سایه سار زندگی
سایه سار زندگی

سایه سار زندگی

سایه سار دوست


سه روز تعطیل , سه روز خاموش در خانه , سه روز و شب درددل با دوست و دوست ... مثل همیشه تلویزیون خاموش بود که خلوت دلم را برمی آشفت  و مثل هر سال, در این شهر غربت و روزهای غریب, هوای بیرون رفتنم از خانه نبود ....

اما آشوب دل و تلاطم جان ...


باید پارو نزد وا داد

باید دل رو به دریا داد

خودش می بردت هر جا, 

                         دلش خواست

به هر جا برد

          بدون ساحل همون جاست ...


بهانه خانه ماندنم, حضور دوست بود در سرایم و بهانه بی قراری ام , فوران یاد دوست در دل...

تردیدها هم پا پس می کشند در سایه سار دوست ...



این پست پاسخ کوتاهیست به دوست بزرگوارم, سرزمین آفتاب و یادی از برادر غایب هفتمین قاب, فرداد عزیز.


نظرات 19 + ارسال نظر
طهورا شنبه 25 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 10:19 ب.ظ

سه روز با دوست ،نیکوست امّا حکایت دلالان چیست؟!
یعنی دلت نخواست تو این سه روز از حسین(ع) بشنوی؟

تاریخ منبر مست هم دارد...

سلام خلوت دلم

سلام عمه جانم .
دلالان همانهایند که این روزها دکانی باز کرده اند به نام نوحه بر حسین و هر چه که به ذهن بیمارشان می رسد می خوانند تا جیب هایشان سنگین تر شود ... آخر چگونه می شود درد نکشید از اینگونه نامردمان ؟
می شود مگر نخواهی از حسین بشنوی, در روزهایی که به نام اوست ؟ اما .....

طهورا شنبه 25 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 10:39 ب.ظ

من در تلویزیون اونایی که شما می گید ندیدم ...ای کاش تلویزیون رو باز می کردی و می دیدی که مثلا آقای ثمری و ...تاریخ واقعه را چه شنیدنی بیان می کردند .
عجیب است ...ما برای ورود به مجلس روضه خوانی هیچ مبلغی را نمی دهیم ...اما می گوییم دلالان .

عمه جان, خودتان خوب می دانید منظورم به چه کسانی است . من که باشم که به مبلغان واقعی واقعه کربلا حرفی بزنم ؟
مشکل من با تلویزیون همیشگی ست ! بی حوصلگی و کم وقتی و احتمالا شانس کمم برای یافتن برنامه های خوب !
حالا این آقای ثمری کی و کجا سخنرانی فرمودند که من از همه جا بی خبر, بی خبر ماندم ؟

طهورا شنبه 25 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 10:57 ب.ظ

شب تاسوعا...در این سه روز که تلویزیون را بستی ...ندیدی خب.
همه ی سخنرانی ها ...از لهوف و تاریخ واقعی بود ...
پخش زنده از حرم بود ...از عزاداری مردم لرستان بود ...(با لباس های گل مالی شده )...عالی بود برادرزاده جانم ...
سال بعد اگر زنده بودم ...دعوتت می کنم تهران ...هیاتی مبرمت که ...التماس کنی هر سال بیای ...

التماس می کنم به دوست برای التماس به این دوست ...
کاش اتفاق بیفتد عمه جانم ... ( تغییری شکل گرفت تا خاطر عمه و دیگران مکدر نشود به خاطر آنچه در ذهنم می گذرد !)

طهورا شنبه 25 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 11:15 ب.ظ

تازه الانم داره آقای فاطمی نیای بزرگوار صحبت می کنند ...و جالب اینه که مجری شعر پست قبلی شما رو خوند ....به بادیه رفتن به از ...

چه جالب ! پس مجری هم بر مدار روحی ما قرار داره یعنی ؟
ممنون عمه.

طهورا شنبه 25 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 11:31 ب.ظ

جالب تر اینه که یه کوزه آبی هم روی میزشونه

ای وای که من ندیدم !

جوجه اردک زشت شنبه 25 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 11:45 ب.ظ

من اما این سه روز غرق بودم از مرگ هم هیأتی در شب تاسوعا تا تشیع عصر عاشورا....
زیارت عاشورا...لهوف....گل مالی....عکس....دمام....
دل باید کربلایی باشه نه صورت
که شما عجین هستید در کربلای دل

شما همیشه لطف دارید برادر , کاش اینگونه باشد ... هر چند واقعا دل هم کربلایی دارد این روزها ...
ضمنا تسلیت به خاطر مرگ هم هیاتی تان . خوشا به سعادتش که در چنین روزی به معبود رسید.

طهورا یکشنبه 26 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 08:15 ق.ظ

میگم خب خلوت دلم قسمتی از پست رو کات کردید ...کامنتای منم کات می کردید خب.(والا به این متن نمی خونه خب)

برادرزاده امپراطور می گویند :"دل باید کربلایی باشد نه صورت"

برایم سوال شد،امکان دارد دل کربلایی باشد ...به صورت نیاید؟!

پس راز تعزیه خوانی چیست؟ خب عموها و پدران ...برای چه زحمت می کشیدند تا ...تعزیه را برپا کنند ؟خب به دلشان کربلایی می بودند بس بود ؟
خاطراتی که از نقش ها در دل تک تک ما ست ...برآمده از دلهایی است که کربلایی بودند ...هم به صورت .

درگذشت هم هیاتی شون هم تسلیت.

چقدر بیشتر از حد خودم حرف زدم .ببخشیدا ...نظر دیگه

نه عمه , اصل ماجرا باقیست . حرفهای شما را قبول دارم , اما ...
می دانید چند سال روز عاشورا به خیابان رفتم تا در عزاداری مردم شریک باشم , اما جز رنج نصیبم نشد ! شاید غربت هم در این ماجرا موثر باشد که می دانید اگر آشنایانی بودند , حتما شرایط فرق می کرد و خانه یا مسجدی بود برای رفتن و شنیدن , اما باور کنید شنیدن سخنان مداحانی که تنها به پول می اندیشند و گریه بیشتر مردم و مردمی که تنها برای نمایش و خودنمایی به بیرون می آیند جز رنج نیست !
این میانه عزاداران واقعی خیلی مظلومند عمه جانم ... مظلوم مثل صاحب عزا ...

سمیرا یکشنبه 26 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 10:40 ق.ظ http://nahavand.persianblog.ir

قبول دارم که توی سالهای اخیر عزاداریهامون رنگ باخته و دیگه چندان دلی نیست..قبول دارم خیلی نوحه خونها بیشتر پولین تا دلی قبول دارم ریاکاری زیاده اما برائت از همه چیز هم دل رو آروم نمیکنه! امسال خیلی از دوستام خونه نشین بودن به بهانه اینکه حس و حالش نیست...ولی خدای نکرده اگر یه فامیل دورمون یه همسایه یه همکار یه دوست از دنیا بره حداقل یکبار برای شرکت توی مراسمش از خونه میریم بیرون..ارزش کسی که به خاطر آزادگی قیام کرد از فامیلهای دور و همسایه هامون که کمتر نیست..میشه حداقل توی یه جلسه درست و حسابی به قول عمه طهورا که واقعا لذت ببری شرکت کرد...میشه حتی توی خونه نشست و با بالا پایین کردن چند تاکانال به یه نوحه ساده و بی ریا رسید و باهاش قطره اشکی فشاند...میشه حتی نوحه محبوبت رو توی کامپیوتر خونه گذاشت و باهاش به اوج رسید...میشه ته تهش مفاتیح دست گرفت و با خوندن خط به خط زیارت عاشورا به اوج ملکوت پرکشید....با انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم....
می بینی عزیز...راه زیاده برای عزادار حسین بودن....حتی شنیدن آهنگ آخر سریال مختارنامه گاهی برای ترکیدن بغض دل یه آدم عاشق کافیه....خونه و دوست همیشه هست اما محرم سالی یکباره

با تمام حرفهات موافقم سمیرا . و می دونی که اگه جایی برای شنیدن سخن درستی می یافتم , از خود دریغ نمی کردم.
اما بودن با دوست هم برای ما همیشه نیست , همانطور که اندیشه در قیام امام حسین هم می تواند برنامه هر روزمان باشد .

سرزمین آفتاب یکشنبه 26 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 08:44 ب.ظ http://sarzamin-aftab.blogsky.com

شب چو در بستم و مست از می نابش کردم
ماه اگر حلقه به در کوفت جوابش کردم

چی بهتر از اینکه آدم وقت کافی داشته باشه تا با یک دوست خوب و ارزشمند سپری کنه
این بهترین خاطره از این روزها بود

ممنون
سبز باشید

سلام . ممنون از لطفتان . امید که پاسخ مناسبی باشد بر درخواستتان .

جوجه اردک زشت یکشنبه 26 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 09:16 ب.ظ

با اجازه آبجی

عمه خانم...
میشه...میشه...از صبح تا شب دل و صورتهای بسیاری هست که به هم نمی خورن...
همین مداحی های پولکی...گریه شون کامل الکیه ...دلی که پی اون دو سه میلیون هست آیا کربلایی]
اول در دل کربلایی شدن باعث میشه صورت تمایل پیدا کنه سمت عزاداری
دوستی در مخالفت من با بیرون اومدن دسته عزاداری حرف قشنگی زد ایشون گفتن: اصل عزاداری توی خیابون بیشتر جنبه نمایشی داره تا دیگران پی به عقیده پیرو آزادگی بودن ببرن
و اتفاقا همین نکته باعث آفت عزاداریهایمون شده و نکته قابل تأمل هم اینه که اهل دل نمیخان قاطی این نمایش بشن و خونه نشین میشن تا جا برای کج روی ها باز بشه...
اگه اهل دل همراهی کنن کور سویی از امید برای عدم انحراف وجود داره

اهل دلی اگر باشد در این نمایش ها شرکت نمی کند برادر ! جای اهل دل, یا در خلوت کتابخانه هاست , یا در کنار دانایانی که به کنه ماجرای کربلا پی برده اند ...
شما بگویید چه انتظاری دارید ؟

طهورا یکشنبه 26 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 09:46 ب.ظ

با اجازه

برادرزاده امپراطور دل و صورت هایی که به هم نمی خورند ...دل های تاریک اند و صورت های زیبا امّا من گفتم می شود دل کربلایی باشد به صورت نیاید؟ دل زیبا صورت زیبا دارد.
دلی که معرفت دارد ...شور هم دارد.
حالا ممکن است کنج خلوت خود روضه خوان خود باشی امّا لازم نیست بخاطر وجود بعضی مداحان همه را با یک چوب زد .
مدل عزاداری هر کس فرق می کند .
مهم زنده نگه داشتن قیام عاشوراست ...
نماز ظهر عاشورا در مسیر عزاداری ،کم چیزی نیست که از آن بگذریم که خود عین معرفت است.

نماز عاشورایی که در هیاهوی هیات ها گم می شود , چگونه معرفت می آموزد ؟ مهربان عمه جانم , باور کنید کم عذاب نکشیده ام از دیدن این صحنه ها ! بیخود نشده که باورم شده در خانه ماندن ...
کاش من هم مثل شما در محله کودکی هایم بودم و در میان تمام آشنایان عمرم... کاش من هم در دو قدمی مسجد محله پدری بودم تا با سر می رفتم , نه در شهری که .....( بگذریم ...)

طهورا یکشنبه 26 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 09:56 ب.ظ

این دل خلوت (صاحبخونه) رو که من می شناسم ...خود یک دل که نه صددل دارد کربلایی...روزی را که می خواست برود کربلا یادم هست ...شیدا بود و بیقرار ...شور حسینی در او موج می زند ...
حالا تلویزیون دوست نیست بماند حالا هم معلوم نیست داره تلویزیون نگاه می کنه یا ...؟

چقدر دلم هوای کربلا دارد این روزها ... یعنی باز نصیبم می شود هوای کوی زینب ؟

طهورا یکشنبه 26 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 11:09 ب.ظ

امیدوارم ...بزودی ...منم بیام ...با هم ...ولی اونجا بخوای بشینی تو هتل ...قبول نیستا!

هتل ؟ اونم با عمه ؟ مگه میشه از آبی های آسمونی اونورا دل کند عمه ؟ فقط باید پابه پای بی قراری دوربینم باشید ها !!!
یعنی میشه عمه جان ؟

جوجه اردک زشت یکشنبه 26 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 11:15 ب.ظ

عمه خوبی ها
موافق با بحث تان... اتفافا با نمایش در صورتها هم مخالف نیستم ... هرکس با دل پیش خود می رود و خوشا آنان که دل و صورت یکی هستند
چیزی که نگران می کند آینده این شیوه عزاداریست...
مهم ترویج علت و زمینه قیام عاشوراست.نه حواشی قیام

خو من ساکت میشم ...
قابل توجه عمه جان !

طهورا یکشنبه 26 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 11:15 ب.ظ

یادمه اون باری که خدا نصیبم کرد ،اولین سحر در نجف هم کاروانی هامو گم کردم ...عوضش نصیبم شد تو صحن با گروهی نشستم ...غریب ِغریب...زیارت جامعه رو خوندم ...وصف نشدنی .غریب بودن هم بعضی وقتا بد نیست ...آشفتگی و بیقراری میاره از نوع خوبش...حال بدی نیست .هست؟

غربت توی حرم مهربانترین بابای دنیا معنایی نداره عمه جانم ! منم حاضرم اونجا گم بشم ! واللا جون خودم !

طهورا یکشنبه 26 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 11:26 ب.ظ

رادرزاده امپراطور اهل معرفتید و درد دوست دارید ...می شناسمتان ...حواشی را باید کنار گذاشت و راه درست را رفت ...
شما اهل نمایش دلهای پاکید ...حواشی را با شما کاری نیست .
ممنونم.

خوشال داداش امپراطور ! منم میخوام خو !

طهورا یکشنبه 26 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 11:28 ب.ظ

"ب "اول برادرزاده کو؟

به اینترنت مدیر سنونی زده شده!

سنونی گفتی و تموم شد عمه ؟ امان از این قطع و وصلهای نت !

یک عدد دوست دوشنبه 27 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 12:23 ب.ظ

خو بزار لینکتون کنیم دیگه !!!!

هیستوری مرورگر پاک شد ، هزار جا سرک کشیدم تا پیدا کردم

نه لطفا ! شما نه !

دانیال دوشنبه 27 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 12:28 ب.ظ http://danyal.ir

محبت به حسین ساده تر از ابن حرف هاست ...

یک نفس عمیق و راحت , از ته دل ! مرسی داداش ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد