ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
گفتم بلای هجر ز سر وا شود ، نشد
وان زخمهای کهنه مداوا شود، نشد
عادت شود به طی زمان زهر ناگوار
گفتند هجر نیز گوارا شود ، نشد
می خواستم که عمر شب کوته وصال
یکره دراز ، چون شب یلدا شود ، نشد
گامی نرفته از پی مجنون ز روی عقل
دل رفته بود بادیه پیما شود ، نشد !
بس خون دل به شیشه فکندم به جای می
شاید بساط عیش مهیا شود ، نشد !
می خواستم دعای دل دردمند من
خاطر نشان عالم بالا شود ، نشد
بودم به فکر آن که در این پنج روز عمر
نامم جهان نورد چو عنقا شود ، نشد
پنداشتم که دل چو به اسلام میل کرد
دلسرد از آن دو زلف چلیپا شود ، نشد
آن مرده دل که از دم گرم تو بر نخورد
گفتی که چاره اش ز مسیحا شود ، نشد
بودم بدان امید که در چین زلف تو
دل - آن عزیز گمشده - پیدا شود ، نشد
مانند قدسی از غم دوران شکسته حال
"رفتم به باغ تا که دلم واشود ، نشد !"
استاد محمد قهرمان
86/04/09
حاجی محمدجان قدسی مشهدی
پی نوشت :
گردون این هفته پارسا هم خوندن داره . میگید نه ؟ برید بخونید و لذت ببرید .
عادت شود به طی زمان زهر ناگوار
گفتند هجر نیز گوارا شود ، نشد
از زحمتی که می کشید ممنون ... خدا شما و استاد را برای ماها زنده نگه داره
قرار گذاشته بودم که امروز بهت بگم چرا از اشعار استاد قهرمان نمی نویسی که دیدم نه دلم با دلت همراهه
می خواستم که عمر شب کوته وصال
یکره دراز ، چون شب یلدا شود ، نشد
ممنون نرگس عزیز خیلی زیبا بود...
خیلی خیلی خیلی زیبا بود
میگم اینقدر خودتو دست کم نگیر من به همه اون چیزهایی که درموردت گفتم اعتقاد دارم و بهتره تو هم داشته باشی
آن مرده دل که از دم گرم تو بر نخورد
گفتی که چاره اش ز مسیحا شود ، نشد
بودم بدان امید که در چین زلف تو
دل - آن عزیز گمشده - پیدا شود ، نشد
ای جان ... بازهم صیقلی بر روح با نوازش غزل های استاد قهرمان عزیز..... ممنونم سهبا بانو.
خیلی قشنگ بود عزیزم ممنون
سلام سهبای عزیز
مهدی برادر بزرگتر منه
راستی مرسی که سرزدی و مرسی واسه توضیحی که راجع به شعر دکتر کدکنی دادی ممنونم
درررررود بر استاد قهرمان و بر تو سهبای اهل دیار شعرو شور....
با عرض سلام خدمت دوستدار جیرجیرکهای فعلی و قاتل پیشین!

ممنون که مارو هم تو خوندن شعرهای زیبا شریک میکنین
راستی یه سری هم به اون سوال و جوابهایی که شده بود زدم...از روی کنجکاوی!
خدا قوت خاله جون....چه قدر سوال پیچ شده بودی!
چه دنیای قشنگی داری و با این شعرها قشنگترش می کنی///
خوش به حال اونی که این شعر گفته و خوش به حال تر ما که یه دوست با سلیقه داریم که باعث لذت بردن ما میشه...
بسیار زیبا بود.
سلام سهبای عزیز...
چه شعر قشنگی بود...چقدر دردهای اینجوری قشنگه...و مرد میخواد رفتن این راه از پی لیلی....
من شرمندتم...تو پیچ خوردگیها و شلوغیهای این روزهام نتونستم محبتات رو جبران کنم و سر بزنم بهت...لینکت کردم که دیگه گمت نکنم....
دل قند می خورد که بیابد شکر ز سکر
تا گردوش به حانا بالا شود.. نشد
حالا که زهر نیست به تریاق خود بساز
این دیو را هواست اهورا شود... نشد
سهبای مهربان
هرچند دلم از عشق محروم نشد
کم ماند زاسرار که مفهوم نشد
واکنون که به چشم عقل در مینگرم
معلوم شد که هیچ معلوم نشد
امام فخر رازی
جناب بزرگ! با سلام.لطفا دررباعی اصلاح بفرمایید:
هرچنددلم زعشق ...
اکنون که ...
معلومم شدکه ...