سایه سار زندگی
سایه سار زندگی

سایه سار زندگی

نیمیم ز آب و گل، نیمیم ز جان و دل ...

آدمی دو شق دارد، روح و تن ! مرد باشی یا زن ، در این قسمت بندی مشترک هستی و بی شک آن چه که مرد یا زن بودنش را عیان می کند نه در روح که در تن اوست ! به عبارتی تفاوت های زن و مرد در جسم اوست که نمود دارد , اما روح چه ؟ آیا روح هم زن و مرد می شناسد؟

به کرات شنیده ایم : روحیات زنانه ، روحیات مردانه، خصلت های زنانه، خصلت های مردانه ... و این بی شک به جسم آدمی برنمی گردد که با روح او نسبت برقرار می کند.... اما مگر نه اینکه همه ما از یک روح به وجود آمده ایم , یک روح بی مثال که نعوذبالله زن یا مرد نیست... مجرد است و واحد است و بی نظیر ... پس این تقسیم بندی ها چگونه است ؟ پس این تفاوت ها در روح مرد و زن از کجا نشات می گیرد ؟

خداوند آدم را که آفرید از مشتی گل، از روح خود در آن دمید و " آدم " شد و حوا را هم که آفرید از گل باز از روح خود در آن دمید و " آدم " ی دیگر خلق نمود ... زن یا مردش مهم نیست ، چیزی که اهمیت دارد آدمیت اوست ، انسانیت اوست، پای بندی به اخلاق و منش های انسانی ست ، خواه مرد باشد , خواه زن ...

و من چقدر از این نگاه جنسیتی رنج می برم گاه ، آنجا که پای یک انسان در میان است ، نه یک مرد ... یا یک زن !

جایی که پای تحصیل علم در میان است یا روابط انسانی !

آنجا که سخن از انسان است و قابلیتهای او در رسیدن به قله وجودش ، به جایی که از او اشرف مخلوقات می سازد و محسود همه آفریده های خداوند ... کجا آفریدگار مهربان دم از جنسیت زده است ؟ کی گفته که محمد(ص) را به آنجا راه هست و فاطمه ( س) را نه ؟ کی گفته اسم اعظمم را فقط یک " مرد " می تواند بداند و " زن" این قابلیت را ندارد ؟

خداوند مهربان من کجا به من به عنوان یک آفریده خود با نگاهی پست تر از یک مرد نگریسته ؟!

کاش بس کنیم این همه حقارت نگاه خود را ! کاش آدمیان را از دریچه روح واحدی که در ماست بنگریم نه در تنی که آن هم از مشتی گل یکسان آفریده شده ! کاش اینقدر درگیر جسم نباشیم !

راستی ، در زنجیره خلقت آدمیانی هستند دو جنسی، نیمی مرد، نیمی زن ! کاری به چرائیش و دلیل آفرینشش ندارم، اما به این می اندیشم که اگر این تقسیم بندی در روح هم جریان داشته باشد، آیا روحی دو جنسیتی خواهیم داشت ؟ روحی نیم زنانه، نیم مردانه ؟

اینگونه اگر باشد، اعتراف تلخی می کنم ! اینکه در من روحی سرکش و سرگردان وجود دارد که با جسمش در تعارض است ! روحی که از بسیاری از خصلت های خوب  زنانه تهی است و اینچنین است که هم خود رنج می برد وبه وادی جنون نزدیک می شود هر آن، هم تن ناتوان را به فرسودگی مدام کشانده از خود ! کاش درمانی می داشت این درد غریب جان !

کاش یکی بیاید و پاسخم گوید ...

 

نظرات 17 + ارسال نظر
طهورا جمعه 25 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 05:50 ب.ظ

سلام علیکم آقای روح سهبا خانوم

آقای روح سهبا ؟!
سلام عمه .

