ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
اینم یه شعر تازه از استاد محمد قهرمان :
چون می زدست ساقی تقدیر می رسد
دُرد ته پیاله به این پیر می رسد
در انتظار پیک و پیامم ، ولی دریغ
از راههای دور ، خبر دیر می رسد
شش روز هفته چون که گذشتند همچو باد
لنگان ز راه ، جمعه دلگیر می رسد
دانی که چیست بی خبر از ره رسیدنت ؟
خواب ندیده ای که به تعبیر می رسد
از آه گرم سینه من باش برحذر
کاین شعله از زیارت تاثیر می رسد
غافل مشو زمعجزه عشق ، ای عزیز
آخر مس وجود به اکسیر می رسد
خواهد رساند گرمی عشقت به پختگی
بی آفتاب ، هر ثمری دیر می رسد
بیرون کش از نیامش و بر قلب خصم زن
دستت اگر به قبضه شمشیر می رسد !
89/4/15
محمد قهرمان
بسم الله الرحمن الرحیم
روزی سید بحرالعلوم به قصد تشرف به سامرا تنها به راه افتاد. در بین راه راجع به این مسأله، که گریه بر امام حسین (ع) گناهان را می آمرزد، فکر می کرد. همان وقت متوجه شد که شخص عربی سوار بر اسب به او رسید و سلام کرد.
بعد پرسید: جناب سید درباره چه چیز به فکر فرو رفته ای؟ اگر مسأله ای علمی است بفرمایید شاید من هم اهل باشم؟ سید بحرالعلوم عرض کرد: در این باره فکر می کنم که چطور می شود خدای تعالی این همه ثواب به زائرین و گریه کنندگان بر حضرت سید الشهداء علیه السلام می دهد؛ مثلاً در هر قدمی که در راه زیارت بر می دارند، ثواب یک حج و یک عمره در نامه عملشان نوشته می شود و برای یک قطره اشک تمام گناهان صغیره و کبیره شان آمرزیده می شود؟
آن سوار عرب فرمود: تعجب نکن! من برای شما مثالی می آورم تا مشکل حل شود. سلطانی به همراه درباریان خود به شکار می رفت. در شکارگاه از لشگریانش دور شد و به سختی فوق العاده ای افتاد و بسیار گرسنه شد.
خیمه ای را دید و وارد آن خیمه شد. در آن سیاه چادر، پیرزنی را با پسرش دید. آنان در گوشه خیمه عُنیره ای داشتند (بز شیرده) و از راه مصرف شیر این بز، زندگی خود را می گرداندند. وقتی سلطان وارد شد، او را نشناختند؛ ولی به خاطر پذیرایی............
عرض ادب واحترام وتبریک محضر مولا صاحب الزمان(عج)وشما دوست بزرگوار به مناسبت ولادت باسعادت شفیع المذنبین، حامی دین، امام حسین بن علی علیه السلام وبرادر وفادارش حضرت ابوالفضل العباس (ع)وفرزند عزیزش امام سجاد (ع)
السلام علی الحسین(ع)
چرا بغض نازنینم؟
سلااااااااااااااااام سهبا جون...چطوری؟
چقدر این شعره قشنگ بود...دست گلت درد نکنه عزیزم...
راستی منم به روزم با سفر به کودکی
سهبای عزیز در صورت امکان نظرات تبلیغی رو پاک کن حیف این اشعار و نظرات قشنگ دوستان نباشه بین تبلیغات و سخنان نامربوط بیفته.بزرگ کوچک
بازم یه شعر قشنگ از استاد قهرمان خیلی خیلی قشنگ بود بعضی از مصراع هاش یا ابیاتش فوق العاده بودن مثل بی آفتاب،هر ثمری دیر می رسد و یا بیت آخر . بزرگ کوچک
در ضمن من تصاویر رو در ادامه مطلب نمیتونم ببینم کاش زیر نویس میکردی تا لااقل بخونیم
جمعه ها هنوز خون جای بارون می باره
تو این چند روزه چه سریع آپ کردی
آپم رفیق
شش روز هفته چون که گذشتند همچو باد
لنگان ز راه ، جمعه دلگیر می رسد
عزیزم بازم یه شعر قشنگ مخصوصا"
در انتظار پیک و پیامم , ولی دریغ
از راههای دور ,خبر دیر می رسد
ممنون خانمی
امروز جمعه هستش ولی نمیدونم دلگیره یا نه؟
این جمعه ما قراره با مهمون داری بگذره و چون کار دارم فکر نمی کنم دلگیر باشه .
سهبا بانو این شهر یه طرف
این موسیقی فیلم شجاع دل با تنطیم هورنر یه طرف!
آخر شبی حسابی نوستالوژیک شدم
غافل مشو زمعجزه عشق ، ای عزیز
آخر مس وجود به اکسیر می رسد
خواهد رساند گرمی عشقت به پختگی
بی آفتاب ، هر ثمری دیر می رسد
بیرون کش از نیامش و بر قلب خصم زن
دستت اگر به قبضه شمشیر می رسد !
سلام بر استاد قهرمان عزیز و سلام بر شما دوست عزیز... چه راحت و چه دل انگیز میتوان با برخی اشعار زندگی کرد و در لابلای ابیاتشان هزاران گوهر با اندکی تامل بیرون کشید.... آری بی آفتاب هر ثمری دیر میرسد.... بسیار زیبا.... تبریک بر شما و درود بر قهرمان عزیز که با سلاح کلام به پیزوزی بیان نائل گشت.
سلام سهبای گلم دلم برات خیلی تنگ شده ..
سعی دارم زودتر برگردم به دنیای اینترنت !
خیلی خیلی دوستت دارم دوتا فرشته های خوشگل رو ببوس
سلام دوست بزرگوارم
با مطلبی یروزم ... از حضور با ارزشت بی نهایت سپاسگذارم.
هر پستی که در خصوص اشعار استاد قهرمان میزاری وابستگه ما رو با ایشان بیشتر میکنی . ممنون از پستهات
چه شعر قشنگی.
کاش می شد با ایشون بیشتر اشنا بشیم
سهبا جون به روزم سری بزن بهمون
سهبا جون؟؟کجایی امروز؟؟نبودی؟
سلام دوست خوب...
بسیار عالی بود غزل.
جای شما را خالی کردیم در این سفر. با زری بانو هم از شما گفتیم.
مشتاق دیدار..
شرمنده ی محبت دوستان عزیزی هستم که هنوز هیچ کدامشان
را زیارت نکرده ام، ولی دلهامان به هم نزدیک است.خدا نرگس خانم
همشهری مراسلامت بدارد که پایه گذار این دوستی ها ازراه دور
شده است
به به!
سلام.
سلام دوست عزیز
یک سوال....
فونت نوشته های وبلاگ من و یا قالب وبلاگ مشکلی از نظر روءیت دارد؟ اگه مشکلی دارد خواهشمندم به من اطلاع دهید تا فونت و قالب را عوض کنم . با سپاس از شما
دستم نمی رسه به قبضه شمشیر....حالا چه کنم؟.......نرگس جانم! غیبم نزده..هستم...تو خوبی؟
شعر استاد همشهریت مثل همیشه قشنگ بود و خوشحالم که خودشم اینجا رو میخونه و اینقدر خوش ذوقه که نظر میده راستی خط زیبایی هم دارن ایشون و ما هم ندیده مشتاق دیدارشون شدیم
آخر مس وجود به اکسیر می رسد
خیلی زیبا است. اعتقاد به عشق!!
نمی دونم چرا واسه من هم اغلب جمعه ها دلگیره...
...عاااالی ...مثل همیشه...میشه بگی این شعرا چطوری به این سرعت به دستت میرسن سهبای عزیز..؟
دوست خوبم با مطلبی تازه بروز شدم خوشحال میشم باری دیگر در مذاب ها میزبانتان باشم. به امید دیدارتان در مذاب ها.
..... این معشوق های زمینی کنس قطره اند ... ومن تشنه کام باران ! .......
به روزم با یه شعر جدید منتظرتم
عزیزم گفتم که باور کن دور و بر من از دراکولا خبری نیست. آخه چرا اصرار داری یه خون آشام در پیرامون من بیابی؟!!!
سلام دوست عزیز ممنونم از حضورتان و نظر مثبت شما در مذاب ها
سلام ...
شعر زیبایی بود
ممنون که سر زدی بهم دوست عزیز
با پست ِ ؟ (هشت تیر) خیلی ارتباط بر قرار کردم و موافقم باهات ...
دلم برات تنگ شده سهبا جون کجایی؟
با سلام ودرود! دورادور مخلص همه ی عزیزان هستم. چرابه وبلاگی که به این خوبی است وکلّی دوست وآشنای ندیده درآن
دارم،سرنزنم؟ اگرخلاف است،دیگرنیایم!
سلام سهبا جان. خوب هستی عزیز؟ .شعر رو خوندم . انتخاب نیکو و شایسته ای بود. بدرود .
نظر لطفتونه استاد .
اینجا هم محفلی است برا یبودن .. برای لختی ارامش در این هیاهوی بی صدا
وقتی خانه ای به زینت نام شماس .... چرا از بودن شما در این منزل آزرده خاطر شیم ... ؟
ما با اجازه صاحبخونه ... ورودتون را به این خانه مبارک و میمون می دانیم ....
خوش به حال سهبای خوش سلیقه و خوش به حال این شاعر مهربان.
سلام بر استاد قهرمان عزیز ,
همیشه گفته ام و باز هم می گویم , باعث افتخار من است که اشعار شما به قول مامانگار عزیز به این سرعت و از طریق خودتان به دستم می رسد و باعث خوشحالی است که اجازه گذاردن آن را در این خانه به من می دهید .
این که شما قدم به این منزل محقر می گذارید و مرا با نظرات ارزنده تان شرمنده می کنید , دیگرمرا از توان شکرگذاری خارج می کند .
ممنونم استاد عزیز و مهربانم , ممنون به خاطر همه لطف و محبتتان . همیشه پاینده و سلامت بمانید .
منظور من این بود که چقدر جالب است که استاد وقت میگذارند و نوشته های هوادارانشان را میخوانند و نظر میدهند....سربلند باشید و مانا
حضور استاد در این منزل مجازی مایه مباهات نه تنها بنده کوچک است بلکه افتخاری بس بزرگ برای دوستان عزیزمه که میتونند صحبتهای شما رو ببینند و بخوانند.
استاد چرا شما اینجا سر نزنید؟ دوست ندارید بهر ببریم از حضورتون؟ منتظرتون هستیم
چه قدرشما عزیزان مهربانید!همیشه درخدمتم وازگفتگوی مجازی
باشما خوشحال.آرزومند دیدار یکایک شمایانم. تاگردش روزگار چگونه
باشد.سلامت و موفقیت همگی را خواهانم. با ارادت
سلام
و باز هم ممنون استاد . همیشه چشم به راهتان خواهیم بود .