مرد دیگر
به خاطر دل کوچک زری عزیزم که خواسته شعر بنویسیم :
می آئی و من می روم ای مرد دیگر
چون تیرگی از بیخ گوش صبحگاهی
می آئی و من می روم ، زیباست ، زیباست
باران نرمی بر غبار کوره راهی
دشت بلاخیز غریب تفته ای بود
هر تپه ای چون تاولی چرکین بر آن دشت
ما سوختیم و خیمه برکندیم و رفتیم
اینک تو می آیی برای سیر و گلگشت
حلاج ها بر دار رقصیدند و رفتند
شیطان خدایی کرد در این خاک سوزان
این قصر عاج افتخار آمیز تاریخ
برپاستی از استخوان تیره روزان
تابوت خون آلود من گهواره ی تست
جنباندت دست پلید پیر تقدیر
هشدار ! یک دنیا فریب و رنگ و بازیست
روزی شنیدی گر کسی می گفت : تدبیر
می آئی و من می روم ، بدرود ، بدرود
چیزی نیاوردیم و چیزی هم نبردیم
بیهوده بودن ، تلخ دردی بود ، اما
اما... چه درد انگیز، ما بیهوده مردیم !
شعر مرد دیگر (برای آنها که پس از ما زندگی خواهند کرد ) سروده نصرت رحمانی
سایت خوبی داری. همین جوری ادامه بده می خوای واسه بیشتر شدن بازدید با هم تبادل لینک کنیم. اگه مایل هستی منو لینک کن بعد تو نظرات سایتم بگو با چه نامی لینکت کنم. با نام و آدرس زیر منو لینک کن.
عنوان: هر فیلم 1000 تومان
آدرس: www.parsdvdshop1.com
ســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام [گل]
بزرگترین مرجع دانلود رایگان با لینک مستقیم[بغل]
مگه میشه کارای نصرت رو دوست نداشت
آپم رفیق
مرسی ...
نصرت رحمانی محشره ...
چه خوبه که هوای زری رو داری. خوش به حال زریییییییییییییییییییییییییییییی
شعرایی که میذارین واقعا جالبه خیلی وپرمعنا.... عالی بود...
مرسی نرگس من...مرسی عزیزم........نمی دونی چقدر بهم چسبید.... هرچند بغض داشت این شعر.... خوبی عزیزم؟ نمی نویسی برام؟ ایمیل نمی زنی؟
سلام.....مثل همیشه شعرای قشنگی گذاشتین
هم این و هم قبلی
وااااااای خاله جون....تعطیل شدیم بالاخره:)
سلام دوست خوب...
شعر خوبی ست رفیق...
شاملوی بزرگ هم شعری دارد خطاب به آن ها که نیامده اند و من خیلی می پسندم شعرش را...
خوش بحال دوستان تو
هر کدوم مشکلی دارند تو و سمیرا بفکرشون هستید و واسشون مطلب میزارید
شعر هم قشنگ بود
می آئی و من می روم ، بدرود ، بدرود
چیزی نیاوردیم و چیزی هم نبردیم
بیهوده بودن ، تلخ دردی بود ، اما
اما... چه درد انگیز، ما بیهوده مردیم !
.... زیبا ترین حرفت را بگو....
شکنجهء پنهان سکوتت را آشکاره کن و هراس مدار از آنکه بگویند ترانه ایی بیهوده می سرایی...
چرا که ترانهء ما ترانه ایی بیهوده نیست....
چرا که عشق حرفی بیهوده نیست....
حتی بگذار آفتاب نیز بر نیاید بخاطر فردای ما... اگر بر ماست منتی.... چرا که عشق خودفرداست خود همیشه است.... (شاملو)
ایکاش قبل از مردن .... درد بیهوده زندگی کردن را بفهمیم.
...سهباجان چطوری شما ؟..امید که سرزنده و سرشار و پویا ادامه بدی رفیق...راه درازه...اما جای نگرانی نیست...همچنان این ره پررهروست...
سلام ابجی حالتون چطور است؟
دل کوچک زری........یه شعر هم واسه دل کوچک سهبا بنویس باشه؟
بیهوده بودن ، تلخ دردی بود ، اما
اما... چه درد انگیز، ما بیهوده مردیم !
آره واقعا دیگه بعید نیست از چاهم رکب بخوریم!!!!!
خوبید؟نیایش خوبه؟خسته کارواداره نباشید
...سهباجان اون روز می خواستم یه چیزی ازت بپرسم...اما بعدش جوابمو پیداکردم...ممنون که پیگیری...