سایه سار زندگی
سایه سار زندگی

سایه سار زندگی

شاید حرفی تازه





گفتگوی آسمان و درختان در اولین برف پاییزی امسال زیبا بود. آنقدر که نشد از آن دل بکنم .

و این هم شعری تازه از کتاب تازه ام :


شعری نوشت عاشق:

" کان سیب های راه به پرهیز بسته را

در سایه سار زلف تو می پروری هنوز"

معشوق خواند و پرسید:

تو سیب خورده ای هیچ ؟

عاشق نوشت : نه !

یعنی که از تو، از تو چه پنهان

ای باغبان باغ بهشت ! ای یار !

من سیب خورده اما،

                سیب بهشت ، نه !

( حسین منزوی)

نظرات 23 + ارسال نظر
ری حانه پنج‌شنبه 14 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 10:18 ب.ظ

برف ِ نو، برف ِ نو، سلام، سلام!

بنشین، خوش نشسته‌ای بر بام.

پاکی آوردی ــ ای امید ِ سپید!
همه آلوده‌گی‌ست این ایام.

راه ِ شومی‌ست می‌زند مطرب
تلخ‌واری‌ست می‌چکد در جام

اشک‌واری‌ست می‌کُشد لب‌خند

ننگ‌واری‌ست می‌تراشد نام

شنبه چون جمعه، پار چون پیرار،
نقش ِ هم‌رنگ می‌زند رسام.

مرغ ِ شادی به دام‌گاه آمد

به زمانی که برگسیخته دام!

ره به هموارْجای ِ دشت افتاد

ای دریغا که بر نیاید گام!

تشنه آن‌جا به خاک ِ مرگ نشست
کآتش از آب می‌کند پیغام!

کام ِ ما حاصل ِ آن زمان آمد

که طمع بر گرفته‌ایم از کام...

خام‌سوزیم، الغرض، بدرود!
تو فرود آی، برف ِ تازه، سلام!

تو فرود آی برف تازه سلام...

طهورا پنج‌شنبه 14 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 10:26 ب.ظ

تو فرود آی برف تازه سلام ...

چه جالبه اتفاق های شبیه هم .درست مثل دل شما...
کتاب جدید مبارکه .
سلام علیکم توی این یه گلوله برفی نیستا!

کلی کتاب تازه عمه ! حسابی ذوق دارم با کتابهای تازه م.
سلام. گلوله برفی ؟ کو؟ کجا ؟
ببینم شما هم کلی عکس گرفتین ؟

جوجه اردک زشت پنج‌شنبه 14 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 10:37 ب.ظ

سلام آبجی
...امان از ریحانه خانم خلع سلاحم کرد امدم برای سلام برف نو...ببخشید دست خالی ام را

چه عکسهایی...

اینجا اما بارانیست

سلام برادر . دستان شما خالی باشد؟ امکان ندارد !
باران ؟ تلویزیون اما برف نشان میداد از طرفهای شما !

جوجه اردک زشت پنج‌شنبه 14 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 10:42 ب.ظ

نه ...اینجا سیر دل قدم زدن بود زیر باران وکوچه باغ و غار غار کلاعی پیر...

پیاده روی زیر باران خوب است ، اما امید که سرماخوردگی و سردردش نباشد ...

طهورا پنج‌شنبه 14 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 10:46 ب.ظ

نه عکس نگرفتم خب...زیر برف راه رفتم فقط ...

کادوتون باز کنید ...الان آب میشه ها

کادوی من یک شکلات برفی خوشمزه بود ! مرسی عمه .

جوجه اردک زشت پنج‌شنبه 14 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 11:10 ب.ظ

خوش به حالتون شکلات برفی....{آیکون آب از لب ولوچه آویزون}

قدیما یادش به خیر تابستون میرفتیم از کوه برف میاوردیم و با شیره انگور مخلوط میکردیم و می خوردیم...هی

خب تشریف بیارین اینورا، الان کلی برف تازه هست .فقط شیره شو باید از دیار خودتون بیارین به گمونم !
بفرما شکلات برفی !

ری حانه پنج‌شنبه 14 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 11:26 ب.ظ

خسته ام اما بخواهی تکیه گاهت می شوم
بین تنهایی ِ آدم ها پناهت می شوم

یک شب از دنیا به عشقت دست ِ خود را می کشم
در هوای خانه ای تاریک ماهت می شوم
تا نگاهم می کنی از شوق می ریزد دلم
خیره در آئینه ی چشم سیاهت می شوم
با تو دنیا تیره و تاریک هم باشد خوش است
تو فقط عاشق بمان ... فانوس راهت می شوم

گاه ابرم ... گاه باران ... گاه شیرین ... گاه تلخ ...
همدم حال و هوای گاه گاهت می شوم
بی تو مردن آخرین درد من از این لحظه هاست
در کنار تو شبی از مرگ راحت می شوم
شعر از: منا مهدی دوست

ببخشید جناب امپراطور

ممنون گل ریحان .

سعیده پنج‌شنبه 14 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 11:51 ب.ظ http://راز حضور

وااااااااااااای....چقدر این عکسا قشنگن..
آدم هوس برف می کنه،بی خیال سرماش
...
.
اندر باب نمایشگام عرض کنم که من سه تا کتاب درسی خریدم بن خودم و بابام و.... نیست و نابود شد
غیر درسی ها رو لیست و پولشو دادم یه خیر پیدا شه برام بیاره

راستی کیمیاگر جزو کتابای ممنوعه بود...
اصلا حق فروشش تو نمایشگاه رو نداشتن...عجیب بود برام
حالا پی دی افشو دانلود کردم بخونم ببینم چرا آخه

سلامم که کلا گربه خورد

سلام نازدونه خانوم . برف اگه اومد, بی خیال سرما , بدو برو برف بازی !
کتاب کیمیاگر ممنوعه ؟ جل الخالق .....................
بازم سلام به روی ماهت .

مریم جمعه 15 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 12:40 ب.ظ http://najvaye-tanhai.blogsky.com/

اینجا اگر برف میبارد... خدا شاد است
فرشته ها کل میکشند و بروی سر زمینیان قند می سابند
اینجا درخاتن سپید می شوند به امید تازه شدن
اینجا قندیلهای سر چراغ سرکوچه ها میگویند قانون زمین گاهی میتواند دروغ باشد به شرطی که دل به سرما بدهی
اینجا کوهستان است
تا دلت بخواهد برف میاید
سلام بانو

سلام دختر کوهستان ... آخ که چقدر دلم هوای سمیرایم را کرده ! عجیب دلتنگم ...

سپیدار جمعه 15 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 06:39 ب.ظ

سلام
اما...
به قول امپراتور عزیزم
ریحانه خانوم بدجوری خلع سلاحمون کرد

زمستونتون به سفیدی برف
و به گرمای آفتاب ظهر زمستون از پشت شیشه !
شادباشید

سلام علیکم .
خدا ریحانه رو برای من و شما حفظ کنه ! خوبه هستا !

طهورا جمعه 15 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 10:00 ب.ظ

رفتید برف بازی؟!
شیره بدیم خدمتتون ...ما شیره داریم برف نداریم ...شما برف دارید شیره ندارید

نه عمه, رفتیم میهمانی !

دانیال شنبه 16 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 08:39 ق.ظ

قندیل های بزرگ دلتنگی و بلور برفهای سپید که نگاهمان را سپید کرده است
اینجای زمستان شبیه تو است !

سلام علیکم برادر کم پیدا ! ستاره سهیل شدین ها !

سمیرا شنبه 16 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 02:07 ب.ظ

به به به ..سکو چه برفی اومده تو بلاگ اسکای.....عکاس باشی و برفم بیاد و دیگه چه شود! خدایا ممنونیم به خاطر این همه نعمت اما نمیشد روزبعد از برف زمین یخ نمیزد؟ خب آخه ما میترسیم بیفتیم خداجون راستی منم لایک میزنم به شعرخانم مهدی دوست..ای ول ریحانه جان دستت درست...ضمنا دیار ما شیره ندارد شیره مال ملایری هاست بگویید اون همسایه هاتون بیارن همونا که خیلی تازگیها اخلاقشون خوشه

به به ! خوش اومدین خواهری ...
اونی که اخلاقش خوشه , شیره ش هم ناخوشه ! بی خیال خواهر!

جوجه اردک زشت شنبه 16 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 10:17 ب.ظ

به این آلودگی اعتمادی نیست...کاش برف ببارد...طبیعت را باید از سر رنگ کرد اول سپید بعد سبز بعد شکوفه و دشت و باااااااران

سلام آبجی باران و پولک

کاش بشه از اول رنگ کرد دنیا رو . چقدر زیبا خواهد شد , هرچند باز هم شک دارم در طبیعت ما آدمیان غریب !
راستی برادر , پس رنگ آبی کو ؟

جوجه اردک زشت شنبه 16 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 10:37 ب.ظ

آبی رو رنگ نمی کنن آبجی...آبی آبیه و بالای سر...تاج سر زمین آبیست...مث فیروزه که بالای نیایش ماست

اوخ ! شرمنده ! الان غلط املایی من رو گرفتین شما ؟!

جوجه اردک زشت شنبه 16 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 10:45 ب.ظ

نه ...موضوع انشاء آبی بود ومن از روی دست خط استاد کپی برداری کردم

انشاء ؟ آبی ؟ استاد؟
میگم استاد چطوره یک پست مشترک در مورد " آبی " بنویسیم ؟ خوبه ؟

طهورا شنبه 16 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 10:52 ب.ظ

منم آب میارم خدمت استاد ...

سلام استادان آبی نشان

بفرما برادر ! یک نفر دیگه هم به جمع اضافه شد ! خب موضوع انشا مورد تصویب استاد برادر قرار گرفت ؟

جوجه اردک زشت شنبه 16 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 10:53 ب.ظ

شاگرد که بیسواد... به شرط اجازه رونویسی...عالی...

اینم خوبه ! بالاخره همینقدر که استاد اجازه رونویسی از روی دستشون رو میدن کلی ممنونشونم . حالا بالاخره موضوع انشا تصویب شد یا نه استاد برادر ؟

جوجه اردک زشت شنبه 16 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 11:01 ب.ظ

شاگرد که منم...
بله استاد

روز معلم مبارک....تبریک گفتم که هوای تنبلی مارو داشته باشین

ای امان از شما و اینهمه تعارفاتتان ! رای بگیریم استاد ؟ شرمنده نفرمایید دیگه !

طهورا شنبه 16 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 11:09 ب.ظ

من رای مو انداختم ...بشمارید ...بخونیدش ...
نوشته های آبی

اولین رای ! به اسم امپراطور بهاران ...
ممنون عمه جون.

جوجه اردک زشت شنبه 16 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 11:13 ب.ظ

باشه رای...همه به شما رای میدن حتی من

دو به هیچ شما جلوترید برادر استاد ! دیگه ؟

طهورا شنبه 16 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 11:30 ب.ظ

آخر شبی چرا نفرین می کنی خباونم کل بلاگ رو

وای عمه دیشب صد بار جواب این کامنت و قبلی رو دادم , آخرش هم ثبت نشد !

تنفس یکشنبه 17 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 11:46 ق.ظ http://tanaffos.blogsky.com

لبخند تو را چند صباحی است ندیدم
ای خانه ات آباد بگو سیب....

سلام نرگس جان .منزل نو صد بارمبارک .
امیدوارم خنده و امید همراه همیشگیت باشد
.................
دیشب آمدم اما فقط خواندم ! چرا من نمیدونستم اینجا هم هست

سلام عزیزترینم . خوش آمدید . ممنونم از حضور مهربانتان .
چرا نمی دانستید ؟ من که قبلتر هم آدرس گذاشته بودم !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد