جمعه ششم اسفند ماه 89، در این روزهای پایانی سال ، قزوین میهمان گروه موسیقی دیگری از هنرمندان خوب کشورم بود . کنسرت گروه قمر به سرپرستی و آهنگسازی نوید دهقان و به خوانندگی سالار عقیلی به مدت دو شب در این شهر به اجرای برنامه پرداختند . گروه قمر شامل ده نوازنده بسیار جوان هستند که از انصاف نگذریم لحظات زیبایی را برای ما ثبت خاطره نمودند .
قسمت اول برنامه با اجرای تصنیف سوخته بال با شعری زیبا از اخوان ثالث آغاز شد ، آنجا که سالار می خواند :
گرت دستی دهد با خویش در دنجی فراهم باش
بخوان آواز تلخت را ، و لیکن دل به غم نسپار
کرک جان بنده دم باش!
و پس از این تصنیف زیبا می رسیم به دونوازی سنتور علیرضا گرانقدر و کمانچه نوید دهقان به همراه آواز سالار که ناله می زند و می گوید :حکایت از چه کنم سینه سینه درد اینجاست
هزار شعله سوزان و آه سرد اینجاست
به روزگار ، شبی بی سحر نخواهد ماند
چو چشم باز کنی ، صبح شب نورد اینجاست
و این بار تصنیف سپاه عشق است به سرایندگی سیاوش کسرایی که درد غریبان وطن را فریاد می زند و می گوید :
وطن وطن نظر فکن به من که من ،
به هر کجا غریب وار ، که زیر آسمان دیگری غنوده ام
همیشه با تو بوده ام
اگر که حال پرسیم ، تو نیک می شناسیم
من از درون قصه ها و غصه ها در آمدم
برای تو ، به راه تو ، شکسته ام
تو سبز جاودان بمان که من پرنده ای مهاجرم
که از فراز باغ با صفای تو به دور دست مه گرفته پر گشوده ام
و پس از این تصنیف پرشور ، با تکنوازی زیبای دف شهریار نظری و شعر رهی معیری همخوانی و همنوازی گروه را در تصنیف نغمه نوروزی می شنویم که فریاد می زنند :
دلدادگان را ای گل صلا ده جانی زما گیر ، جامی به ما ده
این بار آواز سالار با تکنوازی تار حامد فکوری همراه است وقتی می خواند :
تو را نادیدن ما غم نباشد که در خیلت به از ما کم نباشد
بیا تا جان شیرین در تو ریزم که بخل و دوستی با هم نباشد
و می رسیم به تصنیف در پرده خون با شعری زیبا از سایه که می سراید:
بهار آمد بیا تا داد عمر رفته بستانیم به پای سرو آزادی ، سرودستی برافشانیم
سحر کز باغ پیروزی ، نسیم آرزو ریزد چه پرچمهای گلگون کاندر آن شادی برقصانیم
و با همخوانی گروه می شنویم که :
نسیم عطر گردان بوی خون عاشقان دارد بیا تا عطر این گل در مشام جان بگردانیم
سپس چهار مضراب بیات ترک را می شنویم به یاد استاد پرویز مشکاتیان و به استقبال بهار می رویم با تصنیف نوروز نرگس سروده زنده یاد فریدون مشیری :
بوی گل نرگس نه ، که بوی خوش عید است شو پنجره بگشا که نسیم است و نوید است
رو خار غم از دل بکن ای دوست که نوروز هنگام درخشیدن گلهای امید است
چند دقیقه زنگ تنفس و آنگاه قسمت دوم برنامه اجرا می شود .
با تکنوازی تنبک کامران منتظری به استقبال تصنیف هوای آفتاب با شعر سیاوش کسرایی می رویم ، جایی که هم سالار و هم گروه به تکرار فریاد می زنند :
نه آشنا نه همدمی ، نه شانه ای ز دوستی ، که سر نهی بر آن دمی
و من به یادت ای دیار روشنی
دلم هوای آفتاب می کند ، دلم هوای آفتاب می کند ، دلم هوای آفتاب می کند !
حالا نوبت تکنوازی زیبای کمانچه نوید دهقان است . فریاد کمانچه و داد و بیداد سالار با هم غوغایی بر پا کرده اند آنجا که به آواز بلند می خواند :
من آن نیم که حلال از حرام نشناسم شراب با تو حلال است و آب بی تو حرام .
به راستی چه سحریست در نوای کمانچه ؟ فریادی که گاه از سر خشم است و گاه همراه بغض . و امان از وقتی که بغض آرشه بر روی سیمها می شکند و اشک دل را در می آورد که ناله خاموش همیشه دردناک تر از خروش عصیان است :
" که ما خود درد این خون خوردن خاموش می دانیم !"
و وقتی کمانچه کمی آرام می گیرد از خروش و عصیان ، به همنوازی گروه می رسیم و تصنیف زیبای ابر سیاوش کسرایی که می خواند :
من آن ابرم که می آید ز دریا روانم در به در ، صحرا به صحرا
نشان کشتزار تشنه ای کو که بارانم ، که بارانم ، سراپا
شبی مرغ سپیدی می شوم من گشاده بادبان بال در باد
به دریا می زنم دل را که چون موج به هر ره می روم آزاد آزاد
بی اغراق بگویم ، از وقتی بروشور برنامه را دیدم و چشمم افتاد به نی و کمانچه ، منتظر لحظه ای بودم که سراپا گوش شوم تکنوازی آنها را . و بالاخره انتظار من به پایان رسید با دو نوازی نی حسین محمد حسینی و بربط امین گلستانی . مسحور این دو نوا ، چشمانم را می بندم و با نوای نی در آسمان سیر می کنم . به سرآغاز خلقت می رسم . روزی که خداوند ذره ای از روحش را در کالبد خاکی ام دمید و مرا تکه ای از خود نمود ، اما از خود جدایم ساخت . با او هستم و نیستم ، دمی از او جدا نیستم ، اما فریاد جدایی ام دل آسمان را به لرزه می اندازد . با صدای سالار به خود می آیم که از زبان سایه می نالد :
کجایی ای که دلم بی تو در تب و تاب است
چه بس خیال پریشان به چشم بی خواب است
نوای بربط عجب آرامشی دارد و عجب جادوی غریبی است برای پرواز خیال ، اما صدای آواز دوباره به خود می آوردم که :
به ساکنان سلامت خبر که خواهد برد
که بار کشتی ما در میان غرقاب است
زمانه کیفر بیداد، سخت خواهد داد
سزای رستم بدروز ، مرگ سهراب است
و باز می رسیم به همنوازی گروه و تصنیف دیوانه مست با شعری از خواجوی کرمانی :
ای لبت باده فروش و لب من باده پرست
جانم از جام می عشق تو دیوانه و مست
آن چنان بر دل تنگم زده ای خیمه امن
که کسی را نبود جز تو در او جای نشست
و این بار تکنوازی تار علی خشتی نژاد همراهی می کند سالار را در آواز که از زبان فروغ می گوید :
نگاه کن که غم درون دیده ام ، چگونه قطره قطره آب می شود
چگونه سایه سیاه سرکشم ، اسیر دست آفتاب می شود ، نگاه کن تمام هستیم خراب می شود
شراره ای مرا به کام می کشد ، مرا به اوج می برد ، مرا به دام می کشد
مرا دگر رها مکن ، مرا از این ستاره ها جدا مکن ، مرا ازاین ستاره ها جدا مکن ، جدا مکن
و بخش پایانی برنامه تصنیف زیبای پرنده است باز هم باشعر زیبای سیاوش کسرایی و چه انتخاب های زیبایی است این اشعار و این یک زیباتر که می گوید :
پرنده بی پر و پرواز و نغمه خاموشی است
پرنده فاصله بالهای پرواز است
پرنده طعمه گرفتن ز قله های بلند ، پرنده بال کشیدن بر آبهای زلال
پرنده داشتن چشمهای بارانی ست
پرنده ، خواستن آسمان درون دل است !
پرنده عابر همواره خطر بوده ست
پرنده خو نگرفتن به میله های قفس
پرنده شوق رهایی ، پرنده آواز است
برنامه تمام شد . جماعت در تردید رفتن و ماندنند . که گروه قمر با درخواست مجدد برای اجرای شعر زیبای وطن به سن بر می گردند :
نام جاوید وطن ، صبح امید وطن جلوه کن در آسمان همچو مهرجاودان
وطن ای هستی من ، شور وسرمستی من جلوه کن در آسمان
همه جان و تنم ، وطنم ، وطنم ، وطنم ، وطنم !
و غریب است حس مردم که در تمام مدت همراهی کردند گروه را و اشکهایی که در چشمان همه بود گواه زیبایی بر عشق مردمم به میهنشان داشت .
حاشیه نوشت :
چند صندلی آنسوتر ، حریر شریعت زاده ، همسر سالار عقیلی به همراه پسرشان ماهور نشسته بودند . چند کلمه ای با او به سخن پرداختم و از او خواستم تشکر ما را از اجرای زیبای گروه و انتخاب بی نظیر اشعار به گوش گروه برساند . اگر ندیده اید آلبوم زیبای مایه ی ناز سالار عقیلی را با اجرای پیانوی همسرش ، توصیه می کنم حتما آنرا ببینید و از حس زیبای مابین این دو شما هم لذت ببرید . نمی خواستم نوشته ام طولانی شود ، ولی دلم نیامد از اشعار آن صرفنظر کنم که برایم لحظات زیبایی را رقم زد .
دیگر نوازندگان گروه قمر ، بهاءالدین توکلی و شیوا قهرمان نژاد نوازنده های تار و نسیم اربابی نوازنده کمانچه بودند .
سالار هر جا میره خانمش همراشه
شاگرد موسی معروفی بوده خانمش ؟
آبجی ی بداهه نوازی زدم میشه واست بفرستمش نظرتو بهم بگی؟
همسر ،پسر و مادرشان با هم بودند آرمین جان .
اگر بفرستی خیلی خوشحالم میکنی . ممنون .
ببخشید جواد معروفی
آخه گفتم گوشت اذیت نشه ی موقعه الان لینکشو بهت میدم دانلود کن
ممنون آرمین جان .
دیدی گفتم تو پست خصوصی همه جا همراشونه اگه نیومده بود آلبوم مایه ناز و با حریر اونجا واسش کنسرت میگذاشتیم
شما ام هی دل ما رو بسوزونینا !
شرمنده !
سلام
امیدوارم همواره در کنار همسر و عزیزانت اوقات خوشی داشته باشی .می بینم اونجا هم زنگ تنفس داشتید !!!
حالا دیگر با هر نفس و تنفسی به یاد شما هستم نازنین !
نام جاوید وطن...
بغضم گرفت و چشمام پر از اشک شد وقتی خوندم این قسمت رو...
کاش منم اونجا بودم فقط به خاطر همدلی تو لحظههایی که شور این تصنیف یه بار دیگه تو یه سالن پر از جمعیت طنینانداز میشه...
به یاد روزهایی که همدل با بقیه این سرود رو زمزمه میکردیم... کنار هم... دست در دست هم...
میتونم بفهمم آدمهای حاضر تو اون سالن چه حالی داشتن موقع خوندنش...
خوش به حالت که حس کردی اون لحظهها رو سهبای عزیزم...
جایت در دلم سبز بود پرندجان ! مگر می شود این اشعار را شنید و به یاد همه عاشقان وطن نبود ؟
اون شعر وطن سیاوش کسرایی رو با صدای همایون شجریان شنیدم...
واقعاْ دوسش دارم این تصنیف رو...
به اوج رفت موجهای تو
که یاد باد اوجهای تو
کنون گر ز خنجری میان کتف خستهام
اگر که ایستادهام و یا ز پا فتادهام
برای تو، به راه تو شکستهام
وطن، وطن، وطن
تو سبز جاودان بمان
عجیبه که من نشنیدم این شعر همایون رو ؟!
سلام دوست نازنین...
چه خوب که این همه شوق زا تجربه کردید...
روزهای تان خوش...
کاش روزهای همه ما رنگ شوق بگیرد دوست عزیز . می شود آیا ؟
ممنون از حضور مهربانتان .
تو اگه خبرنگار هنری میشدی گزارشات خوندن داشت ها....مرسی خیلی خوب بود..من عاشق ترانه وطنشم...آدم حس غرور میکنه حتی توی همه التهابهای این روزها...
شما گزارشگر هنری نمی خواین خانوم ؟!
مرسی سمیرا . کیف کردم از تعریفت ! اما واقعا جاتون خالی بود !
سلام بر آبجی گرانقدر خوبی ابجی ؟ صبحت بخیر
گوش دادی ؟؟
سلام . صبح بخیر .
گوش کردم آرمین . چند بار . مثل یه جور راز و نیاز عاشقانه ست . یه درددل با محبوب . غم داره ، اما از شوق هم بی بهره نیست ! عالیه آرمین ، عالی!
ممنون .
به قول کرگدن فقط ما رو میسوزونید
دیگه از حالا به بعد گزارش هنری نمی نویسم !
دوستان بجای ما
مطمئنم روحت تا یکی دو ماه تنظیم شده
زیاد هم مطمئن نباشین بزرگ عزیز . نوسانات روحی من زیاده !
چه حیف شدما نتونستیم بیایم
حالا هی شما دل منو بسوزونین ، من دل شما رو ! تا این چرخه به کجا برسه !!!
...همیشه اجرای زنده موسیقی اصیل ..یه حال و هوا و معنویت خاصی داره !...که علاوه بر وجود خود عوامل و حس و حال شون...مدیون حضور مردم مشتاق بااون انرژی های پر و پیمون شونه !..
..سهباجون..یه پارتی بازیی چیزی..از اداره تون برا ما همشهریات که اینجا پوکیدیم از بی کنسرتی!..بکن !..
..البته میدونم که مرض ! رو از سرچشمه درمون باید کرد...
.. باید از این شهر برکشیم و بربندیم.. رخت و بخت و تخت خویش !
چی بگم مریم جان ؟ این درددل خیلی از مردم ماست ! حالا ما این چند وقته شانس آوردیم !ولی باور کنین به اداره مون مربوط نمیشه ها !همش علاقه شخصی خودمه !
مرسی نرگس عزیز...انقدر قشنگ توصیف کردی که احساس کردم منم رو یکی از همون صندلی ها نشسته بودم و صدای سالار عزیز گوش دلم رو نوازش میداد...ممنون بانو...
سلام منیژه جانم . ممنون از لطفت .
سلام سهبای عزیز
من غلام قمرم جز قمرم هیچ مگو....
چه کردی با من بی دل....لحظه لحظه اش رو دیدم.
خوشحالم که کسی مثل شما این کنسرت را وصف کرد.اگرنه حسرتم صد چندان میشد...شما باعث شدی تا منم در فضای تلخ و شیرین اون کنسرت شنا کنم.سر خم میکنم و تشکر .....
خدا همیشه شما رو در جاهای خوب قرار دهد...آمین.
من آن نیم که حلال از حرام نشناسم
شراب با تو حلال است و آب بی تو حرام
می فهمم حست رو سهبا عزیز .
خیلی لحظات دلچسب و لذت بخشیه.
همینطوره پرنیان عزیز. خوش اومدی نازنین .
سلام عزبزم از اینکه خبرای خوب بهت رسیده خوشحالم یعنی حالم حسابی جا اومد. منم فکر کردم می خوای بری مکه .ضمنا اینقدر ازکنسرتای قزوبن ننوبس دلمون آب شد .البته ما خودمون به اتفاق خانواده ی محترم هر روز هفته همنوازی داریم فقط یه نموره خشن تر از کنسرتای قزوینه .
ای جااااانم ! !! کنسرت خانوادگی خیلی حال میده !
سلام سهبا خانم عزیز
میگم اینکه شما قلمت شیواست درش شکی نیس
و خوندن وبتون رو من هم دوست دارم خیلی بازم شکی نیست
در این که اینجا خیلی ساده و بی شیله پیله هست شکی درش نیست
اما به خدا من داشنجوئم
خونه داشنجوییمون هم نت نداره باید از کافی نت بخونم
نصفه و نیمه هم دلم نمیاد پست ها رو رها کنم
خو یکم کوتاه تر بنویسید دیگه بزرگوار
راستی اخوی مهدی از این پست آخر ما رو نسکافه خوششون نیومد میشه شما بیااید و بگید ضعیف بود یا نه ؟
بی تعارف بگید من اصولا آدم تعارفی ای نیستم و از تعریف بی جا خوشم نمیاد
میگم در این که شما منو حسابی شرمنده کردین شکی نیست ، در این که دلمون براتون کباب شد هم شکی نیست ، در این که این پست دیگه نوبر شد از بلندی هم شکی نیست ! اما در این که من آخرین شعرتون رو خوندم و نظرم رو هم گذاشتم شکی نیست جان خودم ! صبح خوندمش که آقا پوریا . خب حالا که گفتین آقا مهدی بزرگوار هم نظر گذاشتند انتظار دارین من بیام بین دو تا برادر قاضی بشم یعنی ؟!!!! یعنی به من میاد این کارها آقا پوریا ؟!
با این تفاصیل ، فرصت غرق شدن در سکوت را ندارم و میگویم با این که همه اشعار زیبا بود ولی تصنیف سپاه عشق از همه زیباتر است ....
برای من که لذت شنیدن این اشعار زیبا را با صدای سالار عقیلی شنیده ام ، انتخاب یکی از آنها کمی سخت است ، اما انصافا شما انتخاب زیبایی نموده اید از بین این اشعار !
ممنون از حضورتان .
سلامممممم عزیز جان
خوشحالم که لحظات خوبی رو گذروندین..
من بی نهایت سروده های سیاوش کسرایی رو دوست دارم.
ممنونم..
سلام عزیز . منم خوشحالم که شما از اشعار کسرایی خوشتان می آید !
من هم از کودکی با آرش کمانگیرش آشنا هستم و البته دوست !
ممنون از حضورت عزیز .
سلام دختر شعر و موسیقی و گلهای وحشی و دوست داشتنی... سلام. خوبه که اینهمه از لذت هات می نویسی حتی وقتی کمتر کسی به لذت ها و زیبایی ها فکر می کنه... نرگس من ! سلام.
خب اگه قرار باشه من دختر گلهای وحشی باشم ، و این اختیار رو داشته باشم ، تو رو هم یکی از همون گلهای وحشی میدونم زری من ! گلی که اختیارش رو دست هیشکی نمیده ولی همیشه همیشه معطره و قشنگه !
سهبا کاشکی یه گزارش از کنسرتهای اون ور آب هم بنویسی
فکر کنم جالب باشه
البته شوخی کردم ها
اگه شجریان باشه یا لطفی حاضرم ! اما حاضر نیستم حتی یک ریال برای بعضی از اونور آبی ها خرج کنم آقا بزرگ !!!!
حالا شما منظورتون کی بود ؟!
زاهد خلوت نشین دوش به میخانه شد از سر پیمان برفت با سر پیمانه شد
صوفی مجلس که دی جام و قدح میشکست باز به یک جرعه می عاقل و فرزانه شد
شاهد عهد شباب آمده بودش به خواب باز به پیرانه سر عاشق و دیوانه شد
مغبچهای میگذشت راه زن دین و دل در پی آن آشنا از همه بیگانه شد
آتش رخسار گل خرمن بلبل بسوخت چهره خندان شمع آفت پروانه شد
گریه شام و سحر شکر که ضایع نگشت قطره باران ما گوهر یک دانه شد
نرگس ساقی بخواند آیت افسونگری حلقه اوراد ما مجلس افسانه شد
منزل حافظ کنون بارگه پادشاست دل بر دلدار رفت جان بر جانانه شد
ندانمت به حقیقت که در جهان به چه مانی
جهان و هر چه در او هست صورتند و تو جانی
به پای خویشتن آیند عاشقان به کمندت
که هر که را تو ببنی زخویشتن برهانی
برآ تش تو نشستیم و دود شوق برآمد
تو ساعتی ننشستی که آتشی بنشانی
میگم این خانمه کیه اینجا میخونه؟ منم موافقم بری کنسرت مثلا ابی یا داریوش واسه ما گزارش بیاری
نمیشناسم سمیرا جان .
حالا با این دوتا یه جوری کنار میام به خاطر تو ! اما خدایی فکر کنم ابی رو ببینم حالم بد بشه ! ترجیح میدم فقط صدا داشته باشم تا تصویر !
من خیلی اهل موسیقی سنتی نیستم ولی شما انگار حظ وافری بردین.../
اگه کسی بخواد منو دیوونه کنه بیاد برام نی بزنه یا ویولون یا کمانچه یا یه همچین چیزی .....
سلام نرگس عزیزم...امروز چطوری خوبی نازنین؟؟
خوبم منیژه جانم . شما خوب باشید من هم خوبم !
سلام نرگسم
سلام عزیز کم پیدایم !خوبی ؟
از هر که دوست داشتی بنویس
مثلا ابی که خیلی دوستش داری
سربه سرم نزارین دیگه !
جان خوت اگه رفتی کنسرت محسن نامجو یه گزارش برام بگیر. اگه زحمتت نمیشه یه گزارشم از کنسرت ساسی مانکن بگیر. مرسی. جبران می کنم!!!
تو همون نیای بهتره تا بیای با این درخواستای عجیب غریبت حمید خان !
جالبه حمید تمام آهنگهای رپ رو حفظ حفظه
سلیقه ش متضاد منه خب ! چیکارش میشه کرد ؟!
سلام سهبا خانم
آن هم یواشکی
ما یک نصفه روز نبودیم !شما چه کارها که نکردید
کجا نازنینم ؟ کدوم نصف روز؟!
سلام سهبای عزیز
چقدر زمستون اصرار داره بگه منم هستم...ول کن نیست...چه برف بی بخاری میاد اینجا...نمیشینه...
براتون آرزوی دلشادی دارم.
این برف داره میاد که بگه منم هستم . اما گرمی دلهای ما روشو کم میکنه ! مگه نه برادر ؟!
بهار و بارون و ....
سلام سهبا جان
همه چی خوب بود . هم اشعار و هم گزارشی که این قدر با حوصله نوشتی . ممنونم که همیشه هستی.
سلام عزیزم . خواهش میکنم . منم به بودن شما خوشحالم .
سلام عزیز به روزم بزرگوار روی هردو بلاگم
چشم آقا پوریا . اما خوبه شما اینترنت دانشجویی دارین و اینقدر سریع آپ می کنین ماشاله !
سلام سهبای عزیز
از گزارشت لذت بردم . بخصوص اشعار زیبا بودن . سعی میکنم این آلبوم رو اینجا پیدا کنم ( گرچه کمی سخته ) و گوش بدم و با حست نزدیک باشم ...
ایام به کام
خوشحالم که لذت شنیدن اشعار رو با شما دوستان خوبم شریک شدم . امیدوارم بتونین پیدا کنید این البومها رو . در هر صورت از حضورتون ممنون.
منم سنتی دوست دارم ...
این آهنگی که گذاشتی رو وبت من عاشقشم...خیلی دوسش دارم . ذوق مرگ شدم شنیدمش !!
خیلی ممنون بابت تبریک...واقعا ممنون :)
سلام عزیزم . خوش آمدی دختر باران و بهار !

یعنی منظورت اینه که هم سلیقه ایم دیگه ! نه ؟
اینجا هم میگم : تولدت مبارک عزیزم .
سلام
امیدوارم خوب باشین
خیلی خوشحالم که هستین
و بابت نبودنم عذر می خوام.
من از صدای سالار عقیلی لذت می برم
بر خلاف شما که صدای علیرضا قربانی رو بیشتر دوست دارین.درست گفتم؟
نوید دهقان با داییم همنواز بودن توی گروه مستان با همای.
نظرتونو راجع به ساز بهرام نگفتین
چطور بود؟خوب ساز می زنه بچم؟
صدای قربانی رو بیشتر دوست دارم ، اما سالار عقیلی هم فوق العاده ست .
منظورت دایی بهرامه ؟ بابا کارشون خیلی درسته پس! صدای سه تارش هم فوق العاده ست . آخه من در حدی هستم که بخوام راجع به ساز زدن دایی بهرام صحبت کنم؟
راستی ، خیلی خوش اومدی ! دلمون تنگ شده بود واستون !
سلام به روزم
آبجی این لینکو کامل بخون
http://www.chn.ir/news/?section=2&id=50578
http://www.chn.ir/news/?section=2&id=50578
آبجی به این سایت حتما سر بزن
چقدر خوب که تو اتفاق های ناب قزوین رو از دست نمی دی نرگس جان ...
شور روایتت به آدم منتقل می شه ...
از رو حاشیه نوشتت معلومه که اون ردیفای اول نشسته بودی ها:))
چند ماه پیش گروه بامدادیان (اگه درست گفته باشم!) تومشهد کنسرت داشتن خواهرم داشت خودشو میکشت..میدونی که ما تومشهد یه علم الهدی داریم که مثل شیر از انقلاب و دین دفاع میکنه و نمیذاره کسی اونجا از این سوسول بازیا دربیاره!!
حظ کردم.. چه خوب همه چی رو به تصویر کشیده بودی.. تو معرکه ای به خدا..
اره عزیز . ردیف سوم !