سایه سار زندگی
سایه سار زندگی

سایه سار زندگی

تکمله ای زیبا بر پرونده ذهنی این روزهایم

این نوشته بسیار شخصی است و خواندنش اعتقاد و صبری می خواهد که شاید از هر کسی بر نیاید ! به خواندنش توصیه تان نمی کنم . تنها می نویسم که برایم به یادگار بماند .

 

من به اختیار خودم وارد این جریان نشدم . یک اتفاق بود که مرا به این مسیر انداخت :

من نه خود می روم ، او مرا می کشد            کاه سرگشته را ، کهربا می کشد

اگر بخواهم جریان این اتفاق و اتفاقات بعدش و تمامی نشانه های مسیری که در آن قرار داده شدم را بگویم ،‌بسیار طولانی خواهد شد و از حوصله این نوشتار کوتاه خارج می گردد . اما خیلی ساده بگویم ،‌ماجرا از آنجا جدی شد که به رفت و آمدهای مجازی ام خرده گرفته شد . صحبت صراط مستقیم شد و حقیقتی که تنها در یک مسیر تعریف می شود . سخن از این بود که هر کس در این مسیر گام برندارد ،‌شایسته دوستی و مراوده و حتی همکلامی نیست . تاکید بر دو اصل اساسی دین : تولی و تبری . در حقانیت این دو اصل تردیدی نداشته و ندارم . اما در معیار امروزی آن و اینکه حق در دنیای کنونی چگونه معنا می شود و معیارمان در سنجش حقانیت اندیشه ها و رفتارهای فردی چیست و کیست دچار مشکل شدم . من معتقدم که هر کس عقیده خودش را در زندگی دارد و تنها خداست که می تواند در مورد آفریدگانش قضاوت کند و تنها قاضی عادل هموست . اختلافات به نتیجه ای نرسید . راستش من در حدی از علم نیستم که توان دفاع از عقیده یا مجاب کردن کسی را داشته باشم ،‌آن هم شخصی با آن میزان از علم و عمل . پس سکوت کردم اما نه به رضایت . چرا که از نتیجه چنان برخوردهایی که به نظرم دینم را که دین محبت است و مهر ،‌ظاهری خشن می بخشید ناراحت بوده و هستم . اما به لطف خدا ،‌یک تعامل بین دو اندیشه باعث نتایج شگفتی شد که مرا بر ادامه دادن بر مسیر ترغیب کرد . تعاملی که بیش از آن دو بزرگوار ،‌برای من مفید بود . و بعد جریان فیلم طلا و مس پیش آمد و آن اتفاق خوشایند ناگزیر . و امروز ظهر وقتی از خدا خواستم غوغای درونم را آرامشی بخشد با کلامش ، سه بار ،‌سه اتفاق سبز ،‌سه کلام روشن ، چنان درون ملتهبم را آرام کرد که هنوز حیرانم از آنچه بر من گذشته . اولین بار  بدون اینکه نیت خاصی داشته باشم و تنها به صرف شنیدن سخنی از حق  این آیه آمد :

یا ویلتی لیتنی لم اتخذ فلانا خلیلا ( سوره فرقان ،‌آیه 27)

و وقتی خاضعانه خواستم معیار حق را برایم روشن کند به صراحت گفت :

ای رسول ما بگو به امت که من برای شما بیم دهنده و بشارت دهنده ای بیش نیستم . ...

و حقیقت این است که خدا شب تار را در روز روشن پنهان می کند و روز روشن را در شب تار و خدا به صدای اهل عالم شنوا و به دقایق امور خلق بیناست . و حقیقت این است که خدای یکتا حق مطلق است و هر چه جز او خوانند باطل صرف است و علو مقام و بزرگی شان مخصوص ذات پاک خداست . ..... و همانا خداوند را با خلق لطف بسیار است و به دقیقترین امور عالم آگاه است .... همانا خداوند داننده صبور است ... همانا خداوند بخشنده و آمرزنده است .... همانا خداوند اهل ایمان را به راه راست هدایت خواهد کرد .(آیات ۴۸ تا ۶۴ سوره حج )

و در نهایت آیه 8 از سوره ممتحنه تکمله زیبایی بود بر این پرونده ذهنی ام :

خداوند شما را از دوستی آنان که با شما در دین قتال و دشمنی نکرده و شما را از دیارتان بیرون ننموده اند نهی نمی کند که از آنها بیزاری جویید ، بلکه با آنها به عدالت و انصاف رفتار کنید که خدا مردم با عدل و داد را بسیار دوست می دارد .

درست است که خداوند بر  دوستی با حضرت رسول و خاصان درگاهش و دوری از همنشینی با آدمهای فاسق و گناهکار تاکید خاص می نماید اما بدانیم که  معیار حق تنها خدا،‌قضاوت تنها در دست همو و اجرای حق و عدالت تنها شایسته خداوندست و به یاد داشته باشیم که خداوند رحم کننده و بخشاینده و صبور است و فراموش نکنیم  که خداوند مردمی را که به عدل و انصاف رفتار می کنند دوست دارد . بیش از این حرفی برایم نمی ماند .

نظرات 37 + ارسال نظر
فیل نازنازی جمعه 15 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 10:18 ب.ظ http://golemamgoli.blogsky.com

تجربه های مشابهی دارم

روشنک جمعه 15 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 10:35 ب.ظ http://hasti727.blogfa.com

من هم تجربه مشابهی دارم....و من هیچ وقت نفهمیدم که چطور شد که خودشون رو به عنوان میزان قضاوت و عدل و دین خدا برگزیدن.

اون کاری رو که بهش ایمان داری انجام بده....
صبور باش دوست من...این دنیا وحشی تر از وحشی ست

دانیال جمعه 15 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 11:13 ب.ظ http://danyal.ir

پس بحق ما اتخدک خلیلا ، دستانت را به او بسپار تا معلوب سازیم هر تلنگری را که به شکل ناامیدی بر وجودمان فرود می آورد .

پاییز بلند جمعه 15 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 11:54 ب.ظ http://www.paizeeboland.blogsky.com

دروووووووووووووووووووووووووووووووود
امتحان میشه
۱-۲-۳
۱-۲-۳ امتحان میشه....
ج.ن مادرت ای غول کامنتدونی کامنت منو نخور گوشتش تلخه٬ میخوری اسهال میگیری
.
.
.
بسم الله الرمن الرحیم
بزارم؟ قول دادیااااا٬ ح.ن من نخوریش٬ غیبشم نکن

پاییز بلند جمعه 15 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 11:56 ب.ظ http://www.paizeeboland.blogsky.com

ای وللللللللللللللللللللللل دمت گرم

کامنتمو نخورد
.
.
.
درووووووووووووووووووووووووووووووووووووود

الان یادم نیست اون موقعی چی نوشتم اما در ارتباط با موضوع همین پست نظر در کرده بودم... اینا رو بی خیال مهم اینه که عول کامنتدونی شما به شددت باور های مذهبی داره٬ همین که قسمش دادم کامنتمو نخورد اما اون موقعی دوتا دوتا خورد کامنتامو

پرند شنبه 16 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 02:13 ق.ظ http://ghalamesabz2.wordpress.com

کاش همین‌جوری باشه که تو می‌گی!!

مکث شنبه 16 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 05:15 ق.ظ http://maks1359.blogsky.com

سلام نرگس... سه تا پست نوشتی وقتی من نبودم... می دونی کدومش پست من بود؟ اگه گفتی؟ اون گلدونت مال من بود. خب من یادش داده بودم گریه کنه و خودشو واسه تو لوس کنه... تا تو باشی دیگه اونو از یاد نبری... منم از یاد نبری ها...

سمیرا شنبه 16 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 07:25 ق.ظ http://nahavand.persianblog.ir

خب من الان اینجوری ام
آخه اول و آخر موضوع رو توی دلت تعریف کردی و فقط وسطشو واسه خواننده هات نوشتی!
به هر حال من که چیز زیادی نفهمیدم اما پاراگراف آخر قشنگ بود

افروز شنبه 16 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 08:39 ق.ظ http://apoji.persianblog.ir

سلام آبجی نرگس خوبین؟دلمون براتون تنگ شده بود فکر کنم یه چیزهایی از این پست فهمیدم برم بقیه را هم بخونم

میکائیل شنبه 16 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 10:05 ق.ظ http://sizdahname.wordpress.com

براستی که حقیقت در کمال است و انسانی که در راه رسیدن به کمال تلاش میکند ....
و انانکه راه خویشتن یافته اند رستگارند و
انان که گمراهند از مطلوب خویشتن دوری جستند ..

این چراغ هدایت برای همه بشر است ....
برای رفتن نیاز به هیچ وسیله ای نیس ...
وسیله در دستان توست و در وجود تو
جز اراده خویشتن و سپردن به به ذات اقدسیش ....
دیگر نیازی به هیچ چیز نیس

و ید الله فوق ایدیهم

الهه شنبه 16 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 10:06 ق.ظ http://khooneyedel.blogsky.com/

سلام آجی من...
فکر میکنم نیازی به حرف شدن نباشه دیگه...جواب آخر رو خودت پیدا کردی و به نظرم به نتیجه ی درستی رسیدی...قضاوت کار ما آدمها نیست چون ما از همه چیز خبر نداریم.....
خوشحالم که دلت آروم شده عزیزم

میکائیل شنبه 16 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 10:12 ق.ظ http://sizdahname.wordpress.com

فکر کنم زیبا ترین جنگی که هیچگونه خسارتی نداره .. همین جنگ بین عقل و دله ... جنگ برابر و نا برابر ... یه جنگ انسانی ... بازی بین عقل و دل
راهی که دل میره و منطقی که عقل میزانش میکنه .....
و هیچ چیز سودمند تر از این برای انسان نیس که در مکاشفه باشد ...
در دنیای کنکاش و در دنیای کنش و واکنش
حقیقت انسان در کمال خویشتن است و از خویشتن که به معبود میرسد و هر انکس که خود را شناخت خدای خویش را شناخته است

ناهید شنبه 16 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 10:41 ق.ظ

سلام سهبا جان

چطور شد که به این فکر افتادی؟نکنه تو هم داری مثل من اذیت می شی؟ تو محکم باش خانومی !

سایه شنبه 16 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 10:48 ق.ظ http://shadowplay.blogsky.com/

شب تار در روز روشن پنهان می شود . و روز روشن را شب تار فرا می گیرد . در این برهه انسانها می آیند و می روند و آنچه می ماند آنچه است که با هم تعامل کرده اند . سهبا جان آنچه برایت بهترین بود دریاب باقی هیچ که اصل همان است که هست . نمی دونم! دارم بداهه می نویسم از ذهنم تراوش میکند و پریشان است تو درک می کنی می دونم . به عدل و انصاف رفتار کردن ...

دوست شنبه 16 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 10:58 ق.ظ

سلام سهبا جان ، استناد به یک فیلم سینمایی و دو سه تفال از هم گسیخته در استنتاجات عقلی و شرعی راهگشا نیست .
راستی من ، من نیستما ...

سلام دوست من . شما اگه من نیستی ، پس کی هستی هان ؟
حق باشماست . در رویه منطقی و طبیعی نمیشه به این استنادات بسنده کرد در مسائل شرعی و عقلی . اما فراموش نکنید که من گفتم مدتهاست که درگیر این ماجرام و این دو اصل با همه ابعادش من رو درگیر خودشون کردند این روزها ! این ها فقط نشانه هایی بود که ناخواسته در مسیر من قرار گرفتند تا دریابم که دانسته هایم ره به خطا نبرده اند . تا مطمئن شوم که در مسیر غلطی حرکت نکرده ام در راه یافتنش .
مطمئنا این تجربه صرفا برای من مفید بود ه و نه برای کسی که در آن قرار ندارد . امیدوارم توانسته باشم منظورم را به شما برسانم .
از حضورت ممنونم . اما کاش خودت را معرفی میکردی !

راستی ، من هیچگاه به قران تفال نمیزنم . دیروز هم به خاطر تفال به این موضوع سراغ قران نرفتم . فقط رفتم که آرام شوم و عجیب اینکه هر سه بار ، در یک موضوع واحد و آنهم مرتبط به مشغله ذهنی این روزهایم آمد . این به نظر شما یک مساله تصادفی ست ؟!

مامانگار شنبه 16 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 11:18 ق.ظ

.. خداوندباآن همه عظمت و حکمت..خالق انسان با آن همه زیبایی و ظرافت روح و ذهن..که بستر طبیعت و زمین و خورشید وماه و...را به یکسان و عادلانه آماده ساخت..تا دراین مهد..چند صباحی مسافر بوده و از تجلیات روح اش غرق لذت و وجد و شکوه و زیبایی شود را...نبایدتنگ نظرانه و کوته بینانه ببینیم !!!!!...
..طیف خوبی و بدی گسترده و مرزشان بی انتهاست...مرزی که پله پله اش آگاهی ست...هرپله آگاهی.. دری ست از تاریکی به روشنایی...
...چطور میشود...چطور میتوانیم این عظمت را قضاوت کنیم..؟!

دوست شنبه 16 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 11:35 ق.ظ

عرض کردم استخاره و تفال به قرآن از حجیات شرعیه نیستند یعنی اگر شما استخاره کردید و بد آمد ولیکن باز به همان بد عمل کردید در آخرت مواخذه نخواهی شد و همین طور تفال به قرآن نیز از حجیات نیست و همه اینهایی که بیان کردید در واقع توجیه هستند و نه مدرک و دلیل و سرکار بهتر است این مباحث را از طریق اهل فن دنبال نمایید همان طور که مباحث مربوط به هوا فضا و اکتشافات صنعت و معدن را در وبلاگتان درج نمیکنید چون صاحب نظر نیستید ...
زبان تلخمان نیز گوارای وجود دشمنان وجودتان

دوست عزیز ، شما ظاهرن گوش خودتون رو به روی حرف من بستید . من خدمتتون عرض کردم که در مورد این مساله ، بیشتر از اونی که شما فکر می کنید صحبت کردم و اتفاقا با اهلش هم حرف زدم . اگر هم اینجا این تجربه خودم رو نوشتم به خاطر حس خوشایندی بود که دیروز با من همراه بود و آن هم مسلما به خاطر شنیدن صدای خداوند بود که درون ملتهب من رو آروم کرد . حالا شما چه اصراری دارید که بگین روش من برای رسیدن به این آرامش غلطه ؟ هر کسی مسیر خودش رو در زندگی داره ! شما از مسیر من حرکت نکنید و راه خودتون رو برین . چیزی که مهمه رسیدن به مقصده و هدف .
ضمنا فکر میکنم اون بالا نوشتم که خواندن این نوشته رو به کسانی که اعتقاد ندارن توصیه نمیکنم ( حتی به کسانی که با زبان نشانه ها در زندگی آشنا نیستند !) باز هم حجتی می مونه ؟
زبان تلخ ؟ با چند تا از این زبانهای تلخ آشنا هستم ، اما همه اونها جسارت اینکه خودشون رو معرفی کنند دارند ! نیازی به پنهان شدن نمی بینم این وسط !

میکائیل شنبه 16 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 11:39 ق.ظ http://sizdahname.wordpress.com

یعنی این "من" کدوم "من" میتونه باشه ...
"من" هائی که من میشناسم .. هیچگاه از نشانه ها غافل نبودند ...
راستش راه شریعت و حقیقت شکل خاصی نداره و فقط هم نمیشه گفت این صراحتا مسیرمنه ...
همه عالم تسبیح گوی خدان ... چطور میشه زبان تسبیح رو شنید و ندیده گرفت ...
مگه با خدا حرف زدن ابزار خاصی داره ....
اساعه ادب نباشه .. چون خودت جواب محکم و قابل قبولی دادی

میکائیل شنبه 16 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 11:50 ق.ظ http://sizdahname.wordpress.com

دوست عزیز اینجا بحث اهل فن بودن نیس
و ازون جائی هم که ایشان در اول صحبتشان فرمودند این یک بحث کاملا شخصیس و به اعتقاد خودشان مربوط است ...
ماهم هیچ جا ندیدیم که کسی حرفی از تفال به قران زده باشد ....
خداوند که نیاز به ابزار ندارد واسه حرف زدن با بنده هاش ....
اونچه که هم شما ملاحظه فرمودید در راستای سیر تکاملی یک کنکاش شخصیه و یه جواب کاملا شخصی ......
مگه ادم میخواد با وصل کردن و یا به قول شما تفال زدن ب قران چی رو ثابت کنه

حمید شنبه 16 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 11:53 ق.ظ http://samandis.blogfa.com

کاش بیشتر حرف میزدید.
خودتون رو درگیر آدم ها نکنید.
سعی کنید مثل قران عمل کنید و راه تکامل قران رو ادامه بدید با اعتقادی درست و حقیقی

سمانه مالمیر شنبه 16 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 11:58 ق.ظ

سلاااااااااااااااااااام

فرداد شنبه 16 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 12:23 ب.ظ

سلام سهبای عزیز
هم آمدم برای عذرتقصیر..هم آمدم برای تبریک حلول ماه ربیع الاول...ماه حبیب خدا.دلم با خوندن این پست قوت گرفت....
و کلی حرفای ناگفته در خصوص شک که آغاز یقینه...
برقرار و پایدار باشی.

فائزه شنبه 16 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 12:26 ب.ظ

سلام نرگس جونم
خوبی؟
بالاخره منم پروژه ها ر. تحویل دادم و اومدم ناون

آناهیتا شنبه 16 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 12:32 ب.ظ http://www.a-n-a-a-r-i-a.blogsky.com

سلام سهبا جان
خوشحالم به این نتیجه ی مهم رسیدی
اینکه تو به قرآن رجوع کنی و هر سه بار ذهن و فکرتو در کلمات ببینی عادی نیست.
خوشحالم اهل قضاوت نیستی

آفتاب پرست شنبه 16 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 12:48 ب.ظ http://www.aftabparast.blogsky.com

سلااااام من برگشتک بالاخره

شما درست می گید معیار قضاوت خداست و خودشه که میتونه با توجه به شرایط هر فرد انسان ها رو مورد سنجش قرار بده

امان از این قضاوت های زمینی

مهتاب شنبه 16 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 02:24 ب.ظ http://tabemaah.wordpress.com

من از بحث های مکرر به یک نتیجه رسیدم ...
اوم اینکه فقط باید سعی کنیم به عقاید هم احترام بذاریم اونوقت در کنار این احترام مسیر درک درست متقابل باز می شه ...

حسام شنبه 16 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 03:22 ب.ظ http://www.notefalse.blogfa.com

خواندمت... زیادن سخت نبود.../

کورش تمدن شنبه 16 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 03:31 ب.ظ http://www.kelkele.blogsky.com

سلام
درکتون میکنم میدونم چی میگید
من به این نتیجه رسیدم که نباید با دیگران زیاد درباره اعتقادات بحث کرد
من اوایل اینکار رو میکردم و سعی میکردم از نظرم دفاع کنم ولی دیدم اینجوری اذیت میشم
بدم میاد خدا رو تک بعدی ببینیم و در قالب یه سری قوانین محدود و عصر حجری
من خودم اعتقادم و دینم رو بروز میکنم و باکی هم از این مسئله ندارم
چون میدونم خدایی که لایق پرستیدنه قبول میکنه

هیچ شنبه 16 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 03:57 ب.ظ

الطرق الی الله بعدد انفاس الخلائق ...و من یؤمن بالله یهد قلبه .....
کل یوم هو فی شآن ...
در طریقت هرچه پیش سالک آید خیر اوست درصراط المستقیم ایدل کسی گمراه نیست
مهم این است که انسان متوجه این باشد که آئین حق آئین توقف نیست آئین ماندن نیست آئین شدن است تا فنای در ذات پروردگار ...
و یکایک تجربه های انسان گذشته از شکل ظاهری ان اگر نشانه رهایی از قیود ذهنی و عینی باشد و توجه او را به حق مطلق و بیکران وجود جلب کند و ادمی را به سوی او حرکت دهد و برانگیزاند و از منازل نفس عبور دهد و در کلیت انسانیت وارد سازد ارجمند و گرابنها است ..و انسان هنرمند و حق جو ان کسی است که از هر تجربه ای حتی تلخ ترین تجربه ها نردبانی برای صعود به سوی او می سازد و به همه چیز و همه کس رنگ او می زند و چون توحید افعالی در خرد و عزم او متمکن گشته است در هر پدیده ای و هر تجربه ای و هر فکر و خیال و هر حس و شهودی عاشقانه او را می جوید و می بیند و می بوید و این همان معنای اناالحق منصور است . عارف کامل کسی است منصرف به سوی قدس چبروت با اندیشه اش و در ضمیر ش جز او را نمی یابد و همه کس و همه چیز و همه فعل انفعالات عالم پرتوهای خورشید حقیقت اند که مرتبه احدیت است و هیچ کس را بدو راه نیست ولی او معیت ذاتیه با همه افریده هایش دارد .