تنفس جمعه 25 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 07:04 ب.ظ

سلام سهبا جان .آدینه ات بخیر
وجود این تفاوت ها نشانی از برتری نیست یا زن بر مرد یا مرد بر زن .
اینها تفاوت است مانند تفاوتهایی که بین همه ی موجودات وجود دارد که به اشتباه برتری گرفته می شود ...
تفاوت جسمی و گاهی روحی زن با مرد بر اساس مسئولیتهایی است که بر دوش دارد .نگهداری از فرزند و پرورش او با عاطفه و محبت از لطافت زنان بر می آید و صبوری مادری و زنانگی را می طلبد ....
تربیت و حضانت فرزندان نیاز به جزئ نگری دارد و آن از ویژگیهای زنان است .
مدیریت اقتصادی و بعضی از تدبیرها کل نگری می خواهد که مردان آن ویژگی را دارند ....
حالا گاهی هم بعضی از زنان بعضی از ویژگی های مردانه را هم دارند که در اجتماع خیلی به دردشان می خورد این که بد نیست عزیزم!

همه سخنانتان دربست قبول, اما سئوال مرا پاسخ می گویید عزیزترینم ؟ اینکه این تفاوتهای روحی واقعا از کجا نشات می گیرد وقتی منشا همه روحها اوست ؟
سلام مهربان همیشه . وقتتان بخیر .

تنفس جمعه 25 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 10:20 ب.ظ

منشا همه روحها از اوست اما وقتی از یک روح هستیم به منزله این نیست که یک شکل ، یک ویژگی ، یک خصوصیات داشته باشیم .
ببخشید اینگونه مثال می زنم مثلا شما ماده اولیه غذایتان گوشت و پیاز و روغن است اما با همین گوشت و پیاز و روغن به چند شکل متفاوت می توان غذا درست کرد اما ماده اصلی همان گوشت و پیاز و روغن است !
نمی دانم توضیحاتم توانسته پاسخگو باشد ؟!

الان این علامت گیج کو؟

حمید جمعه 25 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 10:24 ب.ظ http://boydfrain.blogfa.com

دعوتت میکنم وبلاگم آبجی

من شرمنده شما حمید عزیز !

حمید جمعه 25 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 10:51 ب.ظ http://boyofrain.blogfa.com

اگر آدمی تابع روح واحد بود که از بهشت رانده نمی شد. او به زمین آمد تا خصلت های آدمی را نمایان کند و تابع آنها باشد و تعریف و تفسیر کند و روزی به خداوند بر میگردد.
کاش آنروز کامل باشد تا خداوند به رویش آغوش بگشاید نه دوباره از خود براند...

کاش به کمال نزدیک شویم حمید عزیز . کاش ...

تنفس جمعه 25 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 10:51 ب.ظ

توضیحات جناب مشتاق حتما راهگشا خواهد بود.

ممنونم عزیزترینم .

سعیده جمعه 25 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 11:01 ب.ظ http://s73.blogsky.com

حااااااااااااضر

سلام...حال شما بانو؟؟؟

سلام گلم . خوبی شما عزیزم ؟ خوش میگذره دانشگاه و درس و محیط جدید ؟

بزرگ شنبه 26 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 10:02 ق.ظ

تا انجا که من میدونم
روح انسانها از لحاظ توانایی و استعداد رشد و تکامل یکسان است و قرار گرفتن در این کالبد انسانی است که به انسانها شکلها افکار و استعدادهای متفاوتی میدهد
خداند متعال با توجه به اینکه اصل را بر اختیار قرار داده و انسانها مختارند و قرار بر این نیست که خداوند در امور انسانها دخالت کند بنا بر این انسانهای متفاوت با استعداد های ژنی متفاوت در محیط ها متفاوت به وجود میآیند مثلا خدا به آدم اختیار داده که هر جا دوست دارد زندگی کند.

پس چرا من جایی که دوست دارم زندگی نمی کنم ؟

بزرگ شنبه 26 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 10:15 ق.ظ

البته ما نباید تفاوت بین روح و نفس رو فراموش کنیم و نقش نفس رو در همان خصلت های که گفتی فراموش کنیم . درسته روح ها زنانه و مردانه مدارند اما نفس ها که زنانه و مردانه دارد نفس دوجنسیتی شاید داشته باشیم

نفس دو جنسیتی ؟ سخت ترش نکنید دیگه آقا بزرگ !

دانیال سه‌شنبه 29 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 12:54 ب.ظ

آخر نفهمیدم عاشقی یا که معشوقی تو ؟!

نه عاشقم و نه معشوق, اما از هستی جز عشق نمی خواهم !

دانیال سه‌شنبه 29 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 12:59 ب.ظ

مکتوب به هر جنسی که باشی
این مرد است که درد می خواهد !

نثر بسیار زیبایی بود و از دیروز لایق بودیم به خواندن چندباره اش ...

الان من آب شدم رفت داداش خب !

مهرداد سه‌شنبه 29 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 10:57 ب.ظ http://kakashan51.blogsky.com

سلام
خداوند آدمی را یکسان و بدون هیچ گونه تبعیض جنسیتی آفرید و نام اشرف مخلوقات بر این موجود شگفت انگیز نهاد بدون اینکه اشاره ای به اشرف بودن هر کدام از دو جنس به تنهایی نماید.
بقای نسل انسان و امید به ادامه زندگی و نیاز به آرامشی که تنها در گرو این تفاوت جسمی ایجاد میگردد ، شاید دلیلی محکم بر تغییرات ظاهری انسان ها باشد هر چند که به اعتقاد بنده تفاوت هایی در ساختار روحی زن و مرد وجود دارد مشکلات انسان در بدو حیات برای مبارزه با طبیعت وحشی ، جنگ ها ناخواسته ، مشاغل پرخطر و یدی درزمان تولد صنایع و.... ، جسمی به لحاظ روحی و جنسی مقاوم تر طلب مینمود و از طرفی هیچگاه حضور جنسی تحت عنوان مرد برای کارهایی که تنها از خلقیات و روحیات زانانه بر می آید جایز و موثر نخواهد بود.
همه این عرایض به کنار در همه دوران حیات آدمی جدا از محدودیت هایی که برای این دو جنس ایجاد میگردد که البته سهم زنان متاسفانه از این محدودیت ها بیشتر است ، راه برای کمال و پیشرفت آنان باز است چه بسا زنان که در عرصه هایی مبارزه گوی سبقت را از مردان ربوده و خدمات بسیار ارزنده ای به بشر ارایه نموده اند که همانا ناشی از همان پتانسیل روحی خلاقیست که خداوند به عدالت در کالبد آدمی بدون در نظر گرفتن جنسیت آن به ودیعه گذاشته است .
در پایان از شما بابت طرح این موضوع ارزنده سپاسگزاری میکنم
امید که زیاده گویی بنده را به بزرگواریتان ببخشید .

سلام برادر کهکشانی ام . بسیار خوشنود شدم از حضور و نظر ارزشمندتان . تک تک کلماتتان را با گوش جان می شنوم .
ممنونم .

جوجه اردک زشت سه‌شنبه 29 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 11:20 ب.ظ

سلام مهربان آبی

در این شکی نیست که روح ماهیتی غیر فیزیکی است این شاه کلید گشایش بسیاری از پرسش ها می تواند باشد مادامی که روح فیزیکی نیست یعنی منعطف پس به شکل ظرف در می آید این ظرف جنسیت است
هر انسان دارای دو وجه آنیما و آنیموس است که نشان از منبع مشترک می دهد. تربیت اجتماعی به روح مسیر می دهد که متناسب با جنسیت سمت یکی از این دو گرایش پیدا کند اما همواره گریز سمت وجه پنهان روح می زند
نباید فراموش کرد که روح خداوند در انسان نزول پیدا کرد باید روی واژه نزول تمرکز کرد.نزول به معنای کم شدن کاستن هم هست روح ناب خداوند برای قرار گرفتن در ظرف تن کاسته شد برای همین فرقه ها ومکاتبی که با روح در ارتباط هستند به دنبال استفاده از ظرفیت روح منهای جنسیت هستند و این قدرت عظیمی را در اختیار انسان قرار می دهد

سلام مهربان برادر . ممنون از توضیحاتتان .

افاضات طهورا در نیمه شب چهارشنبه 30 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 12:18 ق.ظ

مجددا سلام علیکم(هر چند پاسخی شنیده نمی شود!)

در مورد موضوع:

روح نه مذکر است نه مونث ولی برای این که این مجرد در قالب انسان درآید جسمی همراه اوست ...

پس با آن روح سرکش برو و سیر و سلوک کن تا دلت می خواهد امّا زود برگرد در قالبت چون ما شدیداًدلتنگتانیم

کجا برم سیر و سلوک عمه جان ؟ دلتنگ مناره های آبی رنگم عمه !

م چهارشنبه 30 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 12:37 ق.ظ

و ما خلقنا ازواجا
و انجا که خود گوید جفت افریدیم... نه فرد، نه تنها، نه مرد، نه زن، نه مذکر و نه مونث!! همه انچه که باید در کنار هم، در درون هم و باهم...
روح مجرد است و یکتا... اما در پی کمال نیس؟ در پی کمال خود با دیگری... چون ذاتش کمال است و مطلق.. چون به نهایت خویش باز میگردد
و او از خودش دمید در تن ادمیت، در جسم خاکی مذکر و مونث، چون به تکمیل هم ایند. چون هر دو به یگانگی و وحدت میرسند... و چون هر دو از یک ریشه اند خصائص و اخلاقیات مشترک دارند....
چونان مردی که مادرانگی کند، برادری که خواهرانگی کند، زنی که پدرانگی کند و خواهری که برادرانگی....
که چونان این ریشه ها درون هم پیوسته و استوار اند و همه از هم تاثرمیگیرند....

آن گونه ببین که خود بینی و خواهی
... و این کلید به دستان جز خودت باز نخواهد کرد قفل پرسشهای بسیار را

کلید قفل پرسشهای بسیار؟ کاش کلید داشتم !

ممنون که آمدی .

مشتاق چهارشنبه 30 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 07:26 ب.ظ

سلام
اینکه روح از ناحیه الهی است و واحد است درست است. نکته در اینجاست که همه انچه نازل میشود پس از نزول تکثر در ان پیدا میشود. تکثر مربوط به منشا نیست مربوط به مقصد است. کما اینکه همه تکثری که در عالم هستی است از همین قبیل است.. منتهی همه این کثرات بهمان وحدت برمیگردد. پس هر چه هست از ناحیه اوست...
و اما در تفاوت روح در میان زن و مرد برخی بزرگان فرموده اند که روح زن به فعلیت نزدیکتر است و این نقطه قوتی است برای زن در جهت نزدیکی و قربش بخداوند. توضیح اینکه ادمی موجودی است که قوای معنویش بصورت بالقوه است و باید با تلاش خودش به فعلیت برساند ... اما انگار برای زن بخش از این راه پیموده شده است! و گویا امادگیش برای تقرب و سلوک بیشتر است...و شاید لطافت بیشتر در روح زن نیز بهمین خاطر باشد و میدانیم که این لطافت روح چقدر در سلوک موثر میباشد.. اصلا جوهره اخلاق انسانی لطافت روح است.....
...............
انشاا....خداوند همه ما را در مسیر قربش کمک نماید...
برای شما و دوستان....ارزوی توفیق روزافزون...داشته.. از شما التماس دعا دارم...

سلام استاد بزرگوارم . ممنونم از توضیحات ارزشمندتان .( منتظرتان بودم)
محتاج دعایم .

سپیده چهارشنبه 30 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 07:38 ب.ظ

روح دنبال آرامش حقیقی است چه زن باشد وچه مرد.

سلام بانوی مهربان

سلام نازنینم . کاش آرامش یابیم .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد