شیرین
از کنار بعضی از پیامک های رسیده نمیشه آسون گذشت ! ببینیم :
مهرورزان زمانهای کهن،
هرگز از خویش نگفتند سخن،
که در آنجا که توئی،
بر نیایددگر آواز از من!
ما هم این رسم کهن را بسپاریم به یاد،
هرچه میل دل دوست،
بپذیریم به جان،
هرچه جز میل دل او،
بسپاریم به باد.
آه بر این دل سرگشته من!
یاد آن قصه شیرین افتاد:
بیستون بود و تمنای دو دوست،
آزمون بود و تماشای دو عشق.
در زمانی که چو کبک،
خنده میزد شیرین،
تیشه میزد فرهاد!
نه توان گفت به جانبازی فرهاد افسوس،
نه توان کرد ز بیدردی شیرین فریاد!
کار شیرین به جهان شور برانگیختن است.
عشق در جان کسی ریختن است.
کار فرهاد برآوردن میل دل دوست،
خواه با شاه درافتادن و گستاخ شدن،
خواه با کوه در آویختن است.
رمز شیرینی این قصه کجاست؟
که نه تنها شیرین،
بی نهایت زیباست!
آنکه آموخت به ما درس محبت میخواست،
جان چراغان کنی از عشق کسی !
به امیدش ببری رنج بسی!
تب و تابی بودت هر نفسی!
به وصالی برسی یا نرسی،
سینه بی عشق مباد !
فریدون مشیری
ممنون از دوست گلم که با فرستادن این پیامک من را با یک شعر زیبای دیگری از فریدون مشیری عزیز آشنا کرد .
همه اینها رو توی یک پیامک نوشته؟!!!!!!!!!!!!!۱
دوستم خودش جوابتو داد سمیرا نه؟
به وصالی برسی یا نرسی، سینه بی عشق مباد !
سلام سهبای عزیز
برای شما و فرشته های نازنین هفته خوبی رو آرزو می کنم هفته ای پر از عشق..
و من برای شما و ثنای گلمون !
سلام خوشحالم که شاعر را پیدا کردی باید برم کتاب مشیری را بگیرم در جواب سمرا خانم بگم که از مصرع بیستون بود و .... پیامک شده تازه اونم فینگلیش!!!!!!!!!!!!!!!! واو
خواهش میکنم . یک گزیده از کتابهای مشیری رو دارم اگه بخوای میتونم بیارم برات . ولی فکر نکنم این شعر داخلش باشه !
خدا نصیب کنه از این دوستان;)
من تو دنیا هیچی که نداشته باشم دوستان خوبی دارم گیس گلابتون جان !
شعر به مانند افکار زیبا ی مشیری بسیار زیبا بود ومن بهت حق میدم که نه تونی از کنارش بگذر بدون توجه
واز اینکه بذل عنایت کردی ومارو هم مهمون کردی متشکر
قابل پدرخونده ما رو نداره ! شما هم که زدین تو خط شعر تازکی ها و اونم چه شعرهای سنگینی قربان !
کار فرهاد برآوردن میل دل دوست،
خواه با شاه درافتادن و گستاخ شدن،
خواه با کوه در آویختن است.
اگه فرهادی نباشه , عشق شیرین ماندنی نخواهد بود همانطور که با عشق شیرین هست که بیستون بنایی ماندگار شد در تمامی اعصار !
شجریان که این اواخر اون شعر مشیری رو خوند انگار که واو به واو واسه وقایع اخیر گفته بود ... شاعرا اینجوریه که از سلالهء پیامبرانند دیگه ...
حق با شماست ! من ارادت خاصی دارم نسبت به فریدون مشیری بزرگ که در عین رافت فوق العاده اش چنان شعرهای حماسی ای گفته که باور کردنش از شاعر عاشقانه ای مثل کوچه بعید به نظر میرسد !
شعر سیاه رو من که نفهمیدم من که سیاهی ندیدم اما هرکجاش سیاه بود بگو تا پاک کن بردارم و پاک کنم من هیچ از سیاهی شعری خوشم نمی اد البته سیاهی رو مخصوصا سیاهی شب و سیاهی زمستان و بواسطه تنهاییهاش وخودم وخودم بودن دوست ندارم اما شعر وفقط سفیدش
شعر سیاه کدومه پدرخوانده عزیز ؟!
من گفتم شعر سنگین ! خب حق بدین که شعرهای طاهره قره العین شعرهای سنگینی هستند !
سلام...
برای رفع خستگی نیاز داشتم...دستتون درد نکنه
خسته نباشین !
خداییش آخرش بود
خیلی حال کردم با این پست (شاید حال و هوای خاصی میخواست خوندن این مطلب)
ممنون از شما
خدا رو شکر که از این یکی خوشتون اومد ! به حال و هوای این روزهاتون میاد نه ؟!