1-
فرشته پیش تو از خود فرود می آید
برابر تو فلک در سجود می آید
خود آفتاب ز اوجش چو ذره رقص کنان
به جذبه در قدم تو فرود می آید
رهایی است حضورت که در حضور تو ، دل
رها ز وسوسه هر چه بود می آید
نماز من همه آندم بود که قامت تو
به رقص در مه جادو ، چو دود می آید
یقین ، خیال صدایت گذشته در خوابش
که از ستاره صدای سرود می آید
کلام می شدم ای کاش در تکلم تو
که چون کتاب خدا از خلود می آید
اشارتی کن و بنگر که چون به سوی تو جان
گذشته از همه بود و نبود می آید
دوازدهمین ایستگاه از بهشت اردی بهشت همیشه برای من روز قشنگ و مقدسی بوده . برای کسی چون من که عاشق مدرسه و معلمانش بودم ، رسیدن این روز یعنی تقدیس همه مقدساتم . گرچه من همیشه عشقم را به معلمانم نشان داده ام و منتظر چنین روزی نبوده ام ، اما بعضی روزها در تقویم جلوه خاصی دارند. بدون هیچ حرف اضافه ای ، همینجا رسیدن این روز قشنگ را به دو معلم و دو دوست عزیز که در این فضای مجاز می شناسم و در دلم بسیار حقیقی ترند از خیلی از دوستان حقیقی ، تبریک می گویم و امیدوارم که روزگار برایشان همواره بر مدار شادمانی و سلامتی و موفقیت بگردد . خانم سعادت یار مهربان و آقا بزرگ عزیز ، روزتان مبارک . همیشه پرتوان و شادمان باشید .
2- توضیح تکمیلی پست قبل :
از همه شما دوستان خوبی که همدلی خودتان را بر این درد نشان دادید ممنونم . باور کنید من شیرزاد عزیز را نمی شناختم . ارتباط مجازی ما هم در حد رد و بدل کردن دو یا سه کامنت بیشتر نبود . اما تلنگر اصلی آنجاست که همیشه فراموش می کنیم ممکن است دمی دیگر نباشیم . روز پنجشنبه ایشان هم در بین ما بود . حتی روز شنبه کسی از رفتنش خبر نداشت . دیروز بعدازظهر وقتی وبگذر ، گذر شخصی از سایت مکتوب را به وبلاگ من نشان داد ، یک لحظه دلم لرزید . قبل تر ها این اتفاق بسیار می افتاد و من با خود می گفتم : باز وقت نگذاشتی بروی و مطالبشان را بخوانی . تلنگر یعنی همین ! یعنی ممکن است هیچگاه فرصت جبران نداشته باشی . یعنی وقتی دیروز کامنتی را در وبلاگ مکتوب گذاشتم که می دانستم هیچگاه تایید نمی شود ، با خود فکر می کردم یعنی شیرزاد می تواند ببیند و بخواند ؟ اینطور بود که یاد حرف بزرگترها افتادم که در مورد بعضی از رفتگان می گویند دستش از دنیا کوتاه است ! مثل مادری که فرزند کوچک دارد و خیلی زود می رود . مثل کسانی که کار ناتمامی دارند و به ناگاه وقت رفتنشان می رسد . سئوالم از خودم همین بود . یعنی کدام کار ضروری من ناتمام مانده ؟ اگر همین حالا اتفاقی بیفتد و من برای همیشه رفتنی شوم ، حسرت انجام دادن یا ندادن کدام کار را با خود خواهم برد ؟ روحم سرگردان چه امر محقق نشده ای می شود ؟ بیایید همه از خود این سئوال را بپرسیم و تا دیر نشده برای پاسخش اقدامی درخور انجام دهیم . دوباره می گویم ، دسته بندی آدمها کار ما نیست . وقتی رفتن یکی باعث ناراحتی دل اینهمه آدم می شود که حتی او را ندیده اند ... وقتی همراه با خانواده و عزیزانش غصه دار می شوی و خود را همدرد آنها می پنداری ... وقتی به خاطر نجات کسی به آغوش مرگ پناه برده ای ... وقتی نبودنت اینهمه تلنگر با ارزش را سبب می شود ، یعنی آنقدر خوب بوده ای که رفتنت هم درس باشد . خوشا به حال آنانکه زندگی و مرگشان هر دو ارزشمند و هدفمند است .
3-
مثلا می خواستم سکوت کنم ..........
پ. ن :
من بیش از یکبار خواندم راهنمای آسمان آقا محسن محمد پور را . نظر شما چیست ؟!
سلام آرمین جان . خوبم برادر . نگران نباش . من پوست کلفت تر از این حرفهام ! باور کن ....
راستی از قول من به همسرتون هم روز معلم رو تبریک بگو
چشم . ممنون از لطفت .
دارم سه تارت رو گوش میکنم . خیلی قشنگه آرمین جان .ممنون .
آبجی تار هست ، هر وقط دلم میگیره میروم سراغ سازم و بداهه نوازی میکنم اما دیشب حالم اصلا خوب نبود دستم میلرزید اگه بد شد ببخشید ، حنانه (فلوت زن) لینکش کرده اینو زیر نوشتتش واسه شیرزاد
خیلی خوبه آرمین . خوش به حالت که همچین تسلایی داری . عالی بود .
الان ی آهنگ از احسان لینکشو میدم بگذار رو وبلاگت خوبه
ممنون داداش آرمین .
لینکشو بهتدادم گوش کن اگه دوسش داشتی بگذار تو وبلاگت
باشه . بازم ممنون .
سهبا جان این پستت ارزش چندین بار خوندن و داره واقعا کدامیک از ما برای این سفر آماده ایم ؟ چقدر کار ناتمام و حتی آسمان و هنوز دزست ندیدم و به اطلسی ها یه دل سیر نگاه نکردم و دستان نوازشگر کودکانم و نبوسیده ام . از تنهایی می نالم و دل تنهایی رو شاد نکردم . پرم از حرف از دوستت دارم هایی که نگفته ام . از عشقهایی که نورزیده ام پر از شعرهایی که نخوانده ام داستانهایی که نگفتم .... وای سهبا چه کردی بامن ؟!
وای ببخش سایه جانم ! اما باور کن این تلنگرها لازمند ...
چه کارهای قشنگی که میخواهی انجام دهی . کاش همه ما فقط حسرت این نداشته ها را داشته باشیم . نه افسوس بر دلهایی که شکسته ایم و زخمهایی که زده ایم و ....
سلام عزیزم.

بسیار متشکرم. مثل همیشه شرمنده کردید.
روز معلم را به همسرتان هم تبریک می گویم. به شما نیز هم ! چون معلم اخلاق و عاطفه هستید.
برقرار باشی
سلام مهربان .
من کاری نکردم عزیز . قدم کوچکی بود در راه جبران محبت های بی شمارتان .
مرا بیشتر از این شرمنده نکنید .
سلام . از قلم روان و شیوای شما نهایت استفاده را کردم . معلم را هیچکس فراموش نخواهدکرد . بخصوص معلم ازل و ابد را ... و آنکه علم را آفرید و عزیز داشت...
خدا انشاءالله به شما سلامتی روز افزون و به ما توفیق دهد تا از مکنونات معنوی و مکتوبات شما مستفیض شویم .
از موسیقی زیبایی که ضمیمه وبلاگتان است متشکرم .
انتخاب بسیار زیبایی بود و خاطره انگیز ... همانطور از آن سروده بسیار زیبای آبی رنگ .... و سایر مطالب .
آبی .... سربلند و سعادتمند باشید.
سلام .ممنون از محبتتان .
زیبایی از نگاه شماست . شعر حسین منزوی عزیز است .
سلام خواهرم...
نمیدونم چرا نمیتونم در بلاگفا نظر بزارم...
شما هم این مشکل رو دارید؟ ستون رمز رو ندارم بهمین خاطر نمیتونم نظر ارسال کنم.
این مشکل گاهی پیش می آید . کمی باید با آن بجنگید برادر !
سلام سهبای نازنین
نمی دونم تبریک بگم یا تسلیت!
همون سکوت شماره ی ۳ از همه بهتره....
هر طور میلت هست عزیز مهربان . من هم فکر می کنم سکوت خوبتر است !
معلم را بخش کردم ، اولش محبت بود و آخرش نیز محبت ، یادش بخیر چوبش هم زمزمه محبت بود گاهگاهی !!! بی انصافی است اگر اورا به شمع تشبیه کنم زیرا که شمع را می سازند تا بسوزد ، اما او می سوزد تا بسازد ... سپاس و درود خود را تقدیم همه ی معلمان عزیز و گرامی دوران تحصیلم (( به خصوص پدر بزرگوار و گرامی خواهر گرانقدرم سمیه خانم عزیز )) می کنم که همیشه در وجودم جاری هستند ...سلام سهبای عزیز ، تو اگر سکوت هم بکنی باز هم پیام آور اردیبهشتی !!
چوبش هم زمزمه محبت بود گاهگاهی !!!!


من آب شده ام از اینهمه محبتهای بی شمارتان ! ممنون دوست بزرگوارم .
سلام نرگس جان خوبی؟وای نرگس من چقدر از این دنیا غافلم با اینکه خیلی نمی شناختمش اما قلبم بدجور تیر کشید یاد وقتی افتادم که خبر مرگ دوستمو شنیدم
سلام عزیزدل . از دنیا غافل بودن بد نیست ها !
الهی قلبت همیشه سالم و پرتوان باشه مهربونم .
سلام
روز معلم که می شود اولین تصویر پررنگی که چشمانم را پر میکند پدرم است که الفبای نوشتن و زندگی و ماندن را به من آموخت
به دوازدهمین ایستگاه اردیبهشت که می رسیم من دوباره ایمانم را به بزرگترین معلم زندگیم تازه می کنم تا مبادا از یاد برم که امروزهایم را به بزرگواری او مدیونم
سهبای مهربانم در مورد سفر ناگهانی دوست نادیده ات هم باید بگویم که اگر چه این سفر ناگریز و ناگزیر تلخ است اما خوب گفتی که به درسمان می نشاند تا یادمان باشد برای ماندن و نرفتن فرصت آنقدر کم است که کینه دشنامی است به فرصت رو به پایانمان
سلام گل نیلوفر نازنینم . باز هم روز قشنگ اردیبهشتی را به پدربزرگوارت تبریک می گویم و به ایشان داشتن تو را و به تو شاگردی در محضر چنان بزرگواری را تبریک می گویم .
کاش همیشه به یادمان باشد که کینه دشنامی است به فرصت رو به پایانمان !
این روز قشنگ رو از قول ما هم به همسر عزیزتون تبریک بگید بانو جان...منم به خانم سعادت یار و آقا بزرگ تبریک میگم و همه معلمهای خوب دنیا
مرسی سمیرا جان . من هم دوباره این روز رو به مادر عزیزت تبریک میگم مهربونم .
سلام سهبایی
اینروزا بین تبریکا و تسلیتها دست و پا میزنم
سلام .
زندگی همه اش دست و پا زدن توی همین احساسات متناقضه عزیز .
از صبح تا حالا بار سوم که تلاش کردم کامنت بذارم
نمی دونم چرا ثبت نمیشه!!!!
سهبا جان با این پست متفاوت من نمی دونم تسلیت بگم یا تبریک....
روز معلم رو به همه ی معلم های نازنین سرزمینم تبریک میگم مخصوصا مامان خودم
به مریم بانو و تمام دوستان شیرزاد طلعتی هم تسلیت میگم
مرد شاد و روشنی بود
یکبارش ثبت شد عزیز .
هر چی دلت میخواد بگو . منم روز معلم رو به مامان عزیزت تبریک میگم . نمیدونستم ایشون هم معلمند . ببخش اگه دیر گفتم تبریک رو !
سلام بانوی آفتاب غزلهایم
خداوندا آنگونه زنده ام بدار که دلی نشکند اززنده بودنم
وآنچنان بمیرانم که به وجد نیاید کسی ازنبودنم.
خداهمه ی رفتگان رابیامرزد.
سلام مهربان .
آمین .
من هم به سهم خود این روز عزیز را حضور تک تک کسانی که در آموخته هایم و آموختن سهمی داشته اند تبریک عرض میکنم و از خداوند بزرگ بهترین آرزوها را برایشان دارم.... آری سهبای عزیز، باید مواظب بود که در روزمرگی ها غرق نشویم....
اینطور حساب کنیم من به شما هم تبریک میگم روز معلم رو ، که از چون شمایی بسیار آموخته ام برادرم . پس روزت مبارک سپهر آسمانی بلاگستان !
سلام خواهرم
باور کن من در حد و اندازه های لقب آسمانی نیستم و باور کن من شاگرد مکاتب شما عزیزانم که آکنده از مهر و انسانیتید و باور کن بیشترین سهم من از آموخته هایم از مکتب مهر شماست ، امید که همیشه مانا و همیشه شاد باشید و هر روزتان مرحله ایی فراتر از صعود روز قبلتان باشد....
خواهر عزیز هر کاری کردم نتوانستم برای پست سوء کنته جوجه عزیز کامنت بزارم ، خواهشا" قبول زحمت بفرمائید و این کامنت را از جاب من در پست سوء کنته جوجه عزیز قرار دهید متشکرم....
بنویس از شبی که روشنایش به آفتاب وام میدهد.... از نیایشی که به معبد اعتبار میدهد ... از بهاری بنویس که گلهایش عطر دارند... از جامی بنویس که بوی شرابش مست میکند، چه رسد به نوشیدنش... از حلقوم سیاه چاله هایی بنویس که کهکشان، کهکشان ستاره میبلعند.... چه میدانم.... از دل بنویس که تبعید است و برای قاضی نامه های عاشقانه می نویسد !!! مگر میشود خدا را در جوار رگ گردن داشت و از مسیح طلب کرد که چشم کوری را بینا کند و مرده ایی را زنده ؟ بنویس.... چشمی که خدا را دید ، مردمکش که مات نمیشود.... دل که در حریم یار صبوی دوست داشتن شد، جامها را که خالی باز نمیگرداند... گلی که در بهار وجود خدا شکفت ، گلبرگهایش چروک و پلاسیده نمیشود....بنویس، با همین قلم جادویی.... خدا هم که به قلم سوگند خورده.... مسؤلیت بار سنگین اما شیرینی است .... بنویس.
سلام .
هستید !آسمانی بودن مگر چگونه است برادرم ؟!
چشم .
اول بهتون تبریک میگم
و بعد سکوت....
ممنون کیانای عزیز .
سهبای عزیزم ! سلام ... خوبی ؟ من همیشه می خونمت ولی خوب هیچ جا کامنت نمیذاشتم و اینجا هم
اما از دیروز اونقدر این خبر بهم فشار آورده ، اونقدر به فکر فرو رفتم که لحظه ای اشک چشمام خشک نمیشه ... واقعا مهم خوب بودنه ... کاش ما هم همین قدر خوب باشیم ... کاش ... من از دیروز تصمیم گرفتم خوب باشم ... آدم باشم ...
سلام محبوب عزیز . ممنون که اومدی و ممنون که میخوانی .
اما محبوبم اینقدر می گویمت که با اشک ریختن هیچ چیز درست نمی شود . باید هر واقعه ای را در زندگی درسی دانست که باید آموخت .
تنها می توانم برای بازماندگان شیرزاد عزیز آرزوی صبر داشته باشم . خودش که مطمئن در شرایط بهتری ست از انچه که در اینجا بوده است .
آبجی لینک خواجه امیری برات اومد ؟؟
http://tarmusic.persiangig.com/10%20Ettefagh%20%5B%20MP3Archive.ir%20%5D.mp3
دیدمش آرمین جان . فعلا با همین مازیار بساز تا بعد !
این روز قشنگ رو از طرف من به همسر مهربونتون تبریک بگید.
از این آهنگ خیلی خیلی خوشم میاد. مرسی از لطفت
چشم .
خواهش میکنم حمیدعزیز !
یگانه اول : به آن سو که نشانم دادی میروم تا روزنه هستی را دریابم و این بار در روشنایی نور عشقش گم خواهم شد ، روز معلم مبارک باد
یگانه دوم : نوای دل انگیز قناری هم عاقبت روزی پایان خواهد یافت و او وقتی که رفت ، روی شانه هایش همه غم ها را برد.
یگانه سوم : در ظلمات دیجور شبهای تنهایی ، بدرخش چون ستاره ای نورانی و با نور خویش راه سعادت خویش را بیاب و عظمت خویش را هویدا کن !
نیایش اول : امید که نشانه ها را به اشتباه نگیریم و روزنه ها را بر نور و بر مهر نبندیم ! روز معلم بازم مبارک .
نیایش دوم : کاش طوری برویم که با رفتنمان غمها هم برود ! چه از دل و روح خود ، چه از قلب دیگران !
نیایش سوم : در ظلمات تنهایی خویش ، خدا را می جویم و به مهرش پابند می شوم و از او می خواهم دریچه های قلبم را بر روی عظمت مهرش نبندد تا به سعادت واقعی برسم !
ممنون .
همای اوج سعادت به دام ما افتد
اگر ترا گذری بر مقام ما افتد
حباب وار براندازم از نشاط کلاه
اگر ز روی تو عکسی به جام ما افتد
شبی که ماه مراد از افق شود طالع
بود که پرتوی نوری به بام ما افتد
به بارگاه تو چون باد را نباشد بار
کی اتفاق مجال سلام ما افتد
چو جان فدای لبت شد خیال می بستم
که قطرهای ز زلالش به کام ما افتد
....
....
نمیدونم شاید حافظ باید به جای من حرف بزنه ...
تو میدونی چرا ؟؟؟
سحر با باد می گفتم حدیث آرزومندی
خطاب آمد که واثق شو به الطاف خداوندی
دعای صبح و آه شب کلید گنج مقصود است
بدین راه و روش می رو که با دلدار پیوندی
قلم را آن زبان نبود که سر عشق گوید باز
ورای حد تقریر است شرح آرزومندی
جهان پیر رعنا را ترحم در جبلت نیست
ز مهر او چه می پرسی در او همت چه می بندی؟
همایی چون تو عالی قدر ، حرص استخوان تا کی ؟
دریغ آن سایه همت که بر نااهل افکندی
درین بازار اگر سودی ست با درویش خرسند است
خدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندی .
حالا فهمیدی چرا ؟!
یک با ر دیگر اینجا از لطف شما و همه ی دوستانی که به من هم تبریک گفتند سپاسگزاری می کنم.
من هم به پدر و مادرهای دوستانت که معلم هستند و همه ی فرهنگیان محترم این دیار تبریک می گویم.
مرسی مهربان . منم باز به همه معلمان خوب دنیا که همه مون یه جورایی مدیونشون هستیم تبریک میگم این روز قشنگ رو .
بگم خود حافظ جواب بده یا خودم بگم ؟
هر جور راحتی ! خودت بهتره !
خودم چیش بهتره ؟؟؟ حرفم بهتره ؟؟؟ یا چیز دیگه ؟//
منظورم جوابت بود ! بیام گوشتو بگیرم ؟!!!!
سلام
چه خوب که این روز قشنگ رو در اینجا طرح کردین سهبای عزیز...
به همه معلم های واقعی تبریک میگم...اونایی نام معلم برازنده شونه...مثل شما و همسر محترمتون.(معلم بودن فقط مشروط به سرکلاس رفتن نیست)...
خدا رحمت کنه این دوست مجازی رو...حالا واقعیت شده...دنیای پر رفت و آمدی شده...
برقرار باشی خواهرم.
سلام .
ممنون . من با معلمی نسبتی ندارم برادرم . اما سلامتان را خواهم رسانید . دنیای مجازی که واقعیت شده ....
سلامت باشید .
سلام:
مطلبی را از کتاب قلب سرخ،نوشته فوزیه کریمی را جالب دیدم برات بنویسم.....
خار بر زمین می روید،که زمین را دریایی از خون کند...
مانند مردن ،که چه زیباست و خود کم نعمتی نیست،اگر این طور نبود،گل کوزه گر را کجا می شد یافت ؟ و اگر هدفی
باشد،،از مرگ نمی هراسیم ،گریه را دوست ندارم،مگر آن که حاصلش،سبکی روح باشد..................
عاقبت خاک گل کوزه گران خواهی شد
حالیا فکر سبو کن که پر از باده کنی ....
سلام . ممنون بزرگوار . سخنانتان همیشه ارزشمند است و شنیدنی .
سرشار از زندگی واقعی هستی با این سه گانه ات سهبای عزیزم. سرشار از همه چیزی که بهش می گن هستی.
ممنون زری من . هستی هر روز بازی ای نو دارد با ما ! باور کن زری من ...
کاش دشمن ذره ای احساس داشت
احترام باغبان و یاس داشت
کاش زهرا پشت در تنها نبود
کاش مادر سادات هم عباس داشت
ایام شهادت مادرم زهراسلام الله علیها
تسلیت باد
وعده ی عاشقانه ی ما
بیت مقام معظم رهبری
مارادعا...
برادر باتادل لینک موافقید؟؟؟
توی شرایطی که ما هستیم ، کاش نه تنها دشمن ، که خودمون هم ذره ای احساس داشته باشیم .
ممنون . اما من برادری نمی بینم اینجا که با تبادل لینک موافقت کند ! وعده ی ما .... نمی دانم در کجای این روزگار خواهد بود ....
ممنون از حضورتان .
سلام بانو
1.اونقدر اذیت کار بودم که اگه بخام تبریک بگم میذارن به حساب شوخ طبعی اما انصافا شغل سختی است دم خور بودن با کلی محصل با عقاید مختلف و...سخته
تبریک کمترین دست مریزادیت که می شود گفت
2.
مرگ گاهی ریحان می چیند
می ماند تلنگر...
3.سکوت باید خودش ببارد روی دل وگرنه دلتنگی رسوب می شود میان دقایق
محتاج واژه هایت هستیم مگر ننوشتی اینجا خانه آرامش است...با واژه ها از مهمانان پذیرای کن
سلام .
گاهی شلوغترها بهترین هایند ! اینرا خوب می دانم .
مرگ گاهی ریحان می چیند .... چه تعبیر زیبایی ست . ممنون از یادآوری .
سکوت گاهی خود آرامش است . اگر از خود دریغ نکنیم ...
ممنون .
سهبای عزیز
شاید باور نکنی چندین ماه هستس به این فکر میکنم اگر یکی از جمع دوستان پر بکشه بقیه چه خواهند کرد نوشته تو فکرم دو دوبرابر کرد
از خدا میخوام مرگ مرا قبل از عزیزان قرار بده چون غم عزیزان خیلی سخته و من تحمل ندارم و خدا میدونه چطور شکسته میشم
سلام .
من هم خیلی اوقات به این مساله فکر می کنم بزرگ عزیز . و فکر میکنم همه ما هم این دعا را داریم . خدایا مرگ مرا قبل از عزیزانم قرار بده ... اما مگر روزگار همیشه با ما راه آمده که این بار هم ؟
من خودم رو در حد معلم واقعی نمیدونم و از تبریک این روزتون بسیار ممنونم
کاش بتونم چند برگ از دست نوشته های دانش آموزانم رو واستون بزارم
انشاالله اگر فردا فرصتی باشد با یه نوشته در خدمتتون هستم
شما معلم بزرگی هستید . اینرا همه اذعان دارند . باز هم روزتان مبارک آقا معلم بزرگوار .
این سیستم بلاگفا را باید انداخت دور !!!!
نمی شود کامنت گذاشت !
پاسخم را همینجا بخوان آرمین جان :
این هم تجربه ایست که باید کسب می کردی . اینقدر اصرار نکن بر چیزی که شاید حقت نباشد .... به خدا توکل کن آرمین جان . هر چه خیر است ، نصیبت خواهد کرد .
راستی کی قزوین می آیی ؟! برنامه کنسرت کماکان سرجایش هست ؟
سلام سهبای مهربانم
صبح بهاری ات به خیر
امیدوارم امروز حالت بهتر باشه
ما چون دو دریچه رو به روی هم
آگاه ز هر بگو مگوی هم
هر روز سلام و پرسش و خنده
هر روز قرار روز آینده .....
سلام گل نیلوفرم .
امید که این دید و بازدیدها که انگیزه ایست برای بودنمان در این فضا ، همیشگی باشد و پاینده مهربانم . چه دوست دارم روزی را که با دیدن نام عزیزان دلم شروع می شود .
سلام. درد های آدمی تمامی ندارد. و شایددرد من هم بی دردی است.... اما نه! ... دردهای من تمام ثروت من است. چون مرا به طبیبی محتاج می کند که هیچ بیماری را جواب نکرده است ...
از لطف شما که مستحق آن نیستم بسیار مسرورم و سپاسگزار ... سعادتمند و عالی فکر باشید... عالی تر از اکنون ...
از دوست به یادگار دردی دارم ..... شگفت زده ام از اشتراکات .... خوشا به شما با طبیبی که اختیار کرده اید .
لطف شما مستدام . محبتتان شرمنده ام می کند . ممنون .
سلام سهبا جان
روزت به خیر . خونه دلت آروم شده خانومی ؟ دیگه ناراحت نباش عزیزم ...
سلام سایه جانم . من خوبم . امیدوارم شما هم عالی باشی و روز و روزگار خوشتری را در پیش داشته باشی مهربانم .
بیاید یه پست راجبه آفرینش بذارید.
دلم می خواهد بدانیم...
شوخیت گرفته حمید ؟!!!!
سهبا جان
کرگدن و خوندی ؟!!
آره عزیز . نامه اش رو به شیرزاد میگی دیگه ؟!
آره . همون نامه !!
کاش تا هستیم قدر هم و بدونیم ....
کاش بدونیم سایه جانم . کاش ....
محسن معرکست حرف نداره هم سخصیتش هم بلاگ نویسیش
رفتن شیرزاد بدجور تکونم داد
و اینکه رو.ز معلم با تاخیر مبارک
دورادور می شناسمشون .
چی بگم ؟
روز معلم بازم مبارک .
خوش اومدی آقا پوریا .
مرس بانو
عطر مهربونیتو تو خونه ی همسایه ها استشمام می کنم همیشه .واژه هم که نباشه تو خود واژه ای
ممنونم
سلام آرام عزیز . واژه هم اگر باشم در برابر مهربانی چون شما کم می آورم ! خوش آمدی .
این بهشت خیالی را بدون سیب نگاه تو نمی خواهم ....( چه جمله زیبایی . دوست داشتم اینجا هم تکرارش کنم آرام جانم . )
میگم عجب گل گاو زبونی بود مگه نه؟!
جای یکی خالیه ! مگه نه سمیرا ؟!
به روزم
بهروز باشید همیشه !
سلام زیبای خفته
با عطری که تو هدیه دادی به دنیاثابت خواهم کردکه نه جدایی درراه است نه قلبهایمان سردخواهد شد.
نه جدایی در راه است و نه قلبها سرد خواهد شد !
زیباترین خبری بود که دریافت کردم .ممنون مهربانم .
سلام. این چند روزه وارد یه ماجرای جدی زندگی شده این . حرفای زیادی دارم برا گفتن ولی الان یه کم فرصتم کمه . خدایا مارا برای این سفر حتمی هرلحظه اماده ساز. خدایا مپسند که در لحظه رفتن دستهایمان خالی باشد هرچند ما همیشه دستمان خالی است وفقط امیدمان برحمت بیکران خود توست. خدایا عزیزانی که میروند را از رحمت خاص خودت بهره مند و بازماندگانشان را صبر وتحمل و...عنایت فرما
سلام . دو روزه حجم غریبی از دلتنگی روی دلم سنگینی میکنه . امروز دیگه طاقتم رو از دست داده ام . از صبح همینطور دنبال دلیلی برای دلتنگی ام می گردم و نمی یابم . من همیشه معتقدم به اینکه دلتنگی ها هم مثل محبت ها از ورای فاصله ها به روحهای نزدیک به هم میرسد . خداوند همه رفتگان را غریق رحمت بی منتهای خود نماید .
دلتنگ حضورتان بودم . ممنون که آمدید .
به شکوفه ها ، به باران ، برسان سلام مارا ....
چرا شوخی؟ به شما و اردک می گم هی اینو میگید؟!
کوتاه بیا حمیدجان . باور کن حرفی ندارم و دلم سکوت می خواهد و تنهایی ! قصه آفرینش را که با ستاره دوره کردی ، برای ما از نتیجه اش بگو ! من هم مشتاق شنیدنش از زبان تو هستم برادر خوبم !
سلام
دیدن دلتنگی ات نیاز به چشم ندارد که می شود در پس این دنیای مجاز دید وفهمید...اگر گناه گردن بهار است و دگرگونی هوایش تا فراخوان بدهم تا همه دوستان بشورانند پاییز نارس را
اینجا به پناه ارامش آمده ایم و اندیشه نابت...با ما از دلتنگی نگو که خود چند انباری کرایه کرده ایم تا در صدای دیگران در نیاید از زیر دست و پا بودن
دوباره زنجیره ای تشکیل داده ایم از روحهای دلتنگ به هم پیوسته ! یکی باید همت کند و این زنجیره را بشکند تا دلتنگی ها ، پرواز کنند به سوی آسمان خیال و از پس آن شادمانی های زندگی بخش ، به دلها سرازیر شوند ! شما که خود تا دورترین امپراطوری بهار بال پرواز دارید و در خانه تان سلطان پروانه های خوشبختی و مهر ، بهترین و زیباترین نغمه های آفرینش را می سرایند ، نمی خواهید آغازگر باشید برادرم ؟!
اگر نه که بزرگ عزیز کجاست که همیشه پیشقدم بهترینهاست ؟!