سایه سار زندگی
سایه سار زندگی

سایه سار زندگی

غربت از قربت


                        بازآمدم بازآمدم از پیش آن یار آمدم

در من نگر در من نگر بهر تو غمخوار آمدم
شاد آمدم شاد آمدم از جمله آزاد آمدم
چندین هزاران سال شد تا من به گفتار آمدم
آن جا روم آن جا روم بالا بدم بالا روم
بازم رهان بازم رهان کاین جا به زنهار آمدم
من مرغ لاهوتی بدم دیدی که ناسوتی شدم
دامش ندیدم ناگهان در وی گرفتار آمدم

 

لحظه هایی که بر من گذشت، به درازای یک عمر،  سیاهتر از شب یلدا، به فسردگی دل تنها و غریب گذشت و باز هم می گذرد تا مرا که مدتهاست از حریم قربت دل خویش دور مانده ام، دورتر یا که شاید نزدیک تر نماید با مرزهای آزادی دل و جان ... که این روزها روحم سرگشته تر از همیشه، می کوبد بر قفس جان و رهایی می­طلبد... رهایی .... رهایی.... رهایی....

و کاش رها شود این دل از هر آنچه بندی ست بر پای پرواز... کاش رها شوم از هر آنچه ذهنم را آشفته می سازد و جانم را سرگشته و روحم را بی قرار.... کاش در سپیدی این روزهای اطرافم، دل را سپید نماید آفریدگار از هر آنچه سیاهی و غم و رنج افکار... کاش....

یا رفیق من لا رفیق له ...

 

نظرات 9 + ارسال نظر
دانیال یکشنبه 22 آذر‌ماه سال 1394 ساعت 11:10 ب.ظ

اول

بوی آتیش شب یلدا میاد

سلام. خوش اومدی. دلتنگ آتیش بازیات بودم داداش.

دانیالــ یکشنبه 22 آذر‌ماه سال 1394 ساعت 11:18 ب.ظ http://Danyal.ir

در غفلت بازی برادر به زمین افتاد
و بسان همیشه ، خواهر عذرخواه از ارض است

خیلی خوش آمدید ، در عدم که چیزی نیست ، امان از بی چیزی !


تو حالایی

چقدر دلم برای معماهای کلماتت تنگ شده بود. خوش حالم که هستی برادر

آرشید دوشنبه 23 آذر‌ماه سال 1394 ساعت 07:59 ق.ظ

یا رفیق من لا رفیق له ...

سلام. خوش آمدید.

سمیرا دوشنبه 23 آذر‌ماه سال 1394 ساعت 11:58 ق.ظ

به به می بینم که بوی زمستون همه رو از سکوت بیرون کشیده! خدا رو شکر...خوش اومدی رفیق

سلام خواهری، تو هم خوش اومدی.

طهورا دوشنبه 23 آذر‌ماه سال 1394 ساعت 06:19 ب.ظ

سلام
سردی هوا کار خود را کرد...تو را به خانه برگرداند

وای! آبروم رفت! یعنی اینقدر من از خونه فراری ام عمه؟!
سلام عمه جونم. خوش اومدین.

جوجه اردک زشت دوشنبه 23 آذر‌ماه سال 1394 ساعت 10:21 ب.ظ

سلام مهر آواز
ته نشین همه کلمات حس بازگشت است

ای جانم! چه حس خوبیست اینکه بازگردی و عزیزان دلت را ببینی یکی یکی، منتظر بر در سرای! ( یه هندونه شیرین بود برای خودم!)

زهرا شنبه 28 آذر‌ماه سال 1394 ساعت 10:18 ب.ظ

سلامممم
به به
چراغ اینجا بعد از مدتها روشن شد

سلام زهراجان. خوش اومدی

مریم شنبه 12 دی‌ماه سال 1394 ساعت 02:37 ب.ظ

خوش آمدین... خوش آمدین
سلام مهربان
خوبه که حضور گرمتون توی این سرمای بلاگستان دل آدم رو گرم میکنه
چقدر اینروزا جلوی چشمانم بودین به مهر

سلام گل مریم . خوش اومدی

Mehdi یکشنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1395 ساعت 07:10 ق.ظ

سلام بر شما بانوی دل تنگ!
همیشه از ارزوهام این بوده که بدونم عارفانی که ناله ی جانسوزشان از لابلای نوشته ها شون چه به نثر و چه به نظم نمایان شده، چه حالی داشتند و دردشون چی بوده که اینطور ناله های جان سوز سر داده اند.
ولی خوب افسوس اندک افرادی رو هم گه من میشناسم در این دنیا نیستند.
ولی این ناله شما نیز از همون جنس هست، نمیدونم .... شاید دهان شما رو هم مهر کرده باشند!

در هر حال زبان حالتون من رو یاد این فراز از مناجات شعبانیه انداخت شاید ربطی نداشته باشه ولی در ذهنم من نا خوداگاه تداعی شد.

الهی هب ای کمال الانقطاع الیک و انر ابصار قلوبنا به ضیاء نظرها الیک ....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد