سایه سار زندگی
سایه سار زندگی

سایه سار زندگی

آبی یعنی ...


آبی : یاد روسری آبی بخیر . منظورم فیلم خانم رخشان بنی اعتماد نیست ها ! یاد روز رونمایی کتاب استاد قهرمانم افتادم و عمه طهورا با اون روسری قشنگ آبی شون . حالا و همیشه خاطره اون روز گره خورده با لبخند آبی مهربان ترین عمه دنیا.

آبی : زمان رو از دست دادم ولی آخرین روز نمایشگاه کتاب تهران بود . ( یعنی میشه اردی بهشت ؟) قرار بود با عمه بریم نمایشگاه , که نشد خب ! به جاش موندم خونه عمه و یک دل سیر به شباهت هامون فکر کردم !

آبی : با عمه توی کوچه پس کوچه های کودکی هاشون قدم زدیم . مسجد و محله و پارک و خیابون و سینما و ... اون مغازه کتابفروشی پر یادواره مولانا و ... کمی اونطرفتر , دنیایی از صنایع دستی آبی رنگ ... و بیش از همه هنوز دلم توی اون تابلوهای خوشنویسی مونده ... و مرغی که نصیب خونه من شد و .... اصلا عمه به رنگ آبی گره خورده اساسی . راستی عمه جون , رنگ خانم تنفس چی بود تو اونجا ؟

آبی : و باز هم نمایشگاه کتابی دیگر و قرار اول من و عمه طهورا ... باز هم شال آبی ... و نگاه هایی به ظاهر غریبه که خیلی زود هم را شناختند و آشنای دل همدیگر شدند ... و از آنجا بهشت کوچک ثارالله (اسم کوچه رو درست میگم عمه ؟) و دیدار دایی سلامت عزیز ... و از آنجا دیدار آبی های دوار رو به آسمان آبی ... امامزاده صالح و دنیای دوست داشتنی آبی ها ... داستان بی قراری ها و سر به هوایی های من و عمه طهورا ...  یادش بخیر ...



راستی عمه طهورایم ، شما و من ، ما دوتا ، چند قرن است همدیگر را می شناسیم ؟

مهربان ترین عمه ، تولدتان هدیه خداوند مهربانی ست به آسمان گرفته دلم تا رنگ نور و سرور بپاشد بر آن .  

آبی همیشه دل، لبخندتان شادی بخش لحظه های رویایی با شما بودن است، حتی در خیال ...

مانا باشید و سربلند و سلامت ، عزیز همیشه دل. میلادتان پرنور.

اینم فال شما، هدیه حضرت حافظ تقدیم به دل پاکتون:

ای آفتاب آینه دار جمال تو

مشک سیاه مجمره گردان خال تو

صحن سرای دیده بشستم ولی چه سود

کاین گوشه نیست درخور خیل خیال تو

در اوج ناز و نعمتی ای پادشاه حسن

یا رب مباد تا به قیامت زوال تو

مطبوعتر ز نقش تو صورت نبست باز

طغرانویس ابروی مشکین مثال تو

در چین زلفش ای دل مسکین چگونه ای

کآشفته گفت باد صبا شرح حال تو

برخاست بوی گل ز در آشتی درآی

ای نوبهار ما رخ فرخنده فال تو

تا آسمان ز حلقه به گوشان ما شود

کو عشوه ای ز ابروی همچون هلال تو

تا پیش بخت بازروم تهنیت کنان

کو مژده ای ز مقدم عید وصال تو

این نقطه سیاه که آمد مدار نور

عکسیست در حدیقه بینش ز خال تو

در پیش شاه عرض کدامین جفا کنم

شرح نیازمندی خود یا ملال تو

حافظ در این کمند سر سرکشان بسیست

سودای کج مپز که نباشد مجال تو

فال رو از اینجا بشنوید عمه جانم .

نظرات 23 + ارسال نظر
طهورا یکشنبه 17 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 07:08 ب.ظ

آبی یعنی دل مهربان شما
آبی یعنی عرق خکالت من از این همه مهر
آبی یعنی تو ...
یادش بخیر اون روز...نمایشگاه...
یادش بخیر اون روز...کلبه حاج همت...
یادش بخیر اون روز ...دیدار توی خونه م...
یادش بخیر اون روز...دیدار با استاد عزیز و ...
یادش بخیر اون روز ...دیدار با خانم تنفس...یادش بخیر گلهای نرگس ...
من از کی با تو آشنا شدم ؟عالم ذر؟اونجایی که پر از فیروزه بود؟
دلم حسابی آبی شده دیگه ...به اندازه تمام فیروزه های خدا ...ممنون.

رنگ خانوم تنفس رنگ گل پست آبی رنگتونه ...

انشای آبی تکمیل ! استاد کجایید ؟
سلام عمه فیروزه ایم . باز هم تولدتان مبارک . من هم موافقم ! آشنایی ما به قبل از این سرای دنیا برمی گردد ! دوستی مان ریشه در فیروزه دارد عمه جانم .

تنفس یکشنبه 17 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 08:31 ب.ظ

مثل اینکه اشتباهی گفتند مشکی رنگ عشقه ، فکر کنم آبی خود خود رنگه عشقه

آما ایام چقدر زود میگذره ، دیدارها انگار همین دیروز بود ! منم اولین دیدار عمه را به خوبی به یاد دارم ، آشنای آشنا ....

خدا عمر با عزت و با برکت بده به شما عمه مهربونیها
سلام

سلام عزیزترینم . آخ که دلم لک زده واسه یک نشست سه نفره و ....
چقدر خوشحالم که هستید ...

جوجه اردک زشت یکشنبه 17 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 09:31 ب.ظ

سلام آبجی آبی آرام خدا

آبی که خواهر ماست نسبت خانوادگی مان به عمه خوب و نجیب آبادی بالادست برمیگردد که باد صبا از کاکل اندیشه اش می وزد وما طلوع آفتاب را فیروزه ای جشن می گیریم

تبریک

سلام استاد برادر . هر چه شما می گویید بی هیچ کم و کاستی قبول !

سعیده یکشنبه 17 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 09:54 ب.ظ http://s73.blogsky.com

آ مثل...
آ مثل آغاز
آ مثل آینه
آ مثل آرامش
آ مثل آسمان
آ مثل آشنایی ها
آ مثل آرزو
آ مثل آواز

آ مثل آذر..

آ مثل آب.....
آ مثل آبی........


آبی رو دوست دارم بیشتر از هر رنگ دیگه ای

تولد عمه طهورای عزیز بازهم مبارک،امیدوارم زندگیتون پر از "آ" های زیبا باشه
خوشا به حال هر سه ی شما به خاطر لحظه های آبی و قشنگی که باهم داشتید

شاد و برقرار باشید

راستی به گمونم رنگ خانوم تنفس عزیز یه چیزی تو مایه های رنگ جناب روحانی بوده باشه

ای جوووونم ! چقدر دلم برای این کامنتهای قشنگ ، نوشته های قشنگ و حضور قشنگترت تنگ شده بود نازدونه قشنگم . میشه بگی تو چرا نمی نویسی خانومی ؟

reyhaneh یکشنبه 17 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 10:57 ب.ظ

آخی

عمه آذر ماهی

تولدتون خیلی مبارک باشه

مرسی ریحانه جانم . بدو یک غزل خوشگل بیار هدیه واسه عمه . باشه ؟

reyhaneh یکشنبه 17 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 11:00 ب.ظ

بگذار من برایت چای بریزم
آیا گفتم که تو را من دوست دارم ؟
آیا گفتم که من خوشبخت هستم
زیرا که تو آمده ای ...

و حضورت مایه خوشبختی است
چون حضور شعر ، چون حضور قایق ها و خاطرات دور ...

