سلام سهبا جان چرا اینجا اینجوری شد ؟! نظرات ما راهم رمز دار کردی عزیز !اومدم جواب نظرم را بخونم دیدم اینجا چقدر شلوغ شده ... انشالله که خیره.
سلام عزیزترین . ایشاله ختم به خیر میشه !
این هم پاسخ کامنت قبلی تان : پاسخ: سلام عزیزترین . می ترسم از آنروز که باز هم زبانم در کام قفل شده باشد و از شرم نتوانم سر بلند کنم ! وای بر من در آنروز !
ممنون از گذاشتن جواب کامنتم ! اما باز هم میگم ،انشالله که خیر باشد ...
مامانگار
چهارشنبه 24 فروردینماه سال 1390 ساعت 12:24 ب.ظ
سلام سهباجان.. هر دو را خواندم... ...چرا میگویی بازداشت ؟!... ...اینجور وقتها ..خودمان حکم به یک چله نشینی لذتبخش و باشکوه..با همه اون سیر و سفرهای درونی اش میدیم..و بعد از چهل روز...
حق با شماست . به چله نشینی نیاز دارم مهربانم !
توضیح بدهم که شما قبل از رمزدار شدن خوانده اید مطالب را ! که دیگران نرنجند !
سلام جرم ماهم کمتر از شما نست بهرحال ما در بهره برداری ازواژه ها دخالت داشته ایم . پس باید منتظر بمونیم تا دستگیر بشیم و بازداشت وثیقه اگه نیاز بود حاضریم دل رو بگذاریم گرو
من هم کنارت بودم... همان زمان که ایستاده بودی و مبهوت به گناهان آدم می نگریستی من هم کنارت بودم ... اما مهربان نرگس من! انسان اشرف مخلوقات است و کسی چون تو با این همه انسانیت خفته در عمق مهربانی هایش بی شک از این بازداشتگاه موقت به در خواهد آمد... تو بخشوده می شوی به حرمت انسانیتی که همیشه از جان واژه هایت می جوشد و رخ مینمایاند... تو رها می شوی چون حق انسان بودن و مهربانی و سوگند به واژه ها را ادا کرده ای... آسوده باش سهبای مهربان
تسنیم
چهارشنبه 24 فروردینماه سال 1390 ساعت 03:04 ب.ظ
سلام دوست عزیز مگه قبل از صدور حکم بازداشت شدین

رای رو خودم صادر کردم ! منتها باید تاییدش رو هم با عقل و دل با همدیگه بگیرم !
چقدر این پست رو دوست ندارم....
منم !
سلام سهبا جان
چرا اینجا اینجوری شد ؟!
نظرات ما راهم رمز دار کردی عزیز !اومدم جواب نظرم را بخونم دیدم اینجا چقدر شلوغ شده ...
انشالله که خیره.
سلام عزیزترین .
ایشاله ختم به خیر میشه !
این هم پاسخ کامنت قبلی تان :
پاسخ:
سلام عزیزترین .
می ترسم از آنروز که باز هم زبانم در کام قفل شده باشد و از شرم نتوانم سر بلند کنم ! وای بر من در آنروز !
آبجی رمز ها رو بده ببینم چی نوشتی
چیزی شده نگرانم؟؟
رمزی وجود نداره آرمین . نگران نباش !
سلام علیکم ان شا ا... که خیر است خواهر
می شود بگویید که چه اتفاقی افتاده نگران شدیم جان خواهر
ممنون از گذاشتن جواب کامنتم !
اما باز هم میگم ،انشالله که خیر باشد ...
سلام سهباجان..
هر دو را خواندم...
...چرا میگویی بازداشت ؟!...
...اینجور وقتها ..خودمان حکم به یک چله نشینی لذتبخش و باشکوه..با همه اون سیر و سفرهای درونی اش میدیم..و بعد از چهل روز...
حق با شماست . به چله نشینی نیاز دارم مهربانم !
توضیح بدهم که شما قبل از رمزدار شدن خوانده اید مطالب را ! که دیگران نرنجند !
ای بابا نرگس خانم اگه خواننده خاموش بوده باشیم چجوری بیایم رمز عبور بگیریم؟ مخصوصا که قسمت اولم قبلا خوندیم
خیلی خوبه . اینکه خواننده های خاموشی مثل شما لو برن !
سلام
جرم ماهم کمتر از شما نست بهرحال ما در بهره برداری ازواژه ها دخالت داشته ایم . پس باید منتظر بمونیم تا دستگیر بشیم و بازداشت
وثیقه اگه نیاز بود حاضریم دل رو بگذاریم گرو
پستت نگران کننده هست
من هم کنارت بودم... همان زمان که ایستاده بودی و مبهوت به گناهان آدم می نگریستی من هم کنارت بودم ...
اما مهربان نرگس من!
انسان اشرف مخلوقات است و کسی چون تو با این همه انسانیت خفته در عمق مهربانی هایش بی شک از این بازداشتگاه موقت به در خواهد آمد...
تو بخشوده می شوی به حرمت انسانیتی که همیشه از جان واژه هایت می جوشد و رخ مینمایاند...
تو رها می شوی چون حق انسان بودن و مهربانی و سوگند به واژه ها را ادا کرده ای...
آسوده باش سهبای مهربان
سلام سهبا جون.اتفاقی افناده؟نگرانتون شدم.
آبجییییییییییی رمزشو بهم چرا نمیدی؟؟؟
امیدوارم هر جا هستید خوب باشید...
داستان تکان دهنده ای بود ...
اگر همه ما تو دادگاه وجدان این دنیا محاکمه شویم
دیگر هیچ ظلمی باقی نمیمونه ...
با تشکر
واسه اینم یه لینک میگذاشتین ! شما که دارین تو آستینتون !
موندم شما نخونده چطور میگین داستان تکاندهنده ای بود ؟!!!
در اون دادگاه من متهم ردیف اول بودم ! به اعدام محکوم شدم ولی ... تو تبرئه می شی عزیز !
من قبل از اینکه رمز بذاری هر دو رو خوندم ولی نتونستم نظری بدم . گاهی سکوت بهترین پاسخ هاست ...
نه ... اسمشو بازداشت نذار ...
اسمشو بذار کوچ ...
تا دلم نریزه ...
تا دلمون نریزه ...