بعضی کلمات را هیچوقت نمی شود معنایی درخور بخشید ، آنچنان که از توصیفش رضایتی درونی حاصلت گردد . برخی رابطه ها دلی اند . با گوشت و پوست و استخوان با تو وصلند . هیچ رقم نمی شود آنها را نادیده گرفت یا از آنها کاست . بعضی محبتها آنچنان عمیقند که با عمق وجود تو رابطه ای مستقیم و دیرپا ایجاد می کنند . هر چند بین تو و آن دیگری فرسنگها فاصله باشد . هر چند سهم تو از دیدار آنها تنها چند روز کوتاه در سال باشد که آنهم فرصت دیدار و گفتگو را بسیار کم مجال می دهد . اما همان لحظات اندک ، همان نگاههای کوتاه ، همان چند کلام خالصانه آنقدر بی ریا بر دلت می نشیند که تا عمق وجودت را میهمان آرامش غریبی می کند که تنها از یکی مثل او برمی آید .
برادر ... هر چند از داشتن خواهر بی نصیب بوده ام در این روزگار ، اما خواست خدا مرا خواهر برادرانی همدل نموده که داشتنشان از بزرگترین سرمایه های زندگی من است . گر چه سالهاست از آنها دورم و هرگز آنچنان که باید وظیفه خواهرانگی خود را در حقشان ادا نکرده ام ، اما به جرات می توان گفت آنچنان محبت بین ما عمیق و درونی است که بی کلام ، تنها با نگاه ، یا حتی تنها از صدا ، درد هم را می فهمیم و ..... قدر هم را می دانیم .
و امروز 11 تیرماه سال نود ، دقیقا نوزده سال از تولد برادر مهربان و دوست داشتنی ام محمد می گذرد . پسری که خاطره روز تولدش را دقیق به یاد دارم و بزرگ شدنش تا زمانی که لحظه به لحظه اش با من همراه بود و وابستگی غریبی که به هم پیدا کرده بودیم ، در ذهنم به درستی نقش بسته است . یادم نمی رود وقتی برای تحصیل در دانشگاه از او دور شدم ، جدا شدن از او آنقدر سخت بود که مرا به گریه اندازد و نگاههای غم آلود او را نیز و قهرکردن های شیرینش را هرگز نمی توانم از ذهنم دور کنم . محمد من هنوز هم همانقدر مهربان و حساس و زودرنج است . دایی محمدی که صبورترین هم بازی دخترکان پرتوقع من است و هر آنچه درخواستهای کوچک و بزرگ آنهاست را با جان و دل برآورده می نماید . داداش عزیزم ، محمد نازنین من ، تولدت مبارک . می دانم که نیازی به کلمات ندارم و نداری تا بدانی چقدر دوستت دارم و چقدر خوشحالم از اینکه تو همراه لحظه های من در این فضای مجاز هستی و همیشه نگاهت و کمکهایت در بودنم در اینجا ، باعث خوشنودی قلبی من بوده و خواهد بود. با تمام وجودم ، هر آنچه بهترین و زیباترین است را ازخداوند مهربان به آرزو می نشینم و در تک تک لحظات نیایشم از او می خواهم سرنوشت تو را آنچنان زیبا رقم زند که شایسته تست . باز هم تولدت مبارک مهربانترین برادرم.
تولد لحظه های مهربانی :
به دور لاله قدح گیر و بی ریا می باش به بوی گل نفسی همدم صبا می باش
نگویمت که همه ساله می پرستی کن سه ماه می خور و نه ماه پارسا می باش
دلها که همسو باشند ، نگاهها را حتی در اولین برخورد ، با خود همراه می کنند . نیازی نیست که تو سالها و بارها دیگری را دیده باشی که اگر دلت با او باشد در اولین نگاه ، او را خواهی شناخت .
با هم رسیدیم . من تازه رسیده بودم که از تاکسی پیاده شد با دو دسته گل زیبا در دست . نگاهش کردم و گفتم : سمیه جان ؟ و او که چه شیرین گفت : وااااای ... باور نمی کنم ... و این آغازین برخورد من با دختر مردابی نازنینم بود و دمی بعد که هر دو دست در دست هم ، سایه را در آغوش کشیدیم . دو ساعت با هم بودن آنقدر سریع گذشت که باز هم بر این باور مهر تاییدی باشد که لحظات شادی پرواز می کنند و چون ماهی از دستت سر می خورند . گفتم ماهی .... به سایه که زنگ زدم تا قرار دیدارش را بگذارم گفت سهبا جان ،همین دم صبحی خوابت را می دیدم . در باغی زیبا با هم بودیم .... و من که می خواستم به خاطر بچه ها از تو جدا شوم ، سه ماهی به من دادی ...
قصه آن پسرکان فال فروش هم در ذهنم ماند و نصایحی که این رند شوریده شیراز در قالب کلمات به ما عرضه کرد ... زود گذشت زمان با هم بودن ما سه نفر اما ... در پس آن دیداری دوباره بود با دو مهربان عزیز دیگر . خانم سعادت یار مهربان و خانم تنفس دوست داشتنی .... زمانی که در جمع خانوادگی تنفس عزیزم سپری شد و لحظاتی را برایم به یادگار گذاشت که هرگز از خاطرم پاک نخواهد شد . که در این روزگار فراموشیها ، آنچه برای همیشه می ماند خاطره خوبیها و مهربانی هاست . از هر چهار عزیز دوست داشتنی ام بی نهایت سپاسگزارم که لحظاتی به یاد ماندنی را در دفتر خاطرات قلبم ثبت نمودند . روزگار همگی غرق شادی و سلامت .
نمی تونم چیزی بگم !
ممنونم ... الان فقط همین ... تا بعد نازنینم !
تا همه بعدترها دوستت دارم نازنینم ...
تولد برادر عزیزت مبارک ... صد سال زنده باشید در کنار هم ...
ممنون عزیز مهربانم . سلامت باشی و سرزنده در کنار عزیزانت ...
سلام بر داداش محمد عزیز....
تولدت فخنده و مبارکباد امید که سالهای سال زیر سایه الطاف الهی مانا و برقرار باشی و ما هم هرسال همین موقع و همینجا بیاییم و این روز دل انگیز را به شما تبریک عرض کنیم.
وای چه دیدار خاطره انگیزی ! چقدر زیباست که دوشتانی برای اولین مرتبه همدیگر را ببینند و ساعاتی را در کنار هم باشند، امید که همیشه در دل هم باشید و برای هم باشید.
سلام برادر . ممنون از تبریک زیبایتان .
جایتان سبز بود در بین ما ! کاش دوستیها برای همیشه در دلها ماندگار شوند.
برای ترویج خوبی ها راهی جز تکریم خوبان وجود ندارد
تولدت مبارک محمد جان ...
ممنون برادرم . کاش مروج خوبیها باشیم .....
سلام.سلام برشما ومهربانی. اینقدر شیرین وبااحساس از مهربانی میگویید که با خودم میگویم کاش من هم از نعمت داشتن خواهری مهربان برخوردار بودم . و به برادران شما میگویم که قدر چنین گوهری را بدانند که کسی اینرا میفهمد که از این نعمت محروم است. اساسا قصه دنیا همین است که گویا همیشه میان داشتنها و قدردانستنها فاصله است. هر کسی قدر انچه دارد نمیداند و درطلب چیزی است که ندارد...بهرحال امیدوارم خداوند نعمت مهربانی را که اساس الفتهاست و اساس خلقت و فلسفه خلافت الهی در میان ما گسترده بدارد...خدایا جای کدورتها و دشمنیها و کینه ها مهربانی را در میان ما برقرار ساز...خدایا قلبهای مارا بیکدیگر عطوف مقرر فرما ..
سلام .
همیشه میان داشتنها و قدر دانستنها فاصله است ... چه عمیق می فهمم اینرا ......
خدایا جای کدورتها و دشمنیها و کینه ها ، مهربانی را در میان ما برقرار ساز ... مهربانی را ........مهربانی را ........ خدایااااااااااااااااا !!!!!!!!
سلام سهبای نازنین
اول تولد برادر عزیزت رو به تو و البته به خود ایشون تبریک میگم امیدوارم سال های سال در کنار هم با شادی و سلامتی زندگی کنید
قطعا آقا محمد به داشتن چنین خواهر مهربانی میبالد
دوم می خوام بدونی که هنوز هم باورم نمیشه که تقدیر اونقدر باهام یار بود که دیدار تو و سایه رو سهم من کرد...
هنوز طعم شیرین اولین نگاه و لبخند تو رو حس می کنم ...
جاودان کردی چهارشنبه من رو ...
و حضور تو هم جاودانه کرد آن لحظه زیبای چهارشنبه را ، با آن کلام دلنشین ... با آن گلهای زیبای در دست ، با آن اشتباه عجیب من ... با شگفتی لحظه هایی که به سرعت می گذشتند ......
شیرینی لحظه ها طعم همیشگی همراهت باشد مهربانم ....
ترسیم فضای آکنده از مهر و محبت کار سختیه.چون تقریبا هیچ کلمه یی نمیتونن چنان بار معنایی عمیقی رو با خودش یدک بشه که بتونه حق مطلب رو ادا کنه.
گاهی در غم و غصه هم آدم به همین درد بی درمون دچار میشه. ولی خوشبختانه اینجا هم صحبت از تولد و خوشی و خوشحالی و همراهی با دوستان صمیمی بود و هم من کمی بیش از حد سمج هستم که به این زودی جلوی عجز کلمات کم بیارم.
غرض اینکه خوشحالم که فضای شور و شادی که در ذهن شما بود انقدر عمیق بوده که درخور نگارش شده و باز خوشحالتر بابت اینکه برادر و دوستانی دارید که مایه دلگرمی و قوت قلب شمان.
خیلی ساده اما صادقانه آرزو و دعا میکنم همیشه همین حس و حال بین شما حکمفرما باشه
قدرش و قدرشونو بدونین ( که میدونین)
دوران خوش آن بود که با دوست به سر شد
باقی همه بیحاصلی و بیخبری بود
سلام . ممنون از دعاتون . مطمئنا قدردان همه خوبی های زندگیم هستم . و مطمئنا اگر زندگی رو با دیده مثبت تری نگاه کنیم ، لحظه های زیادی داره که شایسته قدردانی هستند و حضور اون لحظه ها ، حس خوشایندی از زنده بودن رو در رگهای ما جاری کنه !
اما نفهمیدم ، سماجت شما باعث شد کم بیارین در جلوی کلمات یا نه ؟ این فضای محبت کلامی ، به دل شما نشست یا به نظرتون تصنعی بود ؟
حافظ در لحظه های شما هم حضور همیشگی دارد انگار . چه خوشحالم ....
تبریک
شاداباش باد
نثار ذره های نور در پیش پای همه ی به دنیا آمدگان !
پی نوشت:
نثار، یکی از رسم های قدیمی است که هنوز هم هست و همان شادباش است!
سلام مهربانم . زنده باشید .
همه شادباشهای دنیا را نثار مهربانی تان می کنم . با بهانه ، یا بی بهانه ...
ابجی گلم.به این نوشتتون اشک منو در اوردید.نمی دونم چطوری با تمامی زحماتتون از شما قدردانی کنم.سپاس ویژه دارم.مطالب چاپ می گیرم و در اتاق می زنم.خیلی گلی ابجی.دوست دارم.فکر اینجا را نکرده بودم.یک بوسه گرم تقدیم دستهای خسته و پرتوانایت.
میگم نازک نارنجی هستی ، میگی نه ! آخه کجای این نوشته گریه کردن داشت ؟!



قربون داداش گلم برم من ! این که قابل شما رو نداشت عزیز دل خواهری .
بیشتر از اینا بدهکارم به شما....
دستهای خسته و پرتوانایم ؟!!!
راستی هدیه ی دوستی که درختی پیچیده در حریر یاسی رنگ بود، حساب شد؟
آیا کشتی سلیمان را هم تو سنجیدی یا من ؟
من بدهکارم بعد از این همه ماندن پشت دیوارهای ابهام؟
شما همیشه بستانکارید با مهربانی های فراوانتان که هیچ ردی از ابهام در آنها نیست ....
اما ابهام همیشه بدهکار شماست .........
تولد برادر و دوست خوبتون مبارک
به برادرتون تبریک میگم بخاطر داشتن چنین خواهری.
انشالا سعادت داشته باشم چشمم به روی ماه شما روشن بشه....
خوش به حال دختر مردابی و بقیه ی دوستان...
محمد برادرمه آنای عزیز . برادر واقعی .... ممنون از تبریکت .
خوش به حال من ....
ابجیگلم خوب این اولین بار که کسی برای من چنین متن قشنگی مینویسه.باید با احساس باهش رفتار کنی؟مگههمینطوری نمیشه.
ای جاااانم ! این متن قابل داداش عزیزم رو نداره که ! فدای تو و همه احساسات قشنگت برم من !
مبارک مبارک
تبریک تبریک
از طرف ما هم بگید حتما
خوبی خوشی؟
مرسی حمیدجان . اما خودتون هم یه تک پا برین خونه داداش تبریک بگین مگه چی میشه ؟!
سلام دوست گرامی
تولد محمد عزیز رو بهتون تبریک عرض میکنم،راستی چشمتون روشن بابت ملاقاتی که با دوستان داشتید.
پیروز باشید.
سلام .
ممنون از تبریکتان و از لطفتان آقا مهرداد عزیز . امیدوارم شما هم دلتان به دیدن نورچشمی هایتان روشن شود همیشه ! در کنار برادر بزرگوارمان شاد باشید و پیروز ..
تولد برادرعزیزت مبارک ......
وهمینطورتولد مهربانیها
مرسی نازنینم . مهربانی ها که در کنار مهربانی شما رنگ می بازند عزیز دل ...
سلام همشهری عزیز!
بعد از مدتها با خداحافظی به روزم
منتظرتونم . . .
سلام بر ایمان فرستاده عزیز . چه روز قشنگی هم به روز شدی ! تولد برادر که باعث آشنایی من با شما شد ! خوش آمدی ....
تولد عزیزانت مبارک عزیزم
مرسی افروزم . دیروز به یادت بودم . هیچ خبری ندارمت !
از تبریکت ممنونم .
سلام
خداوندا تا مادامی که دلی برای تحکیم مهرخانواده می تپد مباد ومبادکه آزرده باشد از رنج ومحنت
شادباش ترین دعای تداوم خوشی ها را تقدیمتان می کنم باشد که لبخند نامیرای قلبتان باشد
محمد آقای گل ،ندیدن بهانه نیست برای اینکه در این جشن خوش نباشیم وممنونم که دلیلی داریم برای پیوند دوستی ها که حتم دارم در بین دوستان خداوند حضور دارد سلام ما را به خدا برسانید
سلام .
چه خوب می شود اگر همیشه در بین دوستان خداوند حضور داشته باشد . حضور خداوند را در لحظه های شما بیشتر می بینم . شما سلام ما را به خداوند برسانید برادر بزرگوار.
تولد داداش گلت رو به خودش تبریک گفتم اینجا هم دوباره تبریک میگم...راستی این داداش چند سالشه.؟دیدار دوستان مجازی قبل و حقیقی امروز رو هم تبریک میگم امیدوارم همیشه خوش باشید...فقط این دفعه خواستی جایی بری یادت نره از ما اجازه بگیری ها..بدون هماهنگی نری یهو
محبت شما که ثابت شده ست عزیز دل . ممنونم ازت .
محمد نوزده سالشه .
بابت تبریک دیدار هم ممنون . چشم . این بار سعی می کنم با هماهنگی برم ... شرمنده شدم حسابی !
سلام خواهرم
چقدر همه ء این پست رو دوست دارم...
تبریک به خاطر داشتن چنین خواهری به برادری لایق...
همه چیز میارک باشه...تولد...دوست داشتن ها...دیدار ها....
اینها همه فال نیکن.
ایام به کام.
سلام برادرم . به نظرتان در جمعی که سایه و سمیه و سهبا باشند ، نام فرداد خواهد آمد یا خیر ؟!
جایتان را سبز کردیم برادر بزرگوارم . سلامت باشید و فال زندگیتان همیشه نیک باشد .
جوابت زیبا بود ممنونم.
به تو تبریک که برادری چون محمد داری و به محمد تبریک که خواهری دلنشین و عاقل دارد! و قدر دوستان می داند!
آخ که اگه میشد سر کلاسهای درس مهربانی شما نشست ... چه می شد ....... حیف مهربانم ... حیف .........
قطعا شما سه دوست بی نظیر فراموش ناشدنی ترین ها هستین....
)چه خوب عمل کرده آنروز و سه مهربان را کنار هم جمع کرده...
چقدر مهربانربای طبیعت(معادل آهنربا
ممنون از اینکه یادم کردین...
اما
گرم یاد آوری یا نه
من از یادت نمی کاهم
(هرسه عزیز را می گویم...)
همیشه دلخوش و سلامت باشین.
زنده باشید برادرم .
سلامت باشید و شادمان .
رفتم توی وبلاگ برادر که تبریک بگم!!!
متوجه نکته ای شدم!!
سهبا دیروز تولد تو بوده و من متوجه نبودم؟؟؟!!!
چرا به تو تبریک نگفتیم؟
آیا اشتباه دریافتم؟
نه مهربانم . دیروز تولد خانم برادرم بود که محمد به او آبجی می گوید ... آبجی الهام ...
تولد من زمانی دیگر است ...
تولد آقا محمد رو که به تو تبریک نمی گم. به تو کار نداره کهههههههه. اما این دیدارهای پیچیده رو بهت تبریک می گم ایشاله که هر دیدار یه گام برای ارامش و نشاط روحت باشه و اگه اینطور باشه دورادور شادم به شادیت خواهر
زنده باشی مهربانم . دلم برایت تنگ شده رویای من . دیدم محبتت را در وبلاگ محمدم . ممنون از نظر مهرآمیزت ...
شادیت آرزوی من هم هست ...
اااااااا تولد محمده ؟؟ بهش بگم شیرینی بفرسته شیراز ایشاالله 120 ساله بشه و موفق ...آبجی رشتت حقوقه ی چند تا سوال قرار دادی ازت بپرسم
آره . تولد محمده . برو به خودش بگو آرمین جان .
رشته من حقوق نیست آرمین ....
سلام نرگسی!

تا یادم نرفته اول از همه بهت بگم تولد داداش محمدتو اول به خودش بعد به شما و عزیزانتون تبریک میگم
دوم از همه بگم من یه متن زیبا درباره داداشیم نوشتم گذاشتم تو وبلاگ که ان شاالله یکشنبه آپ میشه گفتم که بعد نگی مریمی از من تقلید کرد
سوم دیدارت رو با خانم سعادت یار که وبلاگشونو بالاخره درب و داغون کردن و خانم تنفس رو هم تبریک می گم سلام منو مخلصانه به هر دوشون مخصوصا خانم تنفس عزیزم می رسوندی!
سوم من خیلی ذوق می کنم وقتی سکوتو بشکنی و جواب کامنتا رو بدی!اینجوری بهتره تا اینکه سکوت کنی
دوستت دارم زیااااااااااااد
می بوسمت از دووووووووور [وای سیستم بلاگ اسکای شکلک بوس نداره]
سلام مریمی . ممنون بابت تبریکت . شما ماشاله خودت آخر زیبایی کلامی ! من حالاها کار داره برسم به پای نوشته های شما !
خانم سعادت یار هم وبلاگشون رو داغون نکردند . تغییر منزل دادند بنا به صلاحدیدشان !
آن پستی که من پاسخ ندادم , نوشتارش متعلق به من نبود و امکان پاسخ نداشتم . اما هنوز هم روال اصلی ام را از دست نداده ام مهربان .
ممنون دوباره .
سهبا جون یک پیشنهاد کوچک دارم ، اینکه یک موضوع در کنترل پنل مدیریت وبلاگت با عنوان مناسبت ها یا تولد نوشت درج کنی تا حساب و کتاب تاریخ تولد دوستان برای سالهای بعد از دست مخاطبین خارج نشود ....
ممنون از این رسم زیبایی که بنیان نهادی !
بعدشم یک برنامه ریزی حرفه ای و مدون داشته باشیم که تولد هر کسی شد یک جشن هماهنگ مجازی برایشان بگیریم ، این کار فقط از دست شما ساخته است
اگر قرار باشد با حساب و کتاب من دائما در حال تولد گرفتن باشید , کلا کار و کاسبی مان باید تعطیل شود و فقط در حال تولدنامه نوشتن باشیم ! بی خیال شوید خواهرم ....
ممنون از نظر مساعد و با محبتت .
راستی نرگسی من امروز عصر رسما شدم آجی کوچیکه داداشی تو حالا تو راضی میشی خواهری تو هم باشم؟


این همون حالتیه که چهره مهربون نرگسی من بعد از خووندن این کامنت بهش دست میده
بعد میره سراغ داداش محمد و باهاش دعوا می کنه و می گه فقط نرگسی آجی توئه نه هیچکس دیگه
اینم منم موقع دعوا شما دونفر اما به هر حال من آجی اونم شدم
اینم داداش محمد توئه موقع شنیدن حرفای ما دوتا
مزاح بود اینا رو گفتم کمی بخندیم وگرنه من که باشم که چه باشم درست گفتم؟وای از داداش دانیال یاد گرفتم اما فکر نکنم درست گفته باشم!
محمد خودش اختیار داره مریم جان . به علاوه اینکه جز من خواهران دیگری هم داره که اشاره کرده به تولدشون ! اما یادت باشه خواهر بودن مسئولیت سختیه ها ! شنیدی از قدیم ها میگن خواهرا عاشقند و برادرا فارغ ؟! اگه نمیدونی میتونی از مادر عزیزت سئوال کنی تا سر این جمله رو بگن برات !
ممنون مریمی از مهربونیت .
سلام نرگس جان
صبحت به خیر
اگر گرمی تابستان بگذارد و خورشید سرناسازگاری با من نگیرد این روزها را با همان طعم شیرین دیدار می گذرانم
یک خاطره که انگار تکثیر می شود در لحظه های من ...
صبحت به خیر نازنین
امیدوارم روز آرامی داشته باشی
سلام نازنینم . صبح شما هم بخیر .
به خورشید بگو دست از سر چشمان مهربانت بردارد و گرنه هر آنچه ابر است را دستور می دهم به سراغش بروند و او را بپوشانند به قهر !
خاطرات شیرین را باید بارها مزمزه کرد تا زندگیت را طعم شیرینی بدهند ...
سلامت باشی و آرامش قرین لحظه هایت مهربانم .
سلام ابجی.من به تمام وبلاگ های دوستانتون سر زدم و تشکر کردم.تعدادی هم وبلاگشون در اختیارم نبود.ولی کلام اخرم به تمامی شما""همتون دوست دارم به خاطر اینکه همیشه در کنار هم در این دنیای مجازی هستید به همدیگر محبت داریدو...قدر یکدیگر را بدانید""و سپاسگذارم از تمام کسانی که به برادر سهبا تبریک گفتند.
بازم تولدت مبارک باشه داداش جون . گذارت رو در بعضی خونه دوستانم دیدم . ممنون .
واقعا واسه خودم متاسفم
نمیدونم چرا موقعی که باید باشم نیستم
ببخشید تازه اومدم
تولد محمد عزیز برادر مهربانتان رو هم به خودش و هم به شما و خواهر زاده های نازنینش تبریک میگم
انشاالله ۱۲۰ سال عمر با عزت داشته باشه
کلا دفتر ما پرشده از تیک های غیبت شما ( به قول خانم ثنایی نازنین ) ! هوای خودتون رو داشته باشین آقا بزرگ که حذف نشین !
( یه چی گفتم که خودمم باور ندارم !)
تولد استاد هم من نبودم که بیام تبریک بگم
از قول من سلام و تبریک ویژه منو بهشون برسونید
چشم سلامتون رو به استاد قهرمان هم می رسونیم . شما فقط باشید از حالا به بعد !
اومدنتون را واقعا تبریک میگم بعد از یک هفته بی قولی.خوش اومدی ابجی .

کو ؟ کجا ؟ من که هنوز نیومدم ؟
نگفتی چی میخوای داداشی ؟!
سلام ...
این روز ها برای شما روز های تبریک و برکت است ... همیشه مبارک باشد روزهایتان.
سلام .
یاد دوست که قرین لحظه های زندگی باشد ، تمام زندگی متبرک می شود . ممنون برادر بزرگوارم .
سلام بر سهبای عزیز

خوشحالم که تفاهم مجازی شما و دختر مردابی عزیز به آشنایی و آشنائیتان به انس کشیده شد ...
دختر مردابی که من نیز افتخار آشنایی با او در عالمِ واقع را دارم ، صاحب ِ ذوقی بسیار دقیق و عمیق و احساس و بینش بسیار ظریف می باشد و انگار که زمانه در او روح ِ خاصی دمیده است که تدبیر و احساس به زیبایی و تناسب در آن آمیخته است و به یقین شما هم تاثیر آن را در ملاقاتتان حس کرده اید ...
راستی تولد برادرتان را تبریک می گویم آرزو دارم که هزار سال زنده باشند و به داشتن خواهری چون شما به خود ببالند ...
راستی تاخیرم را ببخشید که اگر دیر آمدم ، مجبور !!! بودم ..
سلام .
افتخاریست برای من آشنایی با سمیه عزیز ، که به قول شما ذوق و احساس و تدبیر را به تمامی در خود دارد ... من چه بگویم وقتی شما مدتهاست او را از نزدیک می شناسید ؟ الا اینکه من به عنوان یک زن ، حس سمیه را بسیار بیشتر از شما در می یابم ! باور کنید .....
ممنون دوست عزیز .
تولد برادرت محمد رو تبریک میگم ! البته با تاخیر
انشاله به اروزهای خوب و مهمش در زندگی برسه ...
ممنون عزیز . من هم امیدوارم شما به همه خوبی های نهفته در زندگی ات برسی .
سلام.به زودی میاین.هر چه دلتون می خواهد.هدیه من سلامتی شماست ابجی که اندک چیز ناقابلی است
سلامت باشی داداش . ممنون .
میشه وبلاگ اقا دانیال بهم بگین؟
بله حتما . لینک آسمان ستاره باران رو کلیک کن لطفا !
[:S004:باسلام عزیز بازم حقیر فراموش کردی بااافتخار لینک کگردم اکردوستدارید لینک کنید البته لایق ندارم اما مطالبی شما خالی عالی است منکم اوردم موفق باشید ببخشی شاید منو نمیشناسی معدرت..
هرگز خاطره آن روز بهشتی را فراموش نخواهم کرد و آن لبخند دلنشین را ، علیرغم همه دردها .... بزرگی شما را اگر به زبان هم نیاوریم ، با قلبهایمان چه کنیم ؟ مگر می شود انکارش کرد ؟
خود را شاید بشود انکار کرد ، اما شما را و روح عظیمتان را ..... هرگز ...
افتخار من است حضور قدمهایتان بر این سرا .... قدردانش هستم ...
سلام سهبای مهربان
من هم آن روز مهربانی ها را از یاد نخواهم برد و ممنونم از محبت و لطفت در آن روز گرم و از راه دور ....
تولد برادرتان را البته با یک روز تاخیر تبریک می گویم .خداوند بهترینها را برایش مقدر کند .
سلام عزیزترینم .
بابت همه زحمات عذرخواهم ، و همه مهربانیتان را سپاسگزار ...
ممنون از تبریکتان . زنده باشید و سلامت .
سلام
من حاضر
مدام سرک میکشم چند پک نفس عمیق آرامش فرو می کشم و میرم باز برمیگردم
جای سمیرا بان خالی نباشه
کی قراره آش پشت پا بپزید؟{ آیکون صابون به شکم زدن}
سلام برادرم . ممنون از محبتتان که همیشه فوران می کند از آن قلب غریبه در این وانفسای دورنگی ها !
سمیرا بانو نبودنش به چشممان می آید بدجور ! اما آش پشت پا را نفر سومی باید بپزد برادر .... من هم با سمیرایم همسفر حریم حرم امن ضامن آهو هستم ، اگر بخواهد ....
آه خوشا به سعادتتان...دلتنگی ماراهم گره بزنید به ضریح مهربانی هایش...
آش پشت پا گردن آقا بزرگ{ آیکون از زیر کار در رفتن}
من و سمیرا و سپیده که در کنار هم باشیم ، شک نکنید یاد شما و مانایم ، بزرگ و یلدای عزیز، حمید و منیژه هم با ماست .
مهربانی دلها که خیلی وقت است گره خورده به هم برادرم ... مانایم را ....
سلام عزیز ممنونم به حقیر سر زدی واز حضور سبزتون مارو شادکرد اما با افتخارلینک کرزدم اگردوسدارید لینک کن ببخشی پیام فبلی شمالرو عزیز ناراحت کردم بنده با وجودشما احساس غرور میکنم بازم منتظرهمیشه حضور سبزتون هستم که به همه مطلب نظرتون سبزتون ببینم مخصوص مطلب زندگنامه من موفق باشید خدا حافظ؟
حضورتان باعث افتخارم است , باز هم می گویم . سلامتی عمو سلامت و سرزندگیش آرزوی من است همیشه و تا هر وقت که باشم ...
باز هم خواهم آمد به خانه پر مهرتان .
ای صورت زیباترین سیرت کجایی ؟!
مبارک باشه ، تولد نه ، همون
دل کندن از آشنایان و خوگرفتن با بیگانه ای هر چند خوش آب و رنگ سخت است هستی جان .... بخصوص که عادت کرده باشی به دور ماندن و تن به شرایطی نو دادن ...
محبت قلبت جاودانه مهربانم ...
قصه ی پسرک فال فروش را برای ما هم بگو
با سایه و سمیه که بودیم ، سه پسرک فال فروش سراغمان آمدند . من پیشنهاد دادم هر کدام فالی برداریم بی نیت ! قسمت من هم این شعری شد که گذاشته ام ، اما .....
دلم از شدت بی خودی و بی حاصلی درد می کند!
دل درونی ام
شما و بی خودی و بی حاصلی ؟ بعید می دانم !
سلام ابجی صبح بخیر.خسته نباشید.
سلام علیکم . صبح شما هم بخیر .
راستی ابجی میشه من با سمیرا خانم ملاقات داشته باشم.شنیدم که با ایشان می خواهین بیاین مشهد؟درسته.
بله با هم میایم مشهد . نمی دونم شاید بشه !
سلام سهبا جان
تولد برادر عزیزت مبارک . خداوند همیشه نگهدارش باشد.
دوستی هایت ماندگار و غمهایت همیشه میرا.
سلام مهربان . ممنون از تبریکت . زنده باشی و پرتوان .
قلب مهربانت پر عشق و شادمانی باشد عزیز .
آیا شما در این نوشتار به کلاسهای تنفس در کنار خانم سعادت اشاره می کنید؟ منذ خواهرم و یکی از بستگان این کلاسها را شرکت کرده اند آما الان شماره و راه ارتباطی برای هماهنگی دوباره را گم کرده ایم، آیا امیدی هست؟