بگذار پاره‌ای از سخن صندلی‌ها را
آن دم که به تو خوشامد می‌گویند ، برگردان کنم ...
بگذار آنچه را که از ذهن فنجان‌ها می‌گذرد
آنگاه که در فکر لبان تواند ...
و آنچه را که از خاطر قاشق‌ها و شکردان می‌گذرد ، بازگو کنم ...

بگذار تو را چون حرف تازه‌ای
بر "ا ب ج د" بیافزایم ...

خوشت آمد از چای ؟
کمی شیر نمی‌خواهی ؟
و چون همیشه به یک حبه قند اکتفا می‌کنی ؟

اما من
رخسار تو را بی هیچ قندی
دوست دارم ...

شعر از: نزار قبانی

ممنونم نازنینم . خوشحالم که بینمون هستی عزیزم .

ری حانه یکشنبه 17 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 11:19 ب.ظ

چشم سهبا خانوم


سر زبانی و آرایه در بدن داری
تو قابلیّت ضرب المثل شدن داری

برای من که به لطف خدا تو را دارم
لطیفه ای شده ترکیب «خویشتن داری»

سوال کرده تو را هفت قرن مولانا
و عشق و عقل در این باره گفته اند: آری

تو کیستی که دلت خانقاه خورشید است؟
و از تلالو مهتاب، پیرهن داری

به غیر ماه و خورشید سرشماری کن
که چند عاشق سرگشته مثل من داری؟

به بوسه نامه ی پیشانی مرا دریاب
که مُهر معتبر عشق بر دهن داری

تمام سهم من از نوبهار آغوشت
گلی است شکل تبسّم که ظاهراً داری

من آهوانه پناه آورم به دامانت
خوشا به حال اسیری که در کمند آری!
شعر از: علیرضا بدیع

سئوال کرده تو را هفت قرن مولانا
و عشق و عقل در اینباره گفته اند آری ...

بی نظیره ریحانه جانم . مرررررسی عزیزم .

دانیال دوشنبه 18 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 08:01 ق.ظ http://danyal.ir

تقدیر به دیوان مسپار که خواب هجده یوسف به آمدنش تعبیر میشود !

به دیوان ؟ خواب یوسف ؟ هجده یوسف ؟ داداش دانی میشه رمزگشایی بفرمایید ؟
ضمنا عمه بفرما کادو رو باز کنید ببینیم توش چیه ؟

سپیدار دوشنبه 18 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 09:13 ق.ظ

ریحانه غزل نیاورد
اما یه شاهکار از نزار آورد که ...دهن آدم بسته می شه ...


راستی برای بانوی آبی:

آسمان گفتا که من هم آبی ام
عشق می ورزم که استقلالی ام

شرمنده فعلا در خصوص آبی همین به ذهنم رسید

استقلالی ؟ اونوقت خدا هم .....؟؟؟؟

سپیدار دوشنبه 18 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 09:18 ق.ظ

یعنی ریحانه ترکونده با این غزل :

"... تو کیستی که دلت خانقاه خورشید است؟
و از تلالو مهتاب، پیرهن داری

به غیر ماه و خورشید سرشماری کن
که چند عاشق سرگشته مثل من داری؟ ... "

رسما نابود شدم...چقدر این غزل قششششششششششنگه
آفرین دوست خوش ذوق و با سلیقه
افرین

طهورا دوشنبه 18 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 09:26 ق.ظ

برادرزاده ها...تنفس ...امپراطور ...راز حضور...گفتگو ی تنهایی...آسمان ....سپیدار...و تو ای مهربان خلوت لحظه هایم ...
زبان تشکرم قاصر است ...از این همه مهربانی ...تکثیر قلب ها....

طهورا دوشنبه 18 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 09:30 ق.ظ

راستی ریحانه گفتی :ای جان "عمه آذر ماهیِ"
اونوقت یعنی من ماهیم؟!آذر ماهی چه نوع ماهیه؟!

ماهی , اونم چه ماه ... ای ! ماه شب چهارده !

طهورا دوشنبه 18 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 09:34 ق.ظ

برادرزاده دانیال خجالتم ندید دیگه...

یعنی شما متوجه شدید چی گفت دانیال ؟! خب یکی به منم بگه !

سمیرا دوشنبه 18 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 03:09 ب.ظ http://nahavand.persianblog.ir

به به ...مبارکه....آبی آبی آرامش....امیدوارم همه زندگیشون سرشار از روشنایی آبی و آرامش آبی و احساس آبی باشه....عمه طهورا تولدتون مبارک

سلام خواهری خوب خودم . یه آذردخت دوست داشتنی دیگه .

سعیده دوشنبه 18 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 03:43 ب.ظ http://s73.blogsky.com

شما لطف دارید
حرفی برای گفتن نیست بانو جان
باید احساس آدم به قدری قوی باشه که تبدیل به کلمات بشه
مامان هم گله می کنن ولی چه میشه کرد

سلام

احساس شما مگه قوی نیست نازدونه خانوم ؟ احتمالا خسته شده یه خورده خوابیده ! باید بیدارش کنی خب !
سلام علیکم . سلام برسون خدمت مامان عزیزت .

طهورا دوشنبه 18 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 08:37 ب.ظ

سمیرا جان مهربانی سهبا همیشه آبی ست ...ممنونم از تبریک شما .

این گل آبی رو تحویل بگیر سمیراجان .

جوجه اردک زشت دوشنبه 18 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 09:01 ب.ظ

سلام آبجی
شیرین کام بودنتان در تولد عمه خوبی ها رو به فال نیک می گیرم...خدا قوت

سلام برادرم . روز خیلی خوبی بود امروز، روزی که با لبخند خداوند شروع بشه !
ممنونم .

طهورا دوشنبه 18 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 09:54 ب.ظ

کادوی برادرزاده دانیال باز نمیشه...رمز داره ...رمزشو بگیرم ...میگم بهتون

میگم اوریگامی تو نو درست کردید؟

عمه ، آخه خیلی سخت بود ! من تو عمرم از این کارهای سخت انجام ندادم خب !

طهورا دوشنبه 18 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 09:57 ب.ظ

خب موشک درست کن ...درنای نسل جدید!

خب یعنی موشک اسونتره ؟ اگه داداش هستند که اونم یک موضوع پیچیده می کنند عمه !

جوجه اردک زشت دوشنبه 18 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 10:14 ب.ظ

اوریگامی سخته میگم پهپاد چطوره؟

بفرمایید برادر !

مریم سه‌شنبه 19 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 10:38 ق.ظ

من چقدر دیر رسیدم
نه کیک مونده...نه کادو... نه آواز...
خب آخه سیستم نداشتم
دیروز هم خیلی خسته بودم
ببخشین خب
تولدتون مبارک عمه مهربانم

سلام مریمی . خوش اومدی عزیز .

سپیدار پنج‌شنبه 21 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 03:46 ب.ظ

طهورا بانو
مراقب باشید
من شدیدا عاشق انواع خوراک ماهی هستم !
ماهی کبابی
ماهی سرخ کرده
ماهی شکم پر با گردو.زرشک.گوشت چرخ کرده.جعفری.گشنیز.آب لیمو
ماهی بخار پز که توی قابلمه بپزه
ماهی ریزه زنده !!!واسه قورت دادن !
و...
حالا می خواد آذر ماهی باشه... یا اردک ماهی !
ماهی باشه...بقیه ش خیلی فرق نمیکنه

خدا رو شکر من با ماهی هیچ نسبتی ندارم ! خطرناک شدید جناب !

سپیدار پنج‌شنبه 21 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 03:48 ب.ظ

راستی
در پخت و سرو انواع ماهی هم بسیار متبحر هستم
صرفا به دلیل علاقه ی شدیدی که به خوراک ماهی دارم

گشنه م شد !!

بله ! خب کی دعوتیم به صرف ماهی دستپخت شما ؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد