ستاره مشرقی
پرسه زنون توی غمم ، غصه به جای خونه
غمه که این روزا تن خستمو می کشونه
این روزا دوزخ منه ، من که بریدم از تو
بریدم و پشت سرش ، هی میخورم چوبشو
چند سالیه تو سینه داغ انتظار رو دارم
چند ساله که اسم تو رو هی به زبون میارم
ضامن هشتمین بی رقیبم
ستاره مشرقی غریبم
سوی کبوتری که شد فراموش
میشه که واکنی دوباره آغوش؟
چند ساله کار من شده شمردن لحظه ها
این نفسای خسته که دارن میفتن از پا
بزار بیام که خسته از گذشته تباهم
بزار بیام که خسته از یه لحظه اشتباهم
ضامن هشتمین بی رقیبم
ستاره مشرقی غریبم
سوی کبوتری که شد فراموش
میشه که واکنی دوباره آغوش؟
بشنوید با صدای علی اصحابی
دل نوشت :
به قول امید : غریبم , قصه ام چون غصه ام بسیار !!!
سهبای عزیز این تصویری که گذاشتی حالمو دگرگون کرد نمیدونی الان یکی دو سالی است که بد جوری دلم هواشو کرده ولی می گن امام رضا فط آدم های پاکو طلب می کنه آخه امام رضا قربونت برم یه گوشه چشمی به ما هم بکن که خیلی دلم هواتو کرده فکر کنم اگه چشمم به ضریح و گنبدت بیفته نتونم جلوی اشکمو بگیرم هر که که اینو می خونه دعا کنه که من هر چه زودتر بهش برسم التماس دعا .
شما هم رفتین نهاوندتون؟!
سلام سهبای دل گرفته......صحن حرم و اینقدر خلوت ؟!!!...ندیدم تاحالا.....
غمگینی نرگس؟ چرا این و نوشتی اینجا؟
اولین مسافرت منو یلدا در اولین ماه ازدواجمون، اونم مهمان آقا ،زیارت حضرت امام رضا(ع) بود . منو یلدا خاطرات اون سفر رو هیچ وقت فراموش نمیکنیم.جالب اینکه بازم قسمت شد تو همون سفر چند زوج از دوستامون رو هم به میهمانی آقا ببریم.
مائیم وآستانه دولت پناه تو
چقدر دلتنگ این صحن وسرام .
سلام سهبا خانم......فکر کنم دوست نداری تماس تلفنی داشته باشی........همه اساتید دانشگاه هستند.....محفل خوبیه! من امروز اونجام. شما تشریف میاورید؟
ببخشید مکان یادم رفت.......سر پل طالقانی روبروی پارک ملت (حوزی هنری)
سلام سهبا جان . خوب هستی عزیز؟ ادرست را گم کرده بودم و شما هم که تشریف آوردی آدرس نگذاشته بودی به فکرم رسید که از طریق وب ابر چند ضلعی بهت سر بزنم. ببخش که دیر به دیدارتان امدم. سپاس و بدرود
درود .خوب بود و دلنشین. بدرود
اونجا یه حال و هوای خاصی داره ... واقعا مکان خیلی تو حال آدما تأثیر داره ....
خوبی نرگسم ؟دلم میره برات
دلم خواست. خیلیییییییی
نرگس دیدی من می فهمم غمت رو..کاش بدونم واقعا با غزل خوندن تو حالت خوب می شه..هر روز برات غزل می نویسم..
خاک تو سرم کنن
2 ماهه نرفتم حرم
خجات بکش سیروس
چه زیبا ....... ! چقدر خیس و بارون زده .... ؟ مثل دل عاشق . چقدر مشرقی .... بیاد ما هم باشید . ما هم منتظر طلوع صبح هستیم ..... .
پارسال همین موقعها دقیقا همینجا نشسته بودیم دوتایی و چشم دوخته بودیم به این گنبد طلایی قشنگ و داشتیم همه حرفهایی رو که ده سال توی دلمون جمع شده بود به آقا می گفتیم.....خوش به حالت که سالی دوسه بار قسمتت میشه زیارتش...راستی یلدا جون من از ته دل دعا کردم همین امسال دعوت بشی و بری زیارت...ایشالا
سلام دوستم
نرگس غزل نوشتم دوباره...
انشاالله همه به آرزوهاشون برسن
شهر خالیست ز عشاق بود کز طرفی,
مردی از خویش برون آید و کاری بکند
موفق باشین
سمیرا جون خیلی لطف داری وقتی دیدم نوشتی دعات کردم نا خدا گاه اشک توی چشمم جمع شد یعنی قسمت می شه برم ان شا ا... با شما دوستان