مریم شنبه 16 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 07:28 ب.ظ http://najvaye-tanhai.blogfa.com

از چه سخن گفته ای؟ از حق؟!!! چیزی که در این زمانه بد و بداندیش در این دوران قحط عدالت در این بحبوحه ارجحیت دنیا بر دین از چیزی سخن به میان اورده ای که کیمیا نیست چون کیمیا چیزیست که وجود دارد اما نایاب است کم است اما حق اصلا نیست وجود ندارد چون همه حق را به نفع خود تفسیر می کنند نه بر من خرده نگیر که چرا به صراحت از فقدان حق داد سخن می رانم چرا که حق کشی به معنای واقعیش به وجود آمده دیگر چه بگویم که این بغض سنگین از نبود حق و حقیقت کمی سبک گردد؟
ممنون از حضور زیبات نرگس جون بازم بهم سر بزن
کوچولوتو ببوس از طرف خاله مریمش
یا علی مدد

بابای آرتاخان شنبه 16 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 08:15 ب.ظ http://artakhan.blogfa.com

به اعتقادتون احترام می گذارم

رضا شنبه 16 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 10:34 ب.ظ http://shabgardi.blogfa.com/

چه خوب گشتید و ایه های در اقناع خودتون پیدا کردید حتمن کلی احساس ارامش می کنید موفق باشید

sahba شنبه 16 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 10:44 ب.ظ

توی خونه خودم نیازی به دروغ نمی بینم. به همون ترتیبی که نوشتم و کاملا غیر ارادی این آیات اومد. اما مطمئنا تصادفی نبوده. از حوصله من خارجه دنبال آیاتی با مضمون مشابه بکردم!

sahba شنبه 16 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 10:50 ب.ظ

اما راجع به حس آرامش باهاتون موافقم. حس خوشایندی داره! میتونین امتحان کنین.

مکث یکشنبه 17 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 02:51 ق.ظ http://maks1359.blogsky.com

سلام نرگسی خانم...نخیرم اینطور فکر نکردیم ما خودمون می دونیم شما ما رو از یاد نمی برید که... خواستیم خودمون و لوس کنیم براتون... در ضمن این رویا ، رویای ما نیست اما از جنس همونه: وحشی و تخس.

دانیال یکشنبه 17 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 09:36 ق.ظ http://danyal.ir

در رابطه با مطالب جناب دوست لاجرم به این نکته اشاره میکنم که استخاره و تفال را در دین بنا نهاده اند و غرض از بنای آن اطمینان و آرامش قلبی است به عبارت دیگر روی سخن اثبات یا نفی عقیده ای نبوده و نیست چرا که محبت کردن و عشق ورزیدن در بحث فوق اظهر من الشمس است و محتاج دلیل نیست و حضرتعالی اگر دوست مایی این مباحث را در میدان فراخ ما به تبادل بنشین و سواره طلب فرما ....

مهدی سه‌شنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1395 ساعت 08:00 ق.ظ

سلام
از نظر من همانطور که در درس ریاضیات جدید دبیرستان خواندیم برخی گزاره ها گزاره های همیشه درست، و برخی گزاره های همیشه نادرستند. اینها با گذر زمان تغییر نمیکنند و عوض نمیشوند. مثلا دروغ همیشه بد بوده و خواهد بود.
در خصوص مطلب شما نیز، اینکه ما انسانها خودمون رو معیار حق تلقی میکنیم و عالم و ادم رو با خودمون میسنجیم چیز جدیدی نیست. متاسفانه این انحراف در طول تاریخ بوده و خواهد بود.
اما همانطور که ایه شریفه میفرماید در مواردی که مساله جنگ و قتال مطرح نیست، معاشرت با هیچ بنی بشری اعم از مومن و کافر منعی ندارد. و در جایی هم که معاشرت هست ، توصیه همه ادیان الهی به : پندار نیک کردار نیک ، و رفتار نیک تغییر ناپذیر مینماید.
میدونم که اینها قدیمی هستن. اما برای یاداوری خودم نوشتنش خالی از لطف نیست.
خود من هم سالها گرفتار همین مفاهیم بوده و هستم، که معیارها چیست!
خدا رو شکر فعلا با توضیحات و تفاسیر بازرگان اموراتمون میگذره تا بعد خدا چه خواهد.

ایام به کام

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد