 ب.ظ

اسکور موسم فکر کنم فنرش در رفت

داداش آرمین , یک کلاس خلاصه نویسی برام میذاری ؟ آدرس بدی برات یه موس جدید می فرستم ! شرمنده شما و موستان !

فرداد سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:14 ب.ظ http://ghabe7.blogsky.com

سلام
امروز دوباره این پست را خواندم...یاد یکی از دوستان مرحومم افتادم که فاتح اورست بود و از آنجا و فتوحاتش خاطراتی می گفت که همه اش درس خدا پرستی بود.کوه ...قله...و...آخر سر هم جانش را برسر یکی از این فتوحات گذاشت...خدایش رحمت کند.با اینکه مرگش غم انگیز بود اما یادش همیشه یاد آور عظمت خالق است برای من.
ممنونم که هرروز یاد یک چیز خوب منو می اندازین...و شکر خدا را یادآوری می کنی.

و من هم یکی از همین عزیزان را می شناختم ... همینجا ... در همین شهر ... و مرگ غریب و تشییع غریبترش را ....
خداوند رحمت کند دوست شما را و آن عزیز را و عمر طولانی عنایت کند برادر مهربان مرا ...
زنده باشید فرداد عزیز که وجودتان دلگرم کننده ست و سرشار همه حس های خوب . خداوند از برادری کمتان نکند .

امیر سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 03:48 ب.ظ

سلام
حالتون خوبه؟
من دانشجوی دندانپزشکی هستم ویه طرح جامعه نگر در خصوص دندانپزشکی هست که
می خواستیم این نظر سنجی را انجام بدیم!

اگه امکانش هست لینک این نظرسنجی را روی وبلاگتون قرار بدین! یا لااقل خودتون جواب بدین!
https://spreadsheets.google.com/spreadsheet/viewform?formkey=dHh6VHpfa010NzR0WThJNGMzek1NMnc6MQ

بدون شک نتایج این مطالعات در تصمیم گیری ها موثر خواهد بود و ان شا الله
به بهبود وضعیت سلامت به خصوص سلامت دهان و دندان کمک خواهد نمود!
ممنون که در راستای ارتقای سلامت کمک می کنید.

سلام .
اگر امکانش مهیاشد , چشم ...

تنفس سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 04:58 ب.ظ http://tanaffos.blogsky.com

سلام عزیز مهربان
آخ آخ آخ من چقدر تاخیر داشتم و چقدر مطالب شما را نخوندم !!!!!!!! ای وای ...
اما تصور کنید توی آپارتمان بنایی کردن و قیر گونی توی حمام و قیر آب کردن توی بالکن و ماسه و سیمان درست کردن وسط هال ... و انباشتن وسایل خونه در همان هال و در همین وضعیت غذا درست کردن و خوابیدن در کنار این وسایل چه احساسی به آدم دست می دهد ...خدا عالم !
....................
سکوت شبیه ترین چیز به خداست و کوهها همیشه تداعی گر عظمت و قدرت خداوندگارند
برقرار باشید

سلام عزیزترینم . چه لذتی دارد خواندن تک تک مطالب توسط نازنینی چون شما . اگر بدانید چقدر شادمانم کردید ! خداوند شادی را در قلب مهربانتان برقرار همیشگی سازد عزیزترین .
خدای من ! چه می کنید شما با این شرایط در چنین شرایط که باید مهیای شرایط اضطرار آتی باشید !!! خدا صبرتان دهد نازنین !

پرند چهارشنبه 29 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 04:11 ق.ظ http://ghalamesabz1.blogsky.com

پاراگراف اول رو به وضوح لمسش کردم و درکش می‌کنم...
تجربه‌هایی که در سفر می شه بدست آورد بی‌نظیره... بخصوص اگر تنها باشی و بدون خانواده...

من جنگل رو بیشتر از کوه دوست دارم...
آخه خسته می‌شم تو کوه!!

من هم موافقم پرندجان که هر از گاه سفرهای تنهایی بسیار مفیدند ... همیشه در جمع بودن را برای خودم توصیه نمیکنم . گاه تنهایی محشری به پا می کند در درون که ... دیدنی ست ..
جنگل هم بسیار زیباست . لذت قدم زدن در سرسبزی طبیعت محشر است ...
مرسی مهربانم از حضورت ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد