سایه سار زندگی
سایه سار زندگی

سایه سار زندگی

مکن فراموشم

 

ز شرم، گر چه تهی ماند از تو آغوشم
نمی شود شب ِ دیدارمان فراموشم
دلم که بود خروشان چو بحر، شد خاموش
چو موج ِ گرم صدایت دوید در گوشم
زدی به شانه من تکیه و ندانستی
که بار غم فتد از رفتن ِ تو بر دوشم
به رنگ ِ بخت منش آفریده است خدا
بیا که مرده آن گیسوی ِ سیه پوشم  ا
گَرَم تو خون جگر داده ای ، حلالم باد   ه
و گر ز جام لبت ِ می  کشیده ام، نوشم    ه
به خویش باز نیارد مرا ز مستی  ِ عشق
اگر که بال زنان آید از سفر ، هوشم
نمی شود دل دریائی ام تهی از شور
اگر به صورت ظاهر، فتاده از جوشم
از آن زمان که جدا ماندم از گل  رویت
چو بلبلی که خزانش زده ست، خاموشم
به یک دو حرف، کنم مختصر، حکایت را
ترا ز یاد نبردم، مکن فراموشم 

 استاد محمد قهرمان

۸۹/۱۱/۰۴

پی نوشت :

به اتکای دانش خویش ، هیچکس را توان زیستن نیست ،‌که انسان نیازمند تفکر است .

و از بی شمار اندیشه های ضروری انسان ،‌اندکی چنین است :

آدمی نیازمند آنست که بیندیشد و راه حقیقی انسان بودن را دریابد .

که در تداوم کردار ،‌هیچکس را تکیه بر دانش و هوش نشاید .

بایسته آنست که خواسته خود نیک بداند و بداند که به راه زندگی ،‌عظیم ترین نیاز او حقیقت است .

و زیستن را نفس نیکی لازم است و ادراک سپاس ،‌

که زندگی را در درون زندگانی دیگری است به معنویت ،‌

و انسان چه تهی دست و مفلوک می نماید ،‌

اگر بدین وادی گام نهد و معنای زندگی را در نیافته باشد .

                            آلبرت شوارتزر

نظرات 23 + ارسال نظر
مکث پنج‌شنبه 21 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 06:28 ب.ظ http://maks1359.blogsky.com

چه می کنی این روزها دختر؟ یه جورایی شدی... عمیق تر و آروم تر. تلاطم هات همه درونی شدن. من این رو حس می کنم از نوشته هات...

الهه پنج‌شنبه 21 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 08:50 ب.ظ http://khooneyedel.blogsky.com/

سلام آجی من...
یه پست پر از بوی عشق...پر از درس زندگی...
عاشق این معجونهای زندگی بخشتم عزیزم...مرررسی

سایه پنج‌شنبه 21 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 10:48 ب.ظ http://shadowplay.blogsky.com/

سلام سهبا جان

عزیزم. هر چی بگی حق داری . دلم تنگ شده بود خیلی ...



همش منتظرت بودم سایه عزیزم . حیف ....

آسمان سکوت پنج‌شنبه 21 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 11:32 ب.ظ

دریافت مفهوم زندگی از سوی بزرگان اندیشه، چراغی فرا راه خرد و احساس ماست.
امیدوارم تهی دست و مفلوک نباشم.

خدایا کمک کن تهی دست و مفلوک نباشم.

فرداد پنج‌شنبه 21 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 11:49 ب.ظ http://ghabe7.blogsky.com

سلام سهبای عزیز
سلام استاد قهرمان بزرگ
دنیا با وجود شما ها چقدر قشنگه....

مهتاب جمعه 22 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 02:55 ق.ظ http://tabemaah.wordpress.com

چو بلبلی که خزانش زده ست، خاموشم
...

هیچ جمعه 22 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 09:39 ق.ظ

باز هم ما را به ضیافت اشعار زلال استاد مهمان فرمودید. و با افزودن نثری گرانبها سفره معنی را به اوج رساندید و خوانندگان به فراخور دریافت خویش تجربه ای ره آموز و در طریقت عشق و منزلی دیگر در سلوک مهر اندوختند . ضمیر مهرافرین تان همواره جاری باد و غنچه درون تان پیوسته شکوفا باد . به قاعده اتحاد نفس در هستی هر موج اوج افرین در هر نقطه اقیانوس هستی بیگمان بر سرشت و سرنوشت قطره های اقیانوس به اندازه نزدیکی انها به محور و مرکز آن موج تاثیر گذار است . الهی ما را بدان مرکز نزدیکتر بگردان .

حسام جمعه 22 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 10:14 ق.ظ http://www.notefalse.blogfa.com

یه وقتایی نسیان خوب بود.../

آفتاب پرست جمعه 22 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 12:10 ب.ظ

زیبا بودند هم شعر استاد هم نوشته های پی نوشت
ممنون

سپیده جمعه 22 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 01:10 ب.ظ

ممنون از شما واستادقهرمان عزیز بابت شعر ای قشنگ وبه روزشون.

حمید جمعه 22 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 01:40 ب.ظ http://abrechandzelee.blogsky.com/

"به یک دو حرف، کنم مختصر، حکایت را
ترا ز یاد نبردم، مکن فراموشم"...

حرف اول و آخر تمام هجران-عاشقانه ها همینه...اینکه آدم دلش بخواد هنوز یکی یادش باشه که یادشه...حکایت با این "یک دو حرف" تمام نمیشه...حکایت با این تازه شروع میشه...اینو شاعر میدونسته که آخر شعرش آورده...یعنی بچرخ تا بچرخیم دوباره از اول شعر...

ممنون از استاد...و ممنون از شما که وبلاگتون در این فضای سرد مجازی گلاب پاش عطر یگانه شعر استاد شده...

آسمان سکوت جمعه 22 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 07:29 ب.ظ

آزادی زیباترین سخنی که ایهام می طلبد.
حالا که دوستر داری به سخت یابی و دشوار یابی مفهوم. بگویمت از سر هوش وافر است که این می خواهی
خیلی ها همین که یکی دو کلام دشواریاب می گویی خسته می شوند و می روند و دیگر بازنمی گردند. در حالی که شما هل من مزید می طلبی . این زیباتر است.
باید ذهن همه تیزیاب باشد. البته به شرطی که گرفتار کژیابی نگردیم.

آسمان سکوت جمعه 22 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 07:34 ب.ظ

ببخشید
دیدید من اسیر آشفتگی ام بودم و سلام نکردم!!!!!

محمد قهرمان جمعه 22 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 08:18 ب.ظ


دوستان عزیزلطف دارند. ازیکایک آنان ممنونم.

سهبا جمعه 22 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 08:23 ب.ظ http://sayehsarezendegi.blogsky.com/

وای سلام پدرجان !‌ دلم برایتان تنگ شده بود !‌خوش آمدید پدر عزیزم .

مامانگار جمعه 22 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 09:37 ب.ظ

...و باز هم عرض ارادتی خالصانه به استاد بزرگوار ...
...و ممنون از تو سهبای عزیز.....

منیژه شنبه 23 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 10:10 ق.ظ http://nasimayeman.persianblog.ir

به یک دو حرف، کنم مختصر، حکایت را/ترا ز یاد نبردم، مکن فراموشم...
خیلی قشنگ بود...
خوبی نرگس؟؟؟

یلدا شنبه 23 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 10:27 ق.ظ http://www.yalda-v.blogfa.com

سلام سهبا جون بالاخره به روز شدم و منتظرتون هستم .

مذاب ها شنبه 23 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 10:39 ق.ظ http://mozabha.blogsky.com

و انسان چه تهی دست و مفلوک می نماید ،‌

اگر بدین وادی گام نهد و معنای زندگی را در نیافته باشد
***********************************************
..... باز هم غلی از استاد عزیز و باز هم شور و حالی دگرباره که فرا می گیرد وجودم را.....
سلام سهبا بانو.... اول هفته و رو خوب و فرخنده ایی داشته باشی » سپاس از لطف بیکرانت.

افروز شنبه 23 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 01:48 ب.ظ

سلام سهبای عزیزم اینجل گاز قطع شده از صبح داریم میلرزیم از سرما نهارم بهمون ندادن

دختر مردابی شنبه 23 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 01:57 ب.ظ http://dokhtaremordabi.blogsky.com

من در این بیت اوج می گیرم با دل دریایی پدرت که قطعا پرستیدنی است مثل همه باباهای مهربان دنیا
«و گر ز جام لبت ِ می کشیده ام، نوشم
به خویش باز نیارد مرا ز مستی ِ عشق»

و آنوقت آرام می گیریم به خواندن این بیت
«به یک دو حرف، کنم مختصر، حکایت را
ترا ز یاد نبردم، مکن فراموشم»
و تقدس پدرت بی شک در واژه هایی که قداست سوگند دارند فزونی می یابد. او زمینی نباید باشد. پدر همچون تویی با چنین تفکر و قلم نافذی بی شک آسمانی است کسی متفاوت از ما...
دستش را به احترام ببوس از جانب منِ مردابی و کوچک

بزرگ شنبه 23 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 02:19 ب.ظ http://www.navan1.blogfa.com

بازم استاد قهرمان عزیز و اشعار قشنگ
ممنون از نوشتن اشعار استاد



نمی شود دل دریائی ام تهی از شور
اگر به صورت ظاهر، فتاده از جوشم



خیلی قشنگه

آفتاب پرست شنبه 23 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 05:20 ب.ظ

سلام سهبای عزیز به روزم روی هردو بلاگم مثل اینکه از این انشاهای من خوشتون نمی یاد ها

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد