سایه سار زندگی
سایه سار زندگی

سایه سار زندگی

خدا

گفت :" اگر جوهر و نیکی تمام ارواح بزرگ با هم جمع شوند، نخواهند توانست نغمه ای از گفتارهای مرا به وجود آورند!" و به همین قاطعیت بود که گفت :" خداوند مرده است !" *


هیچ زبانی بی لکنت این خبر را نگفت و هر گوشی که شنید با وحشت شنید . این طور دهان به دهان گشت . زاهدی که عمری با وسوسه های لذت جنگیده بود ، به محض اینکه سر از سجده برداشت خبر وحشتناک را شنید. بهت زده شد . بعد ناگهان ناامید مویه کنان گفت : همه زهدم هدر شد . چه کسی پاداشم را می دهد ؟

مسیحی مومنی از مردم به غاری دور فرار می کرد و فریاد می زد : بشر ملعون است . اول پسرش را به صلیب کشیدند ، حالا خودش را کشتند .

باستان شناس پیری گفت : بی خدا نمی توان زیست . باید خدایان یونان را زنده کرد .

گناهکار شرمنده ای در خفا تلخ گریست : از من ناراضی رفت .

عارف سالخورده ای از درون می لرزید : دوستی با قدرت مطلق آرامش بخش بود .

ستم دیده ای به جنون افتاده بود ، فریاد می زد : ستمکاران آسوده باشید !

شاعری گفت : تا خدا بود ، همه غمها رنگ سبزی داشت .

حکیمی گفت : جهان با مرگ خدا بی عدل خواهد شد .

پوچگرایی از موقعیت استفاده کرد : اگر جهان تا کنون پوچ نبوده ، منبعد که خواهد بود !

کشیشی ترس خورده ، باد عبایش را انداخت و فریاد زد : ایمان خود را گم نکنید . خداوند جانشین دارد . پسر دارد . مسیح را فراموش نکنید . او در آسمان هاست . او شما را فراموش نمی کند .

تاریخ نویسی گفت : خداکشی رسم دیرینه بشر است . خدایان یونان ، خدایان روم ، خدایان هند .... همه به دست بشر کشته شدند .

دانشمندی پاسخ داد : اما بشر همواره خدایان بهتری هم ساخته . باید خدای نویی بسازیم .

صدای فریادها بلند شد : بشر خودش خدای خودش بشود .

پیری گفت : برای همین هم خدا را کشتید خواستید جانشین و وارث او بشوید .

فیلسوفی گفت : این قتل ، پایان کار قاتل است . بشر قصاص می بیند.

عالم غربی گفت : حالا که خدا مرده است پس چه کسی ما را پس از مرگ زنده می کند.

مردی که ماههای آخر حیات خود را می گذراند از تمنای کهن بشر گفت : حال که خدا نیست ، باید خودمان بهشت را پیدا کنیم . باید هر چه زودتر درخت ممنوعه را بیابیم تا جاودان بمانیم .

و جوانی شوق زده گفت : چیزی را که حضرت آدم از دست داد، شاید ما بتوانیم دوباره به دست آوریم ...

....

برگرفته از کتاب پیامبر کفرگوی نوشته اردلان عطار پور


* سخنان فوق مربوط به نیچه می باشد .

نظرات 27 + ارسال نظر
آلن جمعه 14 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 09:59 ب.ظ

چه جملات زیبایی.

صحبت در مورد خدا.

ممنون آلن .

سیروس شنبه 15 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 12:07 ق.ظ http://www.justtired.blogfa.com

چه جالب وب باحال گفته!
از بین این همه فیلسوف از این نیچه ی هیتلر نشین هیچ وقت خوشمان نیامد نمی دانیم چرا!البته سیبیل هاش بی اثر نبود:)
در ضمن سهبا بانو هرکدام رو که تشریف بیارین قدم سر دوتا چشم ما گذاشتین
داریم مقدمات اسباب کشی کامل رو مهیا می کنیم که دیگه بریم

من کلا با فلسفه ارتباط زیادی ندارم !

بزرگ شنبه 15 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 10:18 ق.ظ

چه خوب بود از زبان یک هنرمند هم در این مورد مینوشت

باشه آقا بزرگ ! آقای عطارپور رو که دیدم میگم بهش !
راستی شما اگه بخواین از دید یه هنرمند حرف بزنین چی میگین ؟

من که میگم اگه روح خدایی رو از آثار هنری بردارن هیچی نمی مونه ازش !

پدرخوانده مسافر شنبه 15 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 11:34 ق.ظ

حال شما چه فکر می کنید شما سهبا خانم آره خود شما؟

شقایق شنبه 15 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 12:10 ب.ظ http://sanayeman.persianblog.ir/

سلام سهبای عزیزم و روز و هفته ی پیش روت به خیر و خوشی انشاالله
خدا بزرگ است ... این را خیلی شنیده ایم و برایمان عادی شده است
و همه می گوییم خدا بزرگ است
از دانشمند و عارف و فیلسوف و هنرمند گرفته تا بی سواد و کم سوادو...
هر کدام برای بزرگ بودن محدوده ای قائلیم . هر کدام به اندازه بلندی روح و وسعت عقل و خردمان خدا را بزرگ می دانیم
و به عبارتی عظمت خدای هر کس به اندازه خرد اوست
به قول سنایی
آنچه پیش تو بیش از آن ره نیست غایت فهم توست؛ الله نیست

حق با شماست . عظمت خدای هر کس به اندازه خرد اوست ! و او بالاتر از همه خردهاست .

زری شنبه 15 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 12:21 ب.ظ

سلام ..خوبم..تو خوبی؟ دختر نازت خوبه؟ صداش ماه بود...

سلام گلم . خوبم و خوبه . سلام داره واسه خاله زری عزیزش !

محسن شنبه 15 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 12:30 ب.ظ http://mohsenbaratpour.blogfa.com

سلام
خیلی متن سنگینی بود. احتمالا خیلی به دلت نشسته که تو وبلاگت آوردیش. ضمنا تمام این حرفایی که از طرف شخصیت های مختلف زده میشه. یکسان حرف دل همه آدما است.
موفق باشی.
فعلا.

خیلی هم سنگین نبود . واکنش های طیف های مختلف رو بررسی کرده بود که به نظرم جالب میومد .

محبوب شنبه 15 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 01:38 ب.ظ http://mahboob.persianblig.ir

خیلی خوب بود این متن . هرکسی از ظن خود شد یار ِ من ...
یاد این شعر مولانا افتادم .
جدی اگه خدا بمیره . .. . . ؟؟؟؟؟؟؟

دقیقا " همینه که گفتی محبوبه جون .

سهبا شنبه 15 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 02:05 ب.ظ

به پدرخوانده از راه رسیده :

منظورتان چیست ؟ در چه مورد من چه فکر می کنم ؟

پدرخوانده مسافر شنبه 15 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 02:47 ب.ظ

درمورد زنده یا مردن خدا یا واضح تر در باره این سطور که نیچه گفته

سهبا شنبه 15 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 03:09 ب.ظ

همون نظری رو دارم که اگه الان به شما بگن روز نیست خواهید داشت !

وحید شنبه 15 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 03:20 ب.ظ http://www.vma.ir

خیلی قشنگ بود...
اگه بازم چنین مطالبی داره حتما بزار بخونم

سراز سایت شما در نیاوردم والا! اینجا ازتون می پرسم . واسه چی میخوای خفن تر شی؟

حسینی شنبه 15 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 03:48 ب.ظ http://zanjereh.persianblog.ir

به نظرم باکشتن هر انسان یکبار خدا کشته می شود

و با کشته شدن خدا ، همه انسانها می میرند!

حسینی شنبه 15 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 04:16 ب.ظ http://zanjereh.persianblog.ir

سهبا گرامی من فقط وبلاگ زنجره رو دارم .البته زیتون پستی از من را ( نمی دانم به چه علت) گذاشته تو وبلاگش . اما من فقط تو وبلاگ خودم می نویسم و با وبلاگ خودم به دوستان سر می زنم. شاید کسی به اسم من کامنت گذاشته. لطفا کامنت را معرفی کن تا ببینم موضوع از چه قراره.

بله . خب مشکل من با همین وبلاگ زیتون بود ! که گیجم کرده بود . حق باشماست و خوش آمدید.

گیس گلابتون شنبه 15 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 04:53 ب.ظ http://kaskiat.blogsky.com/

اون پیره راست گفته!
خاله سهبای مهربونم این خانم خوشگله که خیلی خیلی نازه اسمش چیه؟....الــــــــــهـــــــــــــــــــــــی:*

زنده باشی خانوم گل . نیایش کوچولوی منه این دختر !

عاطفه شنبه 15 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 07:01 ب.ظ http://hayatedustan.blogfa.com/

قشنگ بود.. این کتاب رو باید بذارم تولیست کتابام تا هروقت تونستم بخونمش..
خانوم کوچولوی نازی داری (باز شکلک نداشتن اینجا حرص منو درآورد. خودت از اون شکلکای قلب تصور کن)

کتاب کوچولوئیه . خوندنش زیاد وقت نمی بره عزیز!

سهبا شنبه 15 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 07:07 ب.ظ

اسمش نیایشه و سه سال و نیمه ست . واسه خاله هاشم سلام میرسونه !

پدرخوانده شنبه 15 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 07:13 ب.ظ

واضح نگفتی یکی طلب من

راستی در پست نامه اون زندانی برات پیام گذاشتم بخونش اگه ناراحتت نمی کنه

یعنی اینکه اگه همه عالم بگن خدایی وجود نداره من وقتی به قلب خودم رجوع میکنم می بینم حرفشون رو باور ندارم ! ایندفعه واضح بود؟

سهبا شنبه 15 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 08:11 ب.ظ

خوندمش ولی متوجه منظورتون نشدم !

شقایق شنبه 15 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 09:04 ب.ظ

بازم سلام!
آخه دفعه قبل این عکس خوشگل و ملوس نیایش جونم رو ندیده بودم ... خاله فدات شه شیرین عسل خوردنی
الهییییییییی هزار ماشاالله
با اجازه مامان سهبا می بوسمت خیلی زیاد!

شما صاحب اجازه ای خاله شقایق عزیز نیایش ! به ثناکوچولوی ناز خودت که نمیرسه عزیزدل !

سبک سر شنبه 15 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 10:04 ب.ظ http://www.peerdokhtar.blogfa.com

سهبا جون خیلی خوب بود این پستت...
لذت بردم از خوندنش.

مرسی خانوم دکتر . خوشحالم که خوشتون اومده .

گم شده شنبه 15 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 10:13 ب.ظ

کجایی خدا جون...

من شما رو میشناسم ؟

سیروس یکشنبه 16 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 12:21 ق.ظ http://www.fromdeepdown.bloghaa.com

سلام
اونجا تخته شد
دوست داشتین همین حایی رو که زدم و جدیده تشریف بارین

به روی چشم !

...و خداوند عشق را آفرید یکشنبه 16 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 09:25 ق.ظ http://www.thisislove.blogfa.com

جالب بود!

ممنون.

احمد هستم یک مسافر یکشنبه 16 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 09:47 ق.ظ http://birdonwire.blogfa.com

باید آدم قراضه باشی تا بفهمی آهن قراضه یعنی چه؟

آدم قراضه یعنی چی ؟

بزرگ یکشنبه 16 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 10:13 ق.ظ

میگم :اینو نگین .چرا که حجم از بین میره ،پرسپکتیو از بین میره ،رنگ سفید از رنگها کم میشه

اینا نشانه های فیلمسازی شماست؟

کلاسور یکشنبه 16 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 04:06 ب.ظ http://celasor.persianblog.ir

سلام. خیلی خوبه که بتونیم اینجوری باشیم .

اره واقعا ؛ ولی خب سخته دیگه !!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد