ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
داسـتانک قرنطینه یک روز تصمیم گرفتند آنها را که دوستشان ندارند ، از خودشان جدا کنند. برایشان جایی دور و پرت در نظر گرفتند و وادارشان کردند همانجا بمانند.
حالا فقط خودشان بودند. به همدیگر نگاه می کردند و دنبال شباهت می گشتند. می خواستند مطمئن باشند خودشان و آنها که مانده اند کاملاً شبیه یکدیگر هستند ، نه شبیه آنها که آنجا قرنطینه شده بودند. کار سختی بود. باید دائماً در رفت و آمد می بودند بین آنجا و اینجا ، تا وجوه شباهت و تفاوت را از خاطر نبرند و همیشه بتوانند اینجایی ها را از آنجایی ها ، اینجایی های آنجایی شده و آنجایی های اینجایی شده را از یکدیگر تشخیص دهند. خیلی کار سختی بود.. آخرش هم معلوم نشد ، خانه دوستان کجاست ، قرنطینه کجا. هیچکس هم به خاطر نمی آورد در اصل قرنطینه ای ها چه کسانی بوند و دوستان چه کسانی. هر روز یک گروه برای گروه دیگر قرنطینه تازه ای درست می کردند و سرانجام برای آن دوستان منزه فقط راهگذرهای باریکی باقی ماند مابین قرنطینه ای ها. راهگذرهایی آنقدر باریک که به محض اینکه می لغزیدند توی یک قرنطینه می افتادند. دوستان تک به تک دور از هم فقط می توانستند بنشینند ، زانوهای شان را بغل کنند و آنچه را که از سر گذرانده بودند ، به خاطر بیاورند. |
ما همه تو این دنیا قرنطینه شدیم تنها با مرگه که میشه آزاد شد.
اینم یه دیده نسبت به این قصه که درسته ! ممنون .
سلام سهبا جان داستانک جالبی بود خیلی باید در موردش فکر کنیم...به نظرم خیلی حرف ها توشه
منم همینطور شقایق گلم .
می بینی چقدر راههای رسیدن به خدا قشنگن؟!
احساس میکنم الان به 100 سال بعد پرتاب شدم !
روزهای تنهایی کم کم دران خودشون رو میکنن !
جائی که انسانها همدمشون ساخته های خودشون باشه
انسان این عصر در میان اینهمه شلوغی و همهمه هم تنهاست .
سلام
وبلاگ خوبی داری
از عکسها هم خیلی خوشم اومد
لطف شماست رویا بانو!
خوش اومدین .
سلام دوست نازنینم
شروع هفته خوبی رو برات آرزو می کنم
سلام عزیز نازنین . منم برای شما همین آرزو رو دارم گلم .
مگر نه اینست که سازنده قرنطینه ها خود انسانها هستند ؟
پس.......
منظورتون ؛خودم کردم که ... برخودم باد ؛ هست نه ؟
نه
خود کرده ایم درستتره