ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
یگانه از بچگی علاقه زیادی به کتابخوندن داره ! و البته خیلی کم شعر ، این روزها خیلی وقتها کتاب سهراب و قیصر تو دستشه و می خوندشون . یادم افتاد از هفت سالگیش ، که یه روز اومد و به من گفت مامان من یه شعر گفتم . و با چه ذوقی شعرش رو برام خوند . و راستش من هم خیلی ذوق کردم که یگانه به شعر علاقمنده و خب خیلی تشویقش کردم ! اما با وجودی که قلمش بد نیست ، زیاد علاقه ای به نوشتن نشون نمیده ، یعنی متاسفانه یه خورده توی نوشتن تنبله بر خلاف خوندن !
شعری رو که اون زمان نوشته ، هنوز حفظم و براتون می نویسم تا ببینید رویاهای یک بچه تو اون سن و سال رو :
دوست دارم روزی خورشید درخشان مال من باشد!
دوست دارم شبی ستاره های آسمان مال من باشد !
دوست دارم شبی که در خواب ناز هستم ، خدا را ببینم !
پی نوشت :
خیلی دوست ندارم از زندگی حقیقی ام اینجا مطلبی بنویسم . اما این هم به خاطر خواسته بعضی از دوستان بود که گفتند از بچه ها بنویس ، واسه نیایش نوشتم ، گفتم در حق یگانه اجحاف نشه !
۲- این هم عکس دو تا دخترا ، به درخواست دوستان گلم !
میگم اون چارپایه رو کی گذاشته زیر اون اسبه؟ عکس قشنگیه و همینطور صاحب عکس که خیلی هم ناز و شبیه مامانشه...هرکی میخواد بدونه سهبا چه شکلیه در چهره یگانه دقیق بشه که کپی برابر اصله!
مرسی که نوشتی اما ما دوست داریم از شیرین زبونیهای دخترا بیشتر بشنویم مخصوصا طرز تلفظ ک وگ از نیایش!
سمیرا خانوم خیلی لطف دارن ! یگانه اگرم نازه به مامانش نرفته !
ضمنا اون چارپایه همونجا بود بخدا !
خوب کردی نوشتی خدا هر دوتاشون رو برات نگه داره ،نگو دیگه نمینویسی که اشتباه میکنی باید از دوتا فرشته هات گاه گاهی زمزمه ای بکنی.
درضمن اون آهن رو اونجا گذاشتند که واسه سوار شدن اسب کسی دست و پاش نشکنه .
انشاالله سوار بر اسب سپید بشه.
چقدر نازن هر دوشون . ببوسشون از طرف من .
طبع شعر یگانه عزیز هم حتما به مادر گلش رفته . راستش رویاهای اون و من هم دارم ولی روم نمی شه بگم ! ایشالا هر چی می خواد و دوست داره بهشون می رسه .
چقدر انرژی گرفتم . جدا بچه ها بزرگترین انرژی دهنده ها هستن .
باز هم ازشون بنویس .
ممنونم دوست عزیز
خیلی ناز و دوست داشتین....چه آرزوهای قشنگی.....ماشالا!....خدا حفظشون کنه واسه مامان و باباشون
شما درباره هر چی که بنویسی خوندنیه
چه شعر قشنگی.چه آرزوهای لطیفی.
چه دخترای نازی دارین
ولی من با خوندن نوشته هاتون هیچوقت فکر نکردم که زندگی حقیقی نیست.همش حقیقیه این گلهای زیبا هم حقیقی تر
سهبا جانم دلم ریخت با کامنتت ...
توی این سه چهار روزی که من سعی کردم خودم هم خودمو فراموش کنم ...
...
ابعاد لطیف زندگی حقیقیت خیلی شیرینه مامان ِ مهربون ...
حال آدم رو خوب می کنه ...
ایشالا همیشه زنده و برقرار باشن
ماشالا چقدرم نازه دخترت سهبا
ممنون از همه تون .
کدوماشون اقا کیامهر؟
خدا هر دوتاشون رو حفظ کنه..
سلام به مامانی گل دوتا دختر نازنین و دوست داشتنی
خیلی عالیه ...اگه یگانه جون کتاب خوندن رو دوست داره مطمئن باش یه روزی هم دست به قلم میشه
روی ماهشون رو ببوس
وای عزیزم ... چقدر ماهن ...
باورم نمی شه که تو مامان دو تا بچه باشی ...
ببوسشون ... زنده باشن و سلامت
خوش به حالشون که مامان گلی مثل تو دارن
زنده باشند سهبا بانو و سایسار والدینشان بعد از خدا پناه وجودشان باشد و خداوند شما ها را برای یگدیگر حافظ و نگهدار باشد.....
سهبا هر دو تا دخترای گلت ناز هستند انشاالله پیر بشن.
یکی از اقوام به آستیاژ گفته بودند پیر بشی آستیاژ هم گریه میکرد میگفت من دوست ندارم پیر بشم!!!
قربون تو برم من عزیزم ...
آره گوش دادم ... فوق العاده اس ... عاشقشم
ای جانم...خدا حفظ شون کنه...سمیرا راست میگه یگانه خیلی شبیه خودته عزیزم...خوش بحالت که دو تا دختر داری...من عاشق دخترم...چقدر خوبه که یگانه شبیه خودته...
نرگس جون من با اجازه ات لینکت کردم...
سلام
آدم واقعا از دیدن این گلها بانشاط میشه.
خدا حفظشون کنه....
شاد و سلامت باشین شما و خانواده گرامتیون.
...وااااای چه نازن...هردوتاشون...ماهن...خداببخششون...
تو حتی اگه هرازچندگاهی هم ازاین نازنین ها بنویسی مارابس است سهباجان...
...یاد دخترخودم نگارافتادم...ازهمین سن وسالهای یگانه بود که دست به قلم بردو شعر وداستان نوشت...منم خیلی حض میبردم...راهنمایی که بود تو مسابقات شعر استانی اول شد..منم تشویقش میکردم براادامه...اما نمیدونم چرا ازدبیرستان به بعد دیگه شعرنگفت...خودش هم تعجب میکردومیگفت نمیتونم...تااینکه دردانشکده مجددا شروع کرد...اما الان فقط به انگلیسی شعر میگه...
خلاصه نگران نباش ...هروقت موقعش بشه...خودش دوباره راه می افته...
پست زیبایی بود
اون شعر هم لبالب از احساس پاک . معصوم کودکی بود
ای جان خدا حفظشون کنه دسته گلاتو
منم یه دخمل میخوام سهبا :)
چه شعری هم گفته فسقلی. واقعا با استعداده
زنده باشن و سایه ی پدر و مادر بر سرشون ابدی
هرو دوشون دوست داشتنین ........زنده باشن !
مگه کدوم شهر هستین؟
سلام
هردوتاشون نازو دوست داشتنی هستند.
خداون براتون نگه داره
ضمنا من هم دو دختر در سنین مشابه شما دارم.
براتون ارزوی سلامتی و سربلندی دارم.
قربون این دختر شاعر و خوش روحیه تو برم من.... خانومی شده برای خودش.... دوستش دارم..اون کوچولو چه می کنه؟ دخمر منه اون......زرافه ش خوبه؟
دوست دارم شبی که در خواب ناز هستم ، خدا را ببینم!
دل گفت وصالش به دعا باز توان یافت
عمریست که عمرم همه در کار دعا رفت
همیشه شاد باشید............
وسایتون رو سر این دو فرشته .....
واااااااای!چه عکسای خوشگلی!دلم تنگ شد یهو!
سلامت و خوشبخت باشند این دو فرشته در سایه پدر و مادر نازنینشان .