سایه سار زندگی
سایه سار زندگی

سایه سار زندگی

زمین چقدر سنگ دارد

بعضی شعرها ، می شود حرف امروزت ! آنهم وقتی به اتفاق به خانه ای میرسی و حرفی می بینی که انگار حرف توست . این بار رسیدم به وبلاگ زمین چقدر سنگ دارد ، به نویسندگی آقای محمد نوری . شعرش را بخوانید ، شاید شما هم مثل من لذت ببرید .


نمازم

وقتی بوی خدا دارد

که همسایگانم

به مهربانی هم عادت کرده باشند

دست های نیایش ام

بوی باران می دهد

وقتی درخت ها

آبستن لبخند باشند

وگل ها

سیراب بخوابند

من آیه آیه می خوانم

تا تو

درسایه نمانی

من آیه آیه

نگاهت را

تاستاره می خوانم

من آمدم که بمانم

که توبمانی

وخدا

باماباشد

من آمده ام

که درخت باشم

نه تبر


پی توضیح شاعر نوشت :

این شعر الهام گرفته از نامه 47 نهج البلاغه خطاب به حسنین است بعد از ضربت .

نظرات 27 + ارسال نظر
فرداد سه‌شنبه 26 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 03:58 ب.ظ http://ghabe7.blogsky.com

سلیقه سهبای عزیزدر انتخاب شعر هم بی نظیره...مثل این موسیقی مثال زدنی.
راستی یادمون نره که چند روز دیگه بهاره...چطوری به پیشوازش بریم؟....صدای موسیقی درونمون باید کوک و در خور بشه....
یا مقلب القلوب والابصار....
زمان کمی مونده...جبر روزگار بهار بعد از زمستانه...
یا جبار...

دعا کن زمستون که رفت ،‌رو سیاهیش واسه ما نمونه برادرجان !

هیچ سه‌شنبه 26 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 04:35 ب.ظ

...اری به قول سهراب: نمازم را وقتی می خوانم که اذانش را باد گفته باشد سر گلدسته سرو ... در نمازم جریان دارد ماه ، جریان دارد طیف.

سنگ از پشت نمازم پیداست:

همه ذرات نمازم متبلور شده است.

من نمازم را وقتی می خوانم

که اذانش را باد ، گفته باشد سر گلدسته سرو.

من نمازم را پی ” تکبیره الاحرام” علف می خوانم،

پی “قد قامت” موج.

...بسیار شایسته سربلندی و سرافرازی است روح زلال سهبا که تجربه های بسیار قشنگ و روح نوازش را سخاوتمندانه با دوستان قسمت می کند. واژه واژه این شعر چونان شبنمی بر برگ های پژمرده جانم نشست و انها را طراوت بخشید. پرفروغ باد جان و جهان سهبا.

به این همه حافظه شعری شما حسودیم می شود استاد !‌ ممنون از حضور پرمهرتان .

دانیال سه‌شنبه 26 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 05:37 ب.ظ http://danyal.ir

زیبایی پنهانی فراتر از درد دردمندان ، عشق عاشقان ، حیله حیله گران ، شعله شمع مردگان در تک تک ایه های این شعر موج میزند و گویی ما را میخواند :
که یا ایها الانسان ، چشمانت را بگشای و در همه ذرات عالم ، تمام زیبایی را تماشا کن که برای بستن چشم ها وقت بسیار است و دیگر هیچ !

آری اگر نیک نظر کنیم ،‌ در همه وجوه هستی ، جز زیبایی و عشق نمی یابیم !‌ که اگر تلخی نبود ،‌طعم شیرینی بر جانمان نمی نشست !‌ همچون طعم دوگانه کلام شما !‌ ممنون برادرم !

آلن سه‌شنبه 26 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 06:24 ب.ظ

سلام. حالتون چطوره ؟
ایام به کامه ان شاء الله ؟

چه شعر قشنگی بود آبجی سهبا.

مرسی آلن . همیشه کامنتاتون پر محبته برادر !‌

آسمان سکوت سه‌شنبه 26 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 09:35 ب.ظ http://eisi

تبر که نباشد
درخت می خواند
برگ می رقصد
و شکوفه های سیب ،
سیب را برای لبخند ! تکرار می کنند.
تبر که مهربان شود
تب شاخه های باغ
پایین می آید و
نبض گلها به شادی سایه های شاد، تندتر می زند.
مطمئنم

کاش هیچ درختی به نیت تبر قطع نشود نازنین !‌ کاش هنوز هم مثل گذشته ها ،‌هیچ چاقویی دسته خودش را نمی برید !‌ کاش هنوز هم به چشم انسان به هم نگاه می کردیم ،‌ کاش قصه بره و گرگ ،‌افسانه بود !‌ کاش ....
کاش اینقدر دلهایمان درد نداشت در این روزگار ...

سایه سه‌شنبه 26 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 09:40 ب.ظ http://shadowplay.blogsky.com/

مکث سه‌شنبه 26 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 09:43 ب.ظ http://maks1359.blogsky.com

سلام سلام سلام سهبا... نه من از شعرهای استاد قهرمان می خوام....

خب قشنگم ،‌عزیزم ،‌نازنینم ،‌اون پایین دو سه تا شعر از استاد هست !‌ میخوای زنگ بزنم برات کلی غزل بخونم ؟

آرمین چهارشنبه 27 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 12:32 ق.ظ http://www.musicarmin.blogfa.com




روحش شاد ، استاد 3 روز قبل از اینکه از دنیا برند من باهاشون با تلفن صحبت کردم و از خواب بیدارشون کردم و بهشون گفتم بهم قبلا قول کنسرت دادین الان زنگ زدم که ازتون خواهش کنم بیایذ شیراز کنسرت بدین

گفت اقای بیطرف من تو بیمارستان هستم و حالم خوب نیس ایشاالله ی موقعه دیگه تماس بگیرید تا باهم صحبت کنیم


سه روز بعد

تو اتاقم نشسته بودم داشتم سازمو درست میکردم مامان اومد تو اتاقم گفت : آرمین ی چیزی بگم ناراحت نمیشی گفتم نه گفت واسه محمد نوری دعا کن حالش بده گفتم سه روز پیش بهشون تماس داشتم تو بیمارستان بودند گفتند ی موقعه دیگه زنگ بزن تا هماهنگی کنسرت کنیم گفت نه محمد نوری درگذشت

گفتم چیییی ؟؟ درگذشت ؟ باورم نشد زنگ زدم به موبایل استاد دیدم چندبار کسی جواب نمیده - ی باره دیگه زنگ زدم دیدم صدای گریه میاد گوشی رو قطع کردم دیدم اینترنت زده محمد نوری درگذشت

وقتی آبجی با تلفن بهش صحبت میکردم قبلا میگفت الهی قربون شیرازیا برم شیرازیا لطف دارند ، هنوز صدای 6 دنگ استاد تو گوشمه چه ابوهتی داشت اسپیکر گوشیم حس ترکیدن داشت یاد پدر موسیقی پاپ ایران گرامی و روحش شاد گرامی روحش شاد

خداوند رحمت کند استاد بزرگ موسیقی پاپ کشور را که صدایش ماندگار شد در اذهان مردم این کشور :
ما برای آنکه ایران گوهری تابان شود ، خون دل ها خورده ایم
ما برای آنکه ایران خانه ی خوبان شود ، رنج دوران برده ایم !

خداوند استاد محمد نوری و نادر ابراهیمی را در رحمت بی منتهای خود غرقه نماید !
مرسی آرمین جان .

آرمین چهارشنبه 27 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 01:32 ق.ظ http://www.musicarmin.blogfa.com


سلام بر دوستان عزیز و فرهیخته

با توجه به وضیعت
نامناسب موسیقی اصیل در کشور پستی گذاشتم که خوشحال میشوم که نظراتتان را بدانم
در صورت امکان برای حمایت از موسیقی اصیل اطلاع رسانی کنید

www.musicarmin.blogfa.com

آرمین چهارشنبه 27 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 01:55 ق.ظ http://www.musicarmin.blogfa.com

شعر زیبایی بود آبجی

من اسم محمد نوری که اومد رفتم تو خاطرات استاد محمد نوری و لینک وبلاگت رو ندیدم

من فکر کردم محمد نوری خواننده رو میگی

خواهش می کنم !

سمیرا چهارشنبه 27 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 07:50 ق.ظ http://nahavand.persianblog.ir

دستهای نیایشم بوی بارن میدهد...

تو هم مثل من از این تیکه ش خوشت اومد عزیز ؟

بزرگ چهارشنبه 27 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 08:20 ق.ظ http://navan1.blogfa.com/

سهبای مهربون
میبینم که تمام کامنت ها رو جواب میدی
خیلی کار خوبی میکنی

سلام آقا بزرگ . دوست دارم این کار رو انجام بدم همیشه ، ولی وقتش نیست متاسفانه !

بزرگ چهارشنبه 27 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 08:21 ق.ظ http://navan1.blogfa.com/

دستهای نیایشم بوی بارن میدهد...
وقتی اینو خوندم فکر کردم تو این شعر رو گفتی
قشنگ و زیبا بود

نیایش اینجا ! نیایش اونجا ! نیایش همه جا ! کافیه فقط خدای یگانه رو در نظر داشته باشیم تا یاد نیایش بیفتیم !

دختر مردابی چهارشنبه 27 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 08:42 ق.ظ http://dokhtaremordabi.blogsky.com

چه خوب است که عادت همسایگان به مهربانی، عطر خدا را به نمازهایمان هدیه دهد...

سهبای عزیز سلام
در انتخاب شعر هم خوش قریحه ای و البته باز هم همان انسانیت خفته در عمق مادری ات را همیشه چاشنی این انتخاب ها می کنی

مهربانی را اگر نشناسیم ، خدا را چگونه می توانیم شناخت ؟ که او خود ارحم الراحمین است .
همیشه نسبت به من لطف دارید گل نیلوفرم ! ممنون شمایم .

مذاب ها چهارشنبه 27 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 09:00 ق.ظ http://mozabha.blogsky.com

من آمده ام

که درخت باشم

نه تبر......

گاهی فکر میکنم شاعرانی که از دل می سرلیند نیز بگونه ایی پیامبر گونه اند و گاهی فکر میکنم خدا شاعر است و گاهی فکر میکنم هرکسی نمیتواند شعری را بسراید که اصالت داشته باشد ، جز شاعری که انسان باشد و دردهای انسان را با تک تک ذرات وجودش درک کرده و چشیده و کشیده باشد......

سهبای عزیز از انتخاب اشعار که این دردها را می سرایند و مینمایند

مگر به شاعر بودن خداوند شک داری برادرم ؟ یا به خدایگونه بودن شاعران ؟

بابای آرتاخان چهارشنبه 27 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 09:44 ق.ظ http://artakhan.blogfa.com

قشنگ بود مخصوصا آخرش

ممنون .

منیژه چهارشنبه 27 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 10:10 ق.ظ http://nasimayeman.persianblog.ir

دستهای نیایش ام بوی باران می دهد... بغض ام گرفت نرگس...خیلی قشنگ بود...مرسی عزیزم.
نرگس این روزا خدا رو بیشتر احساس می کنم...انگار بهش خییییییییییییییییلی بیشتر نیاز دارم...

توی یه روزای خاصی ، اینطور شعرها بیشتر به دل می شینند ! حق داری گلم و خوب درکت می کنم .
خوشا به حالت منیژه جان ! تو لحظه های بارونیت ، من رو هم از یاد نبر گلم !

فرداد چهارشنبه 27 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 11:10 ق.ظ http://ghabe7.blogsky.com

وایی..چه خوب.
سهبای عزیز جواب داد
(همیشه حس میکردم که خودم برای خودم مینویسم)

اونوقت اکوی حرفاتون میرسید به خودتون یا نه برادر ؟
مگه میشه کامنتای شما رو نخوند اخه ؟!!!

سپیده چهارشنبه 27 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 11:15 ق.ظ

من آمده ام که درخت باشم نه تبر
روزی که باخوندن این شعر شروع بشه مسلما روز خوبیه .البته من امروز خوندم

هر روزی که خونده بشه خوب و تاثیر گذاره سپیده جونم . مرسی که خوندیش و خوشحالم که خوشت اومده .

مذاب ها چهارشنبه 27 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 11:16 ق.ظ http://mozabha.blogsky.com

سهبای عزیز...
همیشه میخواستم به شما پیشنهاد کنم که کامنت ها را جواب بدی اما با خود میگفتم شاید فضولی در کار شما باشد اما اکنون که میبینم تصمیم به این پاسخگویی گرفته ایی خوشحالم..... اینگونه مخاطب بهتر احساس میکند که کامنتش خوانده میشود و در موردش فکر میشود .

ای وااای !‌ رحم کنید به من برادر !‌ باور کنید پاسخگویی به کامنتهای محبت آمیز شما کار سختی ست !‌
خدا به داد من برسد !

میکائیل چهارشنبه 27 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 01:15 ب.ظ http://sizdahname.blogsky.com

ای پاسخگو
ای ملت همیشه در صحنه ..
ای مشت کوبنده بر دهان امریکای جهانخوار


پاسخی بنما .....

لطفا اینجا شعارای سیاسی ندین میکائیل خان !!!! وگرنه اگر کامنتتان پا ک شد خوددانید !

میکائیل چهارشنبه 27 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 01:16 ب.ظ http://sizdahname.blogsky.com

سوالی چند میگیری جواب بدی .....
پاسخ ها رو نمیفروشی ....

واسه شما جواب ندارم ! شرمنده !!!

حسام چهارشنبه 27 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 02:08 ب.ظ

خیلی شعر رویی بود.../

حالا خوب بود یا نه ؟

فرداد چهارشنبه 27 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 04:53 ب.ظ http://ghabe7.blogsky.com

روسیاهی به زغال میمونه...شما بی ریا مثل برف هستیندشمنتون روسیاهه.
در مورد جواب کامنت ها هم سخت نگیرین...حتما نباید که یه خاص جواب داده بشه...حتی یک علامت هم نشان ارتباطه...
شما به من لطف دارین...

شما فقط بلدین منو شرمنده کنین !

آفتاب پرست چهارشنبه 27 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 05:43 ب.ظ

زیبا بود سهبای عزیز به بلاگشون سر نزدم اما از این شعر لذت بردم

راستی با اشناییجدید به روزم

ممنون آقا پوریا . خوشحالم که لذت بردید .

داداش محمد چهارشنبه 27 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 06:30 ب.ظ

ممنون ابجی .عجب سرعتی
بازم کمکم کنید
شعر خیلی متن قشنگی داشت کاش انسان ها بدونن که این طبیعت است باعث ماندگاری ما.بیاین این تبرها را از بین ببریم

موفق باشی عزیزم . اول از همه باید تبرها رو در ذهن خودمون بشکنیم تا بعد برسیم به واقعیت !‌ یادت باشه اونی که باید اول از همه تغییر کنه این من و توییم داداش جونم . مراقب خودت باش و سعی کن بیشتر و بیشتر بنویسی . منتظر نوشته هات هستم گلم .

پدرخوانده پنج‌شنبه 28 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 05:54 ب.ظ

این تبرهای خیالی است

که ازیشه میکند درخت باورها را

کاش تبر خیالی اش هم حتی پیدا نشود !‌

